اعتراضات آرام شبکهای
اعتراضات اجتماعی و مطالبات مدنی در شبکههای اجتماعی چه نتایجی دارند؟
از روزهایی که مردم صدای اعتراضشان را با دیوارنوشته و شبنامه و روزنامههای زیرزمینی به گوش دیگران میرساندند چندان نگذشته است. روزگاری که فعالان اجتماعی و سیاسی، دانشجویان، جوانان و مردم عادی با زحمت و هزینه بسیار، به دستگاه استنسیل و کپی پناه میبردند تا اندیشههای مخالف و منتقد و معترض یا مطالبهگرشان را تکثیر کنند و با دیگران به اشتراک بگذارند تنها چند دهه گذشته است.
از روزهایی که مردم صدای اعتراضشان را با دیوارنوشته و شبنامه و روزنامههای زیرزمینی به گوش دیگران میرساندند چندان نگذشته است. روزگاری که فعالان اجتماعی و سیاسی، دانشجویان، جوانان و مردم عادی با زحمت و هزینه بسیار، به دستگاه استنسیل و کپی پناه میبردند تا اندیشههای مخالف و منتقد و معترض یا مطالبهگرشان را تکثیر کنند و با دیگران به اشتراک بگذارند تنها چند دهه گذشته است. در آن روزگارِ نه چندان دور، جنبشهای اجتماعی کُند اما مطمئن پیش میرفت. کسانی که به سختی و دور از چشم «برادر بزرگ» گرد هم میآمدند، همفکری میکردند، تصمیم مشترک میگرفتند و میکوشیدند جنبشی را رقم بزنند که به اصلاحات جدی و اساسی منجر شود حالا جایشان را به نسلی دادهاند که ترجیح میدهد گوشی به دست، به جنبشهای آنلاین بپیوندد و رنج و مرارت تکثیر شبنامه را با «پچپچ» در شبکه توئیتر جایگزین کند.
اما آیا جنبشهایی که در شبکههای اجتماعی شکل میگیرند یا هدایت میشوند به اهداف خود میرسند؟ این پرسشی است که محققان در پاسخ مثبت به آن تردید دارند.
کارکرد جنبشهای برخط
بیتردید تحول شبکههای اجتماعی، گردآوردن افراد همفکر و انعکاس صدای آنان را تسهیل کرده است. در این شبکهها شکلگیری ارتباطات، انتشار اطلاعات و نفوذ و اثرگذاری روابط تسریع شده و گسترش یافته است. برخی معتقدند شبکههای اجتماعی شکل مدرن «فضای عمومی» هستند؛ جایی که مردم عادی جامعه گرد هم میآمدند تا در مورد مسائل روز به گفتوگو و بحث بپردازند، مطالباتشان را مطرح کنند و صدای اعتراض و انتقادشان را به گوش دولتمردان برسانند. بیدلیل نیست که مانوئل کستلز نام شبکههای خشم و امید بر این پلتفورمها نهاده است. این شبکهها تاثیر عمیقی بر جامعه میگذارند. افراد عادی که تا پیش از این ابزاری برای ابراز وجود نداشتند اینک میتوانند صدایشان را به گوش دیگران برسانند و از همدلی و همراهی با سایرین احساس دلگرمی کنند. شهروندانی که اکنون تریبونی برای اعتراض و مطالبه پیدا کردهاند احساس قدرت پیدا میکنند و توانمند میشوند.
از سوی دیگر صدای معترضان و مطالبهگران دیگر در سطح یک شهر و کشور باقی نمیماند. گستره جهانی شبکههای اجتماعی سبب شده است این صداها فراتر از مرزها سفر کند و شنونده بیابد. در چنین شرایطی دولتها تحت فشار افکار عمومی جهانی قرار میگیرند. جهان به تماشای عملکرد آنها نشسته است. و به همین دلیل است که گاهی ناگزیر میشوند در راستای مطالبات شهروندان خود تغییر رویه دهند و به اصلاحات روی بیاورند.
در صدر جنبشهای شبکهای که در تاریخ کوتاهمدت عمر شبکههای اجتماعی به ثبت رسیدهاند نام رویدادهای بزرگی مانند تسخیر والاستریت، طغیان تونس، انقلاب مصر و خیزش ترکیه به چشم میخورد. در تمامی این جنبشهای اجتماعی و سیاسی شبکهها به عنوان ابزاری برای اطلاعرسانی به مردم، گردهم آوردن آنان و ساماندهی اعتراض و مطالبات به کار رفتهاند. در کنار این همه که از فضای آنلاین به دنیای واقعی تسری پیدا کرده و حضور فیزیکی شهروندان در میادین و خیابانها را در پی داشته است، جنبشها و پویشهای بسیاری نیز منحصراً در فضای مجازی شکل گرفته و تاثیر خود را بینیاز به اعتراضات خیابانی، به ثمر رسانده است. جنبشهایی که برای مطالبه حقوق بشر، آزادی بیان، حقوق زنان یا برابری به راه افتادهاند از این قبیلاند. جنبش «زندگی سیاهپوستان اهمیت دارد» که به هشتگ برتر توئیتر تبدیل شد یکی از انقلابهای هشتگی جهان بود.
BlackLivesMatter# نشان داد مخالفان و مدافعان دیگر نیازی ندارند به امید رسانههای خبری جریان اصلی بنشینند بلکه میتوانند با بهرهگیری از شبکههای اجتماعی روایت خود از رویدادها را به آسانی به یک جریان تبدیل کنند. در واقع فعالان اجتماعی آمریکا، برای مبارزه با بیتفاوتی یا انفعال رسانههای جریان اصلی نسبت به خشونت نژادی پلیس، این روایت جایگزین را در شبکههای اجتماعی به راه انداختند.
جنبشهای شبکهای اما منتقدانی هم دارد. آنها میگویند عادت کردن به اسلکتیویسم (سستکنشی یا به تعبیر برخی، مبارزه از زیر لحاف) مردم را به لایک کردن و پیوستن به پویشهای مجازی عادت داده و آنان را از کنش در دنیای واقعی دور نگه داشته است. واقعیت آن است که برای خلق یک جنبش صحیح و موفق مردم باید برای پیوستن به آن ترغیب و تشویق شوند، حاضر شوند از آرامش و امنیت خانههای خود دل بکنند و با جرات و جسارت، رویارویی با هر دشواری و برخوردی را تا رسیدن به اهداف و ایجاد تغییر و اصلاح در رویههای سیاسی و اجتماعی به جان بخرند. اگر مطالبات در بستر شبکهها باقی بماند نمیتوان به اصلاح و بهبود امید داشت. به همین دلیل است که برخی از تحلیلگران میگویند مطالبات مردم برای آنکه پاسخ بگیرد باید از دنیای هشتگ و لایک و ریتوئیت بیرون بیاید و به کنشهای واقعی در دنیای واقعی تبدیل شود.
نکته دیگر آنکه تجربه جنبشهای موفق نشان داده است شبکههای اجتماعی مستقیماً مسوول شکلگیری اعتراض و جنبش نیستند. آنها ابزاری هستند که بر ظرفیت دیگر کانالها و عوامل میافزایند. به همین دلیل در نبود آنها مردم میآموزند که برای ادامه اعتراض، مجاری دیگری را جایگزین کنند. در مصر، هنگامی که دولت دسترسی به اینترنت را محدود کرد انقلابیون برای انتشار اطلاعات به چاپ پمفلت روی آوردند و به فکس و تماس تلفنی پناه بردند. شاهدان عینی میدان التحریر میگویند در روزهای اعتراض سلاح مردم نه فقط گوشیهای موبایل، که پلاکاردهای دستنویس، شعارهایی که بر کف خیابان و فنجانهای کاغذی چای نوشته شده بود، دیوارنوشتهها، بروشورها، روزنامه و هر ابزار دیگری بود. هر مجرایی که بسته میشد مردم از مجرای دیگری استفاده میکردند. پس سادهانگارانه است اگر تصور کنیم شبکههای اجتماعی تنها و تنها ابزار راهاندازی و تداوم جنبشهای اجتماعی هستند.
توئیتر و گاز اشکآور!
به مدد شبکهها، راهاندازی جنبشهای اجتماعی به آسانی فشردن کلید ارسال شده است. از جنبشهایی نظیر تجمع پارک گزی در ترکیه یا اعتراضات اوکراین، اینترنت صدها هزار نفر از معترضان را گردهم آورد و کمکهای حیاتی مورد نیازشان را ساماندهی کرد. اما توئیتر و فیسبوک واقعاً تا چه اندازه موثر هستند؟
اگر این پرسش را از مردم بپرسید دو گونه پاسخ دریافت خواهید کرد. برخی شبکههای اجتماعی را ابزاری قدرتمند در ساماندهی اعتراضات سیاسی و ابراز مطالبات اجتماعی میدانند و برخی دیگر نیز معتقدند این شبکهها همچنان وسیله سرگرمی و وقتگذرانی هستند و همه چیز در آنها فانتزی و مجازی است پس در نتایج جنبشها هم تاثیر چشمگیری ندارند.
اما زینب توفکچی (Zeynep Tufekci)، محقق و استادیار علوم ارتباطات دانشگاه کارولینای شمالی و نویسنده کتاب «توئیتر و گاز اشکآور: قدرت و شکنندگی اعتراضهای شبکهای شده»1 واقعیت را کمی پیچیدهتر میداند. او سالهای زیادی را صرف مطالعه روی پلتفورمهای اجتماعی بر رفتارهای سیاسی مردم کرده است. کتاب او بر مبنای مشاهدات شخصی وی و مصاحبههایی که با فعالان سیاسی و معترضان در ترکیه و سایر کشورها داشته به نگارش درآمده است. توفکچی در این کتاب نوشته است دستاورد جنبشهای شبکهای اخیر متناسب با ابعاد و انرژی که برای آنها صرف شده نیست و هیچ کدام به اصلاحات جدی و پایدار منجر نشده است.
او میگوید مزایای شبکههای اجتماعی به وضوح در رویدادهایی مثل بهار عربی در مصر و تونس یا اعتراضات و تجمع ترکیهایها در پارک گزی قابل مشاهده است. در مورد آخر شبکههای اجتماعی به منبع کلیدی انتشار اخبار تبدیل شدند چراکه رسانههای سنتی در ترکیه به دلیل ترس از مجازات حکومت، اخبار تظاهرات و اعتراضها را منعکس نمیکردند. در مصر نیز تلفنهای موبایل و بلاگها به ابزار جنبش اعتراضی بدل شدند که در نهایت سبب سرنگونی دولت شد.
به نظر توفکچی شبکههای اجتماعی بستر مناسبی برای انتشار سریع اطلاعات و اخبار، امکان ارتباط گروههای مختلف مردم با یکدیگر و برنامهریزی برای رویدادها فراهم میکنند. این نوع ارتباط تاثیر روانشناختی عمیقی دارد، چراکه وقتی افراد میبینند سایرین نیز مانند آنها میاندیشند و مطالبات خود را ابراز میکنند شکلگیری کنشهای جمعی آسانتر میشود. این پدیدهای است که توفکچی آن را «آبشار اطلاعات» مینامد. بدین ترتیب دولتها مقهور معترضان میشوند چراکه شبکههای اجتماعی دیگر محل وقتگذرانی و پرسهزنی نیستند بلکه خود به رسانه جریان اصلی تبدیل میشود و فراتر از سانسور و نظارت به انتشار اطلاعات میپردازد. و شاید به همین دلیل است که دولتها در شرایط اضطراری نهتنها میکوشند این شبکهها را فیلتر یا مسدود کنند یا آنها را به بستن برخی صفحات یا برداشتن برخی محتوا از روی اپلیکیشن وادارند، بلکه در تلاشاند از این شبکهها برای اهداف خود و فرونشاندن آتش اعتراضات استفاده کنند. اما...
شکنندگی اعتراضات شبکهای
آنگونه که توفکچی مینویسد استفاده بیسابقه از این ابزارهای شبکهای از سوی معترضان یا مخالفان، شمشیری دولبه است. این واقعیت که شبکههای اجتماعی دسترسی به اطلاعات و یافتن افرادی همفکر و همسو و ساماندهی مطالبات را برای معترضان آسان کرده است، دستاورد مثبت این پلتفورمهاست که به گسترش سریع جنبش و اثربخشی آن کمک میکند. اما همزمان، شبکهها ممکن است گروههای معترض را از یکپارچگی و اتحادی که لازمه تداوم کنشگری در بلندمدت است باز دارد. او میگوید جنبشها در گذشته سالها بلکه دهها به طول میانجامید تا شکل بگیرد و ساختار پیدا کند و این اگرچه بدین معنا بود که اصلاحات و تغییرات نیز مدتزمان زیادی به طول میانجامید اما خود جنبش به طرز چشمگیری قدرتمندتر بود.
یکی از سخنرانیهای توفکچی که در تدتاک مخاطب بسیاری پیدا کرده است نکات جالبی دارد. وی میگوید با نگاهی به جنبشهای دهه اخیر به راحتی میتوانید تفاوت بین اعتراضها و پویشها در گذشته و امروز را دریابید. اکنون، شش سال پس از جنبش تسخیر والاستریت که علیه نابرابری شکل گرفت، سیاستهای ایجادکننده نابرابری در آمریکا همچنان پابرجاست. اروپا نیز در همان زمان شاهد تجمعات و اعتراضهای گستردهای علیه نظام سرمایهداری بود اما هیچ تغییری در مسیر سیاستهای اروپا حاصل نشده است. آیا در سایه استفاده از این فناوریها برخی از مزایای روشهای آرام اما دشوار به فراموشی سپرده شده است؟ توفکچی میگوید من در گفتوگو با بسیاری از فعالان سیاسی، سیاستمداران و مردم عادی به این نتیجه رسیدم آنها پس از اعتراضات یا خسته شدهاند یا ناامید، و معتقدند بسیار کمتر از آنچه انتظارش را داشتند به نتیجه رسیدهاند.
اندیشه توفکچی، مورد تایید بسیاری دیگر از محققان نیز هست: دستاوردهای شبکههای مجازی در حمایت از اعتراضات اجتماعی و سیاسی، سریع اما ناپایدار است و به قیمت از دست رفتن مزایای روشهای پایدار تمام میشود. در گذشته دیدار افراد با یکدیگر برای سازماندهی اعتراضات یا ابراز مطالبات به همفکری آنان منجر میشد. در این جمعها وحدت و یکپارچگی شکل میگرفت، خلاقیت زاییده میشد و مهمتر از این دو، با وجود همه اختلافات جنبش همسو و با هم حرکت میکرد.
برعکس جنبشهای امروزی خیلی سریع شکل میگیرند اما برنامهریزی مدونی برای ادامه ندارند. درست مثل اینکه یک شروع قوی داشته باشید اما در نیمه راه ندانید که میخواهید چه بکنید. اینگونه جنبشها به ندرت تاکتیک خود را تغییر میدهند چون اساساً ظرفیت تغییر را ندارند. به علاوه، ظرفیت جنبشهای قدیمی در چاپ بروشور و شبنامه و دیوارنوشته نبود؛ بلکه در ظرفیت لازم برای کار گروهی و همفکری جمعی بود که تنها در درازمدت و با کار جمعی حاصل میشود.
به نظر میرسد جنبشهای امروزی بیشتر تمایل دارند غیررسمی فعالیت کنند و دوست ندارند سازماندهی داشته باشند. و شاید همین تمکینناپذیری است که ماندگاری آنها در بلندمدت را با دشواری روبهرو میکند، تاثیری بر سیستم نمیگذارد و باعث ناامیدی معترضان و خارج شدن آنها از گود میشود. توفکچی معتقد است برای ابراز مطالبات و اعتراضهای اجتماعی و سیاسی «تصمیمگیری آنلاین» به تنهایی پاسخگو نیست. برای دستیابی به دموکراسی، رشد در همه زمینهها لازم است. جنبشهایی که تنها به گردهمایی و تجمع بسنده میکنند در رسیدن به اهداف خود ناکام میمانند. آنها باید یاد بگیرند که چگونه میشود به همفکری گروهی رسید، خطمشیهای هدفمند داشت، شرایط باهم بودن و وحدت را ایجاد کرد و از همه مهمتر روندهای سیاسی را تحلیل کرد و از آن برای اثربخشی جنبش بهره برد. به خاطر داشته باشیم در فیسبوک صدها و شاید هزاران گروه وجود دارد، روزانه هزاران ویدئو در یوتیوب و میلیونها توئیت در توئیتر پست میشود. رسانههای اجتماعی را هم به این شبکهها بیفزایید. اما هیچ کدام از این پستها و توئیتها یکباره شهرت پیدا نمیکنند و هشتگهایشان ترند نمیشود مگر آنکه در راستای مطالبات نیازها و گفتمانهای غالب جامعه باشد. تنها مشکلاتی مانند گرانی، کمبود، فقر، نابرابری و فساد هستند که سبب میشوند مردم برای اعتراض انگیزه و محرک پیدا کنند و برای شنیده شدن صدایشان به دامان شبکههای اجتماعی بیاویزند. در چنین شرایطی که نارضایتی عمیق هنوز وجود دارد، نیازها بیپاسخ مانده و انتظارات فزاینده رو به تعمیق و گسترش است، سادهانگارانهترین راه بستن راههای ارتباطی در دنیای برخط است. ارتباطات هرگز با یک سد مسدود نمیشود؛ راه دیگری مییابد. خطر واقعی از سوی شبکههای اجتماعی نیست. خطر واقعی ناشنیده گرفتن صدای مردمی است که در این شبکهها مطالباتشان را با هشتگ فریاد میزنند. آن وقت است که میتوان انتظار داشت اعتراضات شبکهای به جنبشهای واقعی تبدیل شوند.
دیدگاه تان را بنویسید