شناسه خبر : 41557 لینک کوتاه

فرار نیروی کار

بررسی دلایل مهاجرت نیروی کار در گفت‌وگو با آسیه حاتمی

فرار نیروی کار

گرچه مهاجرت در ایران داستان دیروز و امروز نیست اما امواج پررنگی که طی سال‌های گذشته راه افتاد و از اقشار تحصیل‌کرده و نخبه شروع شد، امروز به نیروی کار متخصص و حتی غیرمتخصص رسیده است. البته همچنان ادامه تحصیل بهانه و راه بهتری برای مهاجرت ایرانیان به سایر کشورهاست اما به نظر می‌رسد امواج کم‌قدرت‌تری که امروز شاهد آن هستیم فقط نتیجه بی‌ثباتی اقتصادی نیست و فقط متوجه قشر خاصی هم نیست. تا 20 سال گذشته این فقط اقشار نخبه جامعه بودند که عرصه را بر خود آنقدر تنگ می‌دیدند که فرار را بر قرار ترجیح می‌دادند و در کشورهای توسعه‌یافته‌ای به دنبال تحقق آرزوهای طول و دراز خود بودند. رفته‌رفته اما این فشارها به اقشار متوسط و بعد نیروهای کار رسید. اما آنچه بیش از همه از نظر آسیه حاتمی دلیل این مهاجرت‌هاست نه وضعیت بد معیشتی بلکه بی‌ثباتی این وضعیت است. به عقیده او امروز افراد در کشور قادر نیستند دورنمای چند سال آینده خود را تصور کنند و در چنین شرایطی ماندن دشوار می‌شود. این مساله اما به تنهایی دلیل مهاجرت نیست. تسری مهاجرت به افرادی که در گذشته از ایران به صورت ریموت با کشورهای خارجی کار می‌کردند و درآمد دلاری می‌گرفتند گواه این موضوع است که امروز فقط معیشت مساله مردم نیست و فشارها و نااطمینانی‌های سیاسی، اجتماعی و... هم روزگار را بر مردم سخت کرده است.

♦♦♦

  بر اساس نظرسنجی موسسه کیو، از هر سه ایرانی یک نفر مایل به مهاجرت است. تمایل به مهاجرت در ایران تقریباً دو برابر میانگین جهانی و نیز بالاتر از میانگین منطقه است. در این میان وضعیت مهاجرت نیروی کار متخصص و غیرمتخصص در کشور به چه صورت است؟

چیزی که داریم مشاهده می‌کنیم این است که در وضعیت نیروی انسانی بحران به وجود آمده و کمبود نیروی متخصص وجود دارد. وقتی سراغ دلایل می‌رویم می‌بینیم یکی از دلایل آن مهاجرت نیروی متخصص است. در واقع آمار خیلی دقیق و واقعی از حجم مهاجرت در سال ارائه نمی‌شود اما این مهاجرت در بحران نیروی انسانی تاثیر خود را گذاشته است و شرکت‌ها با آن مواجه شده‌اند. تنها دلیل بحران نیروی انسانی مهاجرت نیست اما بخشی از آن هست.

به عنوان کسی که در 20 سال گذشته در حوزه منابع انسانی مشغول بوده باید بگویم به نظرم درصد کمی از بحران نیروی انسانی به دلیل مهاجرت است. در آماری که مقاله «ایران 2024» ارائه داده تنها 2 /3 میلیون ایرانی در خارج از ایران زندگی می‌کنند که این میزان تنها چهار درصد از جمعیت حال حاضر ایران است. بنابراین اگر بر اساس همین آمار نسبت بگیریم نمی‌شود گفت کل بحران نیروی انسانی ناشی از مهاجرت است اما قطعاً از مهاجرت هم صدمه می‌خورد.

در این میان نکته قابل توجه اینجاست که طی سال‌ها ایرانی‌هایی به خارج از کشور مهاجرت کردند و آنجا ساکن شدند اما جمعیت بسیار بیشتری راغب به مهاجرت هستند. در واقع درصدی که در حال حاضر برای مهاجرت از راه‌های گوناگون چه لاتاری، چه تحصیل و چه کار اپلای می‌کنند چند برابر افرادی هستند که موفق به مهاجرت می‌شوند. در یک نظرسنجی که در سال گذشته انجام دادیم مشخص شد در بین افراد سطوح مختلف تخصصی 22 درصد اعلام کردند برنامه‌شان در سه سال آینده مهاجرت از ایران است.

  مهاجرت طی دهه‌های اخیر همواره برای کشور معضل بوده، از زمانی که به عنوان فرار مغزها از آن یاد می‌شد تا حالا که به مهاجرت قشر نیروی کار رسیده است؛ چطور مهاجرت با چنین سرعتی در کشور در حال تسری به اقشار مختلف است؟

 در یک نظرسنجی که سال گذشته در خصوص علل مهاجرت افراد انجام شد مشخص شد بزرگ‌ترین عامل این بحران ناپایداری اقتصادی و سیاسی کشور است. این ناپایداری از وضع خراب بدتر است. یک حالت این است که مثلاً ارزش پول ما پایین است اما اگر تا 10 سال دیگر همین بماند افراد دست‌کم قادر به برنامه‌ریزی برای آینده خود خواهند بود. اما مشکل اصلی در حال حاضر ناپایداری است، چه از نظر اقتصادی و چه سیاسی. این ناپایداری باعث می‌شود افراد نتوانند برای آینده خود برنامه‌ریزی کنند.

الان در فضای دانشگاهی ما ناامیدی مطلقی بین دانشجویان حاکم است. افرادی که با دشواری و بعد از رقابت سخت در کنکور با امید و انگیزه وارد دانشگاه می‌شوند، بعد از ورود به آن امید و انگیزه آنها سقوط می‌کند و مهم‌ترین دلیل آن این است که امیدی ندارند بعد از فارغ‌التحصیلی شرایط مطلوبی داشته باشند و 10 سال آینده برای آنها حتی قابل تصور هم نیست. در این شرایط آدم‌ها نمی‌توانند به دورنمای قابل تصوری امید ببندند چرا که دورنمای پایداری وجود ندارد که بتوان بر اساس آن برنامه‌ریزی کرد. نمی‌گویم این شرایط لزوماً به دلیل ارزش پول یا فقر است بلکه ناپایداری خود بزرگ‌ترین دلیل است که سرمایه‌گذار در کشور سرمایه‌گذاری نکند و حتی افراد زمانی که در مکانی شاغل می‌شوند از آینده آن مطمئن باشند. البته که بخشی از دلایل مهاجرت هم فشارهای اجتماعی و فرهنگی است اما اوج مهاجرت به دلیل ناپایداری سیاسی و اقتصادی است.

  در زمانه‌ای که نیروی انسانی به یکی از مهم‌ترین معضلات دنیا بدل شده برای کشوری مانند ایران که ابتدا از قشر نخبه تهی شد و بعد طبقه متوسط خود را از دست داد و حال در حال از دست دادن نیروی کار متخصص و گاه غیرمتخصص خود است، چه اتفاقی می‌افتد؟

 اولین نگاه در مورد مهاجرت این است که بلای بزرگی است اما از نگاهی دیگر صرفاً مهاجرت اتفاق بدی نیست.

ملت‌ها صرفاً به دلیل رفتن آدم‌ها نیست که از مهاجرت می‌ترسند. نگرانی بیشتر از برنگشتن آنهاست وگرنه بسیاری از کشورها فرآیندهای سیستماتیکی برای کسب تحصیل و دانش و تجربه نیروهای خود در سطوح مختلف در کشورهای توسعه‌یافته ایجاد می‌کنند. همان‌طور که در 60 سال گذشته این فرآیند در ایران هم تا حدودی وجود داشت. افراد برای تحصیلات و کار به کشورهای توسعه‌یافته رفته و برمی‌گشتند و تاثیر زیادی هم در پیشرفت و توسعه کشور داشتند.

امروز کشورهای مختلف برای رفتن آدم‌ها پول خرج می‌کنند. اما الان مشکل اینجاست که اگر 50 سال پیش می‌گفتند فلانی را می‌فرستیم امید به برگشت بود اما الان کسی که رفته برنمی‌گردد. افراد برای برگشتن انگیزه‌ای ندارند. بر اساس آمارها در اوایل انقلاب رغبت 90درصدی برای برگشتن به ایران وجود داشت اما الان این رغبت حتی 10 درصد هم نیست.

در دهه 80 میلادی 75 درصد نیروهای تحصیل‌کرده آفریقایی مهاجرت کردند اما بعدها با تلاش‌ها و پویش‌ها و کمپین‌های مختلف در سال‌های 2000 تا 2010 افراد را به برگشت به کشور تشویق کردند و الان آفریقا از نظر رشد اقتصادی جزو شش کشور اول دنیاست. یعنی همان افرادی که رفتند با برگشتشان رشد اقتصادی را ایجاد کردند و مسیر رشد را ساختند. اما آیا ما در ایران توانایی این را خواهیم داشت که این امکان را ایجاد کنیم و امنیت و انگیزه را برای برگشت افراد فراهم کنیم. تنها در آن صورت است که می‌توانیم تکانی به این وضعیت بدهیم. در موضوع مهاجرت یک مقوله رفتن آدم‌هاست اما داستان بعدی برگرداندن افراد و ایجاد فضایی است که بتوان از ظرفیت این افراد استفاده کرد. خیلی از افراد در هر جایگاهی که در دنیا حضور دارند شبکه دانشی در کشور خود ایجاد می‌کنند. بنابراین این حضور می‌تواند منفعت هم داشته باشد به شرط اینکه ما توان ایجاد فرآیند استفاده از این ظرفیت را داشته باشیم.

در تحقیقی حقوق افراد را در شش سال گذشته بررسی کردیم. موضوع جالب اینجاست که در حالی که سال گذشته سخن از افزایش حقوق 25درصدی افراد بود حقوق در گروه متخصص به‌طور متوسط 40 درصد افزایش پیدا کرد این یعنی از نظر عددی حقوق در حال بزرگ شدن است اما آیا این افزایش حقوق واقعی است؟ خیر. حقوق یک کارشناس از چهار میلیون و 200 هزار تومان در سال 96 به 9 میلیون و 600 هزار تومان در سال 1400 رسیده اما در مقایسه با تورمی که مرکز آمار منتشر کرده نه‌تنها حقوق افزایش نداشته بلکه معادل دو میلیون و 700 هزار تومان همان سال 96 است.

از نگاهی دیگر یک کارشناس خوب در سال 96، هزار دلار درآمد داشته اما در سال 1400 درآمدش 370 دلار بوده است. این اعداد برای یک مدیر ارشد سازمان در سال 96، 2700 دلار بوده که در سال 1400 به هزار دلار رسیده است. این تفاوت‌ها نشان می‌دهد حقوق افراد اگرچه اسماً رشد دارد اما رسماً نه.

  در سال‌های گذشته بسیاری از متخصصان حوزه نرم‌افزار و developerها با انجام پروژه‌های خارجی حقوق دلاری دریافت می‌کردند و در ایران زندگی می‌کردند؛ این روند با شیوع کرونا شدیدتر هم شد و حالا که موج کرونا خوابیده، بسیاری از همین افراد به دنبال مهاجرت هستند. آیا این مساله شاهدی بر این ادعا نیست که دیگر فقط مسائل اقتصادی دلیل مهاجرت نیست؟

کسی که در ایران ساکن است اما با دستمزد دلاری کار می‌کند قطعاً قدرت خرید بسیار بیشتری دارد از زمانی که مهاجرت کند. اما مهاجرت این افراد نشان می‌دهد افراد لزوماً به دلیل درآمد بیشتر نیست که مهاجرت می‌کنند. مهاجرت قطعاً دلایل بسیاری دارد، بخشی سیاسی است و بخشی هم فشارهای مختلفی که وجود دارد. قوانینی که خیلی حمایتگر نیست هم در این میان موثر است. برای مثال اسم طرح صیانت که آمد تعداد زیادی از افراد رفتند. این فشارهایی که بعضاً هنوز حتی اتفاق نیفتاده هم باعث می‌شود به افراد فشار روحی، روانی بیاید چرا که حس می‌کنند حداقل حقوقشان هم در حال پایمال شدن است. به این دلایل باید فشارهای اجتماعی را که برای هر قشر از یک جنس است، نیز اضافه کرد.

اما بخشی از داستان هم این است که تعدادی از افرادی که می‌روند برمی‌گردند. بعضی از افراد در نهایت چالش‌های موجود کشور را به چالش‌های خارج ترجیح می‌دهند. به هر حال تحمل تنهایی و دوری از آشنایان و خانواده موضوع دشواری است که همه توان تحمل آن را ندارند. اما اینکه آدم‌ها بروند و ببینند و بعد تصمیم بگیرند خود اتفاق جذابی است و دیگر فکر نمی‌کنند به اجبار مانده‌اند.

بیشترین حجم مهاجرت صرف نظر از پناهنده‌ها طی دو فرآیند صورت می‌گیرد که تحصیلی و شغلی است. ایرانی‌ها جزو جوامعی بودند که بیشتر با ادامه تحصیل می‌توانستند بروند و کمتر با کار. یکی از دلایلی که خروجی دانشگاه‌های ما انگیزه‌ای برای کار پیدا کردن ندارند این است که بزرگ‌ترین شانس افراد برای مهاجرت ادامه تحصیل است و افراد بعد از دانشگاه در تلاش‌اند تا بزرگ‌ترین شانس خود را برای مهاجرت امتحان کنند.

در این بین اقلیتی هم با کار مهاجرت می‌کنند که بین آنها developerها و برنامه‌نویس‌ها اکثریت هستند و البته گرافیک‌دیزاینرها و فعالان حوزه مارکتینگ هم در حال حاضر راحت در خارج از ایران کار پیدا می‌کنند. به‌طور کلی مهاجرت برای شغل‌های فنی اگر سطح مهارت افراد بالا باشد راحت‌تر است.

  خروج نیروی کار senior می‌تواند ضربه بزگ‌تری به بازار کار داخل بزند یا نیروی کار junior؟ و مهاجرت در کدام دسته بیشتر است؟

به‌طور کلی مدیران کمتر مهاجرت می‌کنند چون مسیری را طی کرده‌اند و چیزی را ساخته‌اند که ترک آن و شروع کردن از سطوح پایین‌تر مشکل است، بنابراین درصد کمتری از آدم‌ها در این سطح حاضر به شروع دوباره می‌شوند. افراد جونیور یا افرادی که تازه از دانشگاه خارج شده‌اند بیشتر از طریق ادامه تحصیل مهاجرت می‌کنند و سینیورها و آدم‌های متخصص ما امروز توانایی این را پیدا کرده‌اند که کار پیدا کنند و بعد مهاجرت کنند. اما قاعدتاً مهاجرت هر دو گروه یک جور ضربه می‌زند.

مساله اصلی اینجاست که ما توان این را نداریم که از این پتانسیل‌های موجود استفاده کنیم و چیزی بسازیم. در یک کشور 80میلیونی با جمعیت تحصیل‌کرده فراوان و ورودی سالانه یک میلیون تحصیل‌کرده به بازار کار شرکت‌ها همچنان به دنبال نیروی کار می‌گردند و میلیون‌ها نفر به دنبال کارند. حلقه مفقوده کجاست؟ کشورها و شرکت‌های توسعه‌یافته فرآیندهایی در دل خود ایجاد کردند تا افراد بتوانند بعد از تحصیل آموزش ببینند و کارآموزی کنند. اما در کشور ما متاسفانه دانشگاه‌ها مهارتی به دانشجویان آموزش نمی‌دهند و صرفاً یک دانش تئوریک می‌دهند و از طرف دیگر شرکت‌ها هم اغلب توانایی تبدیل این دانش تئوریک را به مهارت ندارند و این ریشه اصلی بحران نیروی انسانی ماست. شرکت‌های ایرانی این فرآیندها را در دل خود ایجاد نکردند و منتظرند یک متخصص آماده بیاید بنشیند کار انجام بدهد، غافل از اینکه کشورهای توسعه‌یافته خود این زمینه را فراهم کردند و بعد از نتایج آن بهره‌مند شدند. 

دراین پرونده بخوانید ...