شناسه خبر : 42657 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نردبان افول

بررسی مسیر رشد زنان در نظام اداری در گفت‌وگو با مریم زارعیان

نردبان افول

زنان ایرانی در خارج از مرزهای ایران یکی‌یکی از نردبان سیاست و اقتصاد بالا می‌روند اما این نردبان در داخل کشور از زیر پای آنها کشیده می‌شود. اخیراً اعلام شد «اولف کریسترشون» در نخستین نطق پارلمانی خود به عنوان نخست‌وزیر سوئد، فهرست وزیران پیشنهادی‌اش را اعلام کرد. در میان این فهرست، نام دو زن ایرانی‌تبار دیده می‌شود. رومینا پورمختاری ۲۶ساله در دولت جدید سوئد به‌عنوان وزیر اقلیم و محیط زیست معرفی شده و پریسا لیلی استراند ۳۹ساله نیز از حزب مدرات به‌عنوان وزیر فرهنگ معرفی شده است. زنان و دختران مهاجر ایرانی در خیلی از کشورهای جهان به مدارج بالا می‌رسند، چرا این امکان در ایران برایشان فراهم نیست؟ در گفت‌وگو با مریم زارعیان به این موضوع پرداختیم.

♦♦♦

‌چرا مسیر رشد زنان در نظام اداری ایران بسته است؟

به طور کلی اشتغال زنان در دهه‌های اخیر رشد داشته و در عرصه مدیریتی هم طبق بخشنامه‌هایی که پیگیری شده، تلاش شد تا 30 درصد مشاغل دولتی را زنان به دست آورند. اما وقتی این آمار و ارقام بررسی می‌شود در درجه اول می‌بینیم آنچه انتظار می‌رفت، محقق نشده و اگر هم جایی اتفاق افتاده نهایت زنان تا مدیریت میانی پیشروی کردند. در بررسی‌ها متوجه می‌شویم این موضوع فقط مختص ایران نیست و در کشورهای دیگر هم رخ‌ داده است. رشد زنان در همه جای دنیا کمابیش با موانع جدی روبه‌رو است. برخی کشورهای در حال توسعه این موضوع را کم‌رنگ کردند اما در کشورهای در حال توسعه امری جدی است. وقتی به علت این موضوع نگاه می‌کنیم دو دسته را تشخیص می‌دهیم. یکی عوامل درونی است و دیگری بیرونی. وجود عوامل درونی در خود زنان باعث می‌شود جلوی ارتقای آنان گرفته شود. یکی از این عوامل درونی خودباوری است. عده‌ای توانایی زنان را باور ندارند و دست‌کم می‌گیرند؛ در حالی که این مسیر برای مردان راحت‌تر است و آنها تصویر بهتری نسبت به توانایی خود دارند. تصور زنان از توانایی‌هایشان کمتر از آن چیزی است که هست، حتی گاهی تصور می‌کنند توانایی‌شان از مردان کمتر است. علت بعدی علت اجتماعی است. یکسری معضلات نامرئی هست که به فرهنگ عامه جامعه بازمی‌گردد که راه پیشرفت زنان را به سطوح بالاتر سد می‌کند. باور و برداشت‌های جنسیتی از نقش زنان در حوزه عمومی و خصوصی وجود دارد که همچون سقف شیشه‌ای رشد زنان در مشاغلی را که قبلاً در اختیار مردان بوده برنمی‌تابد. فرهنگ مردسالاری که در ذهن افراد وجود دارد یک ذهنیت بین‌فرهنگی است. این دیدگاه تصور می‌کند زنان توانایی اداره مدیریت پست‌های استراتژیک را ندارد. هرچقدر که جامعه مردسالارانه‌تر باشد توسعه پیشرفت زنان سخت‌تر است. تفکر غالبی وجود دارد که زنان می‌توانند دستیار مدیران مرد باشند؛ اما جایگاه مدیریت برای آنان مناسب نیست. این نگرش جنسیتی باعث می‌شود افرادی که در حوزه سیاست‌ورزی وجود دارند عمداً مهم‌ترین وظیفه یک زن را همسرداری بدانند. پرداختن به این وظیفه را نافی نقش زن در اشتغال و پست‌های مدیریت می‌دانند. این را این‌طور در نظر بگیرید که اگر زنی به‌جز وظیفه مادری به کاری بپردازد اشتباه است و در کل زنان توانایی ایفای نقش همزمان مادری و مدیریتی را ندارند. طرفداران همین دیدگاه وقتی باید تصمیم‌گیری کنند، فکر می‌کنند که زنان بهتر است در گروه میانی مدیریت قرار داشته باشند.

‌ به نظر می‌رسد در جامعه ما اقدامات مدرن برای همراهی با زنان شروع شده است اما تقسیم کاری که صورت می‌گیرد هنوز تقسیم کار سنتی است. زنان شاغل امروز همانند مادران خانه‌دار خود مجبور هستند کارهای خانه‌داری و بچه‌داری را به خوبی یک زن غیرشاغل انجام دهند. این تداخل نقش و عدم همراهی جامعه با زن مدرن چه پیامدی دارد؟

دست‌های نامرئی موضوع مهمی است که در خانه و خانواده جلوی پیشرفت زنان را می‌گیرد. یکسری نقش‌های اجتماعی سنتی برای زن وجود دارد که در نظر مردم، زنان باید به آن پاسخ بدهند. جامعه سنتی از زن انتظار دارد تا به نقش‌های گذشته و سنتی خود حتی در صورت شاغل بودن نیز پاسخ دهد. به عبارتی زنان شاغل هم باید انتظارات شغلی را برآورده کنند و هم نقش خانوادگی را. و چون ایفای این دو نقش باهم، باعث می‌شود که به یک زن شاغل فشار مضاعف روحی و جسمی وارد شود؛ او به نسبت مردان نمی‌تواند آن زمان لازمی را که باید برای شغلش صرف کرده و تلاش بیشتری کند.

‌ زنان در کشور ما نسبت به دهه‌های گذشته ورود بیشتری به اجتماع داشتند. کشورهای توسعه‌یافته مثل فرانسه و اسکاندیناوی تجاربی دارند که بر اساس آن وضعیت زنان را در حوزه‌های مختلف بهبود بخشیده‌اند. آیا اهمیت حضور زنان در عرصه سیاست و اقتصاد در کشور ما نیز مشخص شده است؟

در کشور ما هم مانند کشورهای توسعه‌یافته تا حد زیادی سرنوشت توسعه کشور به موقعیت زنان جامعه گره خورده است. باید این را در نظر بگیریم که زنان ایرانی طی دهه‌های اخیر نرخ بالای مشارکت را داشتند. نسبت حضور زنان در دانشگاه‌ها در میان پذیرفته‌شدگان در حال تحصیل نشان می‌دهد زنان با استفاده از آموزش عالی تلاش کردند حضور خود را پررنگ‌تر کنند. اما وقتی که به آمار مشاغل اجتماعی نگاه می‌کنیم، می‌بینیم این حضور پررنگ زنان در حوزه علمی نتوانسته خودش را آن‌طور که باید در حوزه اشتغال نشان دهد. این روند مناسبی برای آینده نیست؛ چرا که روند توسعه پایدار را با مخاطره مواجه می‌کند. اگر به این وضعیت توجه نکنیم ممکن است دستاوردهایی را که زنان تلاش کردند در این سال‌ها به دست آورند هم از دست بدهیم و اصلاً پسرفتِ عمومی در جامعه پدید آید؛ چراکه موقعیت زنان مهم‌ترین شاخصه‌ای است که در توسعه جوامع کنونی می‌توانیم به آن توجه کنیم. به همین دلیل باید توجه کنیم که جامعه نیاز دارد تا به وضعیت زنان در عرصه‌های مختلف کمک کند تا بهبودی حاصل شود.

‌ یکی از سازوکارهایی که بیشترین تاثیر را در وضعیت گروه‌های محروم و اقلیت جامعه مخصوصاً بعد جنگ جهانی دوم داشته سازوکاری است با عنوان تبعیض مثبت. موضوع تبعیض مثبت در کشورهایی مثل افغانستان تا حدودی پاسخ مطالبات زنان را داده؛ این امر در ایران شدنی است؟ چگونه؟

البته الان در افغانستان تبعیض منفی وجود دارد، اما در دوره قبلی تلاش می‌شد که زنان بر اساس این موضوع وارد مجلس شوند. متاسفانه در حال حاضر زنان افغانستان حتی از حق تحصیل هم محروم شدند. در بخشی از کشورهای توسعه‌یافته برای اینکه موقعیت خاص زنان بهبود پیدا کند تلاش شده تا در حوزه‌های مختلفی مثل ورود زنان به دانشگاه‌ها یا برخی از رشته‌ها یا در رده‌های بالاتر مدیریتی این تبعیض مثبت برای زنان در نظر گرفته شود. تبعیض مثبت را نمی‌توانیم سیاستی بدانیم که همیشه قابل استفاده است. باید دوران گذاری برایش تعیین کرد. برای دستیابی برابر افراد جامعه به حقوقشان می‌توان از تبعیض مثبت استفاده کرد تا دستیابی گروهی که محروم بودند افزایش پیدا کند و چون فرصت‌ها و منابع محدود است، دسترسی گروه‌های اقلیت را کاهش دهد. به این تبعیض مثبت می‌توان به عنوان راه‌حلی نگاه کرد تا سازوکاری باشد برای جبران وضعیت‌های پیشین که حاصل تبعیض‌های گوناگون علیه زنان بوده است.

ما نیز در حوزه توسعه، باید به سازوکار تبعیض مثبت برای اقلیت‌ها توجه کنیم. استفاده از این موضوع باید با توجه به تضادهای متفاوتی که در جامعه وجود دارد، صورت بگیرد. ما ملتی در جامعه‌ای در حال گذار هستیم که بین سنت و مدرنیته در حال حرکت است. وضعیت جمعیتی که جامعه دارد، ساختارهای در حال دگرگونی خانواده، وضعیت جوانان و نقششان، فرآیند جهانی شدن و... همه نیازمند برنامه‌ریزی و توجه به این رویکرد است. باید بدانیم تبعیض مثبت موضوعی نیست که با مصوبه و چند قانون انجام شود. باید با ویژگی‌های جامعه ایران تطبیق داده شود. در درجه اول به اهمیت نظام خویشاوندی توجه کنیم و شوک‌هایی را که با این قوانین ایجاد می‌شود ببینیم. همچنین باید بدانیم ذهنیت پدرسالارانه در جامعه نفوذ کرده، تثبیت شده و صرفاً یک گفتمان در حمایت از زنان توانایی رودررویی با این شرایط را ندارد. بنابراین باید دانست رفع تبعیض جنسیتی یک فرآیند درازمدت است. ما در جامعه سبک‌های متفاوتی زندگی می‌کنیم. گاهی با گسست‌های شدید روبه‌رو می‌شویم و این سبک‌های مختلف در بستر تعارض‌آمیز سنت و مدرنیته شکل می‌گیرد. باید این را بدانیم که اگر سیاست مداخله‌جویانه داشته باشیم؛ نتیجه‌اش به اهداف عکس می‌انجامد. با توجه به همه این شرایط سیاست‌های تبعیض مثبتی که به کار گرفته می‌شود باید با به کار گرفتن سازوکارهای مناسب از ایجاد مشکلات جلوگیری کند.

‌ زنان ایرانی در خارج از مرزهای ایران از نردبان اقتصاد و سیاست بالا می‌روند، آیا آنها در ایران امکان پیشرفت داشتند؟

ما هر روز در اخبار از رشدِ زنانِ ایرانی در کشورهای مختلف باخبر می‌شویم که مهاجرت کردند و با توجه به شرایط کشور مقصد به مشاغل مهمی دست پیدا کردند. این اخبار از طرفی باعث افتخار ماست که کسانی از شهروندان کشور ما در پست‌های حساس کشورهای دیگر نقش دارند؛ اما از سوی دیگر هم این سوال را پیش می‌آورد که آیا اگر این زنان در ایران می‌ماندند هم، همچنان می‌توانستند رشد کنند یا نه؟ تصور این رشد تا حد زیادی در کشور خودمان منتفی بوده چون آنها در کشورهایی که این امکان برایشان فراهم شده جدا از اینکه چه ملیتی داشته و چه دینی دارند و فارغ از تبعیض‌های نانوشته در ذهن ایرانی، مدارج تحصیلی را طی کرده و به جایگاه‌های درستی، دست پیدا می‌کردند. ذهنیت پدرسالارانه‌ای که در کشور ما وجود دارد، رشد را تا جایی می‌پذیرد. همین مساله اما برای زنان ایرانی خارج از کشور تا حد زیادی مرتفع شده و دید مردسالارانه در غرب کنترل‌شده است. از طرف دیگر آنها برای زنان، نهادهای حمایتی دارند که با استفاده از کمک این نهادها، نقش‌های خود را بهتر ایفا می‌کنند و تداخل نقش کمتری برایشان ایجاد می‌شود. در حالی که این فرصت در حال حاضر حداقل برای زنان ایرانی وجود ندارد.

‌ مسائل فقهی تا چه حد این محدودیت‌ها را تشدید کرده یا به کمک رشد زنان آمده است؟

فقه مساله‌ای پویاست و نسبت به شرایط زمان و مکان، قوانین دین قابل بازنگری و قابل انعطاف است. اگر بخواهیم منویات درونی خود را به‌وسیله فقه توجیه کنیم و حضور زنان را کم‌رنگ کنیم، بالطبع می‌توانیم استناداتی هم پیدا کنیم. اما ما در روایت‌های مختلف و در خود قرآن کریم، حضور سیاسی زنان در اجتماع را دیده‌ایم. زنان به اشکال مختلف در این امور مورد توجه قرار گرفتند. در اسلام ارتباط اجتماعی زنان نفی نشده است. وضعیت اقتصادی زنان در قرآن هم مورد توجه قرار گرفته و زنان وابسته به مردان نیستند؛ درواقع کسب درآمد و استقلال آنها به رسمیت شناخته شده است. زنان بر اموال خود حق تصرف دارند؛ این مورد هم در روایت‌ها مورد توجه قرار گرفته است. بر حضور زنان در مشاغل و امور فرهنگی نیز به اشکال مختلف تاکید شده است. حتی در فریضه مهم حج (که زنان و مردان در کنار هم قرار دارد) خداوند زنان را جدا نکرده و خواسته در این فریضه بزرگ الهی همه کنار هم باشند. اصلاً بالاترین مشارکت اجتماعی را حج می‌طلبد، که زنان در آنجا هم حضور دارند. می‌بینیم که اگر قرار بر این باشد که شرایط اجتماعی یک جامعه بر اساس قوانین دین مبین اسلام و فقهی پویا باشد، حضور زنان در اجتماع نفی نمی‌شود. اما ممکن است با رویکرد مردسالارانه عده‌ای همین قوانین فقهی را طوری ببینند که زنان را صرفاً در حد فرزندآوری بدانند.

‌ از میان مشکلات زنان در عرصه اداری اگر قرار باشد یک مورد را به عنوان مهم‌ترین موضوع بیان کنید آن کدام است؟ راه‌حلتان برای آن چیست؟ 

یکی از مشکلات اصلی که زنان در عرصه اشتغال با آن مواجه هستند مساله تداخل نقش‌های آنان است. این مساله باعث می‌شود زنان بین وظایف خود در قامت یک فرد شاغل و وظایف خانوادگی قرار بگیرند. در دیدگاه سنتی مردان فقط مسوول اداره اقتصادی خانواده هستند. جامعه سنتی این موضوع را پذیرفته که وقتی مرد به منزل برمی‌گردد وظیفه خود را انجام داده و حالا آنها انتظار دارند دیگران خدماتی در منزل به آنها ارائه دهند. اما زنان شاغل در چنین شرایطی بعد از کارِ بیرون، وارد نقش‌های سنتی خود می‌شوند. چه برای نگهداری و تحصیل فرزند و چه کارهای خانه وظایفی بر عهده آنان گذاشته شده است. چاره فرهنگ‌سازی است. از زن انتظار می‌رود بین نقش‌های خود توازن ایفا کند در حالی که از مردها این انتظار وجود ندارد. در درجه نخست نیاز به کار فرهنگی داریم که خانواده از اشتغال زنان حمایت کنند و نقش‌های سنتی بین زن و مرد تقسیم شود تا زن برای انجام آن نقش سنتی از نقشی که خواستار ایفای آن است بازنماند. 

دراین پرونده بخوانید ...