مرثیهای بر یک رویا
آیا دولت باید از اصلاحات اقتصادی کوتاه بیاید؟
موسی غنینژاد در بخشی از کتاب اقتصاد و دولت در ایران به ماجرای اصلاحات اقتصادی در ایران میپردازد و میگوید مشاهده تجربه فاجعهبار سوسیالیسم و اقتصاد دولتی در قرن بیستم مساله اصلاحات اقتصادی و عبور از اقتصاد دولتی به اقتصاد آزاد و روی آوردن به خصوصیسازی را مطرح کرد.
مرضیه محمودی: موسی غنینژاد در بخشی از کتاب اقتصاد و دولت در ایران به ماجرای اصلاحات اقتصادی در ایران میپردازد و میگوید مشاهده تجربه فاجعهبار سوسیالیسم و اقتصاد دولتی در قرن بیستم مساله اصلاحات اقتصادی و عبور از اقتصاد دولتی به اقتصاد آزاد و روی آوردن به خصوصیسازی را مطرح کرد. این خواسته در بسیاری از کشورهای دنیا پی گرفته شد اما این سیاستها در ایران قرین موفقیت نشد و نتایج مورد انتظار را به بار نیاورد. دلیل را غنینژاد در این میداند که ایران به جای انجام اصلاحات واقعی، تغییرات ظاهری را پی گرفت و اقتصاد را «بزک» کرد. او میگوید هنوز هم بعد این همه سال بدون پاک کردن اذهان از این تفکرات نادرست و ریشهدار قدیمی نمیتوان اصلاحات اقتصادی را پیش برد.
اصلاحات اقتصادی، رویای همیشه اقتصاد ایران بوده. اما یکبار درگیریهای پس از جنگ مانع آن شده و یکبار ترس جامعه از سیاستهای تعدیل اقتصادی دهه 70 و یکبار هم دولت پوپولیست محمود احمدینژاد، اصلاحات را به شیوه خود به بنبست کشانده. در چهار دهه گذشته، دولت قیم ملت بوده و پدروار اقتصاد را خرج شادی لحظهای فرزندان خود کرده. اما از سوی دیگر اقتصاددانان در همه این سالها خواستار اصلاحات اقتصادی بودهاند و مدام هشدار دادهاند تاخیر در جراحی اقتصاد ایران، زخم را عمیقتر و درمان را دشوارتر و درد را بیشتر میکند. حاصل چهار دهه سیاستگذاری نادرست، ایران را با ابرچالشهایی مواجه کرده که دولت دیگر گریزی جز مواجهه و حل آنها ندارد. دولت دوازدهم خواسته و ناخواسته میراثدار این مشکلات است. اما اکنون اولین جرقههای انتقادات مردمی به شرایط زده شده. انتقادات و اعتراضاتی که در ظاهر با شعار نه به گرانی پی گرفته شده و این نگرانی را ایجاد کرده که مبادا، دولت دستبهعصاتر از همیشه از اصلاحات عقب بنشیند.
اما سوال این است که آیا به دلیل اعتراض مردم، دولت باید هر تغییر و اصلاح مثبتی در اقتصاد را متوقف کند؟ اگر سیاستگذار و دولت به این نتیجه برسد که این اعتراضات صرفاً در واکنش به گرانیهاست و بخواهد تغییرات و اصلاحات اقتصادی را متوقف کند، آن زمان چه بر سر اقتصاد خواهد آمد؟ در این شرایط آیا باید حرکت در مسیر توسعه را رویایی دستنیافتنی بدانیم و چشمانتظار ونزوئلایی شدن اقتصاد ایران باشیم؟
شاید در افق کوتاهمدت بهترین تصمیم این باشد که دولت هر تغییر اقتصادی مخالف خواسته مردم را متوقف کند تا آتش اعتراضات فرو بنشیند. اما نکته این است که این اعتراضات حاصل اصلاحات اقتصادی نیست، بلکه ماحصل چهار دهه توقف و به تاخیر انداختن آن است. این اعتراضات امروز محصول زندگی سیاستگذاران در امروز و نداشتن نگاه به فرداست. چیزی که ابوالحسن ابتهاج، رئیس سازمان برنامه در خاطرات خود آن را اینگونه نقل میکند و مینویسد زمانی که لزوم تهیه برنامه بلندمدت توسعه را طرح کرده، بدر، کفیل وزارت مالیه در پاسخ او میگوید: «اصلاً برنامه بلندمدت یعنی چه؟ من معتقدم در ایران باید روزمره زندگی کرد. من فکر فردا را هم نمیتوانم بکنم آنوقت شما میخواهید نقشه تهیه کنید که پنج سال دیگر چه کار کنید؟ انجام این کار در مملکت ما غیرممکن است.» اما آیا میتوان در آستانه چالشهای کنونی، ناممکن ایران را ممکن کرد؟