میراث ارجمند
تجربه توسعه بزرگترین کارخانه صنعتی خاورمیانه در گفتوگو با علیاصغر سعیدی
علیاصغر سعیدی میگوید: استدلالهای کسانی که به صنایع داخلی لقب صنایع سرهمبندیکن و مونتاژ میدادند خیلی شبیه واردکنندگان لوازم الکتریکی در دهه 1340 بود که این صنایع را مونتاژ میدانستند و به دولت میگفتند کسی خریدار کالای ساخت وطن نیست چون کیفیت ندارد.
خاندان ارجمند، جزو نخستین کارآفرینان صنعتی در ایران بودند که تحصیلات آکادمیک مهندسی داشتند و فعالیت خود را از دوران رضاشاه آغاز کردند. سه برادر خلیل، اسکندر و سیاوش، کسانی بودند که ارج روی شانههای آنها بالا رفت و بالید. اولی آن را بنیان گذاشت و آخری آن را به بزرگترین کارخانه صنعتی خاورمیانه تبدیل کرد. خلیل خیلی زود از دنیا رفت، اما سیاوش ماند تا خاکستر شدن ارج را با چشمانش دید و بعد از 90 سال زندگی، وقتی دار فانی را وداع گفت که ارج را به گور سپرده بودند و داغش را به دل سیاوش گذاشته بودند. به بهانه مرگ سیاوش ارجمند آخرین مدیر ارج از خاندان ارجمند، با علیاصغر سعیدی، جامعهشناس درباره این خاندان به گفتوگو نشستیم.
♦♦♦
به نظر شما این درست است که خانواده ارجمند خانوادهای متخصص و صنعتکار بودند. فرق آنها با دیگر صنعتگران چه بود؟
برادران ارجمند از چند جهت منحصر به فرد بودند. اولاً، برخلاف بسیاری از خانوادههای صنعتگر خاستگاه بازاری نداشتند. بلکه خلیل ارجمند، موسس کارخانه، که تحصیلات مهندسی داشت در خانوادهای معمولی به دنیا آمد. پدرش، رحیم، تحصیلات مقدماتی و عربی خود را در مدرسه آقا شیخ هادی آغاز کرد و بعد به مدرسه آمریکاییها رفت و پس از اتمام تحصیلات در دارالفنون، در ۱۹سالگی، با سمت کارمند عادی اداره پست در بندرگز شروع به کار کرد. بعد از 38 سال از صاحب منصبان عالیرتبه وزارت پست و تلگراف شد. این را از این جهت میگویم که برخی پست آخرش را ذکر میکنند و روند ترقیاش را در نظر نمیگیرند. تقریباً از اولین اعضای طبقهای است که دکتر اشرف در مقالهاش در مورد «طبقات اجتماعی در عصر پهلوی» طبقه ارباب قلم یا اهل قلم میگویند، یا مردم اداریها معمولاً میگفتند. وقتی گزارش رحیم ارجمند هنگام بازدید شاه در سال 1336 از کارخانه ارج را میخواندم چنان با جزئیات گزارشی از سابقه این کارخانه میدهد که نشان میدهد احتمالاً شاه چنان آشنایی با این خانواده نداشته است. پس خاستگاههای برادران ارجمند، نظام تازه متولدشده بوروکراسی دولتی بود. البته در اوایل دوره رضاشاه ما خانواده عطاءالملک دهش را هم داریم که مهندسیاش را از هندوستان گرفته بود و کارخانه «هفت دست» که بعداً کارخانه «وطن» شد را در اصفهان به کمک کازرونی تاسیس کرد. دوم اینکه، خلیل ارجمند جزو صنعتگرانی است که در دوره رضاشاه صنعتگری را شروع کرد و کارخانه تا زمان انقلاب توسط برادرانش اسکندر و سیاوش ادامه یافت. سوم اینکه، مهندسی بود که در میان اولین گروه 60نفره اعزام به خارج خوب درس خوانده بود. به قول مهندس نیازمند از میان اولین دسته دانشجویانی که در فرانسه و آلمان درس خوانده بودند نسبت به فارغالتحصیلان دانشگاههای بلژیک باسوادتر بودند. چهارم اینکه، وقتی بعد از پایان تحصیل و کارآموزی به ایران برگشت به بخش دولتی نرفت. آن موقع کار در بخش خصوصی سطحش پایین بود و بسیاری مهندسان مانند مهندس ریاضی، مهندس بازرگان و مهندس خلیلی و دیگران اول در بخش دولتی جذب شدند. پنجم اینکه، هم در دانشکده فنی دانشگاه تهران درس میداد و هم کارخانه داشت و هر روز با کارگران سروکار داشت. این را برای این میگویم که باز به قول مهندس نیازمند بیشتر کسانی که به بخش دولتی میرفتند مهندس پشت میزنشین کارخانههای دولتی بودند نه مهندس کارخانه، چون کارآموزی نکرده بودند. ششم اینکه، مهندس خلیل ارجمند ایدههای زیادی داشت و در عمل انجام میداد. این برادران از هر جهت خیلی مبتکر بودند. مثلاً در موقع جنگ وقتی آقای مهندس خلیلی رئیس شرکت برق تهران بود مشکل بزرگشان ترانسفورماتورها بود که بتوانند برق شش هزار ولت را به 220 ولت تبدیل کنند و گفتند یک ترانسفورماتور میخواهند. خلیل ارجمند شروع کرد به درست کردن این ترانسفورماتورها در ایران یا ابتکار دیگرش تولید تلمبههای برقی بود. یا در زمان جنگ جهانی دوم، بهویژه از وقتی که در جنگ جهانی ژاپن بندر پرلهاربر را بمباران کرد و وارد جنگ شد چون مواد اولیهاش از کشورهای آسیای جنوب شرقی تامین میشد لاستیک ماشین نایاب شد و اگر یک نفر میتوانست یک لاستیک گرانقیمت بخرد که یک دفعه بتواند کامیونش را مثلاً از تهران به رشت ببرد راضی بود و خلیل ارجمند شروع کرد به تولید لاستیک اتومبیل. البته لاستیکهایش بادوام نبود ولی کافی بود چون همه میدانستند و میگفتند همین کافی است که ما بتوانیم یکبار رفت و برگشت رشت برویم و برگردیم. گزارش برخی سفارشاتی که از سازمانهای دولتی میگرفت هنوز موجود است. همه را به خوبی انجام میداد و کسی شاکی نبود. البته باید زمانه مهندس ارجمند را در نظر داشت. وقتی او بشکه جوشکاری و اینها را آورده بود کارگاه مردم وقتی بشکه جوشکاری را از پنجرهها میدیدند تعجب میکردند که این دیگر چیست. البته الان هر کارگاه کوچکی هم یک دستگاه جوشکاری دارد. این مربوط به دوره اول کارخانه ارج است. سه سال هم از 1330 مدیر ارج برادر بعدی، اسکندر بود که از آمریکا برگشته بود و تا سال 1332 که سیاوش ارجمند تحصیلاتش تمام میشود دوره جدید 25ساله مدیریتیاش توسعه مستمری داشت و تحولات اساسی در این دوره انجام شد.
با این توصیفها میتوان گفت ارج نماد صنعت ملی بود؟
به گمانم خط تولید اولیه کارخانه ارج در زمان مهندس خلیل ارجمند صنعتی ملی محسوب میشد و کارخانه کاملاً تولید داخلی داشت. البته کارخانه بزرگی نبود و تنها حدود 28 کارگر و کارمند داشت و اساس کارش گرفتن سفارشات دولتی و خصوصی بود. در دورههای بعدی نیز که وارد تولید لوازم خانگی شد همان پایههای اولیه بسیار به کمک آمد. بله میتوان این کارخانه را نماد صنعت ملی ایران که در حال رشد بود دانست.
عمدتاً کارخانههایی که در زمان رضاشاه در بخش خصوصی و دولتی تاسیس شدند کارخانه نساجی، قندسازی و تولید سیمان بودند. کمتر از نوع کارخانه فلزکاری بودند. در اصفهان هم بعدها مهندس رهنما در بخش فلزکاری و لوازم خانگی وارد شده بود. در این دوره مثلاً یکی از تولیدات کارخانه ارج اولیه فرغونسازی برای حمل مصالح ساختمانی و صندلیهای تاشو بود که جای صندلیهای چوبی لهستانی را گرفت و سبک زندگی روزمره و شکل مثلاً مراسمهای عمومی را که همه روی فرش مینشستند عوض کرد. در برخی رمانهای قدیمی از صندلیهای تاشو در قصهها نام برده شده به گمانم این خودش نشاندهنده ورود یک پدیده جدید به زندگی مردم بود. ما کارخانهای مثل ارج را در دوره رضاشاه و در دهه 1320 نداشتیم. البته کارخانه ارج با حادثهای که برای مهندس ارجمند رخ داد و به فوت او منجر شد تا سال 1330 به کمک پدرش تنها سرجایش ماند و از هم پاشیده نشد. البته مدارک وزارت دارایی از شرکت منحلشده ارج نام میبرد. مدتی بعد از مرگ خلیل ارجمند شریکش مهندس علی اکبری که در شرکت فنی کار را با مهندس رستگار در سال 1320 شریک شده بودند، داشت کارها را جلو میبرد اما مهندس علی اکبری بعداً به آمریکا رفت و رحیم ارجمند که تخصص و ذهن فنی نداشت شرکت را اداره کرد اما توانست تنها وضع مالی شرکت را مدیریت کند تا اسکندر در سال 1330 به ایران برگشت و مدیریت شرکت را در دست گرفت. همانطور که گفتم در دوره بعدی ارج که مهندس سیاوش ارجمند مدیر ارج شد برند ارج شکل گرفت و میتوان آن را نماد صنعت ملی ایران دانست. هرچند که از نظر چپگراها ما صنعت ملی نداشتیم. اما اگر به فرآیند توسعه ارج به دقت نگاه کنید تولید ملی هدف اصلی بود.
رقبای ارج، البته با فاصله کیفی زیادی، در دهه 1330 و 1340 به وجود آمدند. اول محسن آزمایش بود که تجربه کاری داشت اما تحصیلات دانشگاهی نداشت و از کارگری شروع کرده بود. در دهه 1340 حاج برخوردار وارد صنعت لوازم خانگی شد که خاستگاه تجاری و بازاری داشت. بعد برادران بهبهانی در شرکت جنرال الکتریک بودند که مهندس بودند، اما بعدها چندان رشدی نکردند چون بین برادران ظاهراً اختلاف افتاده بود. بعد هم برادران القانیان بودند که جنرال استیل را داشتند. در اصفهان هم از دهه 1330 شرکت پلار به مدیریت مهندس رهنما بود که تولیدات ابتکاری داشت. هیچکدام سابقه کارخانه ارج و تجربه این کارخانه را نداشتند. تنها چند نفر مهندس بودند که از اقوام مهندس ارجمند بودند که کارهای مشابه انجام میدادند. مهندس سیاوش ارجمند به من میگفت برادرم چنان انگیزهای در بچههای فامیل ایجاد کرده بود که همه رفتند دنبال تحصیل مهندسی، مثل امیر، سیروس و داریوش ارجمند.
به نگاه چپگرایان نسبت به صنعت ملی اشاره کردید. چطور میتوان گفت این نوع کارخانهها تولید داخلی انجام میدادند؟
به گمانم این مساله مهمی است که باید روی آن بحث کرد. در میان فعالان سیاسی و روشنفکران این فکر اشتباه تقریباً جا افتاده که تمامی صنعت ما مونتاژ است و کوششهای بسیاری را در این جهت نادیده میگیرند. نظریه والری اشتاین و نظریههای مربوط به مکتب وابستگی هنوز هم مشتری دارند.
البته صنایع مونتاژ، به معنی واقعی، یعنی همان C.K.D هم وجود داشت. به طور مثال کارخانه جیپ جعفر اخوان. اما در دوره وزارت عالیخانی یکی از اهداف برنامه توسعه صنعتی حذف کارخانههای مونتاژ بود. در ارج هم قطعات را مونتاژ میکردند اما بیشتر این قطعات را خودشان میساختند. بسیاری از مهندسانی که کارخانههای آمریکا را دیده بودند میگفتند کارخانه ارج به نسبت آنها قطعات بیشتری را باید داخل کارخانه میساخت. به علاوه، کارخانه یک بخش طراحی صنعتی داشت که طرح انواع مدلهای بخاری، یخچال، اجاق گاز، کولر و اجاق گاز در آن تهیه میشد.
استدلالهای کسانی که به صنایع داخلی لقب صنایع سرهم بندی کن و مونتاژ میدادند خیلی شبیه واردکنندگان لوازم الکتریکی در دهه 1340 بود که این صنایع را مونتاژ میدانستند و به دولت میگفتند کسی خریدار کالای ساخت وطن نیست چون کیفیت ندارد. البته مهندس ارجمند و بسیاری صنعتگران نمیخواستند مهندس یا صنعتگر ایرانی چرخ چاه را دوباره اختراع کند. کارخانه ارج مرتباً مهندسان و تکنسینها را به خارج میفرستاد یا از تجربیات خارجیها استفاده میکرد اما در نهایت تولید را خودشان انجام میدادند. هفت کارخانه تولیدکننده یخچال داخلی در سالهای اولیه دهه 1340 در ایران وجود داشت که از میان آنها ارج بیشترین میزان تولید داخلی را داشت. اولین یخچال را کارخانه ارج ساخت. بعدها قراردادی با شرکت کلویناتور امضا کردند که با رعایت همان استانداردهای کلویناتور و با مارک کلویناتور یخچال تولید میکرد و به شرکت فیروز میداد تا بهجای یخچالهای وارداتی بفروشد. بقیه تولیداتش تحت نام ارج به بازار میرفت. این دوتا به جز مارکشان هیچ تفاوتی جز قیمت با هم نداشتند. بقیه محصولات ارج هم مثل بخاری، کولر، ماشین لباسشویی و اجاق گاز مونتاژ نبودند. اما موتور این دستگاهها از خارج وارد میشد. کاربراتور بخاری و آبگرمکن وارد میشد. اما بقیه چیزها صد درصد ساخت کارخانه ارج بود. برخی مهندسان شرکت که کارخانههای زیادی را در آمریکا دیده بودند تعریف میکنند که در آمریکا هر کارخانه لوازم خانگی کوندانسور و اپراتور یخچال را میخرد و تنها بدنه و پلاستیک خارجیاش را درست میکند. اما ارج همه آنها را میساخت. چون ماشینآلات و سیستماش را داشتند. این تکنیکها در ایران نبود و ارج آنها را بهتدریج وارد کارخانهاش کرد. محصولاتی که کارخانه ارج و دیگر کارخانهها تولید میکردند از جمله تولید لولههای چدنی برای آبیاری و لولهکشی شهرها و خانهها، بخاری، کولر، تانکر نفت، پیچ و مهره، درب و پنجره و مبلهای فلزی، ماشین آتشنشانی، لعابکاری، تلمبه برقی، میز و صندلی فلزی، آبگرمکن برقی، ماشینهای مالش چای، ماشینهای سنگشویی معادن، قطعات شوفاژ و تهویه، ماشینهای سنگبری، ساختمانهای فلزی، آبکاری فلزات، گالوانیزه کردن فلزات، وسایل فلزی برای دفاتر کار، اجاقهای لعابی، چراغهای نفتسوز، برجهای آب، کلیه قطعات پرسکاری، یخچالسازی، پروفیلهای آلومینیومی، اتاق و صندلی اتوبوس و... نشان میدهد که تلاشهایی برای توسعه تولید داخلی در جریان بوده است.
فعالیتهای سندیکایی دیگر برادران ارجمند چطور بود؟
سیاوش ارجمند بیشتر از دیگران در تشکیل سندیکای صنایع فلزی فعال بود. در سال 1340 فعالیتهای سندیکایی ارج شروع شد و سندیکای صاحبان صنایع فلزی اعلام موجودیت کرد اما از دو سال قبل گردهمایی داشتند و فعالیت میکردند. این آگاهی در آن زمان جالب بود که باید به دولت فشار آورد تا واردات کالایی را که در داخل تولید میشود متوقف کند. چهره شاخص این سندیکا مهندس ارجمند بود اما دیگران مانند مهندس رجبی، مدیر کارخانه ماشینسازی ایران، مهندس علیداد فرمانفرماییان مدیر کارخانه تیر پارس، مهندس شاپور بهبهانی مدیر کارخانه صنعتی جنرال، مهندس سیروس ارجمند مدیر کارخانه سیروس ارجمند، ابوالقاسم بهبهانی رئیس هیاتمدیره شرکت جنرال مکانیک، محسن آزمایش مدیر کارخانجات صنعتی آزمایش و خسرو اقبال مدیر کارخانه ریالکو هم در آن فعال بودند. هدف اصلی اعلامشده سندیکا بهبود وضع تولید و مرغوبیت کالاهای تولید داخل و تشویق مردم به استفاده از کالاهای داخلی و جلوگیری از رقابتهای نابجا بود. بیشتر مدیران این کارخانهها تحصیلکرده خارج بودند. مهندس ارجمند میگفت برخلاف اتاق بازرگانی دولت در کار سندیکا دخالت نمیکرد. البته بعدها مهندس ارجمند در انجمن مدیریت ایران فعال بود و یک دوره هم ریاست انجمن را داشت. اما فعالیت مدنی مهندس سیاوش ارجمند بیشتر در سندیکای فلزی ایران بود و از این طریق بر سیاست اقتصادی تاثیر میگذاشت. یکی از این فعالیتها ترغیب دولت به تاسیس ذوبآهن در ایران بود. یکی از گرفتاریهای بزرگ صنایع فلزی ورقه آهن بود و برای واردات آن بارها کارخانهدارها با مشکل روبهرو میشدند.
در مورد خصوصیات اخلاقی برادران ارجمند چه میتوان گفت؟
فکر میکنم نقل قولی از مهندس بازرگان کفایت کند. مهندس بازرگان بعد از فوت مهندس خلیل ارجمند در کانون مهندسان سخنرانی کرد و خیلی از او تعریف کرد و گفته بود که اگر بخواهیم بگوییم خدا شاهکار کرده است خلقت خلیل ارجمند بوده است و او را احسنالخالقین خوانده بود. خب این حرف درستی بود چون او کارهای زیادی برای رفاه مردم انجام داده بود و جانش را هم سر این کار گذاشت. مثلاً مشکل بزرگی که جنوب تهران داشت کمآبی بود. خلیل ارجمند هم پمپهای برقی آب میساخت و شروع کرد در جنوب تهران یک کار نصف اقتصادی و نصف خیریه انجام داد. در محلههای تهران چاه میزد؛ چاههای عمیق 30متری، 60متری یا 70متری. البته جنوب تهران خیلی آب داشت، چون تمام آب شمال تهران میرفت جنوب تهران و جمع میشد. هرکجا این پمپها را کار میگذاشت آب میزد بیرون و آب وقتی میآمد جمعیت جمع میشد، برایشان مثل یک معجزه بود که یک لولهای به این اندازه این آب را بیرون میریزد و بعد مردم میآمدند لباسهایشان را در آنجا میشستند، آب برمیداشتند و اینها. یکبار که مهندس ارجمند رفته بود به این چاهها سر بزند، با یک کابل و یک صندلی مینشست و این کابل میچرخید و آدم را میبرد ته چاه که بازدید بکند و تلمبهای که در ته چاه نصب شده و وضعیت سیمهای برقش که در آنجا هست بازدید میکرد. یک موقعی که میرفت اینها را بازدید کند در همان موقعی که هنوز سرش از چاه بیرون بوده و بدنش داخل چاه بود کابل قطع میشود و یکباره سرش از روی صندلی به عقب میرود و پشت گردنش میخورد به لبه چاه و سریع فوت میکند. همچنین صندوقی برای کمک به دانشجویان دانشکده فنی داشت. هرسال کارخانه ارج به این دانشکده بورسیه میداد و به دانشجویان برتر جایزه میداد.
در زمان برادران دیگر، بهویژه سیاوش ارجمند خدمات اجتماعی خیلی نظامیافته شده بود. کارخانه ارج یک بخش مددکاری اجتماعی داشت که تا همین زمان هم بیسابقه بود. چند مددکار اجتماعی از فارغالتحصیلان موسسه مددکاری خانم فرمانفرماییان استخدام کرده بودند. در تفکر مهندسان بود که کارگر ماشین و ابزار نیست و روح دارد. فعالیتهای دیگر کارخانه ارج هم جالب بود. چیزی که حالا تحت عنوان استفاده از سرمایه اجتماعی کارخانه نام میبرند در دهه 1340 کارخانه ارج شروع کرد. از تشکیل اردوهای دستهجمعی گرفته تا باشگاه ورزشی. در حقیقت محیط ارج و روابط صنعتی بر این اساس بود که روابط غیررسمی کارگران هم برایشان مهم است. به نظر میرسید ریشههای این فعالیتها هم در خصوصیات اخلاقی خلیل ارجمند بود و هم جهاندیدگی مهندس سیاوش ارجمند.