کیک شور
ناامیدی چگونه به وجود آمده است؟
نتایج نظرسنجی اخیر ایسپا نشان میدهد که نزدیک به ۶۰ درصد از جمعیت بالای ۱۸ سال ایران امیدی به بهبود وضعیت کشور در سال آینده ندارند. این نتیجه نهتنها برای بسیاری غافلگیرکننده نیست و با مشاهدات روزمره آنها از جامعه نیز منطبق است، بلکه حتی ممکن است برای برخی این سوال مطرح شود که ۴۰ درصد دیگر دقیقاً به چه چیزی برای بهبود اساسی وضعیت کشور امیدوارند؟
برخی سعی میکنند ناامیدی موجود در سطح جامعه را به فضاسازی مسموم رسانههای خارجی نسبت دهند و با سادهانگاری عنوان میکنند که این ناامیدی ناشی از «ضعف رسانهای» است. برخی دیگر نیز این فضا را به ضعف «دولتهای لیبرال» و حضور «غربزدگان» در راس دولت طی ۳۲ سال گذشته نسبت میدهند و وعده میدهند که طلیعه دولت انقلابی و استقرار مدیریت جهادی پایانی بر تمام ناکامیهای سالهای پیشین خواهد بود. اما برخلاف وعدههای خوشخیالانه یا فرافکنیهای کماثر، این ناامیدی را احتمالاً میتوان سایهای دقیق از واقعیت صحنه سیاستگذاری ایران در اذهان مردم دانست.
برای شروع بحث خوب است نیمنگاهی به وضعیت اقتصادی کشور در سالهای گذشته بیندازیم. با وجود اینکه آمار تولید ناخالص داخلی جزئیات تغییرات اقتصاد کشور را در خود به همراه ندارد و نمیتواند به تنهایی تصویر کاملی از اقتصاد یک کشور ترسیم کند، اما در عین حال یکی از بهترین شاخصها برای مشاهده حرکت کلی اقتصاد کشور است و نمیتوان با وجود این آمار با بازیهای آماری و نشان دادن بخشهای خاص ماست را سیاه یا دیگ را سفید نشان داد. با نگاهی به آمارهای رشد اقتصادی متوجه میشویم که در 10 سال گذشته، رشد اقتصادی کشور نزدیک به صفر بوده است. بنا به آمار منتشرشده مرکز آمار کشور برای تولید ناخالص داخلی، اقتصاد ایران از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۹ تنها سه درصد رشد کرده است، و این در حالی است که به جمعیت ایران حداقل نزدیک به 10 میلیون نفر اضافه شده است. این بدین معناست که کیک اقتصاد کشور ثابت مانده است، اما 10 میلیون نفر بیشتر از 10 سال پیش از آن کیک تغذیه میکنند. این اتفاق در حالی رخ داده است که در دهه گذشته رشد تکنولوژی جهانی و گسترش بازارهای جهانی و رشد جمعیت خودبهخود فرصتهای متعدد اقتصادی را پیش روی اقتصاد ایران گذاشته است. حتی رشد ناشی از این عوامل برونزای اقتصادی میبایست به خودی خود رشدی چندین برابر رشد متوسط 3 /0درصدی را برای ایران رقم میزد.
افراد توقع دارند پس از سالها کار و تلاش شبانهروزی در شغلهایی که بخش عمدهای از زندگی و عمر افراد را در خود مصرف میکنند، پس از گذشت یک دهه در جایگاه بهتر اقتصادی باشند و رشد کرده باشند. آمار امروز اقتصادی ما نشان میدهند که این مساله رخ نداده است، و فردی که در سال ۱۳۹۰، 30ساله بوده است، امروز 40ساله است و بهطور متوسط درآمدش نهتنها رشد نکرده، نهتنها ثابت نمانده، بلکه درآمد 10 سال پیش خود را با ۱۰ میلیون نفر بیشتر از ۱۳۹۰ شریک شده است و فقیرتر هم شده است.
بحث ما در اینجا تنها به اندازه کیک اقتصاد محدود بود، در حالی که شرایط دهه گذشته اقتصاد ایران سهمهای افراد از این کیک را هم به شدت تحت تاثیر قرار داده است. اینکه 10 میلیون نفر بیشتر بر سر همان کیک گذشته نشستهاند تنها یک سوی ماجراست، بحث دیگر این است که سهم افراد از این کیک هم به شدت از این تغییرات متاثر شده است. رشد اقتصادی، نهتنها کل اقتصاد را بزرگتر میکند، بلکه شرایط را برای کاهش نابرابری اقتصادی نیز فراهم میکند. مثال این مساله را میتوان در تفاوت نابرابری در اروپا و آمریکا دید. با وجود اینکه حدس اولیه یک فرد ممکن است چنین باشد که ایالات متحده به عنوان سردمدار سرمایهداری باید از کشوری اروپایی همچون فرانسه نابرابرتر باشد، اما واقعیت خلاف این است. ایالات متحده به علت رشد دموگرافیکی که به رشد اقتصادی بیشتر انجامیده، نابرابری پایینتری از فرانسه را تجربه میکند. این مساله را میتوان در تحقیقات پیکتی در خصوص نابرابری مشاهده کرد. نابرابری معروف کتاب سرمایه پیکتی، یعنی r>g دقیقاً در شرایط امروز ایران مصداق پیدا میکند. در صورتی که در اقتصادی نرخ رشد بازدهی سرمایه بالاتر از رشد اقتصادی باشد، شاهد رشد نابرابری در آن کشور خواهیم بود. این بدین علت است که با خلق نشدن سرمایه جدید، اهمیت وجود سرمایه از قبل افزایش مییابد و صاحبان سرمایه که رشد بالاتری از متوسط رشد اقتصاد داشتهاند، سهم بیشتر و بیشتری از مجموع ثروت کشور پیدا میکنند. با وجود اینکه در خصوص صادق بودن این نابرابری در کشورهای توسعهیافته بحثهای جدیای میان اقتصاددانان وجود دارد، صادق بودن این نابرابری را در ایران میتوان به وضوح مشاهده کرد. متوسط رشد قیمت انواع سرمایه، همچون مسکن و سهام در این دهه بسیار بالاتر از متوسط رشد اقتصادی ایران بوده است.
این مساله حتی گروههای سنی گوناگون را نیز به صورت متفاوتی متاثر میکند. بسیاری که در دورههای رشد اقتصادی ایران به بازار کار پیوستهاند فرصتهای بسیاری پیشروی خود میدیدند، احتمالاً بسیاری از آنها تا به امروز سرمایه انسانی و مالی بسیار بیشتری نسبت به دیگر گروهها اندوختهاند و امنیت شغلی مناسبی دارند. این شرایط برای جوانانی که امروزه به بازار کار میروند صادق نیست. وجود فرصتهای شغلی بسیار محدودتر، نقطه شروع بسیار پایینتر و نبود افقی برای بهبود شرایط و بهبود نسبت حقوقها به هزینهها، جوانانی را که از سرمایههای مالی نسل پیش خود نیز بهرهای نبردهاند به شدت تحت فشار قرار داده و امکان هرگونه جابهجایی به طبقات بالاتر اقتصادی را برای آنها به آرزوی محال تبدیل کرده است. بسیاری از جوانان دیگر خرید مسکن در تهران و بسیاری از مراکز استانها را جز در صورتی که خانواده آنها از پیش مسکن داشته باشد خارج از دید خود میبینند و حساب و کتاب میکنند که با این حقوقها چند صد سال دیگر میتوانند برای خود خانهای بخرند. این در حالی است که چنین شرایطی پیش روی نسلهای گذشته وجود نداشته است. این نیز جنبه دیگری از نابرابر شدن تقسیم کیک اقتصاد در شرایط عدم رشد است.
احساس ناامیدی امروز اما نه فقط ناشی از شرایط امروز اقتصاد، که ناشی از افق پیشروی ماست. جدای از مسائل اقتصادی، مردم در مورد مسائل پیشرو در محیط زیست، سیاست، آزادیهای اجتماعی و فرهنگی و ارتباط با دنیا و منطقه افق روشنی را پیش روی خود متصور نیستند. مجال بررسی تمام این موارد در استطاعت این مختصر نوشته نیست، و بررسی گذرای وضعیت اقتصادی خود به تنهایی باری به غایت گران است. اما افقی که مردم برای وضعیت اقتصادی متصورند به چه شکل است؟ آیا آنان دولت آیتالله رئیسی را حلال مشکلات خود میبینند؟ مهمترین مساله ایران در دهههای گذشته توسعه بوده است، و دولت جدید نیز با هیچ تعریفی یک دولت توسعهگرا محسوب نمیشود. در این دولت باید دید فهم مشخص و مشترکی در خصوص مسائل اقتصادی دیده میشود. به عنوان مثال مساله ارتباط با جهان و منطقه نه فقط یک مساله سیاسی و ایدئولوژیک، که مسالهای به غایت اقتصادی است. آیا نمونهای در جهان سراغ داریم که بدون تجارت با جهان از تله توسعهنیافتگی رهایی یافته باشد؟ آیا اساساً برنامه خاصی برای گذر از مشکلات و افتادن روی ریل توسعه وجود دارد؟ یا بحث در کلیات گنگ متوقف شده و حتی بدتر، در جزئیات اشتباه در حرکت است؟ آیا قرار است با شایستهسالاری، مبارزه با فساد و تن دادن به تجارت در خارج و اعتماد به بازار در داخل روی مسیر توسعه بیفتیم یا قرار است وزیر کار با «کوچک کردن در پارکینگها» برای ۸۴ میلیون ایرانی «کار» ایجاد کند؟