جابهجایی جمعیت و تهدیدهای امنیتی
مهاجرت از مرزها چه مخاطراتی درپی دارد؟
در دنیای کنونی وجود امنیت در مرزها یکی از عوامل پیشبرنده توسعه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است. در کشور ایران به علت گستردگی مرزهای خاکی و آبی و مهمتر از آن، داشتن بیشترین همسایه (دومین کشور در جهان بعد از چین از نظر داشتن همسایه)، مساله مرز جایگاه خاصی دارد و در برنامههای توسعه و امنیتی کشور به این مقوله توجه خاصی شده است.
در دنیای کنونی وجود امنیت در مرزها یکی از عوامل پیشبرنده توسعه در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فرهنگی است. در کشور ایران به علت گستردگی مرزهای خاکی و آبی و مهمتر از آن، داشتن بیشترین همسایه (دومین کشور در جهان بعد از چین از نظر داشتن همسایه)، مساله مرز جایگاه خاصی دارد و در برنامههای توسعه و امنیتی کشور به این مقوله توجه خاصی شده است. عموماً هدف آن است تا با سیاستگذاریها و اجرای برنامهها و فعالیتهای مناسب و هدفمند، امنیت در این مناطق ایجاد شود. در مناطق مرزی یکی از مسائل اساسی امنیتی-سیاسی به عنوان مساله قابل طرح و در عین حال بااهمیت، موضوع مهاجرت(چه خارجی و چه داخلی) است. مهاجرت به سوی آن طرف مرزها به صورت قانونی و غیرقانونی و مهاجرتهای داخلی مسالهای است که علاوه بر پیامدهای اقتصادی و اجتماعی از نظر سیاسی و امنیتی نیز حائز اهمیت است. در این میان مهاجرتهای داخلی در مناطق مرزی و خالی شدن این مناطق از جمعیت میتواند تهدید بزرگی برای کشور باشد که به دلیل مرزهای گسترده کشور تامین امنیت برای مناطق خالیشده از سکنه یا کمجمعیت بسیار پرهزینه و پرمخاطره است.
آمار و ارقام جمعیت کشور حاکی از آن است که رشد مهاجرت در مناطق مختلف کشور وجود دارد. آمار سرشماری نفوس و مسکن سال 1395 نشان میدهد که توزیع جمعیت کشور بر حسب منطقه متفاوت است. بیشترین جمعیت به ترتیب در استانهای تهران (با 6/16 درصد سهم از جمعیت کل کشور)، خراسان رضوی (1/8 درصد سهم از جمعیت کل کشور)، اصفهان (با 4/6 درصد سهم از جمعیت کل کشور) و فارس (با 1/6 درصد سهم از جمعیت کل کشور) بوده است. بخشی از این تراکم جمعیت در استانهای کشور به دلیل جابهجایی و تحرک جمعیت و مهاجرتها اتفاق افتاده است؛ به طوری که بر اساس اطلاعات مرکز آمار ایران در سال 1395 کل مهاجران کشور در حدود 7/4 میلیون نفر بوده که در حدود 9/3 میلیون نفر یعنی حدود 4/84 درصد مهاجرتها با مقصد شهری بوده و 6/15 درصد با مقصد روستایی بوده است. در سال 1390 تعداد مهاجران کشور در حدود 5/5 میلیون نفر بوده که در حدود 7/77 درصد مقصد شهری و 3/22 درصد مقصد روستایی داشتهاند. بر این اساس طی سالهای 1390 تا 1395 از میزان مهاجران کشور بیش از 800 هزار نفر کاسته شده اما در کنار آن عمدتاً مقصد مهاجران به سوی مناطق شهری بوده و از مقصد مهاجرت روستایی کاسته شده است. در این میان اطلاعات نشان میدهد استان تهران در سال 95 حدود 2/20 درصد مهاجران کشور را به خود اختصاص داده که این رقم در سال 1390 حدود 7/17 درصد بوده است. ارقام حاکی از آن است که تعداد مهاجران به استان تهران طی سالهای 1390 تا 1395 حدود 5/2 درصد افزایش یافته است. یعنی بهرغم اینکه طی دوره 1390 تا 1395 از تعداد مهاجران کشور کاسته شده اما سهم استان تهران از میزان مهاجرتها نهتنها کاسته نشده بلکه به آن اضافه نیز شده است. در سال 1395 استان تهران بیشترین سهم از مهاجران را داشته و بعد از آن استان خراسان رضوی با 3/7 درصد و اصفهان با 8/6 درصد در رتبههای بعدی قرار دارند. یعنی شهرهای بزرگ مامن مهاجران مختلف از مناطق کشور بوده است.
آنچه مسلم است افزایش جمعیت شهرهای بزرگ به دلیل مهاجرت به آن، مدیریت شهری و توسعه پایدار آن را با مشکل مواجه میسازد. در صورت افزایش بیرویه جمعیت و عدمبرنامهریزی و ایجاد زیرساختهای مناسب اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، محیط زیستی و توزیع متعادل آن در سراسر نقاط کشور شاهد تراکم بیرویه جمعیت در چند کلانشهر بزرگ خواهیم بود. بروز این اتفاق حرکت به سمت توسعه اقتصادی پایدار را دشوار میسازد. از سوی دیگر مهاجرت روستاییان به شهر تنها تغییر مکان جغرافیایی نیست، بلکه پیامدها و آثار دیگری نیز به همراه دارد. با مهاجرت، فرد اهل روستا شغل کشاورزی را رها میکند و به جای آن به شغل و حرفهای که در شهر وجود دارد مشغول میشود (که عموماً خدماتی است). بنابراین مهاجرت روستاییان به شهر همواره با ترک زمین و عدم کشت و تولید محصولات کشاورزی همراه است. یعنی یک روستایی که قبل از مهاجرت تولیدکننده کالا و محصول کشاورزی بوده پس از مهاجرت به شهر به یک مصرفکننده کالای بخش کشاورزی تبدیل میشود. به مفهومی دیگر از دست رفتن تولید و اضافه شدن به مصرفکننده کالا یکی از پیامدهای مهاجرت است. اگر تولید بخش کشاورزی افزایش نیابد طبیعتاً برای تامین تقاضا باید متوسل به واردات محصولات کشاورزی شد و افزایش واردات با خروج ارز از کشور و تهدید امنیت غذایی همراه است. با مهاجرت جوانان، در آینده زادوولد در مناطق روستایی کاهش مییابد و به دنبال آن جمعیت فعال در روستاها کاهش خواهد یافت و تولید محصول و اقتصاد روستایی نیز دچار افت میشود.
هزینههای گزاف مهاجرت
حفظ امنیت منطقهای که روستاهای آن خالی از سکنه شدهاند، نیازمند تامین بودجه بوده و هزینههای گزافی را بر دولت تحمیل میکند و مخاطرات بیشماری را برای امنیت سیاسی کشور خصوصاً در مرزهای کشور فراهم میسازد. تامین بودجه و نیروی انسانی برای برقراری امنیت برای مناطق خالیشده از سکنه در ایران گاه غیرممکن بوده و کیان کشور را با خطر جدی مواجه میسازد. موارد برشمرده گوشهای از آثار نامطلوب مهاجرتهای منطقهای در کشور و خصوصاً مناطق مرزی کشور است که همه این موارد این نکته را گوشزد میکند که برای کنترل و مدیریت مهاجرت نیاز به برنامهای مطلوب و منطبق با شرایط هر منطقه دارد.
در این میان آمایش سرزمین و شناسایی امکانات و ظرفیتها و کمبودهای موجود میتواند در این راستا کمک موثری کند. آمایش سرزمین به معنای بهرهبرداری بهینه از امکانات در راستای بهبود وضعیت مادی و معنوی و در قلمرو جغرافیایی خاص است. در این طرح مزیتهای فضای طبیعی، اجتماعی و اقتصادی، ساماندهی و نظامبخشی میشود. این کار با هدف ایجاد رابطه منطقی میان توزیع جمعیت و انجام فعالیتها در پهنه سرزمین با توجه به ویژگیهای فضایی مناطق است. در واقع در آمایش سرزمین استراتژیهای توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، فضایی و محیطی ارائه شده و مکانیابی مناسب برای فعالیتهای مختلف اقتصادی و توزیع جمعیت بررسی و در نهایت ارائه الگوی توسعه فضایی، الگوی اسکان جمعیت و نظام مدیریت سرزمین با حفظ و صیانت از محیط زیست و منابع طبیعی طراحی میشود و در نهایت مدیریت فضایی توسعه پایدار اتفاق میافتد. نبود آمایش سرزمین مدیریت فضایی توسعه را غیرممکن میسازد. از طرف دیگر بحث آمایش سرزمین از این جنبه نیز حائز اهمیت است که در حال حاضر به دلیل بحران آب مرثیه مهاجرت اجباری آغاز شده است. بخشی از جمعیت کشورمان برای ادامه زندگی به اجبار مهاجرت کرده و این مهاجرت از شرق به غرب کشور به دلیل بحران آب شکل گرفته است. استانهای شرقی کشور که شامل خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی هستند در معرض خشکسالی و کمآبی بوده که بر اساس سرشماری سال 1395 حدود 10 میلیون از جمعیت کشور (بیش از 5/12 درصد سهم) را در خود جای دادهاند. اینکه چه بخشی از این جمعیت مجبور به کوچ اجباری هستند نیازمند تحقیق و مطالعه است اما این احتمال وجود دارد که جابهجایی جمعیت به دلیل خشکسالی و کمبود آب اتفاق افتد. برای مقابله با این پدیده اجباری چه باید کرد؟ آنچه مسلم است طی سالیان گذشته خطاهای مدیریتی در بخش اقتصادی و آبی و منابع پایه و طبیعی باعث بروز مشکلات امروزه شده است. بنابراین لازم است برای جبران این خطاهای مدیریتی به دنبال راهکارهای کارشناسی و علمی بوده و از نظرات متخصصان برای برونرفت از این بحران بهره کافی برده شود. تنها راه چاره برگشت به علم و تعقل و تدبیر است و استفاده از نظرات کارشناسان متخصص و تامین مالی طرحهایی که باید به سرعت و ضربتی اجرا شود و در کنار آن یک مدیریت مسوول و پاسخگو و دارای روحیه مشارکت و مدبر. در این میان آمایش سرزمین یعنی داشتن برنامه و مدیریت فضایی توسعه پایدار میتواند همان راهکار مدبرانه برای برونرفت از مشکلات فعلی و پیش رو باشد.