ارزش برزگری
کشاورزی چه نقشی در اقتصاد کشور دارد؟
تصویر دردناک زمین ترکخورده و آسمانی را که به جای باران غبار میباراند، همه دیدهاند و بحران آب به ترجیعبند سخنرانیهای مسوولانی تبدیل شده که همه به اتفاق مدعی حل بحران آب هستند، اما راهحلهای قابل اجرا به اندازه سخنرانان نگران پرشمار نیست.
فاطمه شیرزادی: بحران آب جدیتر از هر زمان دیگری رخ نموده است. فرونشستن دشتها، خشکیدن تالابها و حرکت شتابان دریاچهها و رودخانهها به سوی مرگ تغییراتی نیست که به چشم کسی نیاید یا قابل انکار باشد. تصویر دردناک زمین ترکخورده و آسمانی را که به جای باران غبار میباراند، همه دیدهاند و بحران آب به ترجیعبند سخنرانیهای مسوولانی تبدیل شده که همه به اتفاق مدعی حل بحران آب هستند، اما راهحلهای قابل اجرا به اندازه سخنرانان نگران پرشمار نیست. از همینروست شاید که گاهی بیراهه با راهکار اشتباه گرفته میشود. تعطیلی کشاورزی یکی از همین بیراهههایی است که به عنوان راه مواجهه با بحران آب مطرح میشود. میگویند کشاورزی 90 درصد آبهای قابل استحصال کشور را میخورد. میگویند سهم اشتغال کشاورزی از اشتغال کشور فقط 19 تا 21 درصد است. حتی سهم ارزش افزوده محصولات کشاورزی در تولید ناخالص داخلی بر اساس اطلاعات بانک مرکزی 8 /10 درصد اعلام میشود. اما آیا این اعداد که مدام در سخنرانیها تکرار و در رسانهها منتشر میشوند میتوانند روایتگر صادق همه ماجرای کشاورزی ایرانی و آب باشند؟ ماجرای رابطه آب و کشاورزی در بستر خشک زمین و زیر سقف بخیل آسمان رابطه امروز و فردا نیست، رابطهای است که از دیروزهای تاریخ آغاز شده و میخواهد تا فرداهای دور ادامهدار شود، بحران مدیریت اگر بگذارد. چه بسیار مقنیها که هزاران سال زیر سقف این کهندیار با سلاح تیشه و کلنگ به مصاف زمین میرفتند و دهها متر زیر زمین از دل خاک سهم اندک خود را از آب به کف میآوردند. برزگران هم نیک میدانستند و به فرزندان خود میآموختند که چگونه با کمترین آب، دامهای تشنه و زمینهای خشک خود را سیراب و از آنها رزق حاصل کنند. فناوری حفر چاههای عمیق و احداث سدهای عریض و طویل اما معادلات سنتی تحصیل و مدیریت آب را دگرگون کرد. بستر رابطه آب و کشاورزی اما همان زمین خشک بود و سقفش همان آسمان بخیل؛ زمینی که هر روز شیره جانش بیشتر مکیده شد و آسمانی که هر سال سرگرانتر شد. حالا کشاورز ایرانی مانده و آسمان عبوس و دشتهای به قهر خشکی رفته. کشاورز ایرانی مانده و انگشتهای اتهامی که تصور میکنند قصه تلخ بحران آب و کشاورزی با جدایی این دو به پایان میرسد. این جدایی اما بیراهه است، نه راه. کشاورزی و دامداری با تولید مواد خام حلقهای است در میانه زنجیرهای از فعالیتهای اقتصادی پیشین و پسین. به گفته علی کیانیراد، معاون پژوهشی موسسه پژوهشهای برنامهریزی، اقتصاد کشاورزی و توسعه روستایی وزارت جهاد کشاورزی، اگر ارزش افزوده کسبوکار بخش کشاورزی (agribusiness) را هم در بخش کشاورزی به حساب آوریم، سهم کشاورزی در تولید ناخالص داخلی به 5 /32 درصد میرسد. از این گذشته او آمار مصرف 90 درصد آب در بخش کشاورزی را نیز نادرست میداند و سهم واقعی این بخش در مصرف آب را حداکثر 65 تا 70 درصد میداند. حال باید از کسانی که حذف کشاورزی را راهکار حل بحران آب میدانند پرسید آیا میتوان سهم واقعی این بخش را در تولید ناخالص داخلی، اشتغال و تامین امنیت غذایی نادیده گرفت و بخش دیگری را جایگزین آن کرد یا بهتر است پیش از آنکه بیش از این دیر شود، مدیریت مصرف آب در همه بخشها مورد بازنگری اساسی قرار گیرد؟