لابیگری غیرشفاف و ناکارا
تعارض منافع در نهاد قانونگذاری چگونه به فساد میانجامد؟
لابیگری، در ذات فرآیندهای سیاسی تصمیمگیری جمعی قرار دارد و بدون لابیگری امکان هیچ تصمیم جمعی وجود ندارد. هنگامی که تصمیمگیری جمعی طبق اصول دموکراتیک پذیرفته میشود در واقع به هر فرد اجازه انتخاب شدن و انتخاب کردن داده میشود.
لابیگری، در ذات فرآیندهای سیاسی تصمیمگیری جمعی قرار دارد و بدون لابیگری امکان هیچ تصمیم جمعی وجود ندارد. هنگامی که تصمیمگیری جمعی طبق اصول دموکراتیک پذیرفته میشود در واقع به هر فرد اجازه انتخاب شدن و انتخاب کردن داده میشود. بنابراین، این افراد تلاش میکنند تا انتخاب مورد نظرشان را به عنوان انتخاب جمعی به کرسی بنشانند؛ یکی از این تلاشها لابیگری است. برای اینکه انتخابهای جمعی با وجود لابیگریهای افراد و گروههای ذینفع و فشار بر منافع عموم جامعه منطبق باشد و از رانتجویی و فساد در راستای منافع خاص این افراد و گروهها جلوگیری شود چارهای نیست مگر اینکه سایر الزامات فرآیندهای تصمیمگیری جمعی طبق اصول دموکراتیک پذیرفته شود.
لابیگری را چنین تعریف میکنند: دادن اطلاعات یا منافع مالی و غیرمالی به سیاستمداران (مانند نمایندگان مجلس) توسط افراد یا گروههایی که منفعت بزرگی از انتخاب جمعی سیاستمداران کسب میکنند در حالی که این انتخاب برای عموم افراد جامعه هزینه دارد. اگر مجلس را در نظر بگیریم برای همه انتخابهای نمایندگان به لابیگری نیاز است: چه انتخاب هیات رئیسه، چه تصویب قوانین عادی، چه تصویب بودجه، چه تحقیق و تفحص از دستگاههای اجرایی، چه رای اعتماد و استیضاح به وزرا و رئیسجمهور. چون مجلس ایران غیرحزبی است و نمایندگان در درون حزب درباره این مسائل هماهنگ نمیشوند لابیگری اهمیت بسیار بیشتری پیدا میکند. اما الزامات سازوکار لابیگری کارآمد (تامین منافع عمومی نه منافع خواص) و غیرفاسد چیست؟
1- لابیگری به قوانین شفافکننده نیاز دارد. در ایالات متحده آمریکا طبق قانون «افشای لابیگری» مصوب سال 1995 لازم است که همه لابیگران و حامیان ثبتنام کنند و در فرآیندی شفاف به لابیگری بپردازند وگرنه باید جریمه نقدی 50 هزار دلاری بپردازند. به غیر از این در قواعد رایگیری در پارلمان هم، رای نمایندگان در بسیاری از کشورها به طور علنی اعلام میشود. در ایران اما لابیگری به طور رسمی پذیرفته نشده است اما دادن اطلاعات با خرید و فروش اطلاعات به رسانهها (ریپورت آگهی) و پیامکها و پیامهای هشداردهنده انجام میشود و چانهزنیها و تبادلات مالی لابیگران با سیاستمداران از مسیرهای غیررسمی محقق میشود.
2- منابع مالی مربوط به لابیگری باید شفاف شود. در شرایطی که یک پست و مقام دولتی یا قرارداد با دولت یا سهمیه دولتی یا ردیف بودجه از دولت، دارای ارزشهای پولی بالایی است برای افراد و گروههای ذینفع بهصرفه است که منافع خاص خود را با لابی تامین کنند. بنابراین، پرداختهای نقدی و غیرنقدی زیادی به سوی سیاستمداران به جریان میافتد. در کشورهایی که نظام مالیاتی همه پرداختها و دریافتهای یک خانواده را رصد میکند و نظام بانکی برای مقابله با فساد، پولشویی و مبارزه با تروریسم همه انتقالات پولی را بررسی میکند و سیاستمداران باید درجات بیشتری از افشای اطلاعات و شفافیت را داشته باشند احتمال وقوع لابیگری از مسیرهای غیرشفاف و فاسد کمتر است. اما در ایران، امور مالی سیاستمداران و وابستگان آنها شفاف نمیشود و تحت نظارت نیست. بنابراین، احتمال مجازات سیاستمداران به دلیل دریافت رشوه از لابیگران بسیار پایین است! در نتیجه، مشاهده میکنیم برخی نمایندگان با وعده استخدام یکی از وابستگان، دریافت یک کارت هدیه زیر پنج میلیونی، هزینه مسافرت تفریحی و کاری با خانواده، و حتی با یک وعده شام درباره انتخابهای سیاستی مهم در مجلس تصمیم میگیرند. در کشور ایالات متحده آمریکا در سایت کنگره، ماه به ماه مشخصات لابیگران و میزان منابع صرفشده اعلام میشود.
3- لابیگری نباید درون دولت باشد و توسط بوروکراتهای دولتی با سیاستمداران باشد. لابیگری بر دو نوع است: لابی درون فرآیندهای تصمیمگیری جمعی و لابیگری با بیرون. آنچه پذیرفته شده است گروهها و افراد خارج از دولت (به معنی هر سه قوه) با سیاستمداران درون دولت میتوانند در راستای تامین منافع عمومی (یعنی سیاستهای مالی، مالیاتی، پولی و ارزی، تجاری و حمایت از تولید و بهبود کیفیت خدمات عمومی) یا تامین منافع خاص لابی کنند. اما لابی یک اداره دولتی با نمایندگان مجلس برای کسب بودجه بیشتر با ضربه به بودجه سایر ادارات بدون هماهنگی با مسوولان اصلی دولت یا لابی یک نماینده مجلس با یک مسوول دولتی برای تاسیس یک شرکت دولتی یا راهاندازی یک پروژه دولتی در حوزه انتخابیه خود بدون توجه به توجیه فنی و اقتصادی و زیستمحیطی آن یا لابی مدیران شرکتهای دولتی برای کسب یک وام کمبهره از بانکهای دولتی یا لابی یک شرکت دولتی برای افزایش قیمت محصولات خود یا لابی یک نماینده مجلس برای کسب یک پست در دولت بعد از دوره نمایندگی خود در راستای منافع اجتماعی نخواهد بود.
4- منابع مالی و غیرمالی دولت نباید صرف لابیگری شود. منابع دولتی چون به هزینه کارگران، تولیدکنندگان و مصرفکنندگان جامعه تامین شده است لازم است که به منظور خدمات عمومی صرف شود. هنگامی که یک بوروکرات دولتی یا یک سیاستمدار برای منافع خاص خود این منابع را خرج میکند کل این منابع به عنوان هزینه اجتماعی شناخته میشود. بنابراین، استخدامهای با رابطه، پروژههای با زدوبند سیاسی، مسافرتهای برای خرید رای و کسب حمایت، هدایا به منظور کسب منافع و سهمیههای خاص از محل وجوه عمومی همگی هزینه اجتماعی را افزایش میدهد و رفاه جامعه را کاهش میدهد.
5- وجود رسانههای مستقل در کارایی فرآیندهای لابیگری تاثیرگذار است. علاوه بر اینکه باید اطلاعات مربوط به مشخصات لابیگران، سیاستمداران دخیل در لابی و منابع مالی صرفشده در آن شفاف اعلام شود بلکه باید این اطلاعات پردازش شده و موارد مهم به اطلاع عموم رسانده شود. بنابراین، نهتنها تولید و افشای اطلاعات مربوط به لابیگری لازم است بلکه باید توسط رسانههای مستقل این اطلاعات منتشر شود. موارد متعددی در قانونگذاری ایران وجود دارد که رسانهها نیز با لابیگران پیگیر منافع خاص همراه هستند. برای نمونه، نهاد کتابخانههای عمومی کشور که از نظر ماهوی نه دولتی است و نه دولتی نیست و کارنامه چندان کارآمدی در زمینه اشاعه کتابخوانی در کشور ندارد در سالهای اخیر توانست با لابی با نمایندگان مجلس و همزمان با چاپ گزارشهایی در رسانهها، بندی را در قانون بگنجاند که سهم خود از بودجه شهرداریها را به طور مستقیم از خزانه دولت برداشت کند؛ هرچند که هدف این کار نفع شخصی نبود.
در مجموع، لابیگری و بدهبستانهای نقدی و غیرنقدی میان سیاستمداران و بوروکراتها و گروههای ذینفع جزو ذات فرآیندهای سیاسی هر جامعه دموکراتیک است. اما نکته مهم این است که این تعاملات باید به قواعد و سیاستهایی منجر شود که رفاه اجتماعی را تامین کند و با وجود این تعاملات، جامعه جایی بهتر برای زندگی انسانها شود. اما بدون داشتن احزابی که سیاستمداران را تعلیم دهند و با تنبیه و پاداش آنها را در چارچوبهای خاص نگه دارند و برای اداره امور برنامه داشته باشند نمیتوان از لابیگری مخرب و فاسد جلوگیری کرد. همچنین، بدون قواعد خاص برای لابیگری و قواعد مشخص برای شفافیت در لابیگری نمیتوان از فرآیندهای لابی کارآمد بهره برد. علاوه بر این، در اقتصادی که حجم رانتهای بالقوه به دلیل فعالیتهای اقتصادی دولتی و مقررات حجیم دولتی و وجود بازارهای سیاه و غیررسمی در کنار نرخهای دولتی بسیار زیاد است بسیاری از سیاستمداران و بوروکراتها درگیر لابیگری مخرب درون دولت میشوند که نتایج آن به بزرگ شدن شرکتهای دولتی، ادارات دولتی و موسسات دولتی ناکارآمد منجر میشود و منافع آن نصیب رانتجویان غیرمولد شده و زیانها یا هزینههای اجتماعی آن نصیب عموم مردم میشود در حالی که لابیگری کارآمد توسط فعالان اقتصادی تولیدکننده در نظامهای صنفی مختلف که بیرون از دولت قرار دارند باید انجام شود و نتیجه لابی آنها کمک به تولید صنف مربوطه خواهد بود.