سرمایه انسانی ابزار رشد پایدار
مهرناز تیموریان از چگونگی دستیابی به رشد اشتغالزا و پایدار در اقتصاد ایران میگوید
مهرناز تیموریان میگوید: سرمایه انسانی یکی از منابع مهم ماست که سالها روی آن سرمایهگذاری کردهایم و حالا نوبت آن رسیده که از این سرمایه هدفمندانه بهرهبرداری کنیم. اگر رشدی را دنبال کنیم که حاصلشده از تمام منابعی که داریم به ویژه از سرمایه انسانی نباشد این رشد پایدار نخواهد بود.
سایه فتحی: متخصص توسعه اقتصادی و رشد شرکتهای بخش خصوصی به تازگی پس از سالها فعالیت در بانک جهانی بازنشسته شده است. او زمانی که در زمینه توسعه اقتصادی در فرانسه در مقطع دکترا تحصیل میکرد به آمریکا میرود و در بانک جهانی مشغول به کار میشود. مهرناز تیموریان، ابتدا فعالیت خود را در بانک جهانی از موسسه مالی بینالمللی (IFC) شروع میکند و سالها در این موسسه در زمینههایی چون رشد بخش خصوصی، بازارهای مالی، بورس و ارزیابی شرکتها فعالیت میکند. بعد از IFC به بانک رفته و سالها در توسعه اقتصادی کشورها، خصوصیسازی و برنامهریزی ساختاری کشورها فعالیت میکند. پس از حدود ۲۰ سال به قسمت استراتژی و سیاست داخلی بانک جهانی میرود و روی زمینههایی چون مدیریت سازمانهای بینالمللی متمرکز میشود و در نهایت در چهار سال پایانی فعالیت خود با تحولات مدیریتی این بانک تجارب ارزشمندی در زمینه مدیریت ریسک و ارزشیابی سیستماتیک پروژه در پروژههای توسعه اقتصادی کسب میکند. او همچنین با توجه به مسوولیت پروژههایی که از سوی بانک جهانی بر عهده داشت سالها در آفریقا، آسیای میانه و آسیای دور و خاورمیانه به فعالیت در زمینه رشد و توسعه اقتصادی در این کشورها میپردازد. مهرناز تیموریان اکنون به مشاوره در زمینه توسعه اقتصادی، رشد بخش خصوصی و شرکتها به ویژه در زمینه استارتآپها میپردازد. در سفر اخیری که به ایران داشت با او به گفتوگو پرداختیم.
♦♦♦
اقتصاد ایران با ابرچالش بیکاری مواجه است. به همین دلیل توجه سیاستگذار در ایران به جای رشد اقتصادی بر ایجاد اشتغال معطوف شده است. به عنوان یک الگوی صحیح، سیاستگذار باید روی کدامیک تمرکز کند؟ اشتغال یا رشد اقتصادی؟
اشتغال و رشد اقتصادی با یکدیگر رابطه همگون دارند و نباید این دو شاخص اقتصادی را جدا از هم در نظر گرفت. به عبارت دیگر نباید تعریف نوع رشد اقتصادی و کاهش بیکاری بهخصوص برای جوانان و زنان را از هم جدا کرد. معمولاً وقتی سیاستگذاران یک کشور به مساله رشد اقتصادی فکر میکنند سعی بر این دارند تا آن نوع از رشد را تعریف کنند که بتواند جوابگوی چالش کشور باشد. مثلاً اگر یک کشور شدیداً به واردات وابسته است، رشدی را دنبال میکند که بتواند کمبود ارزی را کم کند یا نیاز به واردات را با توسل به تواناییهای داخلی. زمانی میشود دنبال این رشد رفت که با توجه به داراییها تمرکز بر استفاده از سرمایه آزاد است یا اگر چالش اصلی بیکاری است میتوان نوعی از رشد را تعریف کرد که بتواند نیروی کار را جذب بازار کند. ببینید؛ رشد و بهبود وضعیت عموم جامعه یکی از اصلیترین هدفهای هر دولتی است. به همین جهت هر دولتی یا کشوری با توجه به منابع، سرمایه، پتانسیلها و موانعی که در اقتصاد خود دارد به دنبال دستیابی به رشد اقتصادی مورد دلخواهش بوده تا بتواند وضعیت عموم جامعهاش را بهبود ببخشد. از سوی دیگر؛ مساله بیکاری، کمکاری و به عبارت دیگر استفاده بهینه از نیروی کار جامعه مقولهای بوده که دولتها در ایران با آن مدتهاست که درگیر هستند. ما همواره به دنبال سیاستهای اقتصادی بودهایم که در کوتاهمدت اشتغالزایی کند. البته به این نکته اشاره کنم که مساله بیکاری تنها شامل افراد بیکار جامعه نیست بلکه افراد کمکار (یعنی اگر فردی در روز دو ساعت کار کند و باقی ساعات روز را بیکار باشد یا اگر نتوانسته باشد از تخصص و تحصیلاتش برای معاش استفاده کند این فرد کمکار محسوب میشود و هزینه برای اقتصاد کشور ایجاد میکند) را نیز باید در نظر بگیریم. در نتیجه کمکاری نیروی انسانی جامعه نیز به معضل بیکاری دامن میزند. به هر ترتیب از یک طرف دولتها در ایران به دنبال سیاستهایی برای حل مساله اشتغال بودهاند و از طرف دیگر همیشه این مشکل را داشتهاند که چه مدل رشد اقتصادی را میخواهند. حتی وقتی مقالههای گذشته هفتهنامه تجارت فردا در این رابطه را مطالعه میکردم به خوبی نشان داده بود، هر کدام از دولتها در ایران به مساله بیکاری واقف بودند و به خوبی میدانستند از این ناحیه با چه آسیبهایی مواجهاند اما آن رشد اقتصادی مطلوبی که نیاز جامعهمان هست هنوز به درستی تعریف نشده است. به هر ترتیب باید رشد اقتصادی داشته باشیم تا از تمام منابعی که کشورمان دارد (مثل منابع طبیعی و معدنی) استفاده کنیم. سرمایه انسانی یکی از منابع مهم ماست که سالها روی آن سرمایهگذاری کردهایم و حالا نوبت آن رسیده که از این سرمایه هدفمندانه بهرهبرداری کنیم. اگر رشدی را دنبال کنیم که حاصلشده از تمام منابعی که داریم به ویژه از سرمایه انسانی نباشد این رشد پایدار نخواهد بود.
تجربه دیگر کشورها در این زمینه چگونه است؟
در مدتی که در رابطه با استراتژی رشد و توسعه روی کشورهای مختلف کار میکردم و به سیاستمداران آنها در مورد چالشهای جامعهشان کمک میکردم متوجه شدم که مشکل بزرگ برای این کشورها فقط این نیست که چطور به درصد رشد اقتصادی مورد نظر برسند، بلکه چطور این رشد را در راستای حل پایدار دیگر چالشهایشان به کار بگیرند. این مساله هم برای کشورهای فقیر و هم کشورهای در حال توسعه (middle income) صدق میکند. از تاجیکستان که یکی از فقیرترین کشورهای آسیای میانه است گرفته تا زامبیا در آفریقا که در عرض ۱۰ سال خود را از رده کشورهای فقیر به کشور lower middle income تبدیل کرد یا ویتنام که بعد از سالها جنگ و بیثباتی به کشوری با اقتصادی قوی در آسیای شرقی تبدیل شده است. هر کدام از این کشورها با تکیه بر منابعشان (تاجیکستان دارای نیروی هیدرولیک، زامبیا منابع معدنی، ویتنام منابع انسانی ارزان ولی نسبتاً کارآموخته و منابع طبیعی) توانستهاند رشد اقتصادی نسبتاً مناسبی را برای خود تعریف کنند. البته هنوز درگیر چالشهای بنیادی هستند که حل آنها زمانبر است مثل نهادسازی و حکمرانی خوب (institution building and good governance).
مطالعات اولین کنفرانس اقتصاد ایران که دکتر مسعود نیلی به همراه 118 نفر اقتصاددانان کشور با بررسی چرخه تخریبکننده و تضعیفکننده رشد اقتصادی انجام دادند نشان داد که اقتصاد ایران برای دستیابی به رشد اقتصادی بالا، پایدار، اشتغالزا و فراگیر به زیرساختها و اصلاحاتی نیاز دارد، شما نیز بر رشد اشتغالزا برای اقتصاد ایران تاکید دارید با توجه به این امر چگونه میتوان چنین رشدی را محقق کرد؟
خیلی خوشحال هستم که میشنوم، مطالعاتی در مورد اینکه چه نوع رشدی برای اقتصاد ایران نیاز داریم، انجام شده و مشخص شده که دیگر رشد اقتصادی نفتمحور کفاف نیازهای ما را نمیدهد و پایدار و ثابت نیست و باید به سمت رشد اشتغالزا، فراگیر و پایدار حرکت کنیم. اما چگونه رشد مطلوب اقتصاد ایران تحقق پیدا میکند و چه ابزارهایی میتوانند به ما کمک کنند؟ یکی از این ابزارها، مساله سرمایه و رشد سرمایهگذاری است. برخی سیاستگذاران و کارشناسان بر این عقیدهاند که برای ایجاد رشد اقتصادی پایدار به هر طریقی باید سرمایهگذاری خارجی به میزان بالا وارد کشورمان شود چراکه بدون رشد سرمایهگذاری خارجی نمیتوان به رشد پایدار رسید. توجه کنید؛ در دوران مختلف پس از انقلاب، سرمایه خارجی وارد بازارمان شد اما چرا نتوانستیم از این طریق رشد پایدار ایجاد کنیم تا بتوانیم سایر منابعمان را جذب کنیم؟ من اعتقاد دارم مادامیکه نتوانیم به طور سیستماتیک و شفاف برنامهها و پروژههایی را طرح و اجرا کنیم که سرمایه را (چه خارجی چه داخلی) در راستای تحقق رشدی که در نظر گرفتهایم به کار گیرد همه سرمایه ما به هدر خواهد رفت. برای همین من امروز میخواهم تاکیدم را روی نیاز استفاده از ابزار موجود در ارزیابی پروژه، ارزیابی ریسک پروژه و monitoring ممتد پروژه بگذارم.
با این اوصاف چه رابطهای میان سرمایهگذاری و رشد اقتصادی وجود دارد؟
سرمایهگذاری عامل مهمی برای ایجاد رشد اقتصادی است و یکی از ابزارهای لازم در این زمینه است من با این مساله بحثی ندارم و باید سیاستها و ابزارهایی بهکار گرفته شود تا میزان جذب سرمایهگذاریها افزایش یابد. بحث من این است که نباید تمام نگرانیمان را بر این مساله بگذاریم و نباید همه تمرکز و هدف در جهت افزایش سرمایهگذاری خارجی برای ایجاد رشد معطوف شود. یا اینکه دائماً نگران سرنوشت برجام باشیم یا چون برجام مورد تهدید آمریکا قرار گرفته دیگر فرصت ایجاد رشد پایدار را از دست دادهایم. در این صورت دچار انفعال خواهیم شد و حتی نمیتوانیم از منابع داخلی که داریم به طور مناسبی استفاده کنیم. با توجه به مطالعاتی که در بانکهای جهانی کشورهای مختلف از جمله آفریقا، آسیای دور، میانه و خاورمیانه داشتهام میخواهم تاکید کنم ما در ایران از نظر منابع و سرمایه کمبودی نداریم متاسفانه این سرمایه را هدر دادهایم و به درستی به کار نگرفتهایم. اگر به درستی از سرمایه داخلی استفاده کنیم به طور حتم بستر لازم برای ورود به سرمایه خارجی هم فراهم میشود. رفرم بازار و جایگزین کردن یک محیط سالم سرمایهگذاری برای جلب همه نوع سرمایهگذاری لازم است نه فقط سرمایهگذاری خارجی. هر سرمایهگذاری وقتی میخواهد تصمیم بگیرد کجا سرمایهاش را متمرکز کند (چه ایرانی باشد، چه خارجی) به همان شاخصها نگاه میکند. پس ما باید تمرکزمان را روی بهبود شرایط سرمایهگذاری قرار دهیم و بعد اجازه بدهیم بخش خصوصی (چه خارجی، چه داخلی) در راستای نوع رشدی که مدنظر ماست فعالیت بدون دخالت دولت داشته باشد. هیچگاه سیستم صحیحی نداشتهایم که بررسی و تصمیمگیری کنیم منابعی را که در اختیار داریم چه سرمایهگذاریای بر روی آنها انجام دهیم تا به طور مناسبی جذب شوند تا بتوانند رشد ایجاد کنند. اگر سیستم مناسب که به آن مدیریت ریسک و ارزشیابی سیستماتیک پروژه گفته میشود، نداشته باشیم هرچقدر هم منابع و سرمایه داشته باشیم فرقی ندارد سرمایه خارجی یا داخلی از بین خواهد رفت. وضعیت اقتصاد ایران از سالهای گذشته تاکنون نشان میدهد در مقاطعی هم سرمایه بالایی داشته اما نتوانسته این منابع را به خوبی جذب کند تا رشد ایجاد کند. متاسفانه دولتها خرج بالایی صرف ایجاد رشد و توسعه کردهاند اما چون هدفمند با توجه سیستم صحیح و اصولی انجام نگرفته سرمایهها به هدر رفته است.
الگوی مناسب در این زمینه چیست؟
نهادسازی (institution building) مهمترین زیرساختی است که برای ایجاد رشد پایدار نیاز داریم. باید نهادهای استوار با قوانین و مقررات شفاف و ثابت شکل بگیرند تا اشخاص و گروهها نتوانند در آنها نفوذ کنند یا قوانین را به نفع شخصی خودشان تغییر دهند. کشورهایی که در زمینه نهادسازی سرمایهگذاری بالایی انجام دادهاند به تدریج موفق شدهاند به رشد پایدار برسند. بگذارید مثالی در این زمینه مطرح کنم تا اهمیت این مساله بیشتر مشخص شود. شما در شماره 258 هفتهنامه تجارت فردا به مساله تعارض منافع و فساد پرداختهاید. در یکی از مطالب این مجله خواندم ما باید به مدیران برخی نهادها توضیح بدهیم که چرا نباید در دو طرف یک میز مناقصه بنشینند. در حالی که این مساله باید جزو بدیهیات باشد. اگر ما نهادهایی داریم که باید بدیهیات را به مدیران و کارکنان آن آموزش دهیم این مساله نشان میدهد که در نهادسازی مشکل داریم چون زمینه رانت و فساد را ایجاد کرده است. ما در ایران نهادهایی داریم که بودجههایی کلانی به خود اختصاص دادهاند اما کارایی اقتصادی ندارند و عموماً با رانت و نفوذ افراد اداره میشوند. باید این نهادها که سرمایه محدود کشور را به هدر میدهند و مانع ایجاد رشد اقتصادی هستند از بین بروند. پس در اینجا مساله نهادسازی ضروری به نظر میرسد چراکه اگر نهادهای محکمی داشته باشیم که قوانین و مقررات به خواسته افراد تغییر نمیکند مانع بروز فساد شدهایم و در نتیجه زمینه برای رشد ایجاد میکند. مساله مهم دیگر داشتن دیدگاه و برنامه بلندمدت با هدفهای کوتاهمدت در تحقق رشد پایدار است. متاسفانه در ایران برای ایجاد رشد تنها به راهکارهایی که در کوتاهمدت نتیجه میدهند توجه شده در حالی که کشورهایی موفق شدهاند رشد مستمر و بادوامی داشته باشند که برنامهریزی و دیدگاه بلندمدت برای تحقق اهداف کوتاهمدت انجام دادهاند. در اینجا نقش سیاستگذاری دولت در تخصیص منابع اهمیت پیدا میکند. متاسفانه منابع برای ایدهها و پروژههای خلاقانه و نوآورانه که اشتغالزایی میکنند به شکل صحیحی بهکار گرفته نمیشوند. عموماً افرادی که ایدههای خلاقانه دارند به علت آنکه رانت و نفوذی ندارند نمیتوانند سرمایه لازم برای به اجرا درآوردن ایدههایشان را فراهم کنند. منابع دولتی هم نصیب افرادی میشود که عموماً نه به خاطر داشتن ایده یا توانایی اجرایی بلکه برای به دست آوردن سریع منفعت وارد بازار میشوند. ما نیاز داریم ابزار تشخیص ریسک و ارزیابی پروژه سیستماتیک درست در تعیین پروژه داشته باشیم. لازم است در این زمینه بازنگری انجام دهیم. متاسفانه با ضعف برنامهریزی و دیدگاه بلندمدت مواجهیم و دائماً برنامهها و قوانین اقتصادی تغییر میکنند. این مساله ضربه زیادی به اقتصاد مملکت و به وجهه کشور به عنوان محلی جذاب برای سرمایهگذاری وارد میکند. مثلاً؛ یک سال بودجه برنامه رشد اقتصادی کارا دارد و سال دیگر برنامه رشد اقتصادی از طریق صادرات، و سال بعدی ممکن است برنامه برای رشدی دیگر داشته باشد. بزرگترین ضعف نظام سیاستگذاری و قانونگذاری ایران در همین مساله نهفته است. نبود دیدگاه بلندمدت و عمر کوتاه سیاستها و قوانین باعث شده که دچار سردرگمی و بیثباتی در اقتصادمان شویم و از طرفی همین مساله بر جذب سرمایهگذاری خارجی اثر منفی گذاشته است. وقتی سرمایهگذار خارجی بررسی میکند در اقتصادی دائماً قوانین و مقررات در حال تغییر است و ثبات ندارد عقل سلیم به او حکم میکند که وارد آن اقتصاد نشود. اتفاقاً مشکل سرمایهگذاری در ایران مساله ریسکهای سیاسی نیست بلکه مساله بیثباتی است که قانونگذار و سیاستگذار به آن اقتصاد تحمیل کرده است. به همین جهت تاکید میکنم مهمترین مساله بر اقتصاد ایران داشتن محیط کسبوکار باثبات و پیشبینیپذیر است که از این طریق بتوان با جذب منابع، رشد پایدار ایجاد کرد.
در حال حاضر با چشمانداز درآمدهای نفتی، کسری بودجه دولت و ناکارایی تخصیص بودجه عمرانی، چه وضعیتی برای رشد اقتصادی میتوان تصور کرد؟
در شرایط فعلی اقتصاد ایران اگر بتوانیم برنامه هدفمندی برای گسترش سرمایهگذاری برای جذب منابع انسانی انجام دهیم میتوان امیدوار بود با نهادسازی و برنامه بلندمدتی که در این زمینه به کار گرفته میشود بهتدریج زمینه ایجاد رشد پایدار را فراهم کنیم. متاسفانه در حال حاضر شاهدیم دولت از محل سرمایهای که برای نسلهای آینده است یا برای مقابله با نوسانات ارزی بوده استفاده کوتاهمدت میکند یا این منابع را برای پروژههایی که لزوماً بازدهی اقتصادی کافی ندارند و معلوم نیست جوابگو باشند استفاده میکند. ما باید با فکر و ایده دنبال طرحهای پایدار باشیم، نه طرحهای کوتاهمدت.
نقش مدیریت ریسک و ارزشیابی سیستماتیک پروژه در پروژههای توسعه اقتصادی چیست؟ چگونه چنین ابزاری میتواند احتمال موفقیت سیاست اشتغالزایی و توسعه اقتصادی را بیشتر کرده و به پایداری سرمایهگذاری کمک کند؟
پیش از این اشاره کردم باید سیستم بررسی و تصمیمگیری در کشور ایجاد کنیم تا بدانیم برای منابعی که داریم چه سرمایهگذاریای مناسب است تا آن منابع به درستی جذب شوند و در نتیجه رشد ایجاد کنند. به این سیستم مدیریت ریسک و ارزشیابی سیستماتیک گفته میشود. به طور مثال ما هدف توسعه اقتصادی اشتغالزا را به عنوان برنامه بلندمدت قرار دادهایم با توجه به این هدف بر اساس سیستم مدیریت ریسک مشخص میشود کدامیک از پروژههایی که تعریف کردهایم کارایی لازم برای تحقق هدف مربوطه را دارد. یعنی این سیستم ریسکهای موجود را بررسی و اولویتبندی میکند و در نهایت نشان میدهد اجرای آن پروژه با توجه به ریسک موجود به جذب مناسب منابع و رشد منجر خواهد شد یا خیر. به طور مثال در مورد پروژههایی که با هدف توسعه اقتصادی برای اخذ وام به بانک جهانی ما هشت ریسک را شناسایی کردهایم که بر مبنای آن مشخص میشود آن پروژه به بازدهی نزدیک است یا اینکه فاصله بسیاری دارد. ریسکهایی چون ثبات اقتصادی، نهادهای استوار، شرایط محیط زیستی و اجتماعی، سیاسی و... از جمله آنها هستند. معتقدم در اقتصاد ایران ما به مدیریت ریسک و ارزشیابی سیستماتیک پروژه برای توسعه و رشد اقتصادی نیاز مبرمی داریم. ارزیابی ریسک پروژهها به ما این امکان را میدهد که وقتی با محدودیت منابع مواجهیم بهترین تصمیم را در جهت رشد و توسعه اتخاذ کنیم. از طرفی با چنین سیستمی در فواصل کوتاهمدت مثلاً ششماهه یا یکساله میتوان مجدداً کل پروژه را بررسی کرد و اگر خطایی رخ داده آن را شناسایی میکند و آن پروژه را به مسیر صحیح هدایت میکند. پس باید این سیستم را در اقتصادمان پیادهسازی کنیم تا بتوانیم بر مبنای آن پروژههایی را اجرا کنیم که زمینهساز رشد و توسعه اقتصادی هستند.