وقتی همه خواب بودیم
آیا میتوان تهدیدهای سیل را به فرصت تبدیل کرد؟
مرضیه محمودی: ظریفی نوشته بود در ایران گرانی نفت بیماری هلندی میآورد، ارزانی آن، کسری بودجه شدید. اگر باران نبارد اسیر خشکسالی میشویم و اگر ببارد، سیل میشود. وقتی تدبیر نباشد، ببارد باید نالید، نبارد هم باید نالید. این ضعف نظام تدبیر است که همه چیز را تبدیل به بحران میکند و کلافی سردرگم. ایران کشوری است مستعد مخاطرات طبیعی. در 116 سال گذشته 88بار در ایران سیل آمده و در نیمقرن اخیر حداقل هفت زلزله بزرگ 120 هزار کشته بر جای گذاشته. اما نه راههای پیشگیری از تبدیل شدن مخاطرات به بلایای طبیعی را میدانیم، نه توان و تجهیزات کمکرسانی فوری به آسیبدیدگان را داریم و نه حتی توان بازسازی آنچه از این بلایا بر جای مانده را. چه اگر آمادگی داشتیم حداقل سیل شیراز در 10 دقیقه جان 20 نفر را نمیگرفت. اگر تجهیزات فوری کمکرسانی داشتیم راههای ارتباطاتی پلدختر دو روز مسدود نبود و مردم معمولان 72 ساعت بدون غذا نمیماندند و اگر توان بازسازی داشتیم، بویینزهرا پس از 57 سال، بویینزهرا میشد، رودبار بعد از 29 سال و بم، پس از 16 سال بم میشد و میشد امید داشت کرمانشاه به روزگار پیش از زلزله بازگردد. زلزله خبر نمیکند. سیل چه؟ آیا اینبار هم آمادگی نداشتیم و غافلگیر شدیم؟ حمیدرضا خدابخشی، معاون سابق آب نیروی خوزستان بهمنماه با روزنامه ایران گفتوگویی انجام داده و گفته بود کارشناسان سیل فروردین و اردیبهشتماه خوزستان را پیشبینی و رسماً اعلام کردهاند «سیل بخشی از خوزستان را درخواهد نوردید و حجم این سیلاب آنقدر زیاد خواهد بود که مخازن سدها نهتنها جلودار آنها نخواهد بود که حجم سدها خود به یک تهدید تبدیل میشود و مناطق اطراف دز و کرخه زیر آب خواهند رفت.» تصاویر ماهوارهای هم از وقوع سیلاب خطرناکی در محدوده هورالعظیم خبر میداد.
اگر هشدار سیل از بهمنماه، در میان انبوه ماجراهای مهم و غیرمهم گم شده باشد و به گوش تصمیمگیران رده بالا نرسیده باشد، بیتوجهی به گزارش سازمان هواشناسی درباره سیل شیراز را چگونه باید توجیه کرد؟ 29 اسفندماه سازمان هواشناسی استان فارس در نامهای وقوع بارش شدید از سوم تا هفتم فروردین در استان را پیشبینی کرده و هشدار داده بود تمهیدات لازم برای کاهش خسارتها اندیشیده شود. که نشد.
گویا هم آن گزارش کارشناسی در نظام تصمیمگیری ما شوخی گرفته شده و هم هشدارهای سازمان هواشناسی. بدتر از آن در همه این سالها هم ما و هم دولت ساز خود را زدهایم. ما هر کجا که خواستهایم ویلا و خانه ساختهایم و دولت هر جا خواسته جاده کشیده و تاسیسات مختلف را علم کرده است. تعادلی بد شکل گرفته و نه ما بر خطای دولت نظارت کردهایم و نه دولت بر خطای ما. حالا اما که حادثه رخ داده از دولت گرفته تا رسانهها و نیروهای نظامی همه پای کار آمدهاند که قصورها را جبران کنند.
این نه اولین بلیه طبیعی بود و نه آخرین آن. این سیل هم میگذرد اما به قول ظریفی آن سیلی که پایان ندارد ناکارآمدی است. نظام حکمرانی ما کی قرار است کارآمدی لازم را از خود نشان دهد و غافلگیر نشود و ما کی قرار است مطالبهگرانی واقعی باشیم نه معترضانی گاه و بیگاه. آیا میتوانیم از دل این تهدید، فرصتی خلق کنیم؟