انسداد یک مسیر خروج از چرخه فقر
چرا حذف مدارس نمونه دولتی از دوره اول متوسطه در تضاد با عدالت آموزشی است؟
مصوبه اخیر شورای آموزش و پرورش جدا از اشکالات حقوقی و کارشناسی تاثیر زیانبار غیرقابل جبرانی روی افراد بااستعداد که خانوادهای ضعیف از لحاظ مالی دارند خواهد داشت. حذف مدارس نمونه مردمی و سمپاد برای دوره اول متوسطه در تضاد کامل با عدالت آموزشی است.
مصوبه اخیر شورای آموزش و پرورش جدا از اشکالات حقوقی و کارشناسی تاثیر زیانبار غیرقابل جبرانی روی افراد بااستعداد که خانوادهای ضعیف از لحاظ مالی دارند خواهد داشت. حذف مدارس نمونه مردمی و سمپاد برای دوره اول متوسطه در تضاد کامل با عدالت آموزشی است. برای دهکهای برخوردار جامعه تفاوت چندانی ندارد و مدارس غیرانتفاعی با هزینههای بالا جایگزین در دسترسی برای این خانوادهها بوده و چهبسا که انتخاب اول نیز مدارس غیرانتفاعی مطرح بوده و سمپاد تنها یک گزینه در کنار سایر گزینههاست. در سوی دیگر طیف در خانوادههای کمبرخوردار تنها شانس بهرهمندی کودکان از آموزشهای باکیفیت حضور در مدارس سمپاد است. برای این خانوادهها خصوصاً ساکنان شهرهای کوچک مدارس سمپاد و نمونه دولتی تنها راه چاره خروج از چرخه فقر و به دست آوردن فرصت برابر تحصیلی در مقاطع بالاتر است. در این نوشتار تلاش بر نقد تصمیم ناگهانی وزارت آموزشوپرورش و ذکر برخی از پیامدهای آن شده است.
حذف مدارس سمپاد به بهانه گسترش نشاط و شادابی
صحبت از آن است که آزمونها موجب استرس است و حذف آنها روح دانشآموزان را آزاد میکند. این حرف، از این جهت که رقابت و فضای رقابتی آسیبهای غیرقابل جبران در شخصیت انسانها بر جای میگذارد حرف درستی است. اهتمام به حذف فضای رقابتی جای تقدیر دارد و صدالبته باید به آن پرداخت. ولی نکته آن است که آیا با حذف آزمون، فضای رقابتی حذف، اصلاح یا حداقل تعدیل میشود؟
فضای رقابتی در جامعه وقتی تشدید میشود که مسیرهای موفقیت محدود شده و نگرانیها نسبت به آینده و فرصتهای موفقیت در جامعه افزایش یابد. در وضعیت کنونی با چنین وضعیتی مواجه هستیم؛ مدرکگرایی مسیرهای موفقیت را به گرفتن و داشتن مدرک آکادمیک منحصر کرده است. اوضاع استخدامی، موفقیتهای آموزشی در عرصههای بینالمللی، از مدالهای المپیاد تا تعداد مقالات دانشگاهی، برنامههای تلویزیونی، موسسات آموزشی، همه و همه دست به هم دادهاند که در ذهن خانوادهها این تلقین شود که اگر میخواهید فرزندانتان در آینده موفق باشند باید وارد این مسابقه شوید و تمام تلاش خود را برای پیشی گرفتن از بقیه به کار گیرید. بدیهی است فضای رقابتی وقتی به وجود میآید که فرصتهای موفقیت به تعداد اعضای جامعه نباشد و جامعه به اصطلاح با کمبود منابع روبهرو باشد. بنابراین این استدلال که وجود مدارس سمپاد مانع گسترش شادکامی در دانشآموزان است نیاز به بررسی کارشناسانهتری دارد. سنجش قیاسی شادکامی دانشآموزان مشغول به تحصیل در این مدارس با سایر دانشآموزان میتواند معیار معقولی از صحت گزاره فوق را فراهم کند.
عدالت آموزشی
گفته شده است که وجود مدارس خاص و جداسازی دانشآموزان برخلاف عدالت است. عدالت اجتماعی به صورت عام و عدالت آموزشی به صورت خاص، دیرزمانی است که مورد توجه اندیشمندان و نظریهپردازان بوده و هنوز هم حرف متقنی در اینباره وجود ندارد؛ برخی عدالت را به مثابه «برابری شکلی» و برخی دیگر به مثابه «ایجاد امکان شانس و فرصتهای برابر» میدانند. باید دانست که عدالت مطلقاً در برابری شکلی خلاصه نمیشود. انسانها با رنگ، زبان، نژاد و ویژگیهای گوناگون آفریده شدهاند و روشهای گوناگونی را برای زندگی خود برگزیدهاند. در امر آموزش سادهانگارانهترین و شاید ناعادلانهترین تعبیر از عدالت این است که بخواهیم افراد را در تمامی شئون همشکل و همانند کنیم.
تنوع و گوناگونی در همه جلوههای زندگی اجتماعی و بهویژه در آموزش منشأ ایدهپردازی، تعامل، یادگیری و رشد است. آنچه در موضوع عدالت مهم به نظر میآید نه برابری شکلی، بلکه فراهم بودن فرصتهای برابر برای دستیابی به امکانات گوناگون است. فرصتهایی که ممکن است با پول، تحصیلات والدین، جنسیت، زبان و... از بین برود و اگر هیچ تبعیضی مانع فرصتهای برابر نباشد، میتوان امیدوار بود که گوناگونی مدارس آموزشی منجر به رشد و ارتقای کیفی نظام آموزشی شود.
یکشکلی نظام آموزشی در حالت حدی خودش میتواند به نظامی ختم شود که رشته تحصیلی معنایی نداشته باشد، هنرستان و دبیرستان یکی شود، و از این سیزده چهارده نوع مدرسهای که وجود دارد چیزی باقی نماند، و البته پرواضح است که چنین وضعیتی سبب افول مدارس دولتی خواهد شد و کیفیت آنها از این سطح کنونی هم پایینتر خواهد رفت. در آن هنگام است که دوگانه مدارس دولتی و غیرانتفاعی شکاف طبقاتی جامعه را افزون کرده و عدالت، اولین قربانی این تصمیم خواهد بود.
مدارس سمپاد و شبکه همزیستی طبقات مختلف
وضعیت کنونی پذیرش در مدارس سمپاد که بدون لحاظ طبقه اجتماعی و اقتصادی خانواده دانشآموز و تنها با تکیه بر ویژگیهای خود کودک انجام میشود با مفهوم عدالت اجتماعی همسو است. این مساله که کودکان و نوجوانان از طبقات مختلف اجتماعی-اقتصادی بر سر یک کلاس نشسته و تنها با تکیه بر تواناییهای شخصیشان سنجیده میشوند و نه بر اساس شغل و درآمد والدین میتواند اثرگذاری خوبی در پرورش دانشآموزان داشته باشد. محیط و همدلی داخل مدرسه و همنشینی و همزیستی بچهها از گستره خانوادههای مختلف از مهمترین نکاتی است که با حذف این مدارس از دست میرود و فاصله طبقاتی در نسلهای بعد مکرراً عمیقتر میشود.
به عنوان نمونه در مدرسه علامه حلی ۱ تهران واقع در چهارراه لشگر که پرافتخارترین مدرسه آسیا شناخته شده و ۱۸۶ مدال جهانی المپیادهای بینالمللی را طی سالها دارد درصد قابل توجهی از دانشآموزان به علت عدم تمکن مالی هیچ شهریهای پرداخت نمیکنند و به علت وجود سازماندهی هیات امنایی خانوارهای برخوردار داوطلبانه شهریه بیشتر از حد مصوب جهت کمک به هزینههای مدرسه پرداخت میکنند و این روابط مالی فقط با اطلاع مدیر مدرسه و رئیس انجمن اولیا و مربیان صورت میگیرد و شخص دیگری از وضعیت مالی دانشآموزان مطلع نمیشود. برای این دانشآموزان سختکوش و پرهوش دهکهای میانی و پایین جامعه مسیر دسترسی به آموزش باکیفیت و دسترسی به امکانات برابر با دانشآموزان برخوردار و شاغل در مدارس خصوصی غیرانتفاعی فقط وجود همین امکانات و همین مدرسه است.
تبعات دیگر حذف سمپاد
علاوه بر مغایرت در بلندمدت با عدالت آموزشی و عدالت اجتماعی که در بالا توضیح داده شد در میانمدت و کوتاهمدت اجرای این طرح مضرات دیگری نیز خواهد داشت. اولین پیامد افزایش بیرویه کلاسهای پایه هفتم در سال آتی برای مدارس غیرانتفاعی یا ایجاد مدارس جدید با شهریههای کلان و نامهای جذاب است. دومین و مهمترین اثر سوء بالا رفتن شهریه مدارس خاص خصوصاً در کلانشهرهاست. در حال حاضر با هدف ارتقای کمی-کیفی مدارس و با کاهش ظرفیتهای صورتگرفته در سالهای اخیر سالانه ۱۵ هزار دانشآموز در ایران جذب مجموعه سمپاد میشوند. اگر بخش متمول این 15 هزار نفر ورودی سالانه به سمپاد را حدود ۲۰ درصد فرض کنیم یعنی تقریباً سه هزار نفر از امروز با در دست داشتن نمرات ممتاز و بدون دغدغه جدی مالی به صف ورود مدارس غیرانتفاعی تهران و شهرهای بزرگ اضافه میشوند. هر دو این رخدادها به مفهوم افزایش فاصله طبقاتی در آموزش در کشور است.
به همین سبب است که حذف سمپاد ورود مباحث کارشناسی و تعمق بیشتر را میطلبد. باید با انجام آنالیز هزینه-فایده به این پرسش پاسخ داد که آیا نتایج بهدستآمده هزینههای انجامشده را پوشش میدهد. تعطیلی پایه هفتم چند صد مرکز وابسته به سمپاد اقدامی است که هزینه شگفتآوری برای مجموعه آموزشی کشور خواهد داشت. همانطور که پیشتر مطرح شد بخش غنی این دانشآموزان جذب مدارس خصوصی خاص شده و خود به خود در فضای تفکیکشده قرار میگیرند، بخش متوسط که تعداد قابل توجهی خواهند بود جذب مدارس غیرانتفاعی شده و هزینه قابل توجهی بردوش خانوار گذاشته و موجب رونق این نوع مدارس میشوند و بخش کمبرخوردار از دسترسی به امکانات آموزشی مناسب بیبهره میمانند. در یک چرخه طولانیتر نیز میتوان گفت که این امر سبب ناکارآمدی بیشتر مدارس عادی خواهد بود.
نگاهی به آمارها
در سالهای اخیر حدود ۱۵۰ هزار نفر برای ورود به مقطع هفتم از سراسر کشور در آزمون ورودی مدارس سمپاد شرکت میکنند و حدود ۱۵ هزار نفر موفق به پذیرش در این مدارس میشوند. این اعداد اگر در کنار ۳۵۰ هزار شرکتکننده در آزمونهای مدارس نمونهدولتی و غیرانتفاعی و سایر اشکال مدارس گزینشی قرار بگیرد نشاندهنده حجم بسیار اندک ورودیهای سمپاد به نسبت کل مدارس گزینشی کشور که عمدتاً غیرانتفاعی هستند، است. به عبارت دقیقتر از یک میلیون دانشآموز پایه ششم ۳۵ درصد با روشهای مختلف در آزمونهای گزینشی مدارس دوره متوسطه شرکت میکنند و از این میان ۱۵۰ هزار نفر به جز آزمون مدارس غیرانتفاعی در آزمون سمپاد هم شرکت میکنند. به عبارت دیگر با حذف سمپاد هیچ اتفاقی در خصوص حذف رقابت نخواهد افتاد چراکه کسانی که میخواستند در این نوع مدارس پذیرفته شوند با توجه به شانس حدود یک به 10 قبولی و زمان برگزاری و اعلام نتیجه در آزمون ورودی سایر مدارس انتخابی نیز شرکت میکردند، پس تنها تفاوت اضافه شدن تقریباً ۱۵ هزار نفر به درخواستکنندگان ورود به مدارس غیرانتفاعی خواهد بود. نگاهی به آمار بالا نشان میدهد مکانیسم اجرایی طرح فوق دقیقاً برعکس خواست طراحان آن در جهت افزایش شادی و نشاط دانشآموزان عمل میکند.
حذف آزمون بدون ایجاد زیرساختهای جایگزین
یکی از ایراداتی که سبب دادن پیشنهاد حذف مدارس سمپاد شده تکیه بر اثرات منفی برگزاری این دست آزمونهای ورودی در روحیه دانشآموزان است. اگر با سادهنگری آزمون را از یک جامعه رقابتی حذف کنیم بدون آنکه فضای رقابت را تعدیل کرده باشیم، عملاً امکان پدید آمدن و شدت یافتن فساد را ایجاد کردهایم؛ رشوه، پارتیبازی، سندسازی و... از این مصادیق هستند که نهتنها استرس و اضطراب را مرتفع نخواهند کرد که به طریقی شدیدتر و تلختر، ناامیدی را در جامعه افزایش خواهند داد. از طرف دیگر انتخاب افرادی معدود از میان خیل عظیم داوطلبان از محدودیتهای ذاتی فضای رقابتی انتخاب افراد است؛ یکی از سادهترین، عملیاتیترین و ناقصترین مکانیسمهای انتخاب آزمون است. آزمونهای تحصیلی، استخدامی و... ابزارهای ساده و ناقصی هستند که امکان این انتخاب را به وجود میآورند. روشهای دیگری هم هستند که جنبههای کاملتری از صلاحیتها را تشخیص میدهند؛ روشهایی مانند ارزشیابی مستمر، بررسی سوابق و تجربههای کاری، مصاحبهها و... . نکته ظریفی که در این میان باقی میماند و معمولاً کمتر به آن پرداخته میشود، صحت و سلامت این ابزارهاست. یک بررسی ساده نشان میدهد که در یک موقعیت رقابتی، برگزاری آزمون، بهرغم نقص ذاتیاش، نسبت به شیوههای دیگر سالمتر است؛ بهویژه در مقیاسهای بزرگ که عملاً تشخیص و تضمین صداقت و درستی انتخابگران ناممکن خواهد بود
نبود امکانات کنونی برای روش غنیسازی مدارس و عدم جداسازی کودکان مستعدتر
پیشنهاد موافقان تعطیلی سمپاد پیادهسازی روشهای غنیسازی مدارس و عدم جداسازی کودکان است. کلاسی که انواع بچهها بتوانند در کنار هم فعالیت کنند و برچسب تیزهوش و کمهوش به آنها نخورد ایدهآلی است که منجر به نوعدوستی و همدلی در جامعه خواهد شد. چنین کلاسی منشأ خیر است و بچهها از همان بچگی همزیستی و احترام به تفاوتها را یاد میگیرند. این رویایی است که باید از یک جا آغاز شود. ولی نقطه آغاز کجاست؟
بیشک کنار هم قرار دادن بچههایی با قابلیتهای مختلف در کنار هم، نیازمند معلمانی ورزیده و خبره است که بتوانند نیازهای گوناگون بچهها را شناسایی کرده و به آنها پاسخی درخور بدهند. برای اینکه بهتر این تصویر درک شود، باید در نظر گرفت که این کلاسهای آمیخته قرار است نهتنها دانشآموزانی با سطوح مختلف هوشی که با نیازهای مختلف جسمی و ذهنی را کنار هم دربر بگیرد؛ دانشآموزانی با حساسیت هنری بالاتر، دانشآموزانی با انگیزههای علمی بیشتر، دانشآموزانی با نیازهای جسمی خاص (نابینا، قطع نخاع، ناشنوا و...)، دانشآموزانی با نیازهای ذهنی خاص (کندآموز، اوتیسم، بیشفعال و...). حقیقتی غیرقابل انکار وجود دارد که شرایط کنونی معلمان نظام آموزشی چنین امکانی را ندارد و شاید سالهای زیادی طول بکشد که به چنین آرمانی نزدیک شود. مشکل عمده در «ذهنیت رقابتی» معلمان است. کلاس آمیخته ذهنیتی میخواهد که در عین دیدن و رصد کردن تفاوتهای فردی، در نظام ارزشیِ خود، هیچ تفاوتی بین یک فرد تیزهوش و یک فرد کندآموز قائل نشود. اگر چنین نباشد و کلاس آمیخته بر اساس پارادایم پیشرفت شکل گرفته باشد، آسیبهای جدی و غیرقابل جبرانی را با خود حمل خواهد کرد؛ درست مانند ورزش کشتی که وزنکشی را حذف کرده باشد. کشتیگیران در مسیر موفقیت و پیروزی باید با حریفانی از اوزان مختلف کشتی بگیرند. پرواضح است که برای کشتیگیران سنگینتر خودبزرگبینی و غرور و برای کشتیگیران سبکتر ناامیدی و درماندگی موجب از بین رفتن انگیزههایشان خواهد شد.
نگاهی به تجارب سایر کشورها
اینگونه مدارس که در جهان از تنوع بسیاری نیز برخوردار هستند؛ از ابتدای قرن بیستم در بسیاری از کشورها معمول شدهاند. بعضی از آنها به صورت دبستان و دبیرستان و بعضی دیگر فقط به صورت دبیرستان هستند. در همه این نوع مدارس نوعی سنجش و ازریابی از میزان توانایی، استعداد و میزان هوش دانشآموزان برای ورود به این مدارس مورد استفاده قرار میگیرد. بعضی از کشورها به جای مدارس مخصوص دارای کلاسهای مخصوص در داخل مدارس عادی برای تیزهوشان هستند. در این نوع کلاسها دروس عادی با محتوای غنیتر و وسیعتر به دانشآموزان تیزهوش تدریس میشود. در بخشی از پژوهشی که از سوی بنیاد ملی نخبگان صورت گرفته به وضعیت سایر کشورهای منتخب پرداخته شده است. در ادامه در جدول زیر وضعیت برخی کشورها آمده است.
اجتناب از تصمیمات عجولانه و بدون پشتوانه پژوهشی
اتفاقی که متاسفانه در حال رخ دادن است تصمیم به عدم برگزاری آزمون ورودی تنها دو هفته قبل از تاریخ مقرر است. ایجاد شوک برای دانشآموزان و خانوادههای آنها که حداقل یک سال تحصیلی را برای این آزمون برنامهریزی کردهاند جز ایجاد و افزایش نارضایتی در جامعه حاصلی نداشته و بدون داشتن پشتوانه علمی و پژوهشی نباید این تصمیم به صورت ناگهانی اعلام و اجرا شود. با تکیه بر تجارب سایر کشورها و تجربه ایران در سالهای وجود مدارس سمپاد حذف این مدارس اصلاً منطقی نیست. حذف یک نهادی مانند مدارس سمپاد، با توجه به سابقه طولانی، هزینه نسبی کم و موفقیت آن در تربیت تعداد زیادی از نیروهای کیفی و علمی از همه اقشار جامعه از جمله بسیاری از طبقات کمبرخوردار، به صلاح مملکت و آینده کشور نیست. سمپاد اگر مشکلاتی دارد یا انتقاداتی به آن وارد است، راهحل منطقی و مناسب حذف این نهاد و مدارسی که در کل سابقه تربیت بسیاری از نخبگان موفق در سی و چند سال گذشته را داشته نیست. در این راستا برای بهبود روند پذیرش پیشنهاد میشود بهطور خاص برگزاری امتحانات سمپاد در سال تحصیلی جاری متوقف نشود. در نهایت با انجام کارهای علمی راهکارهای احتمالی توقف برقراری آزمون ورودی و امکانسنجی انجام گزینش بدون امتحان صورت گیرد. استعدادیابی دقیق و گزینش ورودی سمپاد بدون امتحان هم ممکن است، اما نیاز به فرصت برای برنامهریزی و اجرا و نظارت دارد. حذف مدارس سمپاد بدون معرفی جایگزین و بسیار شتابزده صورت مساله وجود برخی مشکلات را در مدارس سمپاد پاک میکند و در این حالت هیچ نتیجهای به جز تخریب معدود مراکز پویا و اثرگذار دولتی به دست نخواهد آمد.