مهدکودک پِری
مهدکودکها چه نقشی در توانمندسازی کودکان دارند؟
پروژه «مهدکودک پِری» یک مطالعه آزمایشی گسترده و فراگیر در آمریکاست که با هدف ارزیابی آثار ثبتنام کودکان در مهدکودک انجام گرفت و همچنان نیز ادامه دارد. در واقع این پروژه، طولانیترین مطالعه آزمایشی روی نخستین سالهای زندگی کودکان به حساب میآید، پروژهای که امید است گام بعدی آن، مشارکتکنندگان را تا سنین طلایی نیز همراهی کند. مطالعه «مهدکودک پری» نشان میدهد چگونه سرمایهگذاری روی نخستین سالهای زندگی کودکان با پیامدهای مثبت بلندمدت و حتی میاننسلی همراه است. هیچ مطالعه دیگری تاکنون چنین مقیاس فراگیری نداشته است. این مطالعه جامع، جزئی و دربردارنده اطلاعاتی روشنگر است که میتواند چراغ راه دانشمندان و سایر دستاندرکاران فعال در حوزه یادگیری پیش از مدرسه کودکان باشد. همچنین این مطالعه سازوکارهایی را نمایان میکند که طی آنها کودکان محروم و کمتربرخوردار نیز میتوانند زندگی موفقتری را در پیش گیرند.
سه اقتصاددان از دانشگاههای معتبر آمریکا به نامهای آلیسون بائولوس و جیمز هِکمن از دانشگاه شیکاگو و جرج لویس گارسیا از دانشگاه ایاندام تگزاس در مقالهای که به تازگی (سپتامبر 2024) در انجمن ملی تحقیقات اقتصادی این کشور منتشر شده است به ارزیابی این پروژه مطالعاتی پرداختهاند. آنها در این مقاله به سه موضوع اصلی اشاره دارند: نخست، توضیحات و تفاسیر بنیانگذاران این پروژه مورد بررسی قرار میگیرد. آنها بهطور کیفی جزئیات پروژه را تشریح کردهاند که بعدها از طریق مطالعات تجربی مورد تایید قرار گرفت. در اوایل، پیشگامان پروژه دریافتند که یکی از مهمترین مولفههای هر برنامه یادگیری در سالهای نخست کودکی، مشارکت فعال والدین است.؛ دوم. برخی روشهای پیشرفت کودکان درصدد شناسایی و بهکارگیری مجدد برنامههای موفقی هستند که در گذشته اجرا شدند. در مقاله محدودیتهای اساسی این روشها مورد توجه قرار گرفته و یک روش جایگزین که برنامه جدیدی را بر مبنای سازوکارهای کارآمد طراحی میکند معرفی میشود. سه. در نهایت درسهای آموزندهای که اجرای پروژه پِری تا سن 50سالگی دربر دارد مرور میشود.
پروژه «مهدکودک پِری» (Perry Preschool)
پروژه مطالعاتی «مهدکودک پری» بر مبنای این تفکر راهاندازی شد که تعاملات میان والدین و فرزندان و همچنین میان معلمان و فرزندان برای پیشرفت فکری و عقلانی کودکان ضروری است. پروژه «مهدکودک پری» نخستینبار از سوی یک روانشناس آمریکایی به نام دیوید ویکارت طی سالهای 1962 تا 1967 میلادی به اجرا درآمد. هدف او از انجام پروژه این بود که ببیند چطور مداخله در تحصیل و یادگیری سالهای نخست کودکی روی ضریب هوشی کودکان آفریقایی-آمریکایی در معرض خطر خانوادههای ضعیف اثر میگذارد.
این پروژه بهطور فعالانه والدین را در فرآیندهای یادگیری فرزندانشان مشارکت داد. در ساخت برنامههای یادگیری این پروژه از فرمولهای سخت و غیرمنعطف استفاده نشد. این پروژه محیط کودکان خردسال را غنیتر، یادگیری آنها را تقویت و فرزندپروری والدین را به روشهای مختلف، فعالانه کرد. معلمان و مربیان این پروژه در کلاسها از روشهای مرحلهبهمرحله و پیشرفته برای یادگیری کودکان بهره میبردند. همچنین با هر یک از کودکان بعدازظهرها به صورت هفتگی ملاقاتهایی انجام میشد. این ملاقاتها هم در درون و هم بیرون خانه صورت میگرفت و توجه منحصربهفرد مربیان را برای کودکان به همراه داشت. آنها به گسترش پیشزمینه علمی کودکان کمک کرده و آنها را به انجام مهارتهای جدید و حرفهایتر (مانند رفتن به کتابخانه، موزه، باغوحش و...) تشویق میکردند. برای کودکانی که در این برنامه مشارکت داشتند محیط خانه یک تکمیلکننده بسیار مهم بود. عوامل مهدکودک بهطور مستقیم با والدین در ارتباط بوده و بازخورد آنها را از طراحی برنامه دریافت میکردند. یکی از اهداف ملاقاتهای هفتگی خانگی این بود که به والدین آموزش داده شود چطور میتوانند بهترین کمک را به پیشرفت کودکان داشته باشند. در واقع به نوعی برنامههای یادگیری مهدکودک به درون خانه کشانده میشد. این برنامهها عمدتاً روی تقویت و پیشرفت مهارتهای غیرشناختی که تصور میشد بیشترین تاثیر را روی ضریب هوشی کودکان دارند متمرکز بود، جایی که در نهایت نتیجه آن رهایی کودکان از فقر بود.
در سال 1966 ویکارت نتایج پروژه خود را در مقالهای منتشر کرد. او در این مقاله نوشت: «واضح است زمانی که همکاری و مشارکت والدین تضمین بود، کودکان انگیزه بسیار بیشتری برای یادگیری داشتند... بهخصوص مشارکت مادران از دو جنبه کمککننده است: تشویق کودکان و بهبود درک والدین از فرآیند یادگیری.» ملاقاتهای بعدازظهر با کودکان، اثرگذاری فعالیتهای کلاسی مهدکودک را بیشتر، ارزیابی پیشرفت کودکان را تسهیل و رابطه با والدین را تقویت میکرد. در ملاقاتهای درون خانه، معلمان با مادران، خواهران و برادران و سایر اعضای خانه تعامل داشتند و در صورت امکان بر مبنای برنامهها و فعالیتهای مهدکودک آنها را تشویق و با کودکان بازی میکردند. همچنین به اعضای خانواده پیشنهاد میشد از علوم و ریاضیات در فعالیتهای روزمره مانند تهیه غذا یا مراقبت از گیاهان استفاده کنند. در این ملاقاتها، معلمان یا مربیان اطلاعاتی از محیط خانه کودکان به دست میآوردند و با این اطلاعات بهترین و سازگارترین استراتژی تدریس را برای کودکان به کار میگرفتند. تعاملات گرم و مداوم و پرگفتوگو میان معلمان و کودکان و همچنین تعاملات متقابل میان معلمان و والدین و میان والدین و کودکان برای موفقیت بسیار حیاتی بود.
همچنین یکی از راهکارهای تقویت مشارکت والدین در یادگیری کودکان، ملاقاتهای گروهی ماهانه والدین بود. این گردهمایی غیررسمی و صمیمانه که در آنها معلمان و مربیان مهدکودک حضور نداشتند به والدین اجازه میداد تا تجارب و دیدگاههای خود را در زمینه پرورش و یادگیری کودکان به اشتراک بگذارند. مادران از موزههایی که کودکان میرفتند نیز بازدید میکردند تا در تجارب یادگیری فرزندان خود شریک باشند. از پدران نیز ماهی دو بار برای گردهمایی دعوت میشد و آنها نیز نقشی فعال در پیشرفت یادگیری فرزندان خود داشتند. به عنوان مثال در یک برنامه پیشهمحور، به پدران فرصتی داده میشد تا یک اسباب بازی آموزشی برای کلاس بسازند یا تهیه کنند. طبق آمارها، در مراحل صفر، اول و دوم پروژه، 77 درصد از مادران و 80 درصد از پدران حداقل یکبار در گردهماییهای گروهی شرکت کردند و 55 درصد از مادران و 50 درصد از پدران در بیش از نیمی از گردهماییها حضور داشتند.
ویکارت اغلب از نگرانی خود پیرامون وسواس معلمان روی نمرات ضریب و سایر آزمونهای متداول و همچنین ارزیابی کودکان بر اساس آزمونهای استاندارد در زمینه آموزش میگفت. این پروژه در دوران اوج روانشناسی شناختی راهاندازی شد. امروزه نیز معلمان، مربیان و سایر دستاندرکاران مهدکودکها با شرایطی مشابه مواجه هستند. این تمرکز روی مهارتهای شناختی، فرآیندهای آموزش و یادگیری کودکان را از هدف اصلی خود دور میکند. او در مقاله 1966 خود در مورد روش پروژه «مهدکودک پری» میگوید: «برنامههای مهدکودک بسیار سهیلگیرانه و معلممحور هستند و در آن کودکان بسیار آزادی عمل دارند که در نهایت به پیشرفت مهارتهای شناختی کودکان منجر میشود.» در مقاله 1971 او نیز آمده است: «تاکید پروژه روی انعطافپذیری معلمان در تطبیق فعالیتهای کلاسی با سطح پیشرفتهای فردی کودکان بود. تاکید بیشتر روی تحریک کلامی و تعاملی، بازیهای اجتماعی-نمایشی و سفرهای میدانی بود، تا رفتارهای اجتماعی و سایر نگرانیهای سنتی که در مهدکودکها وجود دارد.»
گروه «هایاسکوپ» (HighScope) به عنوان یک پیشگام در حوزه آموزش کودکان خردسال، پژوهشهای این حوزه را پس از پروژه «مهدکودک پری» ادامه داد. این گروه، پروژهای را به اجرا درآورد تا روشهای مختلف تحصیل و یادگیری را مقایسه کند. «مطالعه نمایش برنامه آموزشی» که طی سالهای 1967 تا 1970 اجرا شد، سه برنامه آموزشی را مورد مقایسه قرار داد: الف) دیستار (نظام آموزشی مستقیم برای تعلیم و اصلاح یا به اصطلاح DISTAR)؛
ب) پری (پروژه «مهدکودک پری» که بر اساس برنامههای آموزشی شناختی گروه هایاسکوپ تحول یافت)؛ و ج) مهدکودکهای سنتی که اولویتشان بازی و تعاملات اجتماعی است. در هر یک از این سه گروه مورد مطالعه، هر دو هفته یکبار، یکی از معلمان کودکان ملاقات در خانه 90دقیقهای میداشت. معلمان و مدیران در گروه «هایاسکوپ» احساس کردند که محیط خانه از لحاظ آموزشی حمایتکننده، برای رشد مهارتهای کودکان بعد از مهدکودک ضروری و سرعتبخش است.
مطالعه مقایسهای نشان میدهد هر سه نوع برنامه آموزشی بهبود نمره ضریب هوشی کودکان کمتربرخوردار را به دنبال داشتند. با این حال زمانی که بررسیها تا 15سالگی کودکان ادامه یافت، گروه دیستار (نظام آموزشی مستقیم) نواقص بیشتری از خود نمایان کرد، بهطوری که 49 درصد از کودکان مطابق با آنچه مدارس شناسایی کردند نیاز به خدمات ویژه برای رسیدگی، مشکلات احساسی داشتند. با دنبال کردن تا 23سالگی نیز پیامدهای منفی مشابهی مشاهده شد.
در آوریل 1986، روزنامه نیویورکتایمز مقالهای را درباره این مطالعه مقایسهای چاپ کرد که در آن نویسنده از عبارت انتقادی زیر عنوان «زودپز تحصیلات زودهنگام» استفاده کرد. در این مقاله آمده بود: «مطالعه جدید به این نتیجه رسیده است که پرسش دیگر این نیست که تحصیلات پیش از دبستان مطلوب است یا خیر، بلکه پرسش این است که چطور میتوان آثار جانبی نامطلوب آن را از بین برد.»
گفتمانهای امروز پیرامون دورههای پیشدبستان و مهدکودک بازتابی از این مباحث است: از چه نوع برنامه آموزشی باید استفاده کرد، معلمان باید چه مهارتها و صلاحیتهایی داشته باشند، کارایی برنامه آموزشی را چگونه میتوان مشخص کرد و... . پروژه پری که طبق مطالعات انجامگرفته، به تقویت طیف مختلفی از مهارتهای کودکان محروم منجر شد، اطلاعات مفیدی در مورد این مباحث میتواند فراهم کند.
یکی دیگر از جنبههای جالب توجه پروژه پری برای دانشمندان و سیاستگذاران، تجارب منفی است که برخی کودکان داشتند و فشارهایی است که برخی معلمان و مربیان در پیشدبستانی و مهدکودکهای امروز تجربه میکنند. به عنوان مثال، در آمریکا تعداد زیادی از پسران سیاهپوست از حضور در پیشدبستانی و سایر برنامههای آموزشی خردسالی محروم هستند یا اینکه از این برنامهها رانده میشوند. در سالهای 2021-2020 پسران سیاهپوست تنها سهمی 9درصدی در ثبتنام مهدکودکها داشتند، در حالی که حدود 20 درصد از کودکانی که از این برنامهها اخراج شدند از همین گروه بودند. در پروژه پِری اما تاکنون هیچ کودکی اخراج یا تعلیق نشده است. امروز نیز بسیاری از کلاسهای گروه هایاسکوپ همینگونه هستند. ویکارت، بنیانگذار مهدکودک پری در یادداشت خاطرات مینویسد: «هفته ششم اجرای مهدکودک پری بود که پسری چهارساله که جثهای بزرگتر از سن خود داشت یک صندلی را در کلاس پرتاب کرد و موجب ترس سایرین شد. در نگاه معمول او با توجه به رفتارهای نامناسبی که داشت برای دوره آموزشی ما مناسب به نظر میرسید. ما دو راه پیشرو داشتیم: یا او را سرزنش کنیم یا خودمان را اصلاح کنیم. ما تصمیم گرفتیم بپذیریم که فرصتها و مدیریت آموزشی ما -و نه کودک- مشکل اصلی هستند.»
همانطور که اشاره شد انعطافپذیری، آسانگیری و در نظر گرفتن همه کودکان یکی از ویژگیهای مهم مهدکودک پری بود. ویکارت در اینباره ادامه میدهد: «با درکی بهتر از هدف، معلمان و سایر کارکنان مهدکودک روی ایجاد یک برنامه آموزشی یکپارچه کار کردند. روشن بود که ما نمیخواستیم برنامههای آموزشی سختگیرانه ادامه یابد، یا از طرفی دیگر بچهها بازی بیقیدوشرط و رهاشده داشته باشند. در عوض ما میخواستیم معلمان و مربیان به دنبال ایدههایی باشند که طی آن بچهها همانگونه که میخواهند بازی کنند و از طرفی دست معلمان برای صحبت و آموزش کودکان باز باشد.»
همواره میان فعالیتهای ساختارمندی که با هدف ارتقای مهارتهای شناختی طراحی میشوند با بازیهایی که جنبههای اجتماعی-احساسی کودکان را تقویت میکنند تضاد وجود داشته است. بر این اساس در مهدکودک /پیشدبستانی پری، روابط و ارتباطات در همه فعالیتها بازنگری شد. به عنوان مثال، کنستانس کامی، یکی از پژوهشگران پروژه، یک فعالیت بهخصوص را از نظریه پیاژه -روانشناس سوئیسی- به برنامههای مهدکودک اضافه کرد، اما پس از مدتی رئیس ویکارت استفاده از آن را متوقف کرد چرا که معلمان دریافتند فعالیتی غیرمنعطف برای آنهاست. همچنین او که عبارت «بمباران کلامی» را در تعاملات میان معلمان و کودکان ابداع کرد، پس از اینکه کودکان گلایه کردند معلمان بیش از حد صحبت میکنند، تمرکز بر صحبت کردن را کاهش داد. با این سیاست، مهدکودک پری هم بر اساس بهروزترین روشهای علمی یادگیری اداره میشد و هم از نظرات معلمان و کودکان بهره میگرفت.
کلام پایانی
در نوشته علمی-اقتصادی این هفته، مقالهای از نظر گذشت که سعی داشت آثار حضور کودکان خردسال در مهدکودکهای پیش از دبستان را مورد ارزیابی قرار دهد. بر این اساس از یک پروژه مطالعاتی زیر عنوان «مهدکودک پری» که بیش از نیمقرن گذشته در آمریکا از سوی یک روانشناس به اجرا درآمد استفاده شد، پروژهای که همچنان به صورت ارتقایافته ادامه دارد. در این پروژه از برنامههای آموزشی منحصربهفردی استفاده شد که از ویژگیهای آن میتوان به انعطافپذیری و آسانگیری، تعاملات بالای میان معلمان-کودکان-والدین و مشارکت فعال والدین در برنامههای آموزشی اشاره کرد. این پروژه همچنان نیز میتواند سرمنشأ شواهدی جدید در این حوزه باشد، همانگونه که در این مقاله، اطلاعاتی جمعآوری شد که پیشتر مورد تجزیهوتحلیل قرار نگرفته بود. بر این اساس، مطالعات روی این مهدکودک خبر از کارآمدی برنامههای آموزشی آن میدهند. طبق یافتهها، این پروژه با منافع بلندمدت، میاننسلی و از لحاظ اندازه بسیار عظیمی همراه بوده است. فراتر از اثرگذاری روی ضریب هوشی و تحصیل، این پروژه به ارتقای جایگاه اجتماعی و کیفیت زندگی کودکان مشارکتکننده کمک کرد. یکی از مهمترین سازوکارهای اثرگذاری این پروژه از طریق اصلاح و بهبود روشهای تربیت فرزند والدین بود، جایی که با مشاورههای مربیان، محیط خانه نقش حمایتی و تکمیلی در یادگیری کودکان ایفا کرد. در اینباره نشان داده شد که یک حضور و ملاقات ساده مربیان در خانه منافعی مشابه با برنامههای آموزشی مهدکودک در هزینههای بسیار کمتر به همراه دارد. بنابراین میتوان گفت مشارکت والدین در برنامههای آموزشی مهدکودک مهمترین درسی است که از پروژه «مهدکودک پری» میتوان آموخت.