خیرات سبز
خیرخواهان چگونه به داد محیط زیست میرسند؟
خیرین در همه شئونات اجتماعی و در همه ابعاد فرهنگی و به فراخور نیازهای ضروری جامعه، خود را نشان میدهند. سالهاست نهضت مدرسهسازی از سوی خیرین تبدیل به یک فرهنگ زیبا و باارزش شده است. گویی از ازل وجود داشته است. هیچ جای ایران نیست که مدرسهای به دست خیرین مدرسهساز ساخته نشده باشد. سازمان و ساختار منسجم و هدفمندی دارند. خیرین بیمارستانساز نیز فعال هستند. البته حوزههای دیگر نیز از حضور پربرکت خیرین بینصیب نبودهاند اما محیط زیست ایران که به نظر میرسد پایه اساسی حیات در این سرزمین است، دچار اختلال شدید و ابرچالشهای جدی است، اما خبری از خیرین نیست. بحران آب، طوفانهای گردوغبار، آلودگی هوا، تغییرات اقلیمی، آتشسوزی جنگلها و اثرات همه اینها بر حیات انسانی و طبیعی، بهانهای است تا به این پرسشها پاسخ دهیم که چرا محیط زیست ایران مورد توجه کنشگران فرهنگی، اجتماعی و مهمتر از همه آنطور که باید، مورد حمایت خیرین نیست؟ وضعیت محیط زیست البته در همه جای جهان تحت تاثیر تنشهای اقلیمی ناشی از توسعه ناپایدار است. دخالتهای انسانی در منظر محیط زیست و طبیعت، اکنون همه عرصههای زیستی را دچار مشکل کرده است اما همیشه انسانهایی با قلبهای بزرگ هستند که سرمایه خود را در اختیار خیر عمومی قرار میدهند.
«بیل گیتس» میلیاردر آمریکایی و آفریننده شرکت باعظمت مایکروسافت، صندوقی یک میلیارددلاری برای حفاظت از محیط زیست با همکاری دیگر فعالان محیط زیست طراحی کرده و با این روش ضمن ترغیب دولتها به حفاظت از طبیعت، در مورد خطرات زیستمحیطی هشدار میدهد. او با همکاری دیگر فعالان حوزه فناوری برای مبارزه با تغییرات زیستمحیطی، این صندوق را طراحی کرده است. بیل گیتس میگوید اصلاح تغییرات آبوهوایی، بیش از صرف انرژی الکتریکی تجدیدپذیر حائز اهمیت است. بیل گیتس و همسرش ملیندا مدیریت این صندوق سرمایهگذاری یک میلیارددلاری را به عهده دارند که در آن رهبران سرشناس «سیلیکون ولی» از جمله جف بزوس، مارک بنویف، ریچارد برانسون، رید هافمن، جکم، جرج سوروس و مارک زاکربرگ حضور دارند.
آمریکا البته افراد زیادی دارد که بخشی از سرمایههای شخصی و اجتماعی خود را برای حفاظت از محیط زیست هزینه میکنند. «لئوناردو دیکاپریو» بازیگر مشهور سینمای آمریکا از فعالترین چهرههای برجسته در حوزه محیط زیست است. او که حامی گوریلهای کوهی در یکی از پارکهای حفاظتشده جمهوری دموکراتیک کنگو است، حتی بودجه ویژهای از سوی سازمان محیط زیستی تحت حمایت خود برای حفاظت از آمازون و کمک به اطفای آتشسوزی گسترده در این جنگل باارزش اختصاص داد. سازمان محیط زیستی «ائتلاف زمین» که دیکاپریو در بنیانگذاری آن نقش داشته، اعلام کرد که بودجه پنج میلیوندلاری را برای کمک به حفاظت از جنگلهای آمازون که اکنون با آتشسوزی گسترده روبهرو بوده، اختصاص داده است. این سازمان که از سوی تیمی مستقل از دانشمندان و حامیان محیط زیست هدایت میشود، افراد را به ارائه کمک مالی برای حفاظت از آمازون تشویق کرده است.
دلیل عدم ورود خیرین به حوزه محیط زیست
محمد درویش که در عمومی کردن مطالبات محیط زیستی نقش عمدهای داشته، در مورد بیتوجهی خیرین به محیط زیست و فقدان سرمایهگذاری بخش خصوصی در این حوزه معتقد است: دلیل عدم ورود خیرین به حوزه محیط زیست بیش از هر چیزی، قوانین دستوپاگیری است که در سازمانهای متولی محیط زیست و منابع طبیعی وجود دارد. این قوانین اجازه ورود خیرین و بخش خصوصی را برای بهبود تابآوری سرزمین نمیدهد. اگر شخصی بخواهد برای ترمیم رویشگاههای جنگلی کشور سرمایهگذاری کند، صدها مشکل حقوقی و قانونی جلوی پای او گذاشته میشود. در گنبدکاووس فردی به من میگفت؛ «من حاضر هستم 120 هکتار از این جنگلها را دوباره از نو احیا کنم و مدیریت آن را بر عهده بگیرم. اما سازمان جنگلها مخالف این کار است. آنها اجازه ورود به ما نمیدهند.» وقتی خوب بررسی کنیم متوجه میشویم، نهادهای متولی خود مانع مشارکت مردمی و ورود خیرین و بخش خصوصی و سرمایههای غیردولتی برای حفاظت از طبیعت هستند. از طرفی استحصال انرژی خورشیدی میتواند بخشی از فشار را بر منابع آب ایران و سوختهای فسیلی بردارد. توسعه این حوزه میتواند به کاهش مازوتسوزی و در نتیجه کاهش آلودگی هوا منجر شود. ولی دولت به تعهدات خود عمل نمیکند. عملاً دولت مانع اجرای پروژههایی میشود که میتواند با سرمایه و حضور مردم صورت گیرد و به محیط زیست و طبیعت ایران در کاهش مشکلات کمک کند. مقررات قرقهای مشارکتی در ایران چنان دستوپاگیر است که عملاً هر کسی به این عرصه ورود پیدا میکند، عطای آن را به لقایش میبخشد و فرار میکند. سیستم بوروکراسی اداری در سازمان حفاظت محیط زیست و منابع طبیعی اینقدر فعال و مانع است که نمیگذارد در حوزههایی که نیاز به جلب مشارکت بخش خصوصی برای حل مشکلات عدیده محیط زیست است، این سرمایهها ورود پیدا کنند.
واقعیت این است که بهرغم همه دستاندازیهای حقوقی و بوروکراتیک در ساختار سازمانهای حفاظت از طبیعت در ایران، افرادی هستند که با عشق و علاقه عجیب و غریب کار میکنند که آدمهای نرمال و معمولی از این کارها نمیتوانند بکنند. اگر پای صحبت برخی از این فعالان و کنشگران بنشینیم متوجه میشویم که این افراد چه موانع و اتهامات و مشکلاتی را چه از سوی سازمانهای دولتی و چه از سوی مردم تحمل میکنند. عملاً این دست کارها مانند قرقهای خصوصی باید با سرعت بیشتری جلو بروند اما همین حرفها و موانع نمیگذارد. مردم ایران واقعاً سرزمین خود را دوست دارند. ولی به دلیل همین انگهای مختلفی که زده میشود نتوانستهاند آنطور که باید از طبیعت خود به شکل خصوصی و داوطبانه حفاظت کنند. ما لکههایی از امید را در مناطق مختلف ایران شاهد هستیم که مردم محلی خودشان دستبهکار شدهاند تا طبیعت را حفاظت کنند. اما اگر این آدمهای ازجانگذشته نباشند، واقعاً نمیتوان کار کرد. این افراد بهرغم همه این ناملایمات سلحشوری خود را نشان میدهند. در صورتی که دولت باید بستری فراهم کند که مردم با امنیت بیشتر در این عرصهها حضور پیدا کنند. اگر خیر مدرسهسازی بخواهد در یک گوشه ایران مدرسه بسازد، آموزش و پرورش بستر این فضا را فراهم کرده است. تازه برای سرمایهگذار بیمنت خیر فرش قرمز هم پهن میشود. اما اگر کسی بخواهد در ایران جنگلی را قرق کند، یا یک منطقه حیات وحش را مدیریت کند، یا بخواهد برای حیات وحش آبشخور بسازد، اصلاً و ابداً از او استقبال نمیشود. نهتنها برای او فرش قرمز پهن نمیشود، بلکه اتهامات حیرتانگیزی نیز به آنها نسبت داده میشود. مثلاً میگویند شما به این بهانه قصد دارید، جنگلها را بفروشید یا حیات وحش را شکار کنید و... بنابراین به جای آنکه نظارت برای حضور چنین آدمهای باانگیزه و خیر و داوطلبی فراهم شود، صورتمساله را پاک میکنند و اساساً مانع ورود نیروهای داوطلب و مشارکتجو و خیرین بخش خصوصی به عرصه حفاظت از طبیعت ایران میشوند. من به عنوان کسی که سالهاست در این حوزه فعالیت میکنم بر این باور هستم که طبیعت ایران برای نجات و حفاظت از تخریب بیشتر به آدمهای دلسوز و داوطلبی نیاز دارد که بیمنت برای خاک ایران کار کنند. ما حتماً به حضور انسانهای بزرگ و دارای سرمایه انسانی و مالی برای حفاظت بهتر از جنگلها، حفاظت از حیات وحش، مدیریت منابع آب و کاهش آلودگی هوا و استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر و... نیاز داریم. اصلاً نیازی نیست خیرین بدون اینکه سودی ببرند وارد حفاظت از طبیعت شوند، بلکه باید با سرمایه خود وارد حفاظت از ایران شوند و در نتیجه این سرمایهگذاری باارزش، سود خوبی هم نصیبشان شود. این کار یک مشارکت چندسربرد برای همه است. اما افسوس که تنگنظریها و سوءمدیریتها و فقدان نظارت کافی و اصولی مانع مشارکت گسترده مردمی و ورود سرمایهگذاران و خیرین به مساله حفاظت از طبیعت ایران میشود. ما باید به سمت تولید پول پایدار در طبیعت باشیم. نه اینکه منابع حیاتی خود را غارت کنیم و طبیعت را تخریب کنیم و چیزی برای آیندگان نگذاریم.
پیشینه کمکهای خیرخواهانه در ایران زیاد است. احداث قنات اگرچه برای تامین آب عموم کشاورزان و مردم در دوران کهن بوده اما بهرغم اینکه محصول نوعی مشارکت جمعی است، کار پایداری برای حفاظت از طبیعت نیز بوده چرا که از برکت قنات همه سود میبردند. هم اهالی روستاها و هم طبیعت آن منطقه از این منبع سود میبردند. وقتی این مشارکت واکاوی میشود نقش سرمایهداران و ریشسفیدان به عنوان سرمایههای اجتماعی آن منطقه مشهود است. هزینههای حفر قنات و نگهداری و پایش آن بر عهده این افراد است اما همه از منافع آن نفع میبرند.
چندین منطقه در ایران وجود دارد که سابقه حفاظت مردمی از قدیم دارند. مناطقی که شکار ممنوع بوده و مردم خود مانع میشدند که کسی درختی را قطع کند یا پرندهای یا حیوان وحشی را شکار کند. این تجربه در ایران پیشینه دارد و سرمایهای برای نسلهای امروز است. وقف طبیعت در ایران قدمتی تاریخی دارد و خوشبختانه در روستاهای ایران هنوز این فرهنگ پابرجاست اگرچه زمینههای تخریب روزبهروز در حال افزایش است و طبیعت ایران دستخوش تغییرات زیادی شده است. اشعار کهن فارسی سابقه طولانی در تشویق به حفاظت داوطلبانه از طبیعت دارد. وحشی بافقی در غزلی میگوید: «ما درختافکن نهایم آنها گروهی دیگرند / با وجود سد تبر، یک شاخ بیبر نشکنیم»؛ این بیت خود نشان میدهد مردمی در این سرزمین زندگی میکردند که درخت نشان برکت سرزمین بوده است. درخت در این سرزمین حرمت داشته است. حکیم نظامی، شاعر بلندآوازه ایران میگوید: «ز آن جنبش که در نشوِ نبات است / درختان را و مرغان را حیات است / درختافکن بوَد کمزندگانی / به درویشی کشد نخجیربانی» یعنی کسی که درخت را قطع میکند، زودتر عمرش به پایان میرسد. این نگرش فوقالعاده طبیعتگرایانه و زیبا و اخلاقی سبب شده امروز بیش از دو هزار پایه درخت کهنسال داشته باشیم که بعضی عمری بالای دو هزار سال دارند. در صورتی که در تمام قاره اروپا که 5 /5 برابر ایران وسعت دارد، کمتر از 800 درخت کهنسال پیدا میشود. این نشانه فرهنگ ماست. فرهنگی غنی و کهنسال که برای حیات و طبیعت احترام ویژه قائل بوده است.
تجربههای جهان اکنون به سمت مشارکت در حفاظت با حضور مردم و چهرههای سرشناس رفته است. شرکتهای بزرگ چندملیتی در دنیا در قالب مسئولیت اجتماعی کارهایی را در حفاظت از طبیعت به عهده گرفتهاند. افراد مشهور دنیا مثل بیل گیتس از نمونههای شاخص این افراد است. او چندصد هکتار از جنگلهای اندونزی را خریداری کرد و حفاظت از آن را به عهده بومیان آن منطقه گذاشت. او گفته است که از این جنگل حفاظت کنید و بهرهبرداری از این جنگلها را متوقف کنید تا این جنگلها به عنوان ریههای زمین کار کنند. هنرپیشه نامداری مثل دیکاپریو اخیراً بخشی از جنگلهای آمازون را خریداری کرد و حفاظت از آن را با موسسهای که دارد به عهده گرفت. شرکت خودروسازی فورد اخیراً تقبل کرده است که در جهان صد میلیون درخت بکارد. این دست کارها از سوی افراد و شرکتها نوعی پرستیژ اجتماعی است و هم یک خدمت به زمین است هم نام نیکی از آنها تا ابد در ذهن بشریت باقی میگذارد.
پویش نذر طبیعت
احمد بحری، محیطبان سابق و موسس پویش نذر طبیعت است. نذر طبیعت در مردادماه ۱۳۹۵ به وسیله احمد بحری شروع به کار کرد و طی آن دوستداران محیط زیست برای ساخت آبشخور و تامین علوفه برای حیاتوحش در مناطق درگیر خشکسالی، تامین دارو و تجهیزات دامپزشکی و نیز درختکاری و بوتهکاری در سراسر کشور کمک میکنند. او تجربههایش را در اختیار این گزارش قرار داده است؛ سازمان محیط زیست به عنوان متولی محیط زیست کشور به نسبت اختیارات و وظایفی که در اختیار دارد، بودجه بسیار ناچیزی دارد. این بودجه به واسطه برخی بیملاحظگیها سال به سال آب میرود و کمتر میشود. بنابراین با حجم تخریبی که در حوزه محیط زیست وجود دارد، باید نیروهایی از بیرون به کمک حفاظت از طبیعت ایران وارد شوند. و خیرین جزئی از این امکانها هستند. سال 1395 که پویش نذر طبیعت را شروع کردیم، با مخالفت سازمان حفاظت از محیط زیست مواجه شدیم. من آن زمان کارمند این سازمان بودم. به نوعی حاشیههای زیادی برای ما درست شد. تا اینکه امسال خود سازمان محیط زیست تصمیم گرفت دستورالعمل تشکیل مجمع خیرین محیط زیست را در تمام استانها صادر کند. نامهای از سوی رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست صادر شده است که افرادی که میخواهند در طبیعت کار خیر انجام دهند در قالب یک اساسنامه، موسسه خیریه خود را ثبت و شروع به کار کنند. این روند اخیر نشان میدهد ما هفت سال پیش این مسیر را باز کردیم و الان میتوان بهطور رسمی و طبق اساسنامه به عنوان کار خیر به کمک طبیعت رفت. اوایل خیلی برای ما دردسر درست شد. مخالفان میگفتند چه معنی دارد خیرین بیایند و به محیط زیست کمک کنند. مگر محیط زیست فقیر است و ندارد. در حالی که واقعاً محیط زیست بودجه ندارد و یکی از فقیرترین سازمانهای ایران است. ما محیطبان بودیم و میدانیم که به خاطر ساخت یک آبشخور کوچک و یک مخزن یا مقداری علوفه چقدر باید سختی کشید. حیات وحش به خاطر نداشتن امکان ساخت و تامین مواردی از این دست به شدت آسیب میبیند. بنابراین اکنون به جایی رسیده که قانونی شده است. اکنون در یکی، دو استان کشور انجمن خیرین محیط زیست تاسیس شده است و امید میرود که تمامی کشور بتوانند از این شرایط استفاده کنند.
متاسفانه در ایران برای سگ و گربه غذارسانی زیادی انجام میشود و افراد هزینه میکنند. البته بعضی وقتها شکل اغراقآمیزی هم دارد اما برای حیات وحش اقدامی نمیشود. از همان آغاز نذر طبیعت ما متوجه این وضعیت شدیم. مثلاً آهو و قوچ و میش و... در فصول سرد و برف نیاز به علوفهرسانی داشتند. سازمان محیط زیست البته خود این کار را انجام میدهد اما ما احساس کردیم نیاز به نوعی حمایت و کار غیردولتی وجود دارد. ما تاکید کردیم به جای اینکه به سگ و گربه که خودشان آفت هستند، غذارسانی کنیم، به حیات وحش کمک کنیم. طرفداران سگ و گربه البته خیلی زیاد هستند، الان نیز خیلی کمکهای کلانی انجام میدهند. فقط کافی است به کسی بگویید این سگ زخمی است و نیاز به کمک دارد. در عرض چند ساعت چندده برابر نیاز درمانی یک سگ کمک جمع میشود. ولی بگویید که آهوی فلان دشت نیاز به علوفه دارد، بهندرت کسانی هستند که کمک کنند. البته دلیل آن روشن است. مردم تصور میکنند چون محیط زیست و حیات وحش متولی دارد، بنابراین متولیان برای حفاظت بودجه دارند و کمک نمیکنند. اما سگ و گربه متولی ندارد و مردم کمکهای زیادی میکنند. اکنون اگر به مردم توضیح داده شود که گونههای طبیعت در خطر انقراض هستند، آنها حتماً کمک میکنند. ما در پروژه نذر طبیعت خیلی از مردم را قانع کردیم و به آنها واقعیت طبیعت را توضیح دادیم، آنها گفتند واقعاً اشتباه میکردند و الان دارند به طبیعت وحشی کمک میکنند. غذارسانی به سگ و گربه در حقیقت باعث ایجاد خسارت به طبیعت و حیات وحش میشود. مردم وقتی آگاه شوند، خودشان بزرگترین حامی خواهند شد.
آنچه در طول این سالها تجربه کردهایم این است که مردم به عنوان مشارکتکنندگان در روندهای حفاظتی و خیرین، علاقه و عطش بسیاری برای کمک دارند. اما یک پیششرط مهم دارد؛ باید ضرورتهای حفاظت از طبیعت ایران برای مردم تبیین و تبلیغ شود. در پویش نذر طبیعت درختکاری سه سال است به شکل سازمانیافتهای آغاز شده است. مردم به شکل باورنکردنی به یاد درگذشتگان خود یا حتی برای تولد فرزندان خود برای کاشت درخت در سراسر ایران کمک میکنند. درختکاری البته در قالب طرحهای مطالعاتی با همکاری سازمان جنگلها و ادارههای منابع طبیعی انجام میشود. این کار فقط کاشت درخت نیست بلکه پروژههایی جدی برای جلوگیری از توسعه بیابانزایی و خشک کردن چشمههای طوفان گردوغبار است. در حاشیه دریاچه نمک این طرح عملیاتی شده است. چرا که طوفان گردوغبار از بسترهایی که مستعد بلند شدن باشند، آثارش فقط برای شهرهای مبدأ یعنی شهر قم نیست بلکه ریزگرد با وزش باد بلند میشود و مقصد خود را در شهرهای دیگر انتخاب میکند. مثلاً طوفان دریاچه نمک به تهران، کاشان، اراک و ساوه هم میرسد. بنابراین ضروری است برای بهبود کیفیت هوای این شهرها، دریاچه نمک به شکل بیولوژیک کنترل شود. ما باید واقعیت بومشناختی ایران را درک کنیم. یکچهارم جمعیت کشور تحت تاثیر این کانون گردوغبار است. در مناطقی مثل خوزستان که جمعیت زیادی زندگی میکنند، با بلند شدن طوفان مسیر بیشتری نیز تحت تاثیر آن قرار خواهد گرفت. در سیستانوبلوچستان و کویرهای مرکزی ایران و حتی در خراسان شمالی نیز چشمههای طوفان گردوغبار فعال وجود دارد که غالب جمعیت ایران را تحت تاثیر قرار میدهد. بنابراین بسیار ضروری است که نیروهای مردمی و کمکهای خیرین برای تثبیت این مناطق به دست موسسههای فعال برسد یا حتی به سازمان حفاظت از محیط زیست کمک شود تا بتوانیم ایران را از گزند آلودگی گردوغبار نجات دهیم. جالب است بدانید که با فعالیت موسسه ما در حاشیه دریاچه نمک و تبلیغاتی که شد، خود سازمان منابع طبیعی روی این کانون تولید گردوغبار حساس شد و با اختصاص بودجهای خودشان دارند وارد کارزار مبارزه با گسترش طوفان گردوغبار و نمک میشوند. به نظر میرسد فعالیت نیروهای مردمی وقتی مفید واقع میشود که خود دولت هم اثر مثبت این فعالیت را میبیند و خود برای بهبود کیفیت آن تلاش میکند. ما معتقد هستیم نذر طبیعت باید از طریق همه طرفهای ذینفع صورت گیرد. درختکاری در مناطق ضروری، ساخت آبشخور در مناطق خشک و گرم، تجهیز خاموشکنندگان آتش جنگلها به ابزار اطفای حریق، علوفهرسانی به حیات وحش در فصول برفی در ارتفاعات و... همه این موارد هزینههای هنگفتی دارد. برای نمونه فنسکشی جاده توران برای حفاظت از یوز آسیایی و جلوگیری از تصادف خودروها با یوزپلنگها، بودجه هنگفتی لازم داشت و دولت رسماً پشت گوش میانداخت. در پویش نذر طبیعت با فراخوانهایی که داده شد، توانستیم پنج کیلومتر فنس خریداری کنیم. حدود یک میلیارد تومان کمک نقدی جمع شد. در این شرایط بود که با ایجاد چنین حساسیتی سازمان حفاظت از محیط زیست و اداره راه نیز به جد پیگیر مدیریت این جاده شدند. در نهایت این شرایط باعث شد بودجهای برای حفاظت بیشتر از این مسیر از سوی وزارت راه و شهرسازی اختصاص پیدا کند. به اعتقاد ما نذر طبیعت سبب شده در جاهایی که ضرورتهایی وجود داشت، ایجاد حساسیت کردیم و خیرین کمک کردند و نهتنها مشکل تا حدی برطرف شد بلکه سبب شد، نگاه متولیان به مساله حفاظت از طبیعت نیز تغییر کند و بودجههایی هرچند ناچیز به این طرحها اختصاص پیدا کند. یک نکته خیلی جالب در مساله فنسکشی جاده توران، این بود که دادستان سمنان وارد کارزار شد و تاکید کرد چرا مردم باید برای حفاظت از این گونه و جلوگیری از آسیب ندیدن یوز پول جمع کنند. او تاکید کرده بود که وظیفه وزارت راه و محیط زیست در بهبود کیفیت این جاده چیست؟ او دستور داد و نامهنگاری کرد و باعث شد مساله خیلی جدیتر از سوی سازمانهای متولی پیگیری شود. نتیجه شد آن چیزی که اکنون شاهد هستیم.
در نهایت باید این واقعیت را قبول کرد که در دین و آیین ما و در سنن کهن ایرانیها و مسلمانان تاکید زیادی بر حفاظت از طبیعت شده است. مثلاً سنگ قبرهای زیادی وجود دارد از گذشتههای دور که روی آنها تراش خورده تا جای آب و دانه ایجاد شود و نوعی پیاله سنگی درست شود و پرندگان بتوانند از آن آب و دانه بخورند. مردم اعتقاد داشتند که دعای پرندگان و حیوانات خیرات اموات آنها میشود. مثلاً آبسردکنهای زیادی در سطح شهرها هست که برای همین منظور است و در همین نذر طبیعت، گالنهای آب برای مناطق خشک کشور از طریق انسانهای دوستدار طبیعت و خیرین تهیه شد که مثل یک آبانبار در زمین تعبیه شده و در برخی از مناطق حفاظتشده کشور نصب شدند. آقای خوشبین یک نمونه از ایرانیان بافرهنگی است که برای خیرات اموات خودش از این کارها زیاد انجام داد و ابتدا نزدیکان خود را ترغیب کرد که هزینه خیرات مردگان خود را صرف آب و علوفه حیات وحش ایران کنند، بعد این فرهنگ در میان دیگر افراد نیز گسترش پیدا کرد و اکنون شاهد فعالیت آنها هستیم.
برشی از یک گزارش
اپیزود اول
«من محمدرضا خوشبین، سالها شکارچی بودم حالا با دوربین عکاسیام در کمین هستم. ۱۶ سال است شکار نمیکنم و تنها به طبیعت میروم که ببینم. چشمهایم به دیدن حیات وحش عادت دارد. عادت دارم برای تماشا سکوت کنم.» «کبک مادری با جوجههایش آرامآرام برای نوشیدن آب به سمت جایی آمده که پیشتر چشمه زلالی بود. اما هرچه میگردد، آبی پیدا نمیکند. قیامتی برپاست. کبک مادر، زمین را با پاهایش میکَند. آبی نیست. به جوجههایش نگاه میکند. سرش را پایین میاندازد. دوباره زمین را میکند. آب نیست! «میتوانم شرم را در سیمای کبک ببینم. جوجهها نایی ندارند. زمین را میکنند...» اینها را میگوید و انگار سیلابی درونش راه افتاده باشد، بغض میکند. مرگ، کاسه سراب گرفته و به تماشا ایستاده است...».
اپیزود دوم
اردیبهشت بندر آنقدرها هم بهار نیست. جنوب حارهای، جهنم حیاتوحش است. تودههای هوا از بستر امواج دریای جنوب به دوردستهای جاسک و لنگه و دیگر مناطق، گرمای کشنده میفرستد. پلنگی با خالهای سیاه و چشمان بیرمق، در جستوجوی آب است. پلنگ، ماهِ آب را در گودال روستایی میبیند. تشنگی، سگی شکاری است که او را دنبال میکند و هر بار در طول مسیر گلویش را میگیرد. زخمی در گلوی پلنگ میسوزد. نعره میزند. تشنگی هلاکش کرده است. خیال خام پلنگ او را به گودالی میکشد. بوی آب در مشامش پیچیده است. کور است پلنگ و به دام گودال میافتد. ۱۴ اردیبهشت 1394 است. ماه کامل در آسمان جاسک میدرخشد. پلنگ هرچه تقلا میکند و چنگ بر آسمان میساید از گودال بیرون نمیآید. پلنگ در عطش آب گرفتار است. اهالی روستایی در نزدیکی جاسک باخبر میشوند و خبر به گوش اداره کل حفاظت محیط زیست میرسد. مردم ساعتها در تلاشاند. صبح روز بعد یک کنده درخت راهگشا میشود. گربه زیبای وحشی خسته ولی از چنگال مرگ میگریزد. برمیگردد به پشت سرش نگاه میکند. دوباره دور میشود و خبر چون بادی همه جا میپیچد. ۱۰ روز بعد، پلنگ دیگری در حوالی روستایی در مرز فارس و هرمزگان از تشنگی در آبانباری سقوط میکند. پلنگ تشنه از دیوارههای بلند آبانبار بیرون نمیآید که نمیآید! مرگ اینبار در قامت ماهی به درون برکه میافتد و پلنگ را دوازدهمین قربانی گله گربههای خالخالی مرده میکند. یک ماه بعد یعنی خردادماه 1394، دو بزغاله وحشی از تشنگی به گودالی میرسند که اندکی آب باران در آن جمع شده است. بزغالههای تشنه آب مینوشند. گویی کسی شعر مرگ را برای آنها سروده است. بزهای وحشی بیپناه و هراسان در باتلاق گودال گرفتار میشوند و هرچه تقلا میکنند از دیوارهای خیس گودال بیرون نمیآیند. آرامآرام از رمق میافتند که فرشتههای نجات سر میرسند. دو همیار محلی برای سرکشی از منطقه به گودال میرسند. بزغالهها وحشتزده از مرگ جان سالم بهدر میبرند. اما یک روز بعد در نزدیکی روستای لاورشیخ از توابع شهرستان بندرلنگه، ۱۱ قوچ و میش از شدت تشنگی به آبانبار دهکدهای میافتند. آب حالا دام حیاتوحش است. تمامی چشمهها خشک شدهاند. بوی آب حیاتوحش را دیوانهوار به سمت مناطق مسکونی میبرد. چشمههای دهانه کوهها خشک شدهاند و آبشخورها در گدارهای وحش از بین رفته یا وجود نداشتهاند که این زبانبستهها آبی بنوشند. قوچ و میشها از تشنگی به آبانبار میافتند و شوربختانه هیولای بیآبی ۹ رأس آنها را میکشد... (روزنامه شهروند، ۲۸ مرداد ۱۳۹۶، جواد حیدریان).
گرگ سیمن و تمایل برای زندگی پایدار
گرگ سیمن اهل لانگ آیلند، نیویورک است. او موسسهای با نام Eartheasy را در سال 2000 به دلیل نگرانی برای محیط زیست و تمایل برای کمک به دیگران برای زندگی پایدارتر تاسیس کرد. او در واقع با کمکهای خیریه توانسته به بهبود کیفیت محیط زیست کمک کند. گرگ در مقالهای که در یک نشریه تخصصی محیط زیستی در آمریکا منتشر شد، 10 موسسه خیریه زیستمحیطی را معرفی کرده تا مردم آمریکا برای حفاظت از طبیعت این کشور به آنها کمک کنند. او توضیح داده این موسسههای محیط زیستی دلار شما را به کار خواهند گرفت تا حال طبیعت را خوب کنند. آنها پشت ماموریتهای خود میایستند، قدرت انجام کارها را دارند و در حسابداری مالی خود شفافیت ارائه میدهند. این الگو در ایران نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد.
1- اتحادیه دانشمندان نگران: UCS یک شبکه ملی از نزدیک به 17 هزار دانشمند دارد که معتقدند «تحلیل دقیق بهترین راه برای درک مشکلات مهم جهان و ایجاد راهحلهای موثر برای آنهاست». یافتهها و اظهارات UCS اغلب از سوی منابع خبری اصلی نقل میشود. آنها به صدای شناختهشده و قابل احترامی از طرفداران محیط زیست تبدیل شدهاند.
2- شورای دفاع از منابع طبیعی: NRDC که از سوی نیویورکتایمز «یکی از قدرتمندترین گروههای زیستمحیطی کشور» نامیده میشود، «قدرت مردمی 4 /1 میلیون عضو و فعالان آنلاین را با قدرت دادگاه و تخصص بیش از 350 وکیل، دانشمند و دیگر متخصصان ترکیب میکند».
3- کارگروه محیط زیست: EWG که به خاطر فهرست سالانه «Dirty Dozen» که بالاترین (و کمترین) غلظت آفتکشها را در محصولات معمولی نشان میدهد، شناخته میشود، برای تحقیق و گسترش آگاهی در مورد مواد شیمیایی سمی، شیوههای کشاورزی پایدار در مقابل استثمار، ایمنی محصول مصرفکننده و مسئولیتپذیری شرکتها شناخته شده است.
4- 350.org یا شناخت اثرات مضر انتشار گازهای گلخانهای بر آینده سیاره: 350.org با شناخت اثرات مضر انتشار گازهای گلخانهای بر آینده سیاره، تلاشهای خود را برای ایجاد دنیایی فراتر از سوختهای فسیلی هدف قرار میدهد. چشمانداز آنها جهانی مرفه و عادلانه است که با قدرت مردم عادی ساخته شده است که به وسیله انرژیهای تجدیدپذیر هدایت میشود و ریشه در عدالت دارد.
5- دوستان زمین: دوستان زمین خود را «صدای جسور و بیباک برای عدالت و سیاره» توصیف میکند. انفعال دولت در مورد تغییرات آبوهوا، ایجاد جوامع مراقبت و اقدام و تخریب محیط زیست تولید روغن نخل را هدف قرار دادهاند. کسانی که از غذاهای کمکربن، ضد نژادپرستی و منابع انرژی تجدیدپذیر حمایت میکنند، از موضع و حمایت واضح «دوستان زمین» قدردانی خواهند کرد.
6- اتحاد جنگلهای بارانی: Rainforest Alliance با گواهی مستقل محصولات جنگلهای بارانی رایج مانند شکلات، قهوه، موز و چای، به رسمیت شناخته شده است. تولیدکنندگان برای دریافت گواهینامه باید استانداردهای پایداری سختگیرانه را رعایت کنند. اتحاد همچنین با جنگلبانان و صنعت گردشگری در مناطق آسیبپذیر اکولوژیک همکاری میکند.
7- عدالت زمین: عدالت زمین دلیل وجودش را روشن میکند: «زیرا زمین به وکیل خوب نیاز دارد.» Earthjustice که به عنوان یک تیم Sierra Club در حال طرح دعوی قضایی برای حفظ دره ایزوله کالیفرنیا از توسعه، به عنوان یک پیست اسکی دیزنی است، به یک جنگ صلیبی مستقل تبدیل شده است که بر روی نبردهای پرتاثیر و پیشینهدار تمرکز دارد. اینها وکلای متعهد و باتجربهای هستند که در نبردهای خاص شرکت میکنند، بسیاری از ما احساس میکنیم که قدرت نفوذ نداریم.
8- حفاظت از اقیانوس: «Ocean Conservancy برای سالم نگه داشتن اقیانوس، برای حفظ سلامت ما کار میکند.» حوزههای فعلی تمرکز شامل پیشبرد عدالت اقیانوسی، مقابله با تغییرات آبوهوایی، ماهیگیری پایدار و حفاظت از اکوسیستم قطب شمال از آسیبهای ناشی از افزایش کشتیرانی و اکتشاف نفت و گاز است. به قول ژاک کوستو، «دریا، متحدکننده بزرگ، تنها امید انسان است».
9- درختان برای آینده: درختان برای آینده به چالش استفاده ناپایدار از زمین پاسخ میدهند که محیط زیست ما را از بین میبرد، در حالی که مردم را در چرخههای گرسنگی و فقر به دام میاندازند. کار با کسانی که در قلب سیستمهای غذایی جهانی قرار دارند، مشکل است. کشاورزان و خانوادههایشان برای آینده این چرخه نیاز به آموزش روشهای جدید برای جنگلداری و کشاورزی دارند و باید این مناطق را احیا کنند.
10- بنیاد کلاب سیرا: یکی دیگر از موسسههای معروف محیط زیستی در آمریکا، کلاب سیراست که شهرت و محبوبیت ویژهای دارد. این موسسه منتقد وابستگی به سوختهای فسیلی است و برای حفظ محیطهای طبیعی و حیات وحش از طریق توسعه ناپایدار، تجربیات خاص خود را در طبیعتگردی به افراد در سراسر کشور ارائه میدهد.