در بندِ توافق
تحلیل زمینه چالشهای دیپلماتیک و اقتصادی ایران توسط علی ماجدی و محمدحسین عادلی
فرزین زندی: وقوع تحولات در فضای پیرامونی ایران به قدری سرعت گرفته که حتی توجه مردمی را که کمتر به مسائل سیاسی میپردازند، به خود جلب کرده است. این دگرگونیهای امنیتی-سیاسی که تازهترین آنها در ماجرای تنش جمهوری آذربایجان و ظهور دوباره طالبان بیش از هر زمان دیگری بازتاب پیدا کرد، همزمانی خاصی با تغییر دولت در ایران داشت. از همینرو، حضور محافظهکاران در راس قوه اجرایی کشور و در پی آن، چیرگی تسلط نیروهای آنها بر دستگاه دیپلماسی، رویکرد متفاوتی را رقم زده است. اگرچه هنوز برای پی بردن به کنه نیات و حتی رویکرد دیپلماتیک دولت رئیسی نسبت به مسائل منطقهای و حتی بینالمللی کمی زود است اما شرایط کشور هم در حوزه سیاسی و هم در زمانه چالشهای فزاینده و کمرشکن اقتصادی، وضعیتی را رقم زده است که ایران مجبور است برای باز کردن بند از دست و پای خود و پس زدن تحرکات تهدیدآمیزی که بهطور فزاینده پیرامون جغرافیای آن در حال شکلگیری است، نهتنها توان سیاسی-امنیتی خود را افزایش دهد بلکه با بهبود فضای اقتصادی، از وضعیت شکنندهای که در آن گرفتار شده، خارج شود و ورق بازی را به سرعت به نفع خود برگردانَد. مساله برجام یکی از مهمترین چالشهایی است که بازیگران منطقهای و حتی بینالمللی با اتکا بر آن، فشار را بر ایران بیشتر و بیشتر کردهاند؛ بنابراین تلاش ایران برای حل این مساله که بزرگترین چالش دیپلماتیک دو دهه اخیر کشور بوده است، احتمالاً میتواند زمینههای رفع تنش در سایر حوزهها را نیز فراهم کند. در این میزگرد، علی ماجدی، سفیر پیشین ایران در آلمان و محمدحسین عادلی، سفیر پیشین ایران در بریتانیا و ژاپن تلاش کردهاند تا با برشمردن مهمترین چالشهای ایران در عرصه دیپلماسی و اقتصاد، راههای برونرفت از وضعیت بغرنج کنونی را تحلیل کنند.
♦♦♦
میراث دستگاه دیپلماسی دولت حسن روحانی چه بود و ابراهیم رئیسی این دستگاه را در چه شرایطی تحویل گرفت؟
علی ماجدی: میراث دولت آقای روحانی تقریباً روشن است و آن برجام بود. موفقیتهای ابتدایی این توافق تا پیش از خروج آمریکا از آن در دوره دونالد ترامپ که پس از یک سال، از این توافق خارج شد. در همان مدتی که برجام پابرجا بود، آثار مثبت خود در زمینه اقتصادی را بر جای گذاشت اما بسیاری از آنها بهطور کامل به نتیجه نرسید. پس از خروج ایالات متحده از برجام و پیگیری مذاکرات توسط 1+4 باعث شد سه کشور اروپایی اصلی از این روند حمایت کنند. فرآیندی که برای احیای روابط اقتصادیای که ایران به دنبال آنها بود تا از تنگنای اقتصادی خارج شود، حمایت سیاسی این سه کشور را به وجود آورد اما فرآیند کار برای بیاثر کردن یا حداقل، کماثر کردن تحریمهای آمریکا با ابداعات آنها همانند سیستم پرداختی که قصد داشتند ایجاد کنند، هیچیک به نتیجه خاصی نرسید. از اینرو برای ایران، دستاورد عمدهای از نظر اقتصادی حاصل نشد اما در حوزه مسائل سیاسی، ثمربخش بود. همین که ایران توانست از فصل هفت منشور سازمان ملل خارج شود و اجماع جهانی علیه کشور ما برچیده شد و این اجماع کماکان نیز ادامه دارد، مساله قابل چشمپوشیای نیست اما آثار اقتصادی برجام عملاً عقیم ماند. بر همین اساس میتوان گفت که برجام، دستاورد اصلی دولت روحانی و جناب آقای ظریف بود که کار کوچکی هم نبوده است. با این حال، بدعهدی و خروج آمریکا از این پیمان و فعالیت مخالفان برجام موجب شد تا نتایجی که میتوانست از این توافق حاصل شود، به دست نیاید.
برای ورود جزئیتر به این سوال باید گفت که دولت آقای رئیسی در چنین فضایی با برجام روبهرو شده است. علاوه بر این، در دولت رئیسی، گامهایی در جهت حضور در صحنه بینالمللی برداشته شده است که مهمترین آنها پیشتر در مورد قرارداد 25ساله ایران و چین برداشته شده اما اینکه این قرارداد چه فضاهایی را ایجاد خواهد کرد و اینکه این قرارداد اساساً چه نوع قراردادی است، چه خطمشیای در پیش گرفته شده یا چه امتیازاتی به طرف مقابل خواهد داد (یا داده است) روشن نیست و به همین دلیل نمیتوان به روشنی نسبت به آن اظهارنظر کرد. از سوی دیگر، در صحنه بینالمللی یک واقعیت غیرقابل کتمان رخ داده است و آن، اولویت یافتن سیاست خروج آمریکا از خاورمیانه و حرکت به سوی شرق آسیا در راستای رقابت فشرده با چین است. به عبارت دیگر، اولویت آمریکا کنترل چین و نگاه به شرق آسیاست. روشن است که قرارداد امنیتی اخیر بین آمریکا، انگلیس و استرالیا (بهرغم بیمیلی استرالیا نسبت به استفاده از ابزار امنیتی هستهای) نشان میدهد که آمریکا به دلیل بینیاز شدن از نفت خاورمیانه و اولویت پیدا کردن کنترل چین، فضا را در خاورمیانه و برای بازیگران بینالمللی تغییر خواهد داد.
خروج آمریکا از منطقه به معنی رها کردن خاورمیانه نیست بلکه تغییر اولویتهاست و همواره نیمنگاهی به منطقه خواهد داشت. در چنین شرایطی که تحولاتی در صحنه بینالمللی رخ داده است باید ببینیم که ایران در کجا قرار دارد. در دو سه ماهی که دولت رئیسی سکاندار عرصه سیاسی شده است، تحولاتی در منطقه رخ داده که مهمترین آن مساله افغانستان و ظهور طالبان است که به آن خواهیم پرداخت. همچنین تحول دیگر در مورد حساسیت بجای ایران در مورد تغییر مرزها در شمال غربی کشور است و راه ایران به ارمنستان و اروپا که نقطه بسیار حساسی است که ایران به هیچوجه نباید تغییر در آن منطقه را بپذیرد.
در بازگشت به میراث دولت روحانی، میتوان اشارهای به مساله طالبان نیز داشت. نیمنگاهی به همکاری دولت روحانی با دولت اشرف غنی و همزمان، پذیرش طالبان در ایران (که آقای ظریف در مصاحبهای به آن اشاره کرد) نشان میدهد که در دولت روحانی، احتمال بروز تحولات در افغانستان در نظر گرفته شده بود و دولت سابق و وزارت خارجه آن، نگاه دقیقی به مساله افغانستان داشتهاند و تحولات در این حوزه را پیشبینی کرده بودند و به همین دلیل با پذیرش طالبان و آغاز مذاکرات با آنها، جوانب این مساله را سنجیده بودند. در مورد ارتباط ایران با کشورهای عربی خلیجفارس اما میتوان گفت که روابط ایران با آنها چه در برجام و چه مستقل از آن، هیچ تغییری پیدا نکرد و این مساله را میتوان به عنوان یک نقطه ضعف برشمرد. مساله دشمنی ایران با اسرائیل نیز جایگاه کشورهای عربی را در منطقه تقویت کرد و عملاً برخی از کشورهای عربی حاشیه خلیجفارس مانند بحرین و امارات متحده را مجاب کرد تا با اسرائیل رابطه برقرار کنند. باید نگاهی کلان به مسائل داشت و تاکید کرد که اصل سیاست خارجی ما که مبتنی بر دشمنی با آمریکا و اسرائیل است عملاً باعث شده که ایران در خلیجفارس، دوستان خود را به تدریج از دست بدهد یا موقعیتش نسبت به آنها رفتهرفته تضعیف شود. داستان عربستان سعودی بحث دیگری است. در این میان، تنها کشوری که ایران توانسته تعادل خود را با آن بهطور نسبی حفظ کند، قطر بوده که این هم ناشی از اختلافات قطر با چهار کشور عربی دیگر بوده است که نزدیکی ما با قطر را رقم زده است. ارتباط نزدیک با عمان و رابطه بینابینی با کویت نیز در همین روند در نظر گرفته میشود. رقابت ما با سایر کشورهای عربی خلیجفارس اما به سوی اختلافهای ریشهای حرکت کرده است که دولت جدید ایران باید بر روی آنها بیش از پیش متمرکز شود.
محمدحسین عادلی: به نظر من، یکی از پرچالشترین دورههای سیاست خارجی و دیپلماسی بینالمللی و اقتصادی کشور در همین دوره هشتساله آقای روحانی رقم خورد. باید اذعان کرد که این دوره، یکی از سختترین دورانهای کشور بوده است. نکته دوم این است که در این دوره، یک نمایش بسیار حرفهای و مدبرانه از توانمندی مذاکرهای ایران به نمایش گذاشته شد و در واقع، این مساله یک اعتمادبهنفس تاریخی بزرگ به ایران داد که میتواند یکتنه در برابر چندین قدرت بزرگ جهانی، همزمان مذاکره کند.
برجام فقط یک سند 110صفحهای و چند ضمیمه نیست بلکه یک باور ملی است از اینکه یک مزیت نسبی در دیپلماسی بینالمللی به نام «مذاکره» وجود دارد و میتوان در مذاکره، به مسائلی دست یافت که شاید نتوان در جنگ به آنها دست پیدا کرد. بنابراین، برجام یک دستاورد بسیار مهم است که مسلماً به دلیل اثرگذاری تاریخی و بلندمدت، در دوره کنونی و پس از آن نیز ادامه خواهد یافت و به هر حال، ایران یک خودباوری بزرگ را به دست آورده است که میتواند مذاکرات موفقی را در آینده در پیش داشته باشد. نکته سوم اما این است که با اینکه در سالهای 1390 و 1391 اقتصاد کشور رشد منفی داشت اما با آغاز مذاکرات برجام، پس از مدت کوتاهی، رونق اقتصادی در کشور شکل گرفت و در سالهای بعدی، اقتصاد کشور رشد پیدا کرد و اوج آن در سالهای بعد از 1395 و 1396 به وجود آمد که رشد اقتصادی به ترتیب 5 /12 و 7 /3 درصدی را تجربه کردیم. در واقع، کشور پس از چند سال رکود، رشد اقتصادی بالا را تجربه کرد و توانست مجدداً تقویت شود. دستاورد دیگری که در مورد دولت روحانی میتوان اشاره کرد این است که ما در چند دهه اخیر، کمتر برههای را تجربه کردهایم که اجماع جهانی به نفع ایران باشد و معمولاً اجماع جهانی به نفع دشمنان ما بوده است اما در مذاکرات برجام و حتی دوره پس از خروج آمریکا از برجام، اجماع و فضای بینالمللی به نفع ایران بوده است و ایران را در خلال سالهای مختلف، یک «ایران طلبکار» در دنیا جلوه داده است.
این مساله موجب شد که کشور، سربلند و طلبکار از اروپا و آمریکا و حتی جامعه جهانی باشد. دستاورد دیگر ما، در حوزه هستهای رقم خورده است و ایران در خلال این مدت و پس از خروج آمریکا از برجام، بیکار ننشست. ما توانمندی هستهای خود را در چارچوب برجام رشد دادهایم و توانستیم به سطح جدیدی از توان هستهای برسیم به شکلی که امروزه در مورد برخی مسائل اصلی مورد مذاکره، یکی از چالشها، توان هستهای ایران است که توانمندی جدید هستهای محسوب میشود. واقعیت این است که اگرچه برخی کشورهای رقیب (یا دشمن) ایران، تحرکاتی علیه ما داشتهاند اما حقیقت این است که آنها غالباً رسوا شدهاند. مثلاً در منطقه ما، ائتلاف عربستان سعودی، بحرین و امارات متحده که هم در یمن و هم در سوریه فعال بودند، در هر دو کشور شکست خوردند.
این مساله را باید یک دستاورد تلقی کرد و اگر در این هشت سال، کشور را یکپارچه فرض کنیم (که باید چنین فرض کرد) همه این موارد دستاورد همزمان «دیپلماسی» و «میدان» است. مساله دیگری که باید بر روی آن خیلی تاکید کرد و به نظر من اهمیت ویژهای دارد، بخش اقتصادی است. واقعیت این است که خروج آمریکا از برجام و تلاش مستمر این کشور در راستای به صفر رساندن فروش نفت ایران، تا حدودی موفقیتآمیز بوده و این کشور توانست تا حد زیادی از فشارهای اقتصادی مدنظر خود در حوزههای مختلف را بر ایران وارد کند به شکلی که احتمال این وجود داشت که تهیه کالای اساسی و آذوقه مردم ایران با اختلال شدید و جدی مواجه شود. این اختلال میتوانست موجب بروز ناآرامیهای اجتماعی- سیاسی در کشور شود. بنابراین، باید اذعان کرد که دولت حسن روحانی توانست با تمام قوا، در برابر این فشارهای حداکثری که در حد خفه کردن اقتصاد ایران بود به شکلی مقاومت کند که بتواند مایحتاج اساسی مردم را ولو به قیمت بالاتر در کشور عرضه کند که دستاورد بسیار بزرگی محسوب میشود. «کمبود کالا»، همواره بدتر از وجود «کالای گران» است؛ یعنی اگر کالای گران وجود داشته باشد بهتر از این است که هیچ کالای اساسیای در کشور وجود نداشته باشد. در واقع نبود کالا موجب بروز و گسترش ترس و وحشت عمومی میشود اما گرانی، تا حدی قابل مدیریت کردن است و بر همین اساس، عرضه کالاهای اساسی در خلال سالهای پس از خروج آمریکا از برجام و اعمال فشار حداکثری، ادامه پیدا کرد اگرچه طبیعتاً با اتفاقاتی که در حوزه صادرات نفت به وجود آمد، تورم پدیدار شد. با این حال، دولت مانع افزایش فزاینده تورم (یعنی تورم بالاتر از 40 یا 50 درصد) شد. اگرچه همین میزان تورم هم قابل قبول نیست اما باید پذیرفت که در شرایط فشار حداکثری، تا حدی توانستیم مقاومت کنیم. به نظر من، اگر وضعیت خاص این دوران هشتساله را در یک طرف قرار بدهیم، این دستاوردها را میتوان در طرف دیگر، برشمرد.
در مورد مسائل منطقهای نیز ایران توانست با چین به یک تجدید ارتباط قابل توجه دست پیدا کند که به پیشنویس قرارداد 25ساله ختم شد که اگرچه این قرارداد، استراتژیک محسوب نمیشود اما دستاورد مثبتی تلقی میشود. افزون بر آن، تدارک مقدمات الحاق ایران به سازمان همکاری شانگهای نیز از جمله دستاوردهای بزرگ و مهم در عرصه دیپلماتیک است که در دولت روحانی محقق شد و سرریز آن به دوره رئیسی نیز ادامه پیدا خواهد کرد. سفر وزیر کشور روحانی به تاجیکستان که مخالف عضویت ایران در شانگهای بود موجب جلب موافقت تاجیکستان شد.
به نظر شما در این مدت کوتاهی که دولت رئیسی و نیروهای جدید، سکان اقتصاد و دستگاه دیپلماسی کشور را در دست گرفتهاند چه تحولات ملموسی رخ داده است؟ آیا در همین بازه زمانی کوتاه، اقدامات اثربخشی در کشور صورت گرفته است؟
ماجدی: در این برهه زمانی کوتاه چند رخداد مهم به وقوع پیوسته است. یکی از این رخدادها، تحولات افغانستان است که البته تا حدی قابل پیشبینی و دیدار آقای ظریف با طالبان موید این مساله بود. اگرچه این تحولات با سرعت بسیار بالایی رخ داد و پیشبینیها حول محور تلفیق دولت قبلی با اعضای طالبان بود اما چنین نشد و طالبان سیطره خود را بر تمام افغانستان (غیر از پنجشیر) و دولت این کشور گستراند. این مساله با توجه به اشتراک مرزی گسترده ایران با افغانستان برای ما بسیار مهم است.
رخداد مهم بعدی که میتوان آن را برای ایران مبارک خواند، تسهیل امکان پیوستن ایران به سازمان همکاری شانگهای است که بیش از یک دهه، دولتمردان ایرانی به دنبال تسهیل پیوستن دائم به آن بودند و در نهایت، دولت روحانی تلاشهای فراوانی برای آن انجام داد و در آغاز به کار دولت رئیسی این مساله تحقق پیدا کرد. این اتفاق را میتوان امر مثبتی در حوزه سیاست خارجی ایران در نظر گرفت که دولت کنونی نیز درگیر آن شده است. مساله بعدی، درگیریهایی است که در سمت مرزهای شمال غربی ایران رخ داده است و ریشه آن به جنگ سال گذشته بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان بازمیگردد. این اتفاقات اخیر که تنشهای بین ایران و جمهوری آذربایجان را افزایش داده است متاثر از مانور نظامی بین پاکستان، جمهوری آذربایجان و ترکیه است که برای مرزهای ما یک وضعیت هشدارآمیز به وجود آورده است؛ به شکلی که مقام رهبری نیز به درستی نسبت به این مساله واکنش نشان دادند. این سه حادثه مهم سیاسی در همین مدت کوتاه در دولت رئیسی رخ داده است و آنچه قابلتوجه است این مساله است که بعد از انجام مانور نظامی ایران در شمالغرب کشور، مجدداً مانور دیگری با همکاری جمهوری آذربایجان و ترکیه انجام شد اما پاکستان این بار خود را به تدریج از این درگیریها کنار کشید. از آنجا که پاکستان در حال ایفای نقش «میانجی» بین ایران و عربستان سعودی است و گامهای اولیه نیز تا حدودی با موفقیت برداشته شده است و ایران نیز با توجه به شرایطی که در آن قرار دارد لازم است که توجه بیشتری به سیاست خارجی داشته باشد تا عادیسازی روابط بین ایران و عربستان بهطور جدی صورت بگیرد اما آیا اهدافی پشت این قضایا بوده است؟
جنجالی که اخیراً ایجاد شده و همچنین سفرهای آقای امیرعبداللهیان به مسکو، توجه همه کسانی را که مسائل منطقه و سیاستهای ایران را رصد میکنند به خود جلب کرده است. اینکه نهایتاً این تحولات با چه نتایجی به پایان خواهد رسید کماکان قابل پیشبینی نیست اما در سیاست خارجی لازم است که نوعی نگاه به آینده وجود داشته باشد و اینکه چگونه میتوان این تحولات رخداده را مدیریت کرد و باید دریافت که این دولتهای درگیر، به دنبال چه اهداف بلندمدتی هستند. در واقع باید ذهن حاکمان کشورهای دیگر را خواند، اگرچه اصلاً کار آسانی نیست. دیدار امیرعبداللهیان با مقامات روسیه بسیار بهموقع بود اما آیا روسها واقعاً با توجه به اینکه کشورهای مورد اشاره قبلاً جزو کشورهای اقماری اتحاد جماهیر شوروی بودهاند، نسبت به این قضیه بیتفاوت خواهند بود یا روسیه اهداف دیگری را در سر میپروراند؟ من شخصاً هرگاه تلاش میکنم که این مساله را تجزیه و تحلیل کنم، به یاد فایل صوتی افشاشده از آقای ظریف در مورد روسیه و نقش این کشور در مورد برجام میافتم. در این مسائل باید با دیده تردید نگریست.
بهطور کلی، اعتماد کردن به هیچ کشوری، امر درستی نیست و تجربه من در این حوزه نشان میدهد که اعتماد به غرب، شرق، آمریکا، روسیه، چین و... منطقی نیست چرا که هر کشوری به دنبال منافع خود و نفوذ در دیگر کشورهاست. بر همین اساس، تمرکز ما روی روسها در مورد مساله جمهوری آذربایجان و ترکیه و نفوذ نسبی اسرائیل در جمهوری آذربایجان، با توجه به اشراف قابل توجهی که روسیه بر کشورهای CIS دارد، بسیار ضروری و مهم است. ما باید بازیگری روسیه در دریای خزر و همچنین رفتار این کشور در رابطه با نفوذ آنها در CIS و همچنین ارتباط متقابل ایران با این کشور را به دقت رصد کنیم.
علاوه بر آن، در مقیاس بزرگتر نیز باید به بازی آمریکا و اروپا نیز توجه داشته باشیم چرا که در نهایت، بازیگری ایران در برابر همه این قدرتها دارای اهمیت است. اگر ایران بخواهد بازیگر مستقل در منطقه باشد و به هیچ یک از ابرقدرتها باج ندهد، کار بسیار دشواری را در پیش خواهد داشت. این رویکرد در سیاست خارجی از نظر کشورهایی که به دنبال نفوذ هستند، بسیار مهم است و منطقه قفقاز نیز برای ما حیاتی است. پیشنهاد روسیه در مورد تشکیل گروه 3+3 اگر بهطور جدی و ریشهای ارائه شده باشد، قابل توجه است. در واقع حضور روسیه، ایران و ترکیه به عنوان سه کشور قدرتمند منطقهای در برابر ارمنستان، جمهوری آذربایجان و گرجستان میتواند مذاکرات مفیدی را در نگاه اول رقم بزند اما باید دقت داشت که حل اساسی این مشکلات به این زودی در دسترس نخواهد بود.
عادلی: هنوز خیلی زود است که بتوانیم در مورد عملکرد افرادی که جدیداً تصدی بخشهای دیپلماسی و اقتصادی را به عهده گرفتهاند قضاوت کنیم. به جای آن میتوان درمورد چالشها بحث کرد. در حوزه اقتصادی، بزرگترین دغدغه کشور مربوط به بحث کسری بودجه است. ما هنوز نمیدانیم که مدیران جدید، میخواهند کسری بودجه را به چه شکل ترمیم کنند. وضعیت کسری بودجه کشور با توجه به ارقامی که وجود دارد، باید به بیش از 400 هزار میلیارد تومان افزایش یابد. اینکه قرار است با کدام راهکار خاص با این چالش روبهرو شوند مشخص نیست اما وزیر اقتصاد اخیراً اعلام کرده است که دولت برای پرداخت حقوق کارمندان، در شهریور ماه حتی یک ریال هم از بانک مرکزی استقراض نکرده است.
این نشانه خوبی است اما واقعیت این است که با در نظر گرفتن عملکرد یک ماه، نمیتوان قضاوت مثبت یا منفی از عملکرد دولت داشت. مقدار هزینههای جاری دولت بسیار بالا و چیزی حدود 950 هزار میلیارد تومان است که در مقابل، درآمد ناشی از مالیات حدود 300 هزار میلیارد تومان است که غالباً این میزان نیز تحقق پیدا نمیکند. علاوه بر آن، دولت ماهانه 50 هزار میلیارد تومان حقوق پرداخت میکند که اگر هزینه صندوقهای بازنشستگی نیز به آن اضافه شود، چیزی حدود 80 تا 85 هزار میلیارد تومان باید توسط دولت پرداخت شود. دغدغه دیگر، مربوط به ارزش پول ملی و نرخ تورم است که باید این نرخ پایین نگه داشته شود.
نرخ تورم زمانی پایین نگه داشته میشود که بتوان نقدینگی را کاهش داد و از رشد آن کاست و پایه پولی را تنزل بخشید. البته رئیسجمهور «دستور» داده که رشد پایه پولی مهار شود اما روشن است که اقتصاد با دستور پیش نمیرود و برای این مسائل باید تمهیداتی اندیشیده شود. این مساله نیز هنوز خیلی روشن نیست چرا که رئیس کل بانک مرکزی هم به تازگی منصوب شده است و باید دید که ایشان چه راهکاری برای این مساله دارند. پس از آن، نرخ ارز، مساله مهم دیگری است که تابع تورم است و تا زمانی که تورم کاهش نیابد، افزایش نرخ ارز نیز به روند خود ادامه میدهد. ما در یک سال گذشته تقریباً با تورم بیش از 47درصدی مواجه بودهایم که نرخ بسیار بالایی است و به همین دلیل باید دید که دولت چه برنامهای برای مهار آن دارد. من تصور میکنم که بهتر است سوال را به شکل دیگری مطرح کنیم؛ یعنی باید پرسید که «چه چالشهای مهمی در مسیر این دولت جدید قرار دارد؟».
روشن است که دولت جدید هنوز فرصت عملیاتی کردن نگاهها و سیاستهای مدنظر خود را پیدا نکرده است اما بعضی از اعلامیههای دولت در مورد مسائل اقتصادی یا سیاستهای جدید میتواند محل مناقشه باشد. مثلاً تصور میشود که ما میتوانیم بدون کاستن از هزینههای جاری کشور یا هزینههای عمرانی، از طریق دریافت مالیات، کسری بودجه را کاهش دهیم. این شعار، اساساً غیرعملی است چرا که مثلاً همین مالیات بر عواید سرمایهای، فاقد یک سیاست منطقی است چون احتمالاً اگر چنین چیزی هم عملی شود (که با شرایط کشور اصلاً سازگار نیست و صرفاً از قوانین آمریکا و انگلیس عاریت گرفته شده) بعید است که حتی مجموع عواید آن به یک درصد از مالیاتهای دریافتی برسد. بنابراین این سیاستهای غیرعملی، کاری را از پیش نخواهد برد. من هنوز سیاستهای اساسی که بتواند نوع ساختار مشکلات اقتصادی ایران را دگرگون کند، از مسوولان جدید نشنیدهام. بنابراین در حوزه اقتصاد باید دید که دولت قصد دارد چه کاری را انجام دهد.
در مورد بحث دیپلماسی اما شاید مهمترین نکته، بحث تحریمهاست. میتوان این سوال را مطرح کرد که «آیا ما به این تحریمهای ظالمانه تمکین خواهیم کرد و این تحریمها را میپذیریم و تلاش میکنیم که با آنها مدارا کنیم یا نه؟» یا اساساً قصد داریم با آنها مبارزه کنیم؟ ما نباید به ادامه این تحریمهای ظالمانه تمکین کنیم و به هر صورت ممکن باید آنها را از سر راه برداریم. برداشتن این تحریمها روشهای مختلفی دارد؛ یا با قدرت نظامی باید آنها را برداشت (تاکیدی بر این ندارم بلکه منظورم اقتدار نظامی است) یا با دیگر تمهیدات دیپلماتیک میتوان این تحریمها را لغو کرد. در این مورد دیدهایم که سیاست مناسبی توسط وزیر خارجه اعلام شده است و ایشان گفتهاند که بهطور جدی میخواهند به مذاکرات برگردند و تحریمها را لغو کنند. اگر مردم انتظار داشته باشند که این مذاکرات همانند مذاکرات پیشین دقیقاً از همان مسائل برخوردار باشد به نظرم انتظار درستی نیست چرا که هم شرایط کشور دگرگون شده و هم شرایط طرفهای مذاکره دچار تغییر شده است. هر دو طرف ممکن است از مواضع خود کوتاه نیایند و بر همین اساس میتوان گفت که مذاکرات با چالشهای زیادی همراه خواهد بود و فرآیند بسیار دشواری در پیش است. تمام ارکان کشور باید پشت این مذاکرات بایستند و با یک قدرت متمرکز، مذاکرات را در بالاترین سطح به پیش ببرند. من تصور میکنم بزرگترین انتظاری که وجود دارد این است که از تجربیاتی که پیشتر در این مسیر اندوخته شده است هم حتماً استفاده شود. ما نه در حوزه سیاست خارجی و نه در بخش اقتصاد هنوز عملکرد خاصی از دولت ندیدهایم و چالشهای زیادی در این مسیر وجود دارد و تنها میتوان از سیاستهای اعلامی دولت، برخی قضاوتها را انجام داد. با این همه، تا اینجای کار برخی از راهکارهای اعلامشده در حوزه اقتصاد چندان مشعشع و راهگشا به نظر نمیرسند.
ماجدی: من تمایل دارم دوباره در این مورد به مسالهای اشاره کنم. مسالهای که آقای عادلی اشاره کردند کاملاً درست است و اقتصاد به هیچوجه دستورپذیر نیست. مساله پایه پولی بسیار حائز اهمیت است و این مساله سه مولفه مهم دارد. در واقع، در ترازنامه بانک مرکزی، داراییهای این بانک منابع ارزی است و با آنها، نرخ تبدیل به ریال مشخص میشود. کافی است که نرخ رسمی ارز و اندوختههای ارزی خود را تغییر بدهید (مثلاً نرخ ارزی که بین بانک مرکزی و دولت ارزیابی میشود)، در واقع پایه پولی را تغییر داده و آن را بالا بردهاید. دارایی بانک مرکزی چیست؟ در واقع بدهی دولت و بانکها به بانک مرکزی است که مجموعه بدهی دولتها ناشی از کسری بودجههای ادواری دولتها بوده است. با این حال، باید دید که پایه پولی را با کدامیک میتوان کنترل کرد؟ آیا درآمدهای ارزی باید افزایش یابد؟ اگر این درآمدهای ارزی افزایش یابد، تورم بالایی نیز رخ نمیدهد و علاوه بر امکان تهیه کالا، مقدار ارز در اختیار بانک مرکزی نیز افزایش پیدا خواهد کرد و با نرخ ثابت، پایه پولی بالا میرود که در ازای آن درآمد ارزی وجود داشته است.
بنابراین این مسائل واقعاً دستوری نیست و تنها راهی که وجود دارد، مسائلی مانند احیای برجام با هدف تسهیل دسترسی به درآمدهای ارزی ناشی از فروش نفت است. اگرچه ممکن است ما بتوانیم به شکلهای غیررسمی نفت بفروشیم اما این کفاف کشور را نمیدهد. در زمان انعقاد برجام، فروش نفت ما به روزی 5 /2 میلیون بشکه رسیده بود که این درآمدها میتوانست به اقتصاد کشور کمک کند. در غیر این صورت، افزایش داراییهای بانک مرکزی از راههای دیگر، غیر از افزایش تورم هیچ نتیجهای نخواهد داشت. مساله اساسیای که آقای عادلی به آن اشاره داشت موید آن است که ما باید بهطور جدی به احیای برجام بپردازیم. در زمان دولت روحانی، در حوزه اقتصادی، فروش داراییهای دولت تا حدی به دولت کمک کرد اما مساله بورس و بزرگ کردن بیش از ظرفیت آن، مشکلاتی ایجاد کرد. در مورد دریافت مالیات نیز مساله مهم این است که نسبت مالیات ما به GDP بسیار پایین است و متوسط جهانی آن بین 15 تا 20 درصد است اما در ایران این رقم بسیار پایینتر است. همه این مسائل را باید به دقت محاسبه کرد و به هیچ عنوان نمیتوان با امور دستوری، تورم را کنترل کرد.
در شرایطی که سرمایهگذاری خارجی در ایران به شدت کاهش یافته و ورود درآمدهای ارزی متعلق به کشور به داخل ایران نیز به شدت سخت شده است، ایران از یکسو کماکان درگیر مساله پرمناقشه برجام و گلاویزی دیپلماتیک با غرب و همزمان در حال نزدیک شدن بیشتر به شرق است که با پذیرش عضویت رسمی ایران در سازمان همکاری شانگهای، با سرعت زیاد و در هنگامهای که هنوز ارکان دولت جدید در ایران بهطور کامل تشکیل نشده بود رخ داد. در این پاندول بین غرب و شرق، ایران چه سرنوشتی پیشرو دارد؟
ماجدی: نگاه به غرب و شرق اصلاً قابل پذیرش نیست. ما باید منافع ملی را به روشنی تعریف کنیم. نباید منافع ملی را با ایدئولوژی بیامیزیم و این نظر شخصی من است. اگر بتوانیم منافع ملی را تعریف کنیم، بازهم باید توجه کنیم که اقتصاد جهانی یک اقتصاد بههمپیوسته است. به رقابت میان آمریکا و چین بنگرید و حجم تجارت میان این دو کشور را بررسی کنید. ما با دنیای بسیار درهمآمیختهای در حوزه اقتصاد مواجه هستیم. اگر مساله برجام حلوفصل نشود و ما بخواهیم به همین شکل مسیر را پیش برویم، کار دشواری در پیش خواهیم داشت. سرمایه خارجی، در واقع امروزه طلب ما از کشورهای خارجی است و همین که بتوانیم از داراییهای خود در جهان بهرهمند بشویم، بخشی از مشکلات اقتصاد کشور حل خواهد شد. در واقع، سرمایهگذاری خارجی مرحله نهایی است و اگرچه بهترین رویکرد است اما هنوز راه زیادی تا آنجا باقی است. سرمایهگذاری خارجی مزایای بسیاری دارد و فناوری و مدیریت نیز همراه با آن به کشور وارد میشود.
کلید این مساله، حل ماجرای برجام است که میتوان از یک دنیای کاملاً جهانیشده و درهمآمیخته، بهرغم اختلافاتی که مثلاً میان چین و آمریکا هست بهرهمند شد. این دو کشور که بهشدت همدیگر را رصد میکنند اما روابط اقتصادی آنها و مزیت اقتصادی این رابطه ادامه خواهد داشت. از طرفی برتری دلار در سطح جهانی (که این مساله را وزیر دارایی فرانسه بهدرستی هنگامی که میخواستند سیستم جدید دریافت و پرداختهای میان ایران و اتحادیه اروپا را طراحی کنند که موفق نشدند اشاره کرد که یورو در مقابل دلار قدرت چندانی ندارد) نشان میدهد که ما نیز باید برجام را به سرانجام برسانیم تا بتوانیم از مزایا و منافع اقتصادی ان بهرهمند شویم. اگر این توافق به نتیجه نرسد و تحریمها ادامه پیدا کند، اگرچه بازهم کورهراههایی را میتوان پیدا کرد اما قطعاً ایران را با همین مشکلاتی که در این سالها با آنها روبهرو بودهایم، کماکان مواجه خواهد کرد.
عادلی: من این رابطه و نگاه ایران را پاندولی نمیدانم. اساساً لازم است که ایران هم با شرق و هم با غرب، روابط اقتصادی مستحکم داشته باشد. به لحاظ تجربی و تاریخی، روشن شده است که ایجاد انحصار موجب فشار و اجحاف خواهد شد. از اینرو اگر ما روابط اقتصادی خود را منحصر به شرق کنیم، اقتصاد ما رشد نخواهد کرد و اجحاف هم پدیدار میشود. اما اگر همزمان با ارتباط با شرق، با غرب نیز رابطه داشته باشیم، انحصاری در کار نخواهد بود بلکه ارتباطات ما رشد خواهد کرد. اگر بخواهم در جمله دیگری واضحتر صحبت کنم، در حال حاضر، چین، هند و روسیه از اینکه روابط اقتصادی با ایران ایجاد کنند و روابط خود را گسترش و تعمیق دهند، به خاطر مسائل تحریم نگران منافع ملی خود هستند و بنابراین اقدامی در این راستا انجام نمیدهند. اما اگر موضوع برجام را حل کنیم و ارتباطات جدیدی ایجاد کنیم، طرفهای مقابل نیز جرات میکنند با ما همکاری کنند و رابطه خود با ایران را پیش ببرند. در واقع، اجرایی شدن ارتباطات ما با شرق و اجرایی شدن عضویت ما در سازمان همکاری شانگهای و استفاده از مواهب آن، زمانی اجرایی میشود که ما بتوانیم ارتباط معقولی را ایجاد کنیم.
سوالی که میتوان در اینجا مطرح کرد این است که « آیا پس از عضویت در شانگهای، ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که داراییهای ما در چین ، هند و سایر کشورهای شانگهای آزاد شود؟» ، «آیا ما میتوانیم انتظار داشته باشیم که روابط تجاری و بانکی ما با این کشورها عادی شود؟» به نظر من پاسخ منفی است یا حداقل علامت سوال بزرگی کماکان وجود دارد. مگر اینکه ما مشکلات خود را در حوزه برجام حل کنیم که اگر چنین شود، روابط دیگر ما نیز شکوفا خواهد شد. ضروری است که ما با هر دو طرف رابطه معقولی برقرار کنیم. تحولات بینالمللی اخیر چین و روسیه را از حدود بیش از یک سال پیش به این نتیجه رسانده که موقع آن است که ایران به عضویت شانگهای دربیاید. در نتیجه از حدود یک سال پیش که تاجیکستان با عضویت ایران مخالفت میکرد، سفرهایی از سوی مقامات ایران به این کشور انجام شد و مشکلات ظاهری بین دو کشور حلوفصل شد و چند ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری در ایران، تاجیکها و چینیها به ایران اعلام کردند که مشکلات عضویت ایران در شانگهای رفع شده است و در اجلاس بعدی (اجلاس سران) ایران میتواند به عضویت شانگهای درآید و این یک روال عادی بود.
اینکه چرا در این زمان با عضویت ایران موافقت شد به نظرم ارتباط کاملی با شرایط و تحولات کنونی بینالمللی و منطقهای دارد و چین و روسیه ترجیح دادهاند که ایران به عضویت رسمی این سازمان نائل شود که فرآیند آن یک سال به درازا خواهد کشید. ایران باید شیوهنامههای این سازمان را بپذیرد و به تصویب مجلس شورای اسلامی برساند و با رعایت مفاد آنها و اجرایی کردن آنها، این عضویت را رسمیت ببخشد.
آیا بازگشت آمریکا به برجام و احیای این توافق میتواند بهطور جدی بر اقتصاد ایران اثر مثبت بگذارد یا اینکه بنا بر ادعای برخی کارشناسان، برجام جدید، توافقی صرفاً امنیتی و خالی از مزایای اقتصادی خواهد بود؟
عادلی: به هیچ وجه! به نظر من، برجام یک قرارداد عادیسازی ایران در صحنه بینالمللی است و کسانی که مخالف این عادیسازی شرایط ایران در صحنه بینالمللی هستند، با این مساله مخالفت میکنند که عربستان سعودی و اسرائیل از جمله این مخالفان هستند. مساله این کشورها و گروهها نه بحثهای فنی و... بلکه این است که اگر ایران به عنوان یک کشور عادی در جهان مطرح شود و بتواند روابط اقتصادی خوبی در جهان ایجاد کند و روابط دیپلماتیک خود را توسعه ببخشد، از قدرت غیرقابل کنترلی برخوردار خواهد شد و در منطقه یکهتازی خواهد کرد.
اگر برجام مرحلهبهمرحله به پیش حرکت کند و مسائل آن حلوفصل شود، اولین و سادهترین پیامد آن، افزایش صادرات نفت و عواید ایران است که کسری بودجه را کاهش خواهد داد یا آن را از بین خواهد برد. این وضعیت میتواند مانع افزایش نقدینگی و تورم و قیمت ارز شود که نتیجه آن، رونق کسبوکار در کشور خواهد بود. متعاقب آن، کشورهایی مانند چین، ترکیه و هند داراییهای ایران را آزاد خواهند کرد. به محض اینکه در ایران، حالت نسبتاً عادیای ایجاد و روابط با جهان و با آمریکا (حتی از منظر محدود) برقرار شود، کشورهایی که علاقهمند به برقراری روابط اقتصادی با ایران هستند، اقدام به این کار خواهند کرد و هزینههای بسیاری که ما در روابط خارجی خود پرداخت میکنیم قطع خواهد شد. ایران در همین ششماهه نخست سال، حدود 20 میلیارد دلار کالا وارد کرده است که این میزان، ارزشی حدود 14 میلیارد دلار دارد و بخش دیگر آن صرف هزینههای سخت تهیه کالا برای دلالی در کشورهای مختلف جهان شده است. بنابراین، برجام نهتنها دارای آثار اقتصادی بلندمدت است بلکه آثار فوری اقتصادی نیز با خود به همراه خواهد داشت.
ماجدی: توضیحات آقای عادلی کاملاً کافی و قانعکننده بود. نگاه ما به برجام صرفاً یک نگاه سیاسی و امنیتی نبوده است. ما وقتی مذاکرات برجامی را آغاز کردیم، چشمانداز ما بهدرستی به نتایج اقتصادی و رفع تحریمها بوده است. بنابراین، تمام این اتفاقات ضروری باید بیفتد و همانطور که آقای عادلی اشاره کردند، هزینه تهیه کالا برای ایران بسیار زیاد است و مجبور است که مشکلات زیادی را در این راه از سر بردارد. اگر ایران به یک کشور عادی در جهان تبدیل شود، این مشکلات رفع میشود. چالش در عرصه سیاست برای همه کشورها وجود دارد اما «چالش دائمی» جز ضرر، چیزی برای کشور نخواهد داشت. اگر قرار باشد که تحریمها حذف نشود، بخش عمده و اقتصادی برجام حذف خواهد شد که هیچکس چنین توقعی ندارد و لازم است که گشایشهای اقتصادی حتماً ایجاد شود. در این صورت است که سلسله گشایشهای مورد اشاره بروز پیدا خواهد کرد. در شرایط عادی، هزینهها کاهش خواهد یافت و شفافسازی در اقتصاد محقق میشود. اگر کشوری بخواهد تحریمها را دور بزند مجبور است که از راههای هزینهبر که در آن مناسبات غیرشفاف وجود دارد عبور کند که در صورت عادی بودن شرایط این معضلات رفع خواهد شد. در مورد FATF نیز همین مساله، مدنظر است. لازم است که در دولت رئیسی نیز منافع ملی در نظر گرفته شود و برجام و FATF به سرانجام برسد.
تنها در این صورت است که فضایی برای نجات اقتصاد ایران فراهم میشود. پتانسیل کشور ما بالاست و میتواند با کشورهای مختلف همکاری کند. برخی از کشورها مانند چین یا حتی ژاپن یا بسیاری دیگر از کشورها تمایل داشتند که با اجازه دولت خود با ایران همکاری کنند اما مثلاً در آلمان، دولتها به شرکتها اطلاع داده بودند که اگر مشمول تحریمها بشوند، دولت آلمان نمیتواند حمایتی از آنها به عمل بیاورد. در آلمان برخی از شرکتها تمایل به همکاری با ایران داشتند و مخالفتی نیز برای آنها وجود نداشت اما کماکان مساله تحریمها مانع اصلی بود. بر همین اساس، تاکید بر این دو نکته میتواند گشایشهای فراوانی ایجاد کند و قدرت ملی ایران در زمینه اقتصاد را به شدت افزایش دهد. دولت باید به این مسائل نگاه ملی داشته باشد تا مردم نیز از این سختیها، تورم و بیکاری رهایی پیدا کنند. با این حال لازم به تاکید است که الزاماً با پذیرش FATF و حل مساله برجام، تمامی مسائل و مشکلات کشور حل نمیشود اما شرایط لازم، مهیا میشود. باقی آن به مدیریت داخلی و برنامههای دولت که متعاقب آن میتواند تدوین و اجرایی شود، بستگی دارد.
آیا طرح مسائلی مانند تاکید دولت بر «خودکفایی»، میتواند ایران را از وضعیت نامطلوب کنونی خارج کند؟ اساساً ایدههای اینچنینی در شرایطی که منابع آبی و محیط زیست کشور در وضعیت بحرانی قرار دارد و روابط خارجی ایران با چالشهای گستردهای روبهرو است، تا چه حد منطقی و گرهگشا خواهد بود؟
ماجدی: وقتی مزیتهای خاصی در کشور وجود دارد و مثلاً ایران میتواند در حوزه باغداری، محصولات کشاورزی و میوههای بسیاری خوبی تولید کند یا بر روی کشت دیم متمرکز شود و اصراری بر کشت آبی نداشته باشد، میتواند این کالاها را بفروشد و اقدام به خرید کالای استراتژیک مثل گندم بکند. اما وقتی کشور امکان مبادلات خارجی را نداشته باشد، بهطور ناخودآگاه یا خودآگاه به سوی بحثهای مربوط به خودکفایی در حوزه کالاهای اساسی سوق پیدا میکند. اگرچه ایران، مزیتهایی در مورد صدور بعضی کالاها به سایر کشورهای جهان دارد و در صورتی که با محدودیت مواجه نشود، میتواند با صدور کالاهای خود، متقابلاً کالاهای مدنظر خود را وارد کند.
این مساله به صورت کلی، یک نگاه در اقتصادی جهانی است اما اگر مشکلات سیاسی در آن پدیدار شود و ترس از تهدیدهایی ایجاد شود که نتوان کالاهای اساسی کشور را تامین کرد، طبیعتاً مجبور خواهید بود از بهینهسازی تخصیص منابع در جهان دوری کنید و در داخل کشور و با هزینه بیشتر، منابعی که میتوانستید در حوزههای دیگر هزینه کنید و به صادرات تبدیل کنید و از همان محل، کالاهای دیگری وارد کنید، به طرف تولید برخی کالاها با قیمت بالاتری ببرید چرا که ممکن است آنها را نتوانید از جای دیگری تهیه کنید. اگر کشور در شرایط عادی قرار بگیرد، به نظرم خودکفایی نمیتواند جایگاه خاصی داشته باشد و اگر هم قرار باشد که خودکفایی کمی محدود شود و مثلاً با توجه به منابع محدود آبی، کالای استراتژیکی مثل گندم که به آن توجه خاصی شده است تولید شود ممکن است با آزادسازی، تغییر چندانی در شرایط حاصل نشود. تا جایی که من از اقتصاد جهانی متوجه میشوم، آنچه ضروری است که ما روی آن تمرکز بیشتری داشته باشیم «تخصیص بهینه منابع» است نه «خودکفایی».
تحولات امنیتی در فضای پیرامونی ایران از جمله سیطره طالبان بر افغانستان که موجب کاهش تبادلات تجاری با هرات شده است و همچنین افزایش تنش ایران با جمهوری آذربایجان، ترکیه و اخیراً گرجستان که احتمال تهدید مسیرهای ترانزیتی ایران به اروپا و فضای پیرامونی آن را به وجود آورده است، چه تاثیری بر آینده اقتصاد ایران و همچنین چشمانداز دیپلماسی منطقهای ایران خواهد داشت؟
عادلی: من تصور میکنم که برخی از تحرکات بعضی از این کشورها، در واقع بیشتر متاثر از «تصورات» آنها از جایگاه بینالمللی ایران است. آنها تصور میکنند که جایگاه بینالمللی ایران پایین آمده است و در نتیجه، آنها میتوانند به ایران فشار و برخی تحمیلها را وارد کنند. شاید راهکار این مساله، این باشد که ایران با مانورهایی که روی بازگشت به مذاکرات وین میدهد یا ابزارها و روشهای دیگر در سایر حوزهها و تاکید بر برخی واقعیتها و افزایش ارتباطات بینالمللی بتواند جایگاه بینالمللی خود را ترفیع ببخشد. تنها با اتکا بر یک راه و روش نمیتوان به نتیجه مطلوب رسید بلکه با مجموعه این راهکارها و ابزارها میتوان تحرکات امنیتی مخالف منافع کوتاهمدت و بلندمدت ایران را کاهش داد یا بهطور کلی از بین برد و ناپدید کرد. واقعیت این است که غالباً «برداشت» طرفهای مقابل از قدرت حریف، نوعی بازدارندگی ایجاد میکند و در واقع این بازدارندگی، یک درک یا برداشت است و مربوط به برداشتهایی میشود که کشورهای دنیا از طرفهای مقابل خود پیدا میکنند. نگرانی من این است که ما نتوانیم در محدوده زمانی و فرصتی که داریم، اقدامات اثربخش انجام دهیم و در نهایت، تحولات به ضرر ایران رقم بخورد.
در نهایت، تحولات امنیتی در فضای پیرامونی ایران از جمله سیطره طالبان بر افغانستان که موجب کاهش تبادلات تجاری با حوزه اقتصادی مهمی مانند هرات شده است و همچنین افزایش تنش ایران با جمهوری آذربایجان، ترکیه و اخیراً گرجستان که احتمال تهدید مسیرهای ترانزیتی ایران به اروپا و فضای پیرامونی آن را به وجود آورده است، چه تاثیری بر آینده اقتصاد ایران و همچنین چشمانداز دیپلماسی منطقهای ایران خواهد داشت؟
ماجدی: آنچه در این مساله حائز اهمیت است، با توجه به تغییر اولویت آمریکا در منطقه و حضور بیشتر چین در خاورمیانه که در حال گسترش است، ما با جهانی جدید و در حال تحول و در حال گذار روبهرو هستیم. قدرت برتری آمریکا در حال تضعیف شدن است و در طرف مقابل، چین در حال قدرت گرفتن است و درست به دلیل همین مساله، نگاه آمریکا از خاورمیانه به سوی چین روانه شده است. همزمان، چین نگاه ویژهای به خاورمیانه و مساله تامین انرژی دارد. از اینرو در جهان در حال گذاری که در آن قرار داریم، تصور برخی کشورها این است که قدرت ایران، در حال کاهش است. اگرچه قدرت نظامی ایران در سالهای اخیر افزایش یافته است و حقیقتاً باید از نیروهای نظامی کشور قدردانی کرد.
با این حال اگرچه قدرت اقتصادی ایران نیز کاهش یافته است اما ما باید بتوانیم مسائل بینالمللی و تحولات را به صورت دقیق پیشبینی کنیم. دست برتر در آنچه در قفقاز در حال رخ دادن است، متعلق به روسیه است اما باید توجه داشت که روسیه با اینکه در وضعیت بدون موضعگیری قرار دارد، باید نیت آنها را پیشبینی کرد؛ باید دید که هدف آنها تست کردن قدرت ایران است یا نه. ایران تغییر مرزها را پذیرا نیست. مرز ایران با ترکیه حدود دو قرن بدون تغییر و ثابت بوده است. ایران به هرگونه تغییر مرزهای جغرافیایی با شدت پاسخ خواهد داد و باید نظارت بر آنها را افزایش دهد تا از هرگونه تحریک مخرب جلوگیری شود.