بررسی چشمانداز آینده صنعت غذا در میزگردی با حضور مرتضی سلطانی و کاوه زرگران
پتانسیلهای امیدبخش
برای بررسی چشمانداز صنعت غذا و جایگاه آن در آینده اقتصاد ایران، میزگردی با حضور مرتضی سلطانی و کاوه زرگران ترتیب دادیم تا حرفهای دو نسل از فعالان این صنعت را بشنویم.
بحران کمبود آب، مساله امنیت غذایی، موانع توسعه بازار منطقهای و جهانی، مساله استاندارد و کنترل کیفیت، مشکل سیاستگذاریهای دولتی (اعم از قیمتگذاری، مالیات، استاندارد و...)، چالش نظام تعرفه و پیوستن به بازار جهانی، دشواریهای جذب سرمایههای خارجی و مشکل تامین مالی؛ اینها برخی از مهمترین مسائل مبتلابه صنایع غذایی ایران است و بسته به اینکه در مورد هر یک از آنها چه مسیری در پیش گرفته شود، سرعت رشد این صنایع تغییر خواهد کرد. برای بررسی چشمانداز صنعت غذا و جایگاه آن در آینده اقتصاد ایران، میزگردی با حضور مرتضی سلطانی و کاوه زرگران ترتیب دادیم تا حرفهای دو نسل از فعالان این صنعت را بشنویم. سلطانی که بنیانگذار و مدیرعامل گروه صنعتی و پژوهشی زر (صاحب برند زر ماکارون) است، پس از 35 سال فعالیت در عرصه تولید ایران همچنان با شور و مثبتاندیشی فراوان میگوید: «کارهای زیادی در صنایع غذایی و تبدیلی میتوان انجام داد» و «اگر از جوانان دانشمند و علاقهمند و پای کارمان به درستی استفاده کنیم، نهتنها بازارهای هدف را تسخیر میکنیم، بلکه اشتغال پایدار و مویرگی را در سراسر کشور ایجاد خواهیم کرد». زرگران، دبیر کل جوان کانون انجمنهای صنایع غذایی ایران و رئیس کمسیون کشاورزی و صنایع غذایی اتاق بازرگانی تهران هم اگرچه درباره پتانسیلهای این صنعت با سلطانی همعقیده است، در عین حال ترجیح میدهد دلنگرانیهای خود برای آینده صنعت غذا را مطرح کند: «ما احتیاج داریم که در برخی از صنایع غذایی، تکنولوژی را بهبود دهیم و در برخی حوزهها هم واقعبینی بیشتری به خرج دهیم. بدین معنا که ببینیم آیا تولید همه محصولات کشاورزی در داخل کشور، توجیه و ضرورتی دارد؟» مشروح این میزگرد را در ادامه میخوانید.
* * *
برای آغاز بحث، میخواستم هر دو آقایان لطف کنند تحلیلی از وضعیت عمومی صنایع غذایی ایران و چشمانداز رشد و شکوفایی آن مطرح کنند، تا پایهای برای بحثهای بعدی باشد.
مرتضی سلطانی: من معتقدم در سالهای گذشته کار چندانی در صنعت غذای ایران صورت نگرفته و پتانسیلهای شکوفانشده بسیاری در این حوزه وجود دارد. ما جوانان تحصیلکرده زیادی در حوزه صنایع غذایی داریم که علاقهمندند دانش و توانمندی خود را در این حوزه به کار گیرند. به نظر من با بهکارگیری این توانمندیها، صنعت غذا میتواند به سمت تحقق اهداف افق 1404 حرکت کند و اگر نه همه اهداف این سند، دستکم بخش مهمی از آن را محقق سازد. هنوز تا رسیدن به سال 1404 هشت سال فرصت باقی است و کارهای زیادی در صنایع غذایی و تبدیلی میتوان انجام داد.
متاسفانه تا به امروز نتوانستهایم از مزیتها و توانمندیهای سرزمینمان در این زمینه استفاده کافی را ببریم. به عنوان مثال در دنیا تنها با استفاده از ذرت 700 نوع محصول با ارزش افزوده بالا تولید میشود و محققان معتقدند این رقم میتواند تا چند هزار محصول افزایش یابد. اما در ایران ذرت تنها به چهار پنج روش استفاده میشود. مثلاً به صورت «بلال» در خیابان فروخته میشود یا به خوراک دام تبدیل میشود. اینکه ذرت کامل بدون اینکه شکافته شده و محصولات دیگری از آن استحصال شود، به صورت یک غله کامل کوبیده شده و به مصرف خوراک دام میرسد، یک اشتباه است؛ چراکه ممکن است حتی همه بخشهای آن برای دام مفید نباشد. البته جوانان دانشمند ما در چند سال گذشته کارهایی را در این زمینه آغاز کردهاند، اما راه درازی در پیش است.
کاوه زرگران: من فکر میکنم اگر بخواهیم چشمانداز آتی صنایع غذایی ایران را بررسی کنیم، باید آن را به شاخههای مختلفی تقسیم کنیم. با توجه به اینکه ایران یک کشور نیمهخشک است و ما با معضل محدودیت منابع آب روبهرو هستیم، باید در زمینه تولید مواد خام در سالهای آتی بازنگریهایی جدی انجام دهیم. در نتیجه صنایع غذایی ما باید از مواد خام تولیدی کشور حداکثر استفاده را ببرند. برنامهریزی بلندمدت دیگری که مورد نیاز ماست، تبدیل شدن به یک قطب صنایع تبدیلی کشاورزی است. بدین معنا که ماده خام را از دیگر کشورها وارد کنیم و با پردازشی که روی آن انجام میدهیم، محصولی با ارزش افزوده بیشتر تولید کنیم.
با توجه به مزیتهای خدادادی و جغرافیایی کشور، تولیدکنندگان مواد خام بسیاری در میان همسایگان شمالی ما وجود دارند که محصولاتی اعم از روغن خام، گندم، ذرت، جو، دانه سویا و... را به وفور تولید میکنند. در همین حال، در میان همسایگان جنوب کشور واردکنندگان مواد غذایی حضور دارند. اما سیاستگذاریهای امروز به اندازه کافی به این دو مساله توجه ندارد. همین امروز شرایط برخی استانهای کشور که دست به تولید زراعی گسترده میزنند، از نظر منابع آبی بحرانی است، ولی همچنان رویههای ما تغییر نکرده و اتفاقاً این استانها، استانهای پرمحصول ما هستند.
مثل استان کرمان...
زرگران: مثل استان فارس، هرمزگان، گلستان و... اینها استانهایی هستند که وزارت نیرو نسبت به افزایش تولیدات کشاورزیشان هشدار داده است، اما متاسفانه همچنان روند پرشتاب زراعت و باغداری در آنها ادامه دارد. در نتیجه، چشمانداز آینده صنایع غذایی ما به این وابسته است که قطبهای تولید مواد اولیه تغییر میکند و در نتیجه جانمایی کارخانههای مرتبط نیز در بلندمدت تغییر خواهد کرد. بنابراین باید به این نتیجه برسیم که واحدهای صنایع تبدیلی در مسیر کریدور ریلی قرار بگیرند تا هم از حیث تامین مواد خام و هم از حیث مزیتهای صادراتی، امکان تولید بهصرفه را داشته باشند. یکی از واحدهایی که در این زمینه اقدام کرده، مجموعه «زر» بوده که با راهاندازی واحد جدید خود در مسیر خط ریلی کشور میتواند به چنین قطبی تبدیل شود و دورنمای مناسبتری برای خود فراهم کند. در هر صنعت یک واحد تولیدی وجود دارد که به این شکل، فونداسیون مناسبی برای خود پیشبینی کرده و به نظر میرسد که واحدهای دیگر نیز باید از این روش پیروی کنند.
در مورد تولیداتی مثل محصولات زودمصرف که ماندگاری کمتری دارد، با توجه به اینکه زیرساختهای اولیه توزیع و عرضه مواد غذایی در ایران ساختار مناسبی ندارند، باید در طرح تفصیلی شهرها، به فکر راهاندازی فروشگاههای بزرگی بود که عرضه مواد غذایی در آنها صورت بگیرد. واحد بزرگتر، هزینههای کمتری دارد و حاشیه سود کمتری را طلب میکند، در نتیجه هزینه توزیعش پایین میآید. امروزه پخش مویرگی مواد غذایی و کوچک بودن واحدهای عرضه، هزینه سربار را بالا برده و باعث شده غذا با قیمت گرانی به دست مصرفکننده برسد و گران بودن ماده خام نیز مزید بر علت شده است. در نتیجه این دو مشکل، مشاهده میکنیم که قیمت مواد غذایی در ایران به طور نسبی بالاست و سهم زیادی از درآمد مردم مصروف هزینههای خوراکی میشود. طبق آمار بانک مرکزی، در ایران حدود 26 درصد از درآمد متوسط یک خانوار شهری برای مواد غذایی صرف میشود، در حالی که در بسیاری از کشورها این سهم کمتر از 10 درصد است.
بنابراین در چشمانداز آینده صنایع غذایی کشور باید این مسائل را مد نظر قرار دهیم تا هم تولید با راندمان بالا داشته باشیم و هم رفاه اجتماعی مناسبتری برای مردم فراهم آوریم.
اجازه بدهید به وضعیت بازار صنایع غذایی ایران بپردازیم. بر اساس ایده اقتصاد مقاومتی، صنایع تولیدی ما باید «درونزا» و «بروننگر» باشند. به نظر شما صنعت غذای ایران برای بازارسازی (ابتدا در ایران و در مرحله بعد در منطقه و جهان) چه اقداماتی کرده و چه کارهایی باید انجام دهد؟
سلطانی: پاسخ این سوال را در ادامه بحث قبلیام مطرح میکنم. هر محصولی که در ایران تولید میشود، باید با نگاه عرضه به همه مردم جهان تولید شود، نهفقط برای یک درصد جمعیت دنیا که در ایران زندگی میکنند. نمیتوانیم دور خود دیوار بکشیم و بگوییم فقط برای داخل مرزها کار میکنیم. هدفگذاری صنایع غذایی ما باید سفره همه مردم جهان باشد. اگر نگاه تولیدکنندگان صنایع غذایی این باشد که چون در داخل ایران فلان مسوول به دلیل روابطی که دارد از آنها حمایت میکند و بخشی از بازار را در اختیارشان قرار میدهد، پس تولید و سودشان تضمینشده است، نمیتوانند در بلندمدت موفق باشند. در بازار امروز، باید برای جهانی شدن متکی به دانش، دست به شناسایی مزیتها و بازارسازی در سطح بینالمللی زد. ضمن اینکه ورود به بازارهای هدف بینالمللی نباید یک برنامه و هدف کوتاهمدت باشد و باید با چشمانداز بلندمدت برای این کار برنامهریزی کنیم.
حضور بلندمدت در بازارهای جهانی نیازمند توجه به سه مولفه است: اول قیمت تمامشده قابل رقابت با تمام رقبای بینالمللی، دوم کیفیت بهتر نسبت به این رقبا و سوم مشتریمداری. این سه عامل برای هر تولیدکننده و صادرکننده در سراسر دنیا عواملی کلیدی به حساب میآید تا بتواند محصول او را از مرزهای کشورش فراتر ببرد. ما در سالهای اخیر در صنعت غذای ایران به این شناخت رسیدهایم که اگر سه مولفه یادشده را رعایت کنیم، مشتریان وفادار بسیاری جذب خواهیم کرد. اگر مشتریان وفادار به محصول ما اعتماد کنند، بازار ما یک بازار مستمر و دائمی خواهد بود. فراموش نکنیم که علاوه بر این سه مولفه، تولیدکنندگان ما باید نگاه ویژه به R&D (تحقیق و توسعه)، فناوریهای نوین و آیتی را به طور جدی مد نظر قرار دهند و در نهایت به فکر توسعه، توسعه و توسعه باشند. چراکه اگر شما امروز بهترین مجتمع تولیدی را داشته باشید و کاملاً بر اساس استانداردهای نوین جهانی دست به تولید بزنید، اما این مرحله را پایان کار بدانید و به سیکل تکرار بیفتید، به سرعت از دنیای پیشرونده تولید عقب میافتید. هر مجموعهای که در دنیا به یک برند موفق تبدیل شده، توسعه را به طور جدی در دستور کار خود قرار داده است. حتی برند «کوکاکولا» که در همه دنیا شناخته شده و یکی از بزرگترین شرکتهای جهان است، مدام روی تنوع محصولات خود کار میکند.
زرگران: در زمینه بازار داخلی با توجه به اینکه ما یک کشور 80میلیونی هستیم، سرانه مصرف بسیاری از مواد غذایی در کشور ما بالاست. به عنوان مثال مردم ما بیشتر از مردم سایر کشورها نان و برنج مصرف میکنند. هرچند درباره محصولات گرانقیمتتر مثل گوشت و شیر این نسبت وجود ندارد. اما به هر حال از حیث امنیت غذایی، در کشور ما فقر مطلق و گرسنگی تقریباً وجود ندارد. بنابراین پتانسیل بسیار خوبی در توسعه بازار داخل وجود دارد و میتوان صنایع غذایی را از صنایع بسیار موفق و آیندهدار دانست. با این حال ما احتیاج داریم که در برخی از صنایع غذایی، تکنولوژی را بهبود دهیم و در برخی حوزهها هم واقعبینی بیشتری به خرج دهیم. بدین معنا که ببینیم آیا تولید همه محصولات کشاورزی در داخل کشور، توجیه و ضرورتی دارد؟ اینها نیازمند سیاستگذاری معقول اقتصادی است. ضوابط و سیاستهای مربوط به مواد غذایی استراتژیک به کنار، در بسیاری از حوزهها باید به طور جدی بررسی کنیم که آیا مصرف منابع محدود آب با قیمتهای نازل موجود و صادرات آن به سایر کشورها (به صورت آب مجازی در دل محصولات کشاورزی) عاقلانه است یا خیر؟ محاسبه قیمت متوسط فروش برخی محصولات خام تولیدی نشان میدهد که قیمت آب مصرفشده در آنها بسیار بیشتر از درآمد نهایی صادرات محصولات کشاورزی است.
از اینرو هم برای بازار مصرف داخلی و هم برای تولیدات صادراتی باید رویکرد حفظ و حراست از منابع محدود آب کشور را در پیش بگیریم. ما میتوانیم مواد خام مورد نیاز را از کشورهای همسایه وارد کنیم و پس از انجام پردازشهای لازم، آنها را با ارزش افزوده بیشتر صادر کنیم. به دلیل قرار داشتن ایران در مسیر کریدورهای ترانزیتی، این فرصت منحصر به فرد در اختیار ماست. یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گندم دنیا در شمال ایران قرار دارد و بزرگترین واردکنندگان آرد دنیا هم در شرق و غرب ما. عراق سالانه بالغ بر یک میلیون تن آرد وارد میکند و افغانستان هم به همین ترتیب. اما امروز ما در هیچ یک از این بازارها سهم نداریم. این در حالی است که ظرفیت بسیار بزرگی در کارخانههای آردسازی ما خالی مانده است. کنار هم قرار دادن تکههای این پازل نشان میدهد که برنامهریزی لازم برای استفاده از این فرصت کمنظیر را انجام ندادهایم و از پتانسیلهای موجود استفاده نکردهایم. این مشکل در حوزه دانههای روغنی و روغنکشی نیز به شکل دیگری وجود دارد. حتی در حوزه قند و شکر نیز تا حدودی همین مساله تکرار میشود.
از سوی دیگر محصولات خام ما بسیار گران تولید میشوند. به عنوان مثال گندم در ایران به دو برابر قیمت جهانی به طور تضمینی از کشاورزان خریداری میشود؛ یا تا سه چهار ماه قبل که قیمت جهانی شیر هنوز افزایش پیدا نکرده بود، محصولات لبنی ما هیچگونه مزیت صادراتی نداشت. واقعیت این است که نمیتوان دور کشور حصار کشید. بنابراین سیاستگذاریهای ما باید به گونهای باشد که یارانه کشاورز طبق قواعد مشخصی پرداخت شود، اما قیمت مواد خام بر اساس قیمت جهانی تنظیم شود تا واحدهای تبدیلی ما بتوانند در بازارهای جهانی هم حضور داشته باشند. در مورد صادرات مواد خام کشاورزی باید اصلاحاتی درباره اقلامی که کشت میشود، صورت بگیرد؛ با این هدف که بازارهای هدف، محصول تولیدی ما را بپسندند. بزرگترین بازار واردات مواد غذایی دنیا در شمال ایران وجود دارد. این بازار در سال 2012 -قبل از اعمال تحریمهای اروپا و آمریکا علیه روسیه- بازاری 42 میلیارد دلاری بود و امروز نیز بازاری 27 میلیارد دلاری است، اما متاسفانه سهم ایران از این بازار در سال گذشته تنها 152 میلیون دلار بوده است. این در حالی است که دولت روسیه هم دست نیاز خود را به سوی ما دراز کرده بود. ترکیه نزدیک به یک میلیارد دلار صادرات مواد غذایی به روسیه داشته، اما بهرغم پتانسیلی که بازار روسیه و کشورهای مشترکالمنافع دارند، ایران سهم چندانی از این بازار گسترده نداشته است.
اینکه ما نتوانستیم از آن بازار سهم بگیریم، نشان میدهد زیرساختهای صادراتی ما مهیا نیست و صرفاً بر مبنای نعمتهای خدادادی مثل پسته و زعفران یا به دلیل درگیر بودن همسایگانمان در مشکلات جدی امنیتی، در بازار مواد غذایی جهان حضور پیدا کردهایم و هرگاه آنها از شرایط ناامنی خارج شوند و به ثبات اقتصادی برسند، واحدهای تولیدی خود را فعال خواهند کرد و ایران بازار صادراتی آنها را از دست خواهد داد. اما در بازارهای باثباتی مثل روسیه، متاسفانه ما حتی نتوانستهایم با کشورهای آمریکای جنوبی رقابت کنیم.
جناب سلطانی این سوال را از شما میپرسم: به نظر شما صنایع غذایی ایران تا چه اندازه برای توفیق در اجرای سه عامل کلیدی تولید صادراتمحور -که پیشتر به آن اشاره کردید- آماده هستند؟ به ویژه با توجه به اینکه برخی ناظران معتقدند اقتصاد ایران تا حد زیادی به صورت گلخانهای رشد کرده است؟
سلطانی: من اعتقادی به گلخانهای بودن اقتصاد ایران ندارم. شاید در گذشته اقتصاد ما به شکل گلخانهای رشد میکرد، اما آرامآرام تعدیل شده و تولیدکنندگان امروز ما، مانند سالهای گذشته (20 سال قبل، 10 سال قبل و حتی دو سال قبل) فکر نمیکنند. تولیدکنندگان ما امروز بروننگر شدهاند و به بازارهای هدف بیرون از مرزها چشم دارند.
جمعیت آسیا نزدیک به چهار میلیارد نفر است که اگر ما فقط 10 درصد این جمعیت را هدفگذاری کنیم، به بازاری 400میلیونی میرسیم. این جمعیت، پنج برابر جمعیت ایران است و عدد بزرگی است، اما دستیابی به آن اصلاً عجیب و غیرمنتظره نیست. اگر ما از جوانان دانشمند و علاقهمند و پای کارمان به درستی استفاده کنیم، نهتنها بازارهای هدف را تسخیر میکنیم، بلکه اشتغال پایدار و مویرگی را در سراسر کشور ایجاد خواهیم کرد. توجه داشته باشید که اشتغالزایی حتی اگر به صورت پایدار باشد، چنانچه به شکل مویرگی در سراسر کشور توزیع نشود، مشکل را حل نخواهد کرد. اگر اشتغال پایدار در چند استان صاحب معدن یا چاههای نفت ایجاد شود، کافی نیست. چراکه نمیتوان همه نیروی انسانی کشور را به چند استان منتقل کرد. تمرکز اشتغالزایی در چند استان، باعث عدم تناسب و نابرابری اقتصادی میشود. بنابراین باید با شناسایی توانمندیهای صنعت غذا در سراسر کشور، تولید صادراتمحور را مد نظر قرار دهیم تا اشتغال پایدار و مویرگی را عملیاتی کنیم.
من به عنوان سرباز عرصه تولید این سرزمین که بیش از 35 سال در این حوزه مشغول به کار بودهام، باور دارم که اگر از راه درست حرکت کنیم، نهتنها پنج میلیون جوان بیکار ما به کار با عزت دعوت خواهند شد، بلکه با کمبود نیروی کار مواجه خواهیم شد و باید از کشورهای همسایه نیروی کار وارد کنیم. البته منوط به اینکه با دانش، تفکر و برنامهریزی پیش برویم و از کسانی که اهلیت لازم برای حضور در عرصه تولید را دارند، کمک بگیریم. امروز وقت، دانش، توانمندی و فرصتهای ما بسیار ارزشمندتر از آن است که بخواهیم اشتباه کنیم.
من به عنوان کسی که اهل این کار هستم، با انرژی مثبت، با شناخت توانمندیهای این سرزمین و با یک دنیا امید میگویم که هر روز ما میتواند بهتر از روز قبل باشد. ما این کار را در توسعه و برندسازی خود ثابت کردهایم. کسان دیگری که بهتر از من فرصتها را شناختهاند و هم در حوزه توسعه، هم در برندسازی و هم در صادرات پایدار به دنیا به سمت آینده بهتر حرکت میکنند نیز در این زمینه با من همعقیدهاند.
نقش سیاستگذاریهای دولتی را در این حوزه چقدر موثر میدانید؟ از مساله قیمتگذاری و نظام مالیاتی گرفته تا رویکردهای سازمان استاندارد و نظام تعرفه واردات و صادرات. نقش هر یک از این سیاستگذاریها را در هموارسازی مسیر توسعه صنایع غذایی ایران چگونه ارزیابی میکنید؟
سلطانی: در حوزه بوروکراسی اداری، با مشکلاتی روبهرو هستیم که موانعی را در مقابل توسعه تولید ایجاد کرده است. ولی من معتقد نیستم که این موانع تعمداً ایجاد شده باشد. به نظر من این مساله عمدتاً ناشی از عدم شناخت دولتمردان بوده است. ضمن اینکه معتقدم آن نگاه بسته سابق دیگر وجود ندارد و مسوولان ما امروز به این باور رسیدهاند که اگر به دنبال کارنامه موفق هستند، باید نگاه خود را تعدیل کنند.
به عقیده من راه درست سیاستگذاری دولتی این است که مسوولان بدانند به تنهایی علامه دهر نیستند. مسوولان باید با توجه به جایگاهی که در آن قرار دارند، «تصمیمگیر» باشند، نه «تصمیمساز». تصمیمسازی، حوزه کارشناسی و محل اظهار نظر اهل فن است و تصمیمگیری حوزه مدیر. در گذشته این مساله در برخی بخشهای دولتی مغفول مانده بود و کسانی هم تصمیمسازی میکردند و هم تصمیمگیری. اما مدیران رفتهرفته پی بردهاند که وقتی کارشناسان و اهل فن، دانش و تجربه خود را به مدیران عرضه میکنند، آنها میتوانند تصمیمات بهتر و کارآمدتری اتخاذ کنند. امروز این اتفاق مبارک در نگاه مسوولان دیده میشود. اما مسوولان نباید فراموش کنند که کاربلدهای اهل فن و بیغرض، در خیابان نمیچرخند که فکر کنیم هر روز ممکن است پشت در اتاق مدیران معطل باشند تا دیدگاههای خود را به آنها عرضه کنند. مدیران باید ناز این افراد را بخرند و با عزت و احترام از محل کارخانه یا کارگاه دعوتشان کنند تا آنها دانش و توانایی خود را روی میز بگذارند. کسانی که هر روز با کیف سامسونت پشت در اتاق مسوولان صف میبندند، اهل فن دلسوز و آگاه نیستند و نمیتوان به آنها اعتماد کرد. کارآفرین اهل فن و با دانش، وقت آن را ندارد که پشت در اتاق مسوولان معطل شود تا شاید وقت ملاقات به او بدهند یا نه. اما اگر مسوولان به سراغ آنها بروند، هر کمکی از دستشان برآید، در طبق اخلاص میگذارند و با تمام وجود تقدیم میکنند.
زرگران: اصلیترین مزیت برای گرفتن بازارهای منطقهای و گسترش صادرات، قیمت تمامشده است. امروز قیمت تمامشده مواد غذایی تولیدی ایران هیچ مزیتی ندارد. کشورهایی که در بازار روسیه فعال هستند، هم از یارانههای صادراتی و هم از جوایز صادراتی دولت خود استفاده میکنند و قیمت فروش را کاهش میدهند. خود روسیه وقتی تولیدات کشاورزی خود را صادر میکند، برای مواد خام 10 درصد و برای مواد فرآوریشده 18 درصد تخفیف مالیاتی در نظر میگیرد. اما در ایران ما حتی بر سر مالیات ارزش افزوده صادراتی هم مشکلات فراوانی داریم. طبیعی است که در چنین فضایی نمیتوان انتظار رقابت موفق را داشت. علاوه بر این ما در ایران با بخشنامههای فصلیای مواجه هستیم که صادرات را ممنوع یا محدود میکند. دولت حتی بعضاً قوانین ورود موقت شکر یا گندم و غیره را به دلیل تفاوت زیاد قیمت و نگرانی از نشت آن، ممنوع کرده است.
از همه اینها بدتر، قانون خرید تضمینی است. حمایت از کشاورزان هم از منظر اقتصادی و هم از منظر سیاسی و استراتژیک وظیفه دولت است، اما اینکه قیمت ماده خام را با یارانه کشاورزی مخلوط کردهایم و ماحصل آن را به عنوان قیمت مصرفکننده به بازار ارائه دادهایم، باعث شده ما تقریباً در هیچ کالای تولید داخل خود مزیت صادراتی نداشته باشیم، زیرا قیمت ماده اولیه کشاورزی ما به طور متوسط دو برابر قیمت جهانی است. در نتیجه دو مولفهای که میتوانست قیمت را در بازار هدف برای ما کاهش دهد، حذف شده است: یارانه صادراتی و قیمت ماده خام. البته خوشبختانه در چهار پنج ماه اخیر دولت به این موضوع توجه کرده است. در حوزه لبنیات، ما حجم بسیار بزرگی از شیرخشک در دپوی کارخانههای لبنی داشتیم که وقتی دولت برای صادرات آنها یارانه صادراتی اختصاص داد، ظرف سه ماه تمام این شیرخشک به کشورهایی مثل عراق و کشورهای مستقل مشترکالمنافع صادر شد. در نتیجه همین سیاست، صادرات لبنیات ما با جهش قابل توجهی مواجه شد و به رقم 774 میلیون دلار رسید.
بنابراین دیگر نباید آزمون و خطا کرد. نرخ مواد خام باید متناسب با قیمت جهانی تعیین شود و یارانه صادراتی نیز در نظر گرفته شود تا دوران شکوفایی صادرات صنایع غذایی ایران فرابرسد.
صنعت ایران در سالهای اخیر با معضل تامین مالی درگیر بوده است. شما چشمانداز تامین مالی در حوزه صنایع غذایی را چگونه میبینید؟ آیا میتوان با جذب سرمایه داخلی و خارجی این مشکل را حلوفصل کرد؟
سلطانی: در مساله تامین مالی، من فکر میکنم لازم است یک بار برای همیشه در واژه «حمایت از تولید» بازنگری کنیم. همواره گفتهام که نگاه کنونی به مساله «حمایت از تولید» باعث وضعیت نامناسب امروز در حوزه تامین مالی شده است. نمیگویم حمایت از تولید نباید وجود داشته باشد، اما نوع حمایت باید به طور بنیادین تغییر کند. اگر این بازنگری به درستی و از سوی اهل فن صورت بگیرد، تامین مالی راه خود را پیدا میکند. نگاه برخی مسوولان به تامین مالی این گونه است که هر واحد تولیدی که تعطیل میشود، حتماً مشکل سرمایه در گردش داشته است. من معتقدم تولید، ادبیات خاص خود را دارد و کسی که ادبیات تولید را نمیداند، نباید وارد این فضا شود. چون هم وقت و سرمایه خود را تلف میکند، هم به منابع ملی و نیروی کار تحصیلکرده آسیب میزند. تولید، تخصص خود را لازم دارد. من که امروز این حرف را میزنم، سالها در این حوزه کار کردهام و تجربه لازم را دارم. اگر در این کشور هر کس در هر حوزهای که تخصص آن را دارد، وارد شود، ایران گلستان میشود. در حوزه تامین مالی هم باید با اهل فن در این زمینه رایزنی شود تا واژه «حمایت از تولید» به صورت کارشناسی و علمی مورد بازنگری قرار گیرد. کسانی که سالها با جان و دل و فکر خود در این زمینه کار کردهاند و ایرادات حمایتهای کلیشهای امروز را میدانند، میتوانند راه تغییر این مسیر را پیدا کنند. اگر این اتفاق بیفتد، هیچ واحد تولیدی -اعم از کوچک و بزرگ و متوسط- دیگر با مشکل تامین منابع روبهرو نخواهد بود. به نظر من اگر مسیر درست را پیدا کنیم، حتی با مازاد منابع هم مواجه خواهیم شد. همانطور که عرض کردم در حوزه اشتغالزایی ممکن است با کمبود نیروی انسانی مواجه شویم، در حوزه تامین منابع مالی هم با مازاد منابع روبهرو خواهیم بود. ضمن اینکه دنیای امروز با وفور منابع مواجه است. اگر ما راه درست تولید صنعتی را بلد باشیم، دنیا علاقهمند است که منابع خود را در اختیار ما قرار دهد تا از ارزش افزوده آن بهرهمند شود.
ضمن اینکه در داخل کشور منابع فراوانی وجود دارد، اما به جریان افتادن این منابع مستلزم ایجاد اعتماد بین صاحبان سرمایه و صاحبان کسبوکارهاست. اگر این اعتماد وجود داشته باشد، دلیلی وجود ندارد که افراد صاحب سرمایه پول خود را در بانک بگذارند. من مطمئنم که آنها خود نیز از اینکه پولشان را بدون استفاده کارآمد در بانک بلوکه کنند، رضایت ندارند. وقتی فردی چهار جوان تحصیلکرده بیکار در خانه دارد و نمیتواند با استفاده موثر از سرمایه خود به رشد تولید و اشتغال جامعه کمک کند، حتماً احساس شخصی خوبی نخواهد داشت. چنین کسی وقتی میبیند که یک صاحب سرمایه کارآفرین توانسته برای 1000 نفر اشتغال ایجاد کند، از اینکه پولش را در بانک بلوکه کرده، احساس حقارت میکند. بنابراین باید بتوانیم راهی پیدا کنیم که این صاحب سرمایه هم با احساس امنیت، سرمایه خود را در اختیار تولید و صنعت کشور قرار دهد و هم از لذت معنوی ایجاد اشتغال و سازندگی بهرهمند شود. باید راهی پیدا کنیم که این پولهای بلوکهشده در بانکها، با اطمینان و افتخار و سربلندی به عرصه تولید بازگردد. آن موقع است که تولید و صنعت و خدمات ما از مشکل تامین مالی عبور خواهد کرد.
زرگران: هزینه زیاد مالی یکی از مولفههایی است که قیمت تمامشده محصولات را افزایش میدهد. متاسفانه بهرغم اینکه نرخ سود تسهیلات پرداختی به بخش کشاورزی ایران نازلتر از سایر بخشهاست، این نرخ نسبت به قیمتهای جهانی قابل مقایسه نیست. با وجود اینکه گشایشهایی در تعاملات بینالمللی ایجاد شده و طرفهای خارجی تمایل دارند در زمینه تامین سرمایه به ما کمک کنند، به دلیل وجود قوانین سفت و سخت در ایران، هنوز چنین اجازهای داده نشده است. امروز برای تامین مواد اولیه واحدهای صنایع غذایی، امکان استفاده از پرداختهای بلندمدت در قالب اعتبارات اسنادی وجود دارد، اما مصوبات دولت عملاً مانع بهرهمندی صنعت غذا از این امکان شده است. بدین معنا که طرف خارجی حاضر است با بهره سالانه دو درصد برای ما تامین مالی انجام دهد، اما هیات وزیران اعلام کرده که چنین امکانی صرفاً شامل واحدهای تولیدی میشود. غافل از اینکه خیلی از واحدهای تولیدی ما لزوماً واردکننده مواد اولیه نیستند و مواد اولیه مورد نیاز خود را از طریق شرکتهای بازرگانی تامین میکنند. نتیجه اینکه صنایع غذایی ما هنوز نتوانسته از مزایای رفع تحریمها استفاده کرده و سرمایههای خارجی را به کشور جذب کند.
به نظر شما صنایع غذایی ما ظرفیت خالی برای جذب سرمایههای خارجی دارند؟
زرگران: صد درصد. صنایع غذایی یکی از بخشهای موفق اقتصاد ایران برای مشارکت با خارجیها بوده است. خیلی از برندهای معتبر خارجی امروز در قالب مشارکت با طرف ایرانی در بازار ما حضور دارند. شرکت پپسی، دنون یا نستله از این جمله هستند. تمایل برای حضور در حوزههای دیگر مثل کنسرو یا شکلات هم وجود دارد. اما نباید فراموش کرد که آنچه باعث فرار سرمایهگذاران خارجی میشود، نوسانات زیادی است که در حوزه مقررات رخ میدهد. همین امسال تاکنون برای تعرفه واردات روغن سه بار بخشنامه صادر شده است. اینها باعث میشود ثبات فضای کسبوکار از بین برود. سرمایهگذار خارجی تمایلی برای حضور در فضای متلاطم و بلاتکلیف ندارد. زمانی بود که کشور ما بزرگترین لطمه را از نوسانات نرخ ارز میخورد، اما امروز بیشترین ضربهای که به فضای کسبوکار ایران وارد میشود، ناشی از عدم ثبات در حوزه قوانین و مقررات است.
نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد این است که نباید اجازه داد دولت بیش از این بزرگ شود یا شرکتهای شبهدولتی در همه بخشهای اقتصاد ورود کنند. امروز شاهد آن هستیم که در تعیین عوارض و تعرفههای واردات کالا، شرکتهای دولتی مستثنی میشوند. بدین معنا که برای شرکت بازرگانی دولتی ایران تعرفه و عوارض حداقلی در نظر گرفته میشود، اما برای بخش خصوصی خیر. این موضوع به رقابت نابرابر میانجامد و شرکتهای دولتی را در موضع ناعادلانهای در مقابل بخش خصوصی قرار میدهد. این سیاستگذاری، نوعی بازگشت به دوران دولتیسازی همه بخشهای اقتصاد است.
من فکر میکنم صنایع غذایی ایران پتانسیل آن را دارد که اگر امکانات لازم برای رشد در اختیارش قرار گیرد، موتور محرک اقتصاد ایران باشد؛ چه از حیث اشتغالزایی، چه از منظر ارزش افزوده تولیدی و چه از زاویه افزایش صادرات غیرنفتی.