شناسه خبر : 42650 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

معلق در تیرگی

بررسی روابط ایران و اروپا در گفت‌وگو با احمد زیدآبادی

معلق در تیرگی

روابط سیاسی اروپا و ایران بعد از چند سالی که با همراهی و حداقل همزبانی در محکوم کردن تحریم‌های ترامپ گذشت و به نشستن سر میز مذاکره در دولت بایدن رسید، اکنون وارد فاز جدیدی شده که تهدید، تحریم و تخاصم شاخصه آن است؛ طولانی شدن روند مذاکرات و مخالفت ایران با متن پیشنهادی، اختلافات حقوق بشری به‌خصوص در ناآرامی‌های اخیر و از دید اروپا از همه مهم‌تر، شائبه نقش‌آفرینی غیرمستقیم ایران در جنگ روسیه علیه اوکراین دلایل عمده به تیرگی گراییدن روابط ایران و اروپاست. احمد زیدآبادی، تحلیلگر سیاسی، با اشاره به اهمیت بالای توافق در چشم‌انداز روابط دوجانبه، می‌گوید امضای توافق می‌تواند روابط را به شرایط نسبتاً معمول گذشته برگرداند و عدم امضای توافق می‌تواند تا شرایط خطرناک قطع روابط دیپلماتیک هم پیش برود.

♦♦♦

‌ بعد از دیدار ابراهیم رئیسی و امانوئل مکرون در حاشیه اجلاس عمومی سازمان ملل، ابتدا به نظر می‌رسید شاید در روابط ایران و اروپا یا حداقل تروئیکای اروپایی شرایط بهتری رقم بخورد و پیشرفتی حاصل شود اما شاید بتوان گفت تا حدودی بی‌مقدمه و ناگهانی روابط دوجانبه رو به وخامت گذاشت و تیره شد و مواضع طرفین به‌خصوص اروپا تهاجمی شد. چرا چنین چرخشی در روابط دوجانبه ایران و اروپا رخ داد؟ آیا دفعتی و غیرقابل پیش‌بینی بود یا انتظار آن می‌رفت؟

بعد از اینکه مذاکرات برجام متوقف شد و به یک نقطه سکون رسید، روشن بود که برای ایجاد تحول در این روند، نیاز به اتفاقات بزرگ و جدی است. اروپایی‌ها می‌گویند که متن نهایی را در اختیار ایران گذاشته‌ایم و این ایران است که حاضر به امضا نیست و تقاضاهایی فرابرجامی دارد و قاعدتاً نباید انتظار داشته باشد که ما در متن تغییراتی بنیادی ایجاد کنیم. مسوولان کشور ما هم ظاهراً آن متن نهایی را نپذیرفته‌اند و خواسته‌هایی را مطرح کرده‌اند که به گفته خودشان در چارچوب توافق است و فرابرجامی نیست. در شرایط کنونی دو طرف در یک نقطه ایستاده‌اند و مذاکرات جلو نمی‌رود مگر اینکه یکی از طرفین از مواضع قبلی خود عقب‌نشینی کند؛ ظاهراً هیچ‌کدام هم نمی‌خواهند این کار را بکنند. در نتیجه طبیعی است که شرایط تشنج‌زا می‌شود و به همین دلیل اروپایی‌ها زبانشان را تندتر کردند چون معتقدند ایران حاضر نیست توافقی را بپذیرد که در آن همه بحث‌ها صورت گرفته و به نتیجه رسیده است. از طرفی ناآرامی‌های اخیر کشور هم در تندتر شدن اروپا موثر بوده است چون اروپا که از گذشته در مورد مساله حقوق بشر با ایران مشکل داشته، فکر می‌کند می‌تواند از این موقعیت حداقل در دو جهت استفاده ببرد. اول اینکه به ایران برای رعایت پروتکل‌های حقوق بشری مدنظرش فشار بیاورد و ایران را به یک تغییر رویه متقاعد کند؛ دوم اینکه آنها به اتفاقاتی که رخ داده به چشم یک ابزار نگاه می‌کنند که می‌تواند موجب نرمش ایران در مذاکرات برجامی شود. در حال حاضر این دو مورد تا این لحظه باعث شده که هم آنها لحنشان را شدیدتر کنند و یکسری تحریم‌ها را اعمال کنند که البته بیشتر جنبه سمبلیک و حقوق بشری دارد و گمان نمی‌کنم تاثیر عملی خاصی داشته باشد.

‌ بهانه برخی از تحریم‌های اخیر کمک تسلیحاتی ایران به روسیه در جنگ با اوکراین است. این مساله از طرف اروپا و آمریکا بیان شده که شواهد متقنی مبنی بر استفاده از پهپادهای ایرانی در جنگ اوکراین وجود دارد و حتی مساله حضور نظامیان ایران در شبه‌جزیره کریمه عنوان شده است. در مقابل ما تکذیبیه جدی و موضع‌گیری مشخصی از سوی مسوولان دیپلماسی کشور ندیدیم گرچه در صحبت‌ها و سخنرانی‌ها این اتهامات را نادرست خوانده‌اند. آیا اساساً این مساله بهانه محکم و قابل اتکایی برای ایراد فشار به ایران و تحت تاثیر قرار دادن روابط است؟

آنچه در رابطه با نقش ایران در جنگ روسیه با اوکراین اتفاق افتاده بسیار اسرارآمیز به‌نظر می‌آید به دلیل اینکه وزارت خارجه موضوع را تکذیب کرده، اما در این تکذیب از عباراتی استفاده می‌کند که مبهم است و می‌تواند دوپهلو باشد؛ برای مثال اصل ارسال پهپادها به روسیه تکذیب نمی‌شود اما می‌گویند که پهپاد یا سلاحی را به‌منظور به‌کارگیری در جنگ اوکراین به روسیه ارسال نکردیم. این شکل از تکذیب این شائبه را ایجاد می‌کند که در واقع پهپاد ارسال کرده‌اند اما قرار نبوده روسیه از آنها در جنگ استفاده کند.

از طرفی در این مدت که این اتهام مطرح شده، غیر از وزارت خارجه، شخص یا نهاد دیگری این مساله را تکذیب نکرده و رسانه‌های حکومتی هم طوری به این مساله پرداختند که گویی این اقدام خیلی هم کار خوبی است. حتی در مناظره‌ای که من در برنامه شیوه در شبکه چهار تلویزیون داشتم، آقای کوشکی گفت چه عیبی دارد که ما سلاح ارسال کنیم و پول بگیریم؛ اینکه اقدام خوبی است. ارسال این سیگنال‌ها و علامت‌دهی‌های مشابه باعث شده است که اروپایی‌ها احساس کنند در ایران یک نیروی سیاسی در حال تسلط کامل است که می‌خواهد روابط بسیار نزدیکی با روسیه برقرار کند که دامنه این روابط می‌تواند شامل مبادله دوجانبه یا فروش تسلیحات نظامی باشد و از نظر آنها، این نوع چرخش ایران به معنای بر هم زدن یک توازن، آن هم نه فقط در سطح منطقه‌ای بلکه جهانی است که از نظر آنها فوق‌العاده خطرناک تلقی می‌شود. از این‌رو سعی می‌کنند هم علیه این ‌رویکرد موضع بگیرند و نسبت به آن هشدار دهند و هم علامتی به ایران بفرستند که اگر بخواهد به این سمت برود ممکن است کل مسیر روابط دوجانبه تغییر کند و دیگر برجام معنای خودش را از دست بدهد. چون برجام قرار است موقعیتی برای ایران در سطح بین‌الملل ایجاد کند که وارد این نوع بازی‌های از نظر اروپا خطرناک نشود. اروپا به همین دلایل بود که هم یکسری تحریم علیه اشخاص و نهادها اعمال کردند و هم مساله را به شورای امنیت سازمان ملل بردند و بررسی کردند و چون ظاهراً نتیجه قطعی نگرفتند، از سازمان ملل خواستند تحقیق کند که روسیه هم اجازه تحقیقات نداد و فعلاً این موضوع در یک وضعیت ابهام‌آمیز قرار گرفته است. با این حال اگر این اتهام تایید شود تاثیر بسیار بزرگی بر روند مذاکرات و روابط خواهد گذاشت.

‌ از منظر حقوقی و بین‌الملل فروش پهپاد به روسیه چه مشکلی می‌تواند ایجاد کند؟ به هر حال در دنیای تجارت آزاد بسیاری از کشورها با یکدیگر مبادله تسلیحات دارند و خرید و فروش انجام می‌دهند.

این مساله به لحاظ حقوقی می‌تواند دو مشکل داشته باشد؛ اول اینکه طرف‌های برجام یعنی مشخصاً سه کشور اروپایی بریتانیا، فرانسه و آلمان اعتقاد دارند فروش پهپاد از سوی ایران به روسیه نقض قطعنامه 2231 شورای امنیت است. حالا ممکن است برخی حقوقدانان بگویند که تاریخ محدودیت تجارت سلاح منقضی شده اما به هر حال نظر آن سه کشور بسیار مهم است چون بر اساس برجام می‌توانند بر این مبنا مکانیسم ماشه را در شورای امنیت فعال کنند و یکجانبه تحریم‌ها را برگردانند. بنابراین نظر سه کشور اروپایی در این مورد بسیار مهم است و می‌تواند تبعات سنگینی برای کشور داشته باشد.

مساله دوم اینکه ایران اعلام کرده در جنگ بی‌طرف است. کشوری که در یک جنگ اعلام بی‌طرفی می‌کند، نمی‌تواند به یک طرف درگیری سلاح ارسال کند؛ آن هم سلاح تهاجمی، آن هم موشک انتحاری. بدتر اینکه، این تسلیحات علیه کشوری به‌کار گرفته می‌شود که قربانی تجاوز است چون از نظر نظام بین‌الملل روسیه طرف متجاوز است و اوکراین قربانی. حالا شما به طرفی که متجاوز است سلاح بدهید و آن هم اهداف غیرنظامی را بزند، شرایط بسیار بدی برایتان ایجاد می‌کند. به هر حال این جنگ، یک جنگ کثیف است و علیه اهداف غیرنظامی راه افتاده و منابع تامین‌کننده نیازهای عموم مردم مانند منابع انرژی و برق و... را هدف قرار می‌دهد و مناطق مسکونی را می‌زند که از نظر حقوق بین‌الملل محکوم است. از این جهت اگر این اتفاق افتاده باشد، مطلقاً قابل دفاع نیست و باید حتماً در مورد آن تجدیدنظر شود.

‌با توجه به تغییری که در روند روابط ایران و اروپا ایجاد شده و مواضع تهاجمی و تحریم و تهدید که از دو طرف به گوش می‌رسد، چشم‌انداز روابط ایران و اروپا را چگونه می‌بینید؟ آیا ما بیشتر به سمت روسیه و چین خواهیم رفت؟

روابط ما با اروپا در دهه‌های اخیر دچار فراز‌و‌نشیب‌های زیادی بوده است. از این مدل ادبیات تهاجمی و تهدیدآمیز قبلاً هم داشتیم. کشورهای اروپایی در ماجرای سلمان رشدی یا دوره آقای رفسجانی بعد از دادگاه میکونوس هم سفرایشان را فراخوانده بودند. در دوره احمدی‌نژاد هم بعد از فک پلمب تاسیسات غنی‌سازی در اصفهان و تولید گاز هگزافلوراید یا بعد از وقایع سال 88 هم مواضع تندی داشتند و این روابط مدام بالا و پایین رفته است. پس این رفتار در تاریخ روابط دو کشور جدید نیست.

در دوره ترامپ، اروپایی‌ها نه فقط با سیاست‌های ترامپ راجع به ایران بلکه با بسیاری از دیگر سیاست‌های دولت آمریکا هم مخالف بودند و طبیعی بود که در مقابل آن مقداری موضع‌گیری کنند. اما با آمدن آقای بایدن، اروپا و آمریکا تقریباً در عموم مسائل مربوط به امنیت بین‌الملل همسو شدند. نگاه غرب به آمریکایی‌ها شبیه شده و آمریکا هم به مذاکره با ایران برگشت. اکنون هم بین اروپا و آمریکا تقریباً توافقی صورت گرفته و آنها خواهان این هستند که ایران این توافق را بپذیرد.

در نهایت کل داستان این روابط به این مساله برمی‌گردد که آیا توافق امضا می‌شود یا نمی‌شود. اگر امضا شود بدون شک اوضاع آرام‌تر می‌شود و روابط به یک وضعیت نسبتاً معمولی برمی‌گردد. اگر هم امضا نشود که خواه‌ناخواه وخامت روابط تشدید می‌شود چون برجام نقش فوق‌العاده‌ای در جهت‌دهی‌های آینده دولت ایران در نظام بین‌الملل دارد. به هر حال ایران هم به برجام نیاز دارد و هم می‌خواهد یک تغییراتی در آن صورت بگیرد. از طرفی فکر می‌کند حالت تعلیق کنونی و کشدار شدن زمان مذاکرات به سودش تمام می‌شود، گرچه به نظر نمی‌رسد در این مورد تحلیل درستی داشته باشد.

در مورد افزایش گرایش به توسعه روابط با روسیه و چین هم باید تاکید کرد که این روابط جایگزین برجام نمی‌شود چون روس‌ها خودشان درگیر جنگی هستند که آنها را دچار انزوای بین‌المللی کرده و آن‌طور که فکر می‌کردند هم موفقیتی کسب نکردند. اگر برجام امضا نشود و روسیه بخواهد به سمت مذاکره با غرب برود هم قطعاً باید از ایران فاصله بگیرد. چینی‌ها هم فعلاً روی نزدیک شدن به ایران بسیار با احتیاط برخورد می‌کنند. آنها ایرانِ بدون برجام چندان به کارشان نمی‌آید چون باعث اختلال در تجارتشان با کشورهای منطقه و اروپا و آمریکا می‌شود. بنابراین اگر محاسبه این است که با رفتن به سمت چین و روسیه می‌توان از برجام بی‌نیاز شد، این محاسبه غلط است و عواقب آن می‌تواند برای کشور بسیار پردامنه باشد.

‌ گرچه دولت سیزدهم در آغاز نسبت به پیگیری مذاکرات بسیار جدی بود اما اکنون به نظر می‌رسد، توجه چندانی به برجام ندارد و از دستور کارش خارج شده است. فکر می‌کنید توافق در طول عمر دولت سیزدهم به مرحله امضا برسد؟

دولت حداقل علاقه خودش را برای ادامه مذاکرات نشان داده است. تعلیق کنونی در مذاکرات هم به این دلیل است که دیگر زمینه‌ای برای مذاکره بیشتر وجود ندارد. دولت یا باید همینی را که هست بپذیرد یا قید برجام را بزند اما خودش را در موضعی قرار داده که باید تغییراتی در متن پیشنهادی توافق ایجاد شود و فعلاً مشکل همین‌جاست. به هر حال روزی که اعلام شود این توافق به نتیجه نمی‌رسد و مُرده، روز بسیار حساسی برای اقتصاد کشور، افکار عمومی و در کل برای آینده جمهوری اسلامی خواهد بود. بنابراین خود دولت اجتناب می‌کند از اینکه بگوید دیگر دنبال برجام نیست و دائم تاکید می‌کند که میز مذاکره را ترک نکرده و پیگیر حل مشکل و رفع تحریم‌هاست.

در حال حاضر طرف غربی گاردش را بسته و می‌گوید دیگر مذاکره‌ای در کار نیست، و همین متن پیشنهادی باید پذیرفته یا رد شود. دولت ایران هم با پیشنهادهای جدیدی که داده، عملاً دست خودش را در پوست گردو گذاشته و برای خودش بن‌بستی ایجاد کرده که عبور از آن سخت است چون اگر بخواهد روی این مواضع پافشاری کند اصل برجام به خطر می‌افتد و اگر بخواهد کوتاه بیاید ممکن است بخشی از نیروهای تندرو داخلی بخواهند برایش معرکه بگیرند و به دردسرش بیندازند.

‌ درخواست‌هایی هم برای اعمال تحریم بیشتر علیه کشور یا اخراج سفرای ایرانی از اروپا و فراخوانده شدن سفرای اروپایی از ایران مطرح می‌شود. آیا چنین کنش‌هایی می‌تواند در روابط سیاسی ایران و اروپا اثرگذار باشد و به نتیجه عملی برسد؟

این درخواست‌ها کلاً نمادین است و از نظر عملی بیهوده و بی‌نتیجه؛ چون هیچ کشوری در جهان سیاست خارجی خودش را بر اساس درخواست‌ها، آن هم درخواست نیروهای معترض یک کشور دیگر بنا نمی‌کند. این کار یک امر تبلیغاتی است و امکان ندارد اروپا بر آن اساس بخواهد سفیرانش را فرابخواند یا با ایران قطع رابطه کند. اما اینکه روابط به سمت‌وسویی برود که رویارویی و تخاصم را اجتناب‌ناپذیر کند، بسته به رفتار ایران در قبال توافق است. اگر ایران در نهایت پیشنهادها را نپذیرد و توافق را امضا نکند، و در کنارش تاسیسات هسته‌ای‌اش را مدام گسترش بدهد، غنی‌سازی را بیشتر کند و غلظت آن را بالاتر ببرد و در عین حال در منطقه هم خودش را بیشتر درگیر کند و از سلاح‌هایی که دارد بیشتر به کشورهایی مانند روسیه بفروشد، رویارویی اروپا با ایران می‌تواند تا آنجا پیش برود که آنها سفرایشان را فرابخوانند.

اما اگر این اتفاق بیفتد، علامت بسیار خطرناکی برای کشور ماست. چون به این معناست که ایران دیگر به‌عنوان دولت متمرد و یاغی شناخته می‌شود که هرگونه رابطه از جمله تجارت با آن بسیار پردردسر است و در واقع ایران باید به سمت انزوا و رویارویی پیش برود. چنین اتفاقی از نظر فضای روانی تاثیر زیادی دارد و باعث خروج سرمایه داخلی و مانع ورود سرمایه خارجی می‌شود و تجارت را با ایران بسیار ناامن و پرریسک می‌کند و درواقع هزینه هر نوع همکاری اقتصادی با ایران را به بالاترین حد ممکن می‌رساند. روشن است که تبعات چنین وضعیتی برای کشور بسیار بسیار زیاد است. 

دراین پرونده بخوانید ...