ناسازگاری ساختاری
مهریه به صورت فعلی چه تبعات اقتصادی و اجتماعی در پی دارد؟
قانون مهریه با شکل یکی دو دهه اخیر در ایران و ارزشگذاری با معادل سکه از جمله مواردی است که میتواند به نابرابری و بیعدالتی در حقوق زنان دامن بزند. بررسی آمار پروندههای طلاق در سالهای 97 تا 99 نشان میدهد که آمار پروندههای طلاق توافقی و طلاق با درخواست مرد کاهش و طلاق با درخواست زن افزایش یافته است. این نکتهای است که به لحاظ اقتصادی و اجتماعی نباید از دید سیاستگذار مغفول بماند. چه شده که زنان بیشتری خواستار جدایی هستند؟ همچنین آمار کسانی که به صورت قانونی با مراجعه به دادگاه بدون درخواست طلاق خواستار دریافت مهریه خود هستند نیز افزایش داشته است. در این نوشتار سعی میشود به تبعات اقتصادی مهریه و اثرات جانبی آن بر تبعیض جنسیتی پرداخته شود و تبعات فقهی آن از دانش نویسنده خارج است.
ناکارآمدی مهریه در فرمت کنونی
مهریه با صورت فوق ناکارآمد است. در حال حاضر تعداد قابل توجهی زندانی مهریه وجود دارد که توان پرداخت این تعهد را ندارند و زنانی نیز هستند که به علت شیوه غلط زندگی نیازمند این مهریهها هستند و نمیتوانند آن را وصول کنند. این مساله در کنار دشوارتر شدن شرایط تشکیل زندگی باعث میشود تمایل برای ازدواج بیش از پیش کاهش یابد.
اینکه مهریه ابتدا هدیهای به زن در قبال ازدواج، ولی در نهایت وسیلهای برای رسیدن به حق و حقوق مالی زن تعریف شود اشتباه است. کمااینکه دیده میشود با تغییرات صورتگرفته در قیمت به عنوان مثال سکه، طی سالهای اخیر قوانین مکملی تصویب شده که سقف پرداخت را محدود میکند یا مقرراتی جهت جلوگیری از زندان رفتن مردان به علت مهریه معرفی میشود. این به مثابه خشت کجی است که از اول معمار بنا نهاده است. مهریه در اصل در حال حاضر بیشتر نقش اهرم فشار را بازی میکند تا هدیهای از روی محبت. متاسفانه آمار قابل استنادی در این زمینه وجود ندارد که چه درصدی از مهریهها با کارکرد اهرم فشار به جریان درمیآیند و چه درصدی با کارکرد هدیه عندالمطالبه. ولی ناگفته نماند با توجه به تعداد پروندههای مهریه در دادگاهها میتوان نقش اصلی مهریههای میلیاردی کنونی را تعریف کرد.
در کنار مهریه، در سالهای اخیر بحث دادن حق طلاق به زنان نیز به صورت کمرنگتر بین جوانانی که در سن ازدواج هستند مطرح میشود و به نظر میرسد الان زمان خوبی برای یافتن نقطه تعادل کارا برای دختران و پسران در ازدواج است. دختری که به دنبال حق برابر با همسر خود است، نباید به بحث مهریه وارد شده و از آن اهرم استفاده کند. بنای ازدواج اگر از ابتدا با رعایت حقوق انسانی دو نفر و نه با تکیه بر مسائل مالی گذاشته شود در بلندمدت برای هر دو گروه زنان و مردان بهتر است. حرکت در این مسیر در زندگی مشترک با تعریف نقشهای مساوی در مسائل حقوقی و انسانی دو نفر شکل میگیرد.
چرایی اقتصادی
سوال این است که آیا زنی که استقلال مالی و فکری دارد، برای خود نیازی به تعریف حاشیه امن مهریه خواهد داشت یا خیر. آمارهای فارغالتحصیلان دانشگاهی در دهه اخیر نشان میدهد که دختران در کسب مدارج علمی بسیار موفقتر از قبل و موفقتر از پسران عمل کردهاند ولی درصد مشارکت در نیروی کار زنان به نسبت مردان در بازار کار در ایران بسیار پایین و دارای روند نزولی است. زنان هم با تبعیضهای نهادینهشده در ذهن کارفرمایان برای تمایل بیشتر برای استخدام مردان مواجه هستند و هم خود به علت تفکرات نهادینهشده در ذهنشان، وظیفه مشارکت اقتصادی برای خود را عمیقاً باور ندارند. بنابراین دلیل مشکل دوسویه است، هم از جهت مردان و هم از جهت زنان. در نهایت میتوان گفت بهرغم بالاتر رفتن سطح تحصیلات دانشگاهی دختران، سطح استقلال مالی آنها اضافه نشده است.
برخی از طرفداران مهریه به آن به چشم بیمه و آرامش خاطر زن از نظر تامین مالی در سالهای کهولت یاد میکنند. نکته اینجاست که چرا زن باید نگران تامین مالی خود در سالهای کهولت باشد؟ اگر زن شاغل است که همپای مرد خانواده به امرارمعاش و کار مشغول است. اگر هم زن خانهدار است، اصلاح قوانین ارث و برابری حقوق زنان و مردان راهحل بهتری جهت رفع نگرانی مالی است. در کشورهای توسعهیافته به لحاظ قوانین مدنی ازدواج، به این مساله با دید بهتر نگاه شده است. در این کشورها، داراییهای کسبشده بعد از ازدواج -توسط زن یا مرد- پس از جدایی به صورت مساوی بین دو نفر تقسیم میشود. این دیدگاه با داشتن نگاه زیباتر به خانواده و اینکه اگر کسی در زندگی کاری موفق بوده حتماً همسرش هم تاثیرگذار و شریک روحی بوده به تعریف خانواده قداست مالی نیز میبخشند. در صورت وجود این قانون دیگر بحث نبود بیمههای اجتماعی برای زنان و نگرانی تامین مالی برای آنان وجود نخواهد داشت.
واقعیت تلخ دیگری که وجود دارد، تقویت انگیزههای مالی با تبعات منفی در زنان با توجه به شرایط دشوار اقتصادی کنونی است. در شرایطی که رفاه ذهنی کل جامعه به علت مشکلات اقتصادی کاهش یافته، انتخابهای صورتگرفته توسط افراد لزوماً عقلانی نیستند. با این استدلال میتوان پیشبینی کرد هم نرخ درخواست مهریه و هم نرخ به اجرا گذاشتن مهریه توسط زنان افزایش یابد و هزارتوی بحث مهریه را پیچیدهتر کند.
انتخاب منطقی
با آشناتر شدن جوانان با قوانین جاری و آنچه در زمان اختلاف احتمالی بین همسران رخ میدهد، انتخاب منطقی حرکت به سوی حقوق برابر برای زنان، حذف مهریه و جایگزینی حق طلاق است. برای مردان نیز این نوع نگرش مفید بوده و راهگشاست. دیگر مردی جهت نپرداختن مهریه مجبور به زندان رفتن یا گریختن از قانون نیست و به عبارتی این تغییر در زاویه دید و جایگزینی مهریه با داشتن حقوق مساوی در ازدواج به مثابه یک بازی برد-برد است.
نکته اینجاست که در شرایط کنونی و فرهنگی کشور نمیتوان انتظار داشت یکشبه این تغییرات فرهنگی رخ دهد ولی فعالان حقوق زن به عنوان یکی از وظایف خود میتوانند آگاهیبخشی به دختران و پسران در مورد قوانین ازدواج و طلاق را انجام دهند. باید حق و حقوق مساوی در ازدواج و زندگی مشترک را تعریف و مدون کنند. البته تا زمانی که زنان از حق ارثیه و دیه یکسان با مردان برخوردار نیستند نیز نمیتوان توقع داشت که حقوق یکسان در خانواده قابل اجرا باشد. نابرابری دیه و ارث برای زنان و مردان با این منطق است که مردان وظیفه تامین مالی را به تنهایی بر عهده دارند. مردانی که از مزیت این قانون بهرهمند هستند، نباید انتظار رد مهریه را داشته باشند و در یک کلام قوانینی مرتبط با یکدیگر تعریف شدهاند که با اصلاح آنها، میتوان وضع جامعه و بخشی از معضلات آن را بهبود داد. زنان باید رسیدن به حق کار، حق تحصیل، حق طلاق، حق حضانت فرزند و در یک کلام حقوق برابر در زندگی مشترک را هدف خود قرار دهند و بر این بنا تصمیمات و اقدامات خود را تنظیم کنند. داشتن مهریه سنگین نهتنها کمکی در راستای برابری زن و مرد در خانواده نمیکند، بلکه آن بخش نهادینهشده تبعیض جنسیتی در ذهنها را بیدار میکند. باید زن و مرد را به معنای خاص کلمه همسر و همانند دانست، در این صورت هم از فشارهای مالی مردان کاسته میشود و هم عزت و شأن زنان محترم شمرده میشود و همزمان یکی از پایهایترین مسائلی که سبب کاهش نرخ ازدواج به نسبت افزایش نرخ طلاق در سالهای اخیر شده است نیز حل میشود.
به عنوان جمعبندی میتوان گفت که رسومات مرتبط با مهریه با ساختار زندگی کنونی جوانان ناسازگاری ساختاری دارد، اصلاح قوانین پایهایتر که سبب معرفی مهریه به عنوان ابزار دفاع زنان در برابر نابرابریها و مشکلات احتمالی در ازدواج شده، پیشنیاز هر اصلاحی است. به صورت موازی نیز فرهنگسازی و آموزش آنچه برای دسترسی به جایگاه و شأن برابر برای زنان و مردان در خانواده مورد نیاز است باید صورت گیرد تا پسران کنونی از ازدواج به عنوان زیر بار یک تعهد بزرگ رفتن نهراسند. دختران هم مسوولیت بیشتری در تامین مالی خانواده برای خود تعریف کنند و نهایتاً این زمین بازی مهریه (باخت-باخت) به زمین بازی متمدنانهتری تبدیل شود.