وقتی نیامدند لابد اعتماد نکردند
چرا روش و منش فعلی سیاست در ایران اعتمادساز نیست؟
هیچ اندیشمندی در حوزه مطالعات اجتماعی و فلسفه سیاسی در دهههای اخیر را نمیتوان یافت که در ژرفای نظریههای خود برای تبیین مناسبات اجتماعی و سیاسی و حتی فردی انسانها با هم، انسانها و سازمانها و انسانها با حکومت از اعتماد چیزی نگفته باشد. در میان اندیشمندان اجتماعی نامدار شاید بیشترین بحث درباره اعتماد در سطح میانه و فراتر از اعتماد فردی به آنتونی گیدنز اختصاص داشته باشد.
هیچ اندیشمندی در حوزه مطالعات اجتماعی و فلسفه سیاسی در دهههای اخیر را نمیتوان یافت که در ژرفای نظریههای خود برای تبیین مناسبات اجتماعی و سیاسی و حتی فردی انسانها با هم، انسانها و سازمانها و انسانها با حکومت از اعتماد چیزی نگفته باشد. در میان اندیشمندان اجتماعی نامدار شاید بیشترین بحث درباره اعتماد در سطح میانه و فراتر از اعتماد فردی به آنتونی گیدنز اختصاص داشته باشد. در سطح کلان و به ویژه در حوزه اقتصاد سیاسی اما سهم فوکویاما در دوره اخیر بالاترین سهم بوده است. فوکویاما (1995) این موضوع را مطرح میکند که تفاوت کشورها به لحاظ ساختار صنعتیشان بیش از آنکه به سطح توسعه آنها ربط داشته باشد به میزان سرمایه اجتماعیشان یعنی میزان اعتمادورزی افراد یک جامعه به یکدیگر و نیز مشارکت آنها در تشکیل گروهها و انجمنهای شهروندی بستگی دارد. به گفته فوکویاما اعتماد حاکم بر روابط میان اعضای خانواده لزوماً به افراد جامعه سرایت نمیکند. در اینجا اعتماد عمومی شده مهم است؛ که به میزان اعتماد کردن مردم به افراد ناشناس سنجیده میشود. به گفته فوکویاما اگر اعتماد از بین افراد خانواده فراتر نرود عرضه سرمایه و همچنین حضور مدیران کارآمد محدود خواهد شد که این امر به نفع فعالیت بخش خصوصی نیست. به این ترتیب اثری که اعتماد بر رشد و توسعه اقتصادی میگذارد اغلب از طریق سرمایهگذاری است. به این معنی که اعتماد با فراهم کردن محیطی آرام و باثبات از نظر اجتماعی و سیاسی بر سرمایهگذاری داخلی و خارجی اثر میگذارد و به این نحو بر میزان تولید دانش و نوآوری اثرگذار خواهد بود. لاپورتا و همکارانش در مطالعه خود از روش حداقل مربعات معمولی استفاده کردند و در نهایت وجود یک رابطه مثبت و معنیدار را میان اعتماد و عملکرد اقتصادی تایید کردند. اینگلهارت اگرچه در مطالعه خود اعتماد را به عنوان اصلیترین شاخص سرمایه اجتماعی در نظر میگیرد و اثر آن را بر رشد اقتصادی مورد بررسی قرار میدهد اما معتقد است بین رشد و اعتماد یک رابطه مثبت و دوسویه برقرار است؛ یعنی در جامعهای که از سطح توسعه اقتصادی بالاتری برخوردار باشد، اعتماد به میزان بالایی محقق میشود. استدلال او این بود که در پرتو توسعه اقتصادی هزینه ریسک ناشی از اعتماد به افراد کاهش مییابد. وی به جنبههای منفی اعتماد توجه بسیاری میکند که اعتماد نابجا در سطح کشورها میتواند به فرد اعتمادکننده صدمه وارد کند.
اعتماد در ایران
واقعیت این است که در ایران هنوز به هر دلیل موسسههای نظرسنجی غیرحکومتی زاد و رشد نکردهاند و از این جهت میتوان ایران را در ردیف کشورهای توسعهنیافته به حساب آورد. فقدان چنین موسسههای غیرحکومتی که توانایی و اجازه گردآوری اطلاعات واقعی را از درون جامعه ایرانی و از درون گروههای گوناگون داشته باشد، باعث آسیبهای جدی در عرصه به دست آوردن عقاید و باورها در هر زمینه شده است. موسسههای نظرسنجی حکومتی معمولاً دنبال این هستند که درباره هر مقولهای آن نتیجهای را نشان دهند که تمایل دولت است. از سوی دیگر شهروندان ایرانی به دلیل فقدان مواجهه با این مقوله، زمانی که با نهادهای نظرسنجی دولتی سروکار دارند به عمد یا از سر احتیاط آنچه در ذهن و در دل دارند را پس از دستکاری ذهنی به نظرسنجان تحویل میدهند. این داستان اما در ارتباط با مسائل پیچیدهای مثل دادوستد ایرانیان با خارجیها حساسیت بیشتری پیدا میکند و اغلب اوقات شاهد انحراف از واقعیتها هستیم. درباره موضوع این مقاله یعنی اینکه چرا بازرگانان و سرمایهگذاران خارجی به همتاهای ایرانی خود اعتماد ندارند اما باز هم مساله پیچیدهتر میشود. کاش این سخن یک بازرگان باسابقه ایرانی را میشد با یک نظرسنجی دقیق، علمی و کارشناسانه در بوته سنجش قرار داد و به درکی کامل رسید. این کار را میتوان اکنون نیز انجام داد و با فرستادن فرم نظرسنجی علمی از اعضای دهها هیات خارجی اقتصادی که پس از برجام به ایران آمدند و رفتند و دیگر برنگشتند، پرسید و به یک نتیجه دقیق رسید و آن را در اختیار نهادهای موثر در اداره کشور قرار داد. اما برخی از دلایل احتمالی بیاعتمادی بازرگانان خارجی به همتاهای ایرانی را میتوان حدس زد که به طور خلاصه یادآور میشوم.
محیط کسبوکار
شما اگر یک بازرگان باشید و بخواهید به یک کشور دیگر ورود کنید و با همتایان خود به دادوستد بپردازید برای اطمینان از اینکه سرمایهتان در امان میماند و سود مناسب و فعالیت کمنوسانی خواهید داشت، بدون تردید به آمار و اطلاعات تهیهشده از سوی نهادهای معتبر جهانی درباره فضای کسبوکار آن کشور مراجعه خواهید کرد. این کشور میتواند ایران باشد و صدها بازرگان و صنعتگری که به ایران آمدند و رفتند و دیگر برنگشتند به این آمار که هرسال از سوی بانک جهانی، مجمع جهانی اقتصاد و سایر موسسههای اعتبارسنجی منتشر میشود، مراجعه کرده و دیدهاند که رتبه ایران جز در اندازه بازار که به ثروت طبیعی و جمعیت برمیگردد در سایر شاخصها به ویژه شاخصهای سیاسی، سیاست خارجی و تحولات ارزی در پایینترین رتبهها ایستاده است. بازرگانان به این شاخصها و به نهادهای معتبر رتبهبندی محیط کسبوکار اعتماد دارند. به نظر میرسد یکی از دلایل اعتماد ناکافی بازرگانان خارجی همین مساله است.
وعدههای بیسرانجام
در هر سرزمینی با هرگرایش سیاسی که دولتها دارند، چند مقام ارشد هستند که سخنان و رفتارشان در کانون توجه طرفهای تجاری قرار دارد که از رفتار و گفتار آنها میتوانند حدس بزنند به جای مناسبی میروند یا خیر. رئیسجمهور هر کشور نماد اعتمادسازی یا بیاعتمادی برای ورود و خروج سرمایه و سرمایهگذار خواهد بود. رئیسجمهور ایران از همان روزهای شروع مذاکرات درباره پرونده هستهای که اکنون پاشنه آشیل اقتصاد ایران شده است به ایرانیان وعده میداد و در دیدارها و گفتوگوهای خارجی بیان میکرد که همه تحریمهای غرب را با کامیابی در مذاکرات از پیش پای اقتصاد برمیداریم. بازرگانان خارجی که تمایل داشتند با ایران همکاری کنند، دیدند وعدههای رئیسجمهور ایران به هردلیل محقق نشد و او نتوانست گامی در مسیر حل نهایی تحریمها و برطرف کردن سایه آنها بردارد. بازرگانان خارجی وقتی عدم تحقق وعدههای رئیس دولت را دیدند بیشک به سایر سخنان مقامهای ایرانی نیز بیاعتماد شدند. به طور مثال آنها میشنیدند که رئیسکل بانک مرکزی ایران چند ماه قبل از امضای برنامه جامع اقدام مشترک بلافاصله پس از آن تکنرخی شدن ارز را یک اتفاق حتمی دانست اما هرگز به این وعده عمل نکرد و این برایشان عجیب بود و یک متغیر مهم در بیاعتماد شدن به دادوستد به حساب آمد. ایران وعده داده بود مشکل همکاری بانکی با غرب را حل میکند اما وعدههای پرشمار دادهشده از سوی وزیر اقتصاد و رئیسکل بانک مرکزی در این باره بیسرانجام ماند و این بر ضخامت بیاعتمادی افزوده است.
راست و درست بگوییم
ایران بدون تجارت رو به رشد با سایر کشورها، اقتصادی محصورشده خواهد داشت و هر روز در مقایسه با دیگر کشورها عقبتر میماند و منزوی میشود. اگر قرار است تجار خارجی به ایران بیایند و به طرف ایرانی اعتماد کنند باید همه مسائل را درست و راست بیان کرد و ریسکهای سیاسی و اقتصادی آشکار و پنهان را بازگو و جلب اعتماد کرد. اعتمادسازی فرآیند پیچیدهای است که در این فرآیند سهم و نقش مقامهای سیاسی بسیار پررنگتر و بالاتر از بازرگانان است و این را باید به طرف خارجی منتقل کرد. از سوی دیگر باید راست و درست به مقامهای ادارهکننده ایران گفت که چرا خارجیها نیامدند و اعتماد نکردند. در این صورت است که میتوان با گامهای استوار پیش رفت و به نقطه خوبی رسید. باید بپذیریم که اعتمادسازی یک ضرورت اجتنابناپذیر است و این را در ذهن همه جا بیندازیم که روش و منش فعلی سیاست در ایران اعتمادساز نیست.