مردم کار میخواهند نه برنج و تخممرغ
سیاستگذار اقتصادی با اعتراضهای مردم چه کند؟
تعدادی از مردم به خیابانها آمدند و مطالبات اقتصادی و سیاسی متنوعی مطرح کردند. با اقتصاد چه باید کرد؟ برنامه اصلاحات اقتصادی چه میشود؟ اما اول بپرسیم اصلاً چه شد که ناگهان موج اعتراضات بلند شد؟
تعدادی از مردم به خیابانها آمدند و مطالبات اقتصادی و سیاسی متنوعی مطرح کردند. با اقتصاد چه باید کرد؟ برنامه اصلاحات اقتصادی چه میشود؟ اما اول بپرسیم اصلاً چه شد که ناگهان موج اعتراضات بلند شد؟ تورم که آنقدر زیاد نیست، فقط به دلیل تخممرغ بود؟ ادامه تحلیل در سه قسمت به این سوالات خواهد پرداخت:
۱- مشکل مردم با اقتصاد چیست؟
۲- چه خواهد شد؟
۳- سیاستگذار اقتصادی باید چه کند؟
مشکل مردم با اقتصاد چیست؟
مشکل تورم نیست. بهرغم اینکه روش دولت در مهار تورم ناپایدار بوده و ریسک جهش تورمی پیش از پایان دولت دوازدهم است اما تا امروز، جامعه تورم پایینی را تجربه کرده. پس چرا مردم از گرانی گلایه میکنند؟ گرانی غیر از تورم است. گرانی در عرف جامعه وقتی است که دخل از خرج عقب میافتد. چند نشانه مبنی بر ضعف درآمدی خانوار وجود دارد. یکی اینکه سال ۸۴ سهم هر عضو جمعیت فعال از تولید ناخالص داخلی «۲۱ میلیون تومان» بود، سال ۹۲ «5 /23 میلیون تومان» شد، اما اکنون به «۲۲ میلیون تومان» (با احتساب سال پایه ۱۳۹۰) کاهش یافته. اینگونه دخل از خرج عقب افتاده. نشانه دوم ضعف درآمدی در بازار آزاد است. مشاغل آزاد غیرکشاورزی در سال ۸۴ حدوداً ۲۵ درصد درآمد خانوار را تامین میکردند. اما سهمشان در سال ۹۲ به ۱۸ درصد کاهش یافت و اکنون ۱۷ درصد است (بررسی بودجه خانوار - بانک مرکزی). گذران زندگی با شغل آزاد خیلی سخت شده. نشانه سوم کاهش درآمدها سر سفره خانوار است. سال ۷۶ هر عضو یک خانواده متوسط، ۴۰ کیلوگرم برنج میخورد. سال ۸۴ مصرف برنجش تا ۴۳ کیلوگرم افزایش یافت، اما سال ۹۲ به ۳۴ کیلوگرم کاهش یافت هماکنون مصرف برنج ۳۲ کیلوگرم است. مصرف نان از ۱۴۰ کیلوگرم در سال ۷۶، به ۱۲۰ کیلوگرم در سال ۸۴، ۱۰۰ کیلوگرم در سال ۹۲ و ۹۳ کیلوگرم در حال حاضر رسیده. مصرف سالانه شیر که از سال ۷۶ تا ۸۸ با رسیدن به ۶۲ کیلوگرم دو برابر شده بود، امروز تنها ۳۶ کیلوگرم است. مصرف گوشت قرمز، قند، شکر، چای و... همه کاهش یافتهاند. تنها مواد خوراکیای که مصرفشان در ۱۰ سال گذشته رشد داشته، ولو اندک، ماست و تخممرغ بوده. لذا جهش قیمت تخممرغ آخرین پر کاهی بود که وقتی به گُرده خانوار اضافه شد، کمرش را شکست. در پی انقلاب سیاسی ۴۰ سال پیش، جامعه ایران منتظر یک انقلاب اقتصادی بود که همه را ثروتمند کند. انقلاب اقتصادی هرگز رخ نداد اما در بخشهایی از دهههای 70 و 80، تحولات مثبتی رخ داد. لکن، اکنون بیش از 10 سال است که در واکنش به کاهش درآمدها، خانوادهها خوراک خود را کاهش دادهاند. صبر و طاقت هم حدی دارد. ناامیدی نسبت به تحول اقتصادی، اعصاب جامعه را خراب کرده. در حالی که سرانه مصرف سیگار از ۳۴۰ نخ در سال ۸۴ به ۲۵۰ نخ در سال ۹۴ کاهش یافته بود، در سال ۹۵، مصرف سیگار -برای اولینبار در ۱۵ سال- هفت درصد افزایش یافت. شاید از سال گذشته استرس جامعه رو به افزایش بوده و ما بیخبر بودیم. سال ۹۶ که از نیمه میگذرد، زلزله سرپلذهاب رخ میدهد تا پرده دیگری از ناتوانی نهادهای عمومی به نمایش درآید. بعد زلزله کرمان رخ میدهد. بعد تهران میلرزد. کاهش درآمدهای اقتصادی، آب رفتن سفره خانوار، افزایش استرس و فشار عصبی و بعد هم زلزله، جامعه را به نهایت تحملش رساند. شاید بروز این اعتراضات اصلاً برای سلامت روانی جامعه لازم بود! پس از نگریستن به این تابلوی اقتصادی، من هم نیاز دارم فریاد بزنم تا سبک شوم.
چه خواهد شد؟
واکنش سیاستمدار از دو حال خارج نیست؛ یا منفعل میشود یا تصمیمات مقطعی میگیرد. آنچه انفعال را تشدید میکند، بحثهایی است که در همین هفتهها حول اصلاحات اقتصادی شکلگرفته. عدهای به سرعت اعتراضات را ناشی از اصلاحات اقتصادی و لیبرالگرایی اقتصاددانهای نئولیبرال و اجرای سیاستهای پلید اقتصاد آزاد طراحان اجماع واشنگتنی توسط غربزدههای پیرو مکتب مانیتاریستی شیکاگو میدانند. اگر از ایشان بخواهید در یک جمله ساده یکی از این کلمات خارجی را معنی کنند، درمیمانند. لیبرال و نئولیبرال فحش شده و استفاده از آنها توسط برخی فقط تداعیکننده کودکی است که چند فحش بزرگسالها را یاد گرفته و بیجا و بیربط بهکار میبرد. دولت یازدهم نه توانست قیمت سوخت را اصلاح کند، نه بانکداری کشور، نه سیاست ارزی و نه فضای کسبوکار. تعرفههای گمرکی را هم نتوانست کاهش دهد. تقریباً هیچ اصلاح اقتصادی ریشهای را نمیتوان نام برد که در دولت یازدهم رخ داده باشد. حتی هدفمندی یارانهها را هم دولت یازدهم به ارث برد. اما در این بین برخی با استفاده از کلیدواژه «اصلاحات اقتصادی» به جامعه آدرس غلط میدهند تا فضای اعتراضات به سمتی برود که هیچ سیاستمداری جرات «اصلاح اقتصادی» نکند. خب اگر اقتصاد را اصلاح نکنیم پس چه کنیم؟ اگر اقتصاد اصلاح نشود، سال بعد آش همین آش است ولی شورتر، کاسه همین کاسه ولی داغتر. به مطالبات سیاسی اعتنایی نخواهد شد اما در جبران این بیاعتنایی، ارزاق عمومی در حجم زیاد وارد خواهند شد که بازار را تا بعد از عید اشباع نگه دارد. تخممرغ وارد میشود تا سفرهها مشکلدار نشوند. در فضای ایجادشده، دیگر مهم نیست واردات تخممرغ، باعث میشود چند کارگر مرغداری دیگر هم بیکار شوند. برنج وارد میشود تا مصرف خانوار بیش از این کاهش نیابد. دیگر مهم نیست که با برنج ارزان، چند شالیکار از برنجکاری منصرف میشوند و تولید برنج سال بعد کشور باز هم کمتر میشود. قیمت خرید تضمینی گندم افزایش مییابد تا تولید و مصرف گندم بیشتر شود. دیگر مهم نیست که افزایش هزینه خرید تضمینی گندم در بودجه، باعث کاهش بودجه عمرانی و کاهش سرمایهگذاری در زیرساختهای کشور شود. خوبی تصمیمات مقطعی این است که با ارزان شدن تخممرغ و افزایش تولید گندم، بیاعتنا به مرغداریهای تعطیلشده، سیاستمدار میتواند جشن ارزانی تخممرغ و خودکفایی گندم بگیرد.
سیاستگذار اقتصادی باید چه کند؟
به جای خودکفا کردن کشور در گندم، مردم را خودکفا کنید. مردم کار میخواهند نه برنج و تخممرغ. مردم رشد اقتصادی میخواهند تا از دسترنج خود رفاه خانواده خود را تامین کنند. رشد اقتصادی محقق نمیشود مگر با اصلاحات ریشهای. اقتصاد کشور در شش وجه به اصلاحات ریشهای نیاز دارد؛ وجه اول سیاستگذاری بودجهای است. در بعد درآمدی، نوسانات درآمد ارزی و ریالی بودجه به خارج از بودجه منتقل شود. در بعد هزینهای، بهینگی یارانههای هدفمند افزایش یابد و سایر یارانهها نیز به صورت درصدی از قیمت جهانی اعمال شود تا رفتهرفته کارکرد بیمهگذاری دولت به نفع کارکرد سیاستگذارانه کاهش یابد. در وجه دوم، سیاستگذاری پولی از سیاستگذاری بودجهای مستقل شود تا تورم با روشهای پایدار مهار شود. در وجه سوم، نهاد نظارتی بانکی، درمان سمت راست ترازنامه بانکها را آغاز کند. در وجه چهارم، هدف سیاستگذاری ارزی باید اصلاح شود. هدف سیاستگذاری ارزی امروز مهار تورم است و این هدف غلطی است. هدف سیاستگذاری ارزی باید حفظ واردات در سطحی کمتر از صادرات تجدیدپذیرها باشد. چنین هدفی اشتغال پایدار در بخش کشاورزی و صنعت را افزایش میدهد. در وجه پنجم، در جهت بهبود فضای کسبوکار بخش خصوصی، تصدیگری دولت کاهش یابد و انحصارات حکومتی لغو شود. در وجه ششم، منابع آبی و زیستمحیطی بازسازی شوند. یا در کشاورزی خودکفا خواهیم بود یا در آب. وارد کردن کدام بهتر است، آب یا گندم؟ مقدمه بازسازی منابع آبی، اصلاح حکمرانی آب است. در واقع همانگونه که برمیآید، نکته مشترک همه این اصلاحات، نیاز به اصلاح حکمرانی است. کلید اصلاح اقتصادی در دست این شخص یا آن شخص نیست. رویهها، فرآیندها، ضوابط و تعاملات نهادهای حکومتی مختلف باید بازطراحی شوند.
القصه؛ کوچک شدن پیوسته سفره خانوار در 10 سال گذشته مشکل مردم نیست، عارضه مشکل مردم است. مردم صدقه نمیخواهند، کار میخواهند. مردم غذا نمیخواهند، اقتصادی شکوفا میخواهند تا در آن خود غذای خود را تامین کنند. اما شکوفا کردن اقتصاد کار علمی است و اصلاح حکمرانی و تقویت بخش خصوصی زمان میبرد در حالی که صدقه دادن سریع و آسان است. سبد حمایتی و امثال آن چون مُسکنی است که به جامعه تزریق میکنند تا عجالتاً مشکل سیاستمدار بشود مشکل سیاستمدار بعدی. اگر جامعه اصلاح ریشهای نظام تصمیمسازی اقتصادی را مطالبه کند، اگر بستن راه صدقه دادن سیاستمداران را مطالبه کند، اقتصاد در ریل درست قرار میگیرد. آقای سیاستمدار فقط در پی منافع انتخاباتی است. پس جامعه هر رای خود را مشروط کند بر بازطراحی سیاستگذاری بودجهای، پولی و ارزی، همینطور صنعت بانکداری و فضای کسبوکار بخش خصوصی، چنان که منافع بلندمدت جامعه لحاظ شود.