شناسه خبر : 48496 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

زخم ماندگار بر دانش

سانسور چگونه تولید دانش را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

74سانسور، ابزاری قدرتمند و دوگانه در تاریخ بشری بوده و همواره به عنوان یکی از اصلی‌ترین ابزارهای حکومت‌ها برای کنترل جامعه و حفظ قدرت خود مطرح بوده است. اما سانسور تنها به معنای سرکوب ایده‌ها نیست؛ بلکه فرآیندی پیچیده‌تر از حذف صرف اطلاعات است که پیامدهای آن می‌تواند تا قرن‌ها بر تولید دانش و فرهنگ یک جامعه سایه بیفکند. داستان سانسور، از دوران تفتیش عقاید مذهبی در اروپا تا نظارت مدرن بر اینترنت در کشورهایی مانند چین، روایتگر نبرد دائمی میان قدرت و دانش است. یکی از جذاب‌ترین و در عین حال غم‌انگیزترین نمونه‌های تاریخی سانسور، پروژه بزرگ «کتابخانه چهاربخشی» در چین قرن هجدهم است. این پروژه عظیم، که با هدف گردآوری و طبقه‌بندی دانش در زمان سلسله چینگ آغاز شد، در ظاهر نمادی از تلاش یک امپراتور برای حفاظت از میراث فرهنگی کشورش بود. اما در حقیقت، به ابزاری برای حذف ایده‌هایی تبدیل شد که حاکمان آن دوره آنها را تهدیدی برای مشروعیت خود می‌دیدند. هزاران کتاب به بهانه حفاظت از نظم و وحدت جامعه ممنوع اعلام شدند و نویسندگان، ناشران و حتی خانواده‌های آنها زیر فشار قرار گرفتند. سانسور در پروژه کتابخانه چهاربخشی، نه‌تنها به حذف کتاب‌های خاص محدود شد، بلکه به ایجاد یک فضای ترس و خودسانسوری منجر شد. مقامات محلی که مامور جمع‌آوری کتاب‌ها بودند، به دلیل رقابت برای جلب نظر حکومت مرکزی، فراتر از دستورات رسمی عمل می‌کردند. این فضای عدم شفافیت و تهدید به مجازات شدید، باعث شد بسیاری از نویسندگان و ناشران حتی بدون وجود ممنوعیت رسمی، از پرداختن به موضوعات حساس اجتناب کنند. اما این سرکوب تنها به ضرر فرهنگ و دانش یک دوره خاص نبود. یینگ بای، روئیکسو جیا و جیائوجیائو یانگ در مقاله‌ای که به بررسی این رویداد تاریخی پرداخته است، نشان می‌دهند که چگونه سانسور توانست تولید دانش را در کوتاه‌مدت متوقف کند و به رکود فکری در چین قرن هجدهم منجر شود. داده‌های مربوط به بیش از 161 هزار کتاب منتشرشده بین سال‌های 1660 تا 1940، تصویری روشن از این اثرات ارائه می‌دهد. نتایج این پژوهش نشان می‌دهد که دسته‌بندی‌هایی که بیشتر تحت تاثیر سانسور بودند، تا دهه‌ها پس از اعمال ممنوعیت، کاهش قابل‌توجهی در تعداد کتاب‌های منتشره تجربه کردند. با این حال، داستان سانسور تنها روایتگر سرکوب نیست؛ بلکه بازگشت و مقاومت نیز بخشی از این داستان است. از دهه 1840، همزمان با کاهش قدرت دولت چینگ به دلیل تحولات سیاسی و جنگ‌های داخلی، تولید دانش دوباره جان گرفت. دسته‌بندی‌هایی که زمانی زیر شدیدترین سانسورها قرار داشتند، به مرور زمان به سطح تولید قبلی خود بازگشتند. این بازگشت نشان‌دهنده قدرت جوامع در بازسازی خود در شرایط آزادی نسبی است، اما در عین حال اثرات طولانی‌مدت خودسانسوری و ترس از سانسور را نیز برجسته می‌کند. این روایت تاریخی، نه‌تنها به درک ما از اثرات سانسور بر تولید دانش کمک می‌کند، بلکه پیامدهای آن را در زمینه‌های مدرن‌تر نیز نشان می‌دهد. در جهانی که اطلاعات به‌سرعت در حال انتشار است و ابزارهای دیجیتال می‌توانند به همان اندازه که دسترسی را افزایش می‌دهند، محدودیت ایجاد کنند، درک چگونگی تاثیر سانسور و مقابله با آن بیش از هر زمان دیگری ضروری به نظر می‌رسد. مقاله‌ای که به بررسی این دوران تاریخی و اثرات سانسور در چین پرداخته، نه‌تنها یک تحقیق تاریخی است، بلکه هشداری است برای امروز ما. این مقاله به ما یادآوری می‌کند که سانسور، هرچند ممکن است موقتی به نظر برسد، می‌تواند اثرات عمیقی بر فرهنگ، دانش و خلاقیت یک جامعه بگذارد. اما در نهایت، همان‌طور که تاریخ نشان داده است، دانش و ایده‌ها همیشه راهی برای بازگشت پیدا می‌کنند. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه می‌شود.

مقاله به دنبال چیست؟

سانسور، در هر دوره‌ای از تاریخ، همیشه یک ابزار قدرتمند در دست حکومت‌ها بوده است، اما پرسشی که این مقاله تلاش می‌کند به آن پاسخ دهد، فراتر از تاثیرات آشکار سانسور بر جامعه است. این پرسش‌ها شامل این است که سانسور چگونه تولید دانش را شکل می‌دهد؟ آیا زمانی که قدرت دولت کاهش می‌یابد، این دانش ازدست‌رفته برای همیشه خاموش می‌ماند یا ممکن است دوباره احیا شود؟ نویسندگان مقاله، از دل یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های سانسور در تاریخ چین، یعنی تدوین «کتابخانه چهاربخشی» (Siku Quanshu)، تلاش می‌کنند این معما را حل کنند.

در اواخر قرن هجدهم میلادی، امپراتور کیان‌لونگ از سلسله چینگ پروژه‌ای عظیم را آغاز کرد تا تمامی دانش موجود در چین را طبقه‌بندی کند. این پروژه که بین سال‌های 1772 تا 1783 اجرا شد، به هدف حفظ میراث فرهنگی چین آغاز شد، اما در واقع، به ابزار سرکوب ایده‌ها و اندیشه‌های مخالف تبدیل شد. دولت چینگ در این فرآیند، نه‌تنها هزاران کتاب را گردآوری کرد، بلکه بخشی از آنها را به عنوان «دانش مجاز» تایید و بخش دیگری را با عنوان «دانش ممنوعه» طبقه‌بندی کرد. بیش از سه هزار کتاب به‌طور رسمی ممنوع اعلام شدند؛ کتاب‌هایی که اغلب موضوعاتی حساس مانند تاریخ سلسله‌های پیشین، استراتژی‌های نظامی یا نقدهای مذهبی را شامل می‌شدند. اما این پروژه تنها محدود به جمع‌آوری و حذف کتاب‌ها نبود. دولت چینگ یک سیستم سانسور پیچیده و مبهم ایجاد کرد که به ایجاد فضای خودسانسوری دامن زد. برای نمونه، مقامات محلی مسئول جمع‌آوری کتاب‌ها بودند و برای نشان دادن وفاداری خود به حکومت، گاه فراتر از فهرست‌های رسمی عمل می‌کردند. این عدم شفافیت و امکان گزارش‌دهی‌های متقابل، جامعه را در هاله‌ای از ترس فرو برد. حتی اگر بیشتر کتاب‌های ممنوعه تنها مصادره می‌شدند، امکان اعمال مجازات‌های شدید، از جمله اعدام، وجود داشت. این تهدیدها باعث شد که بسیاری از نویسندگان و ناشران، به‌طور خودخواسته از پرداختن به موضوعات حساس اجتناب کنند. با وجود این، بازار نشر در چینگ کاملاً متوقف نشد. نظام امتحانات خدمات دولتی تقاضای زیادی برای متون کلاسیک کنفوسیوسی ایجاد کرده بود و فرهنگ چینگ، که ارزش زیادی برای نگارش قائل بود، همچنان موجب تولید کتاب می‌شد. علاوه بر این، تکنولوژی چاپ بلوکی چوبی که هزینه اولیه کمی داشت، به ناشران کوچک اجازه می‌داد آثار خود را به‌صورت غیرمتمرکز تولید کنند. اما این روش، اجرای سانسور را نیز دشوار می‌کرد، چرا که بسیاری از کتاب‌های ممنوعه به شکل مخفیانه چاپ و توزیع می‌شدند. این مقاله، با استفاده از داده‌های مربوط به بیش از 161 هزار عنوان کتاب، از دهه 1660 تا 1940، نشان می‌دهد که چگونه پروژه کتابخانه چهاربخشی و سیاست‌های سانسور مرتبط با آن، به کاهش چشمگیر تولید دانش در کوتاه‌مدت منجر شد. به‌ویژه، در دهه‌های بعد از 1770، تعداد کتاب‌های منتشرشده در دسته‌هایی که بیشتر تحت سانسور بودند، کاهش یافت. با این حال، از دهه 1840، همزمان با کاهش قدرت دولت چینگ به دلیل تحولات سیاسی مانند جنگ تریاک و سقوط این سلسله، تولید دانش دوباره جان گرفت. این بازگشت نه‌تنها نشان‌دهنده قدرت بازیابی جامعه است، بلکه تاثیرات عمیق‌تر خودسانسوری را برجسته می‌کند؛ چرا که بسیاری از موضوعات حتی بدون ممنوعیت صریح نیز کاهش یافته بودند. در نهایت، مقاله نتیجه می‌گیرد که سانسور، حتی اگر کوتاه‌مدت باشد، می‌تواند تاثیرات طولانی‌مدتی بر تولید دانش داشته باشد. با این حال، همان‌طور که داده‌ها نشان می‌دهند، جامعه در شرایط کاهش کنترل دولت، پتانسیل احیای خود را دارد. این پویایی میان سرکوب و بازگشت، تصویری چندوجهی از تعامل میان سیاست و تولید دانش ارائه می‌دهد که فراتر از زمان و مکانی خاص است.

یافته‌های مقاله

یافته‌های این مقاله تصویری جامع و عمیق از اثرات سانسور بر تولید دانش در چین طی سه قرن ارائه می‌دهد. بررسی داده‌های بیش از 161 هزار کتاب منتشر‌شده بین سال‌های 1660 تا 1940 نشان داد که سانسور نه‌تنها بر تعداد کتاب‌های منتشرشده تاثیر داشته، بلکه بر موضوعات، محتوا و رفتارهای ناشران و نویسندگان نیز اثرگذار بوده است. این یافته‌ها را می‌توان به سه بخش اصلی تقسیم کرد: کاهش تولید دانش در کوتاه‌مدت، بازگشت تدریجی در بلندمدت و نقش خودسانسوری و تاثیرات غیرمستقیم آن.

داده‌های مقاله نشان می‌دهد که پس از اعمال سانسور در دوره پروژه کتابخانه چهاربخشی، دسته‌بندی‌هایی که بیشتر تحت تاثیر سانسور قرار داشتند، کاهش قابل ‌توجهی در تعداد کتاب‌های منتشرشده تجربه کردند. در بازه زمانی 1770 تا 1830، انتشار کتاب در موضوعاتی مانند تاریخ، استراتژی نظامی و ادیان مختلف که حساسیت بیشتری برای دولت چینگ داشتند، به‌شدت کاهش یافت. این کاهش به میزان 18درصد در هر دسته‌بندی که به‌طور میانگین یک انحراف معیار سانسور بیشتری داشت، ثبت شده است. همچنین، این اثرات نه‌تنها بر کتاب‌های ممنوعه، بلکه بر موضوعات مرتبط و حتی کتاب‌هایی که مستقیماً مشمول ممنوعیت نبودند، نیز تاثیر گذاشت.

از دهه 1840، همزمان با کاهش قدرت دولت چینگ به دلیل تحولات سیاسی و اجتماعی، تولید دانش به‌تدریج بهبود یافت. این بازگشت ابتدا در مناطقی مانند بنادر معاهده‌ای و شهرهای ساحلی آغاز شد، جایی که دولت کنترل کمتری داشت. دسته‌بندی‌هایی که قبلاً تحت سانسور شدید بودند، دوباره به سطح تولید پیش از ممنوعیت نزدیک شدند. حتی در دوره پس از سقوط سلسله چینگ (دهه 1910 به بعد)، این روند بهبود ادامه یافت و برخی از دسته‌بندی‌ها از نظر تعداد کتاب‌های منتشرشده، از سطح قبلی خود فراتر رفتند. این بازگشت نشان‌دهنده انعطاف‌پذیری جامعه در مواجهه با محدودیت‌ها و توانایی بازسازی تولید دانش است. با این حال، این فرآیند تدریجی بود و نشان داد که اثرات سانسور، حتی با کاهش مستقیم محدودیت‌ها، برای مدت طولانی باقی می‌مانند.

یکی از مهم‌ترین یافته‌های این مقاله، تاثیر خودسانسوری و اثرات غیرمستقیم سانسور است. سانسور نه‌تنها کتاب‌های خاصی را از دسترس خارج کرد، بلکه باعث ایجاد فضای ترس و ابهام شد. ناشران و نویسندگان به دلیل احتمال مجازات یا گزارش شدن از سوی همکاران یا مقامات محلی، از پرداختن به موضوعات حساس اجتناب می‌کردند. این خودسانسوری باعث کاهش انتشار کتاب‌ها در موضوعاتی شد که حتی به‌طور مستقیم ممنوع نشده بودند. تحلیل کلمات کلیدی کتاب‌ها نیز این الگو را تایید کرد. کلمات مرتبط با موضوعات ممنوعه و حساس در عناوین کتاب‌ها، در دوره سانسور کاهش یافتند و این کاهش نه‌تنها شامل کلمات مرتبط با کتاب‌های ممنوعه، بلکه کلمات عمومی‌تر و جدیدتر نیز بود. این نشان می‌دهد که سانسور تاثیری گسترده‌تر از محدوده کتاب‌های ممنوعه داشت و تولید دانش جدید را نیز محدود کرد.

یافته‌های مقاله همچنین نشان داد که تغییرات در تعداد ناشران، عامل مهمی در کاهش و بازگشت تولید دانش بوده است. در دوره پس از سانسور، تعداد ناشران در دسته‌بندی‌های حساس کاهش یافت، اما پس از دهه 1840، با ورود ناشران جدید به بازار، تعداد کتاب‌های منتشرشده افزایش پیدا کرد. این نشان می‌دهد که رفتار ناشران، به‌ویژه در پاسخ به فشارهای سیاسی، نقشی کلیدی در روند تولید دانش ایفا می‌کند. به‌طور کلی، مقاله نشان می‌دهد که سانسور، حتی اگر به‌طور موقتی اعمال شود، می‌تواند اثرات بلندمدتی بر تولید دانش داشته باشد. این اثرات شامل کاهش مستقیم انتشار، ایجاد خودسانسوری و تغییر رفتار ناشران و نویسندگان است. با این حال، جامعه در شرایط کاهش محدودیت‌ها، توانایی بازسازی و احیای خود را دارد. این یافته‌ها نه‌تنها به درک بهتر اثرات تاریخی سانسور کمک می‌کند، بلکه پیامدهای آن را برای سیاست‌گذاری‌های معاصر نیز روشن می‌کند.

پرده پایانی

سانسور، اگرچه اغلب به عنوان ابزاری برای سرکوب ایده‌ها شناخته می‌شود، اما گاهی تاثیری پیچیده‌تر از یک اقدام مقطعی دارد. این ابزار نه‌تنها جریان اطلاعات را محدود می‌کند، بلکه ساختارهای بلندمدت تولید دانش را تغییر داده و رفتار ناشران، نویسندگان و حتی مخاطبان را متحول می‌کند. مقاله حاضر، با بررسی یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های سانسور در تاریخ چین، نشان می‌دهد که این پدیده چگونه می‌تواند فضای فکری یک جامعه را برای دهه‌ها تحت تاثیر قرار دهد. یکی از مهم‌ترین یافته‌های این پژوهش، تاکید بر تاثیرات بلندمدت خودسانسوری است. سانسور مستقیم، حتی با کاهش یا حذف محدودیت‌ها، اثری از خود برجای می‌گذارد که گاهی از خود ممنوعیت اولیه فراتر می‌رود. نویسندگان و ناشران، تحت تاثیر فضای عدم اطمینان و ترس از مجازات، از موضوعاتی که می‌توانستند حساس تلقی شوند، فاصله گرفتند. این رفتار به کاهش تولید دانش جدید و محدودیت در گسترش ایده‌ها منجر شد. تحلیل داده‌های مقاله نشان می‌دهد که این اثرات حتی به موضوعاتی که مستقیماً ممنوع نشده بودند نیز گسترش یافت. با این حال، مقاله نشان می‌دهد که جوامع انسانی دارای توانایی ذاتی برای بازیابی و احیای دانش هستند. از دهه 1840، همزمان با کاهش کنترل دولت چینگ و تغییرات سیاسی گسترده، تولید دانش به‌تدریج بازگشت. این بازگشت، ابتدا در مناطقی که تحت تاثیر مستقیم حکومت نبودند، مانند بنادر معاهده‌ای و مناطق ساحلی آغاز شد. رفتار ناشران که نقشی کلیدی در این فرآیند ایفا کردند، نشان داد که حتی در مواجهه با محدودیت‌ها، پویایی و خلاقیت انسانی می‌تواند راهی برای بازیابی خود بیابد. در نهایت، مقاله به ما یادآوری می‌کند که اثرات سانسور، هرچند عمیق و گاه بلندمدت باشد، نمی‌تواند به‌طور کامل جلوی بازگشت دانش و ایده‌ها را بگیرد. این تحقیق نه‌تنها هشداری درباره خطرات سانسور است، بلکه الهام‌بخش امیدی نیز هست که نشان می‌دهد جوامع، با درس گرفتن از گذشته، می‌توانند بر محدودیت‌ها غلبه کنند و مسیر پیشرفت را باز یابند. 

دراین پرونده بخوانید ...