بیا برگرد
آیا مهاجران ایرانی سیگنال مثبتی برای بازگشت دریافت میکنند؟
رضا طهماسبی: از ابتدای شروع به کار دولت سیزدهم، و از همان نخستین گفتوگوی تلویزیونی رئیسجمهور جدید طرح همیشگی دولتها در آغاز کار، یعنی دعوت از همه ایرانیان، از جمله ایرانیان خارج از کشور برای ساختن ایران کلید خورد، دعوتی که البته این بار نه فقط توسط دولت که در یک بازه زمانی کوتاهمدت از سوی سایر مسوولان مانند رئیس مجلس و رئیس قوه قضائیه نیز طرح شد و همگی از فرش قرمزی گفتند که پیش پای سرمایهگذاران و کارآفرینان ایرانی پهن است و شرایطی که برای فعالیت آنها مهیاست. وزیر امور خارجه، تعدادی از نمایندگان مجلس، معاون اقتصادی رئیسجمهور، وزیر اطلاعات، سخنگوی قوه قضائیه و حتی از اعضای فقیه شورای نگهبان هم این دعوت را با ادبیات مختلف طرح کرده و تاکید کردند که ایران آغوشش به روی ایرانیان مهاجر باز است و آماده پذیرش سرمایه مالی و انسانی آنهاست و کجا بهتر از وطن برای زندگی و سرمایهگذاری؟
با این حال این پروژه همواره تکرارشونده در ابتدای دولتها و اصرار و پافشاری بر آن لبیکی هم شنیده است؟ خاطرات برخی از کارآفرینان مشهوری که برای مقطعی به ایران بازگشتند، مانند رحمان گلزار، سازنده شهرک اکباتان، و آنچه بر ایشان رفت، یا سرنوشت تراژیک حبیب محبیان، خوانندهای که با نامه و دعوت به ایران آمد اما در کشورش مورد بیمهری شدید قرار گرفت و حتی اجازه برگزاری مراسم تشییعجنازه او در پایتخت صادر نشد، یا رفتاری که با کاوه مدنی، معاون سازمان محیط زیست در دولت یازدهم صورت گرفت، همگی وقایعی است که برای مدتها علامتهای منفی به همه مهاجران ایرانی فرستاده و موانع ذهنی و واقعی جدیای پیش روی بازگشت آنها قرار داده است. وقتی در ساختار سیاسی و حقوقی مساله سادهای مانند داشتن تابعیت دو کشور، فینفسه به عنوان یک اتهام مطرح میشود، چگونه میتوان انتظار داشت که هموطن خارجنشین ما، خاطری آسوده برای بازگشت داشته باشد؟
اگر از همه مسائل سیاسی و اجتماعی و حقوقی بگذریم، سرمایهداران ایرانی خارج از کشور برای بازگشت یا برای سرمایهگذاری شرایط اقتصاد کشور را بررسی میکنند و ارزیابی میکنند؛ اقتصادی که بهواسطه تحریم شریانهای اصلی مبادلاتی پول و کالا به آن قطع شده است، به دلیل عضو نبودن در نهادهای بینالمللی مانند FATF راههای انتقال پول برایش بسته شده است، هزینه مبادله بالا رفته و نااطمینانی در آن موج میزند، نهادهای بینالمللی ریسک آن را بالا ارزیابی میکنند و قوانین داخلیاش در حوزه اقتصاد دائم در حال تغییر و تحول است، تورم دورقمی و بالایی دارد و ارزش پولش در برابر ارزهای معتبر جهانی رو به کاهش است، خروج سرمایه از آن در یک دهه اخیر شدت گرفته و سرمایهداران داخلیاش به دنبال خرید ملک و مسکن در ترکیه، گرجستان، امارات و اسپانیا هستند، با یک بخشنامه ورود یا خروج کالا به آن ممنوع میشود و نظام ارزشاش چندنرخی است، در چنین شرایطی کدام سرمایهگذار منطقی و عقلانیای به این فکر میکند که میتواند بر گوشه بام لرزان و سستی بنشیند که همه کبوترانش پریدهاند، مگر آنها که پایشان بسته است؟