...دگر حوصلهای نیست!
چرا امیدوار نیستیم؟
اگر مطبوعات اسفندماه و فروردینماه چند دهه اخیر را مرور کنیم، درمییابیم که با همه چالشها و مشکلاتی که در مسیر کشور قابل مشاهده بود، در تحلیلهای بسیاری از کارشناسان نوعی امیدواری نسبت به آینده مشاهده میشد. امید به بهبود وضعیت آینده حتی در دهه 60 و هنگام جنگ ایران و عراق نیز در لابهلای نظرات مسوولان، کارشناسان و بسیاری از شهروندان به سادگی عیان بود.
سیدحمید متقی: اگر مطبوعات اسفندماه و فروردینماه چند دهه اخیر را مرور کنیم، درمییابیم که با همه چالشها و مشکلاتی که در مسیر کشور قابل مشاهده بود، در تحلیلهای بسیاری از کارشناسان نوعی امیدواری نسبت به آینده مشاهده میشد. امید به بهبود وضعیت آینده حتی در دهه 60 و هنگام جنگ ایران و عراق نیز در لابهلای نظرات مسوولان، کارشناسان و بسیاری از شهروندان به سادگی عیان بود. این روزها و در روزهای آغازین سال 1397 به نظر میرسد که این روند به سیاق سابق نیست. با تورقی در رسانههای کاغذی یا مرور رسانههای فضای مجازی به آسانی در مییابیم که کلیدواژه امید به غایب بزرگ اکثر قریب به اتفاق تحلیلهای این رسانهها بدل شده است. از سیاستمدار و هنرمند گرفته تا اقتصاددان و فعال بازار به صورتی بسیار جدیتر از چند دهه اخیر نگران آینده این مرز پرگهر هستند و احتمالاً نشانههای بهبود ز اوضاع جهان نمیبینند. در اینجا این پرسش قابل طرح است که چه تحولاتی در جغرافیای سیاست و اقتصاد ایران رخ داده است که امروز امید به یکی از پارامترهای مجهول بسیاری از معادلات سیاسی و اقتصادی کشور تبدیل شده است؟ قاعدتاً برای پاسخ به این پرسش کلیدی باید دهها تحقیق و پژوهش در ساحتهای سیاست، اقتصاد، فرهنگ، جامعه و... انجام داد و سیر تحولات جامعه در چند دهه اخیر را به مطالعه نشست. طبیعی است که موشکافی در همه وجوه این چالش در حوصله این نشریه و خوانندگان آن نمیگنجد. اما اگر بخواهیم شمایی کلی از وضعیت ایران سال 97 داشته باشیم باید تاکید کنیم که شهروندان ایرانی پس از حوادث سالهای پایانی دهه 80 در سال 92 تلاش کردند به یکی از دورترین گفتمانها از دولتهای نهم و دهم رای دهند. گفتمانی که با نقد کارنامه دولتهای محمود احمدینژاد، شعار بازگشت به روند توسعه سالهای آغازین دهه 80 و ایجاد زندگی بهتر همراه با رفاه و آرامش را به شهروندان میداد.
شعار حسن روحانی که پرچمدار این گفتمان به شمار میآمد، تدبیر و امید بود. او در انتخاباتی غیرقابل پیشبینی به مدد حمایت چهرههایی چون سیدمحمد خاتمی و مرحوم اکبر هاشمیرفسنجانی گوی موفقیت را از رقبا ربود و بر کرسی ریاستجمهوری ایران تکیه زد. او و تیمش عملاً با توجه به چالشهای پیشرو تمام اعتبار خود را به برجام و توافق هستهای گره زدند. تیم رسانهای دولت نیز آگاهانه یا ناآگاهانه برای پیشرفت مذاکرات با گره زدن همه مشکلات به این توافق هرچند که موجب افزایش فشار افکار عمومی روی منتقدان برجام میشد، اما در عمل سیل انتظارات از این معاهده را هر روز غیرقابل کنترلتر میکرد. هنگامیکه حدود دو سال پیش ایران و قدرتهای جهانی در بحث انرژی اتمی به توافق رسیدند، بسیاری از عامه مردم متصور شدند که چراغ علاءالدین این بار به دست حسن روحانی رسیده است و مشکلاتی چون بیکاری، تورم، فساد و... در چشم به هم زدنی از بین خواهد رفت. در این فضا برخی از اعضای تیم رسانهای دولت با توجه به نزدیکی به انتخابات ریاستجمهوری ترجیح دادند به جای تجویز داروی تلخ واقعیت برای شهروندان، از انرژی امید شهروندان برای این رقابت بهره بگیرند. به موازات این راهبرد منتقدان دولت نیز تا توانستند بر حجم توقعات مردم از برجام افزودند. در این وانفسا حضور چهرهای چون دونالد ترامپ در کاخ سفید بسیاری از معادلات جهانی را به هم ریخت و عملاً ما را از بسیاری از فرصتهای برجام محروم کرد.
ظرفیتهایی که قرار بود عامل رونق اقتصادی، افزایش اشتغال و ورود سرمایهگذاری خارجی به کشور شود، عملاً از گردونه فعالیتها خارج شد. روزهای پایانی سال 96 با نوسانات ارزی، کاهش ارزش ریال، ادامه بحرانهایی چون آلودگی هوا، خشکسالی، بیکاری، تورم، ادامه دعواهای سیاسی بیحاصل و... سپری شد و به نظر نمیرسد که در سال جدید هم کسی نسخهای برای درمان زودهنگام این بحرانها داشته باشد. با تصویری اینچنین میتوان امیدوار بود؟ تنها جملهای که به ذهن متبادر میشود این است که «از دست عزیزان چه بگویم گلهای نیست گرهم گلهای هست دگر حوصلهای نیست» در این روزها باید امیدوار بود که دولتمردان، جامعه شناسان و سیاسیون ما با تغییر جسورانه برخی پارادایمهای چندساله بنبستشکنی کرده و امیدی تازه در دل شهروندان ایجاد کنند.