ظهور قدرت مذهبی
رهبران مذهبی چه تاثیری بر سیاست دارند؟
طبق قانون اساسی آمریکا، دولت حق ایجاد یک مذهب رسمی ندارد، با این حال، این امر مانع از ایفای نقش کلیدی مذهب در سیاست این کشور نشده است. در واقع، امروزه مذهب سایه گستردهای بر مسائل سیاسی و بحثبرانگیز مانند سقط جنین، تامین مالی علوم پایه، بودجه عمومی مدارس دینی، برنامه درسی مدارس و ازدواج انداخته است.
طبق قانون اساسی آمریکا، دولت حق ایجاد یک مذهب رسمی ندارد، با این حال، این امر مانع از ایفای نقش کلیدی مذهب در سیاست این کشور نشده است. در واقع، امروزه مذهب سایه گستردهای بر مسائل سیاسی و بحثبرانگیز مانند سقط جنین، تامین مالی علوم پایه، بودجه عمومی مدارس دینی، برنامه درسی مدارس و ازدواج انداخته است. علاوه بر این، مذهب نامزدهای دولتی اغلب یک موضوع کلیدی در مسیر مبارزات انتخاباتی بوده است، از کاتولیک بودن جانافکندی در سال 1960 تا بحث بر سر اعتقاد باراک اوباما در انتخاباتهای 2008 و 2012. در این میان نهضت راست مسیحی با داشتن پایههای کاملاً مذهبی، در حوزههای سیاست داخلی و خارجی آمریکا وارد شده و با قدرت جهتدهی آرای انتخاباتی به عاملی تعیینکننده در مشخص کردن و سمتگیری این حوزهها تبدیل شده است. راست مسیحی بهعنوان یک لابی قدرتمند که خود از زیرشاخههای متعدد تشکیل شده است، از جریانهای سیاسی در آمریکاست که در چند دهه گذشته توانسته است نقش مهمی در روند تصمیمگیریهای سیاسی این کشور ایفا کند. علاوه بر این، رهبران مذهبی اغلب نقشی کلیدی در شکل دادن به سیاست و انتخابات آمریکا داشتهاند، از اتهامات مربوط به ارتباط بین رهبر انجیلی بیلی گراهام و رئیسجمهور ریچارد نیکسون تا تایید دونالد ترامپ از سمت جری فالول. در همین راستا، جولیا بوچیونه و برایان نایت در مقالهای که با نام «ظهور راست مذهبی» در ژورنال NBER به چاپ رسید، به بررسی ظهور این جناح راست مذهبی و تاثیر آن بر انتخابات جیمی کارتر، اولین رئیسجمهور انجیلی، میپردازند. در دوران ریاستجمهوری کارتر، یک گروه انجیلی به نام «اکثریت اخلاقی» به رهبری جری فالول، مجری تلویزیونی و رهبر مسیحی، علیه کارتر تشکیل شد که در انتخابات 1980 از رونالد ریگان حمایت کردند. برای بررسی نقش گروهها و رهبران مذهبی در قانع کردن سیاسی پیروان خود، این محققان ابتدا یک الگوی نظری ایجاد میکنند که در آن رایدهندگان مذهبی هنگام انتخاب نامزدها از رهبران مذهبی آگاهتر خود پیروی میکنند. با استفاده از دادههای مربوط به رایدهی در سطح ایالتهای آمریکا و نظرسنجیهای مختلف مشخص میشود که رایدهندگان انجیلی در واقع حمایت خود را از کارتر در سال 1976 به ریگان در سال 1980 تغییر دادند. در این مقاله، برای تحلیل نقش رهبران مذهبی و رایدهندگان در انتخابات، یک الگوی نظری از سیاست چندبعدی توسعه داده میشود. یک بعد شامل سیاست دینی و بعد دیگر ایدئولوژیک است. رهبران مذهبی، ترجیحات مذهبی نامزدها را در نظر میگیرند و از نامزد طرفدار مذهب حمایت میکنند. رایدهندگان نیز، آنهایی که ترجیحات شدید سیاستهای طرفدار مذهب دارند، از رهبران مذهبی خود پیروی میکنند و از نامزد مورد تایید حمایت میکنند، حتی زمانی که از نظر ایدئولوژیک با این نامزد مخالف باشند. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه میشود.
انجیلیها و انتخابات
مسیحیت انجیلی یا اوانجلیسم (Evangelicalism) شاخهای از پروتستانتیسم با گستردگی جهانی است. انجیلیها بر مفهوم «تولد دوباره» و بنیادگرایی مسیحی و قرائت تحتاللفظی کتاب مقدس تاکید دارند. بزرگترین فرقه انجیلیها در آمریکا کنوانسیون باپتیست جنوبی (SBC) است که در سال 1845 در جنوب این کشور تاسیس شد. قبل از جنگ جهانی دوم اوانجلیستها با عنوان بنیادگرا (Fundamentalist) معروف بودند، اما بعد از جنگ جهانی دوم آنها خود را به عنوان «اوانجلیست» معرفی کردند. شعار آنها نیز بازگشت به انجیل و تغییر جامعه با تحول فرهنگی بود تا از این راه در آمریکا حکومتی بر مبنای بنیادهای انجیل به وجود آورند. گروهی از اوانجلیستها هم بودند که با پیشرفت تکنولوژی به رادیو و تلویزیون رو آوردند و از طریق آن، به تبلیغ دینی پرداختند که به آنها «تله وانجلیست» (Televangelist) میگویند.
اخیراً، انجیلیسم با تلویزیونیسم همراه شدهاند، که در دهههای 1960 و 1970 به دنبال گسترش پخش تلویزیونی بودند. رهبران مذهبی انجیلیها در این روزها به شدت با حزب جمهوریخواه آمریکا مرتبط هستند و تقریباً 80 درصد از انجیلیها از ترامپ در انتخابات ریاستجمهوری 2020 در مقابل بایدن حمایت کردند. جیمی کارتر نیز که یک انجیلی اهل جورجیا بود با همین پشتوانه در انتخابات ریاستجمهوری در سال 1976 بر جرالد فورد پیروز شد. کارتر یک دموکرات جنوبی بود، اما در میان سفیدپوستان جنوبی، در روابط نژادی لیبرالتر بود. کارتر اولین رئیسجمهور انجیلی کشور بود و سعی داشت ایمان و سیاست خود را با هم ادغام کند. اما کارتر در دوران ریاستجمهوری خود از سیاستهایی حمایت میکرد که اغلب در تضاد با ماهیت اجتماعی محافظهکار کلیسای انجیلی بود. این مسائل شامل حمایت کارتر از حقوق زنان، مانند اصلاحیه حقوق برابر و سیاستهای موافق سقط جنین، همراه با مخالفت با نماز در مدارس دولتی بود. علاوه بر این، دولت او تلاش کرد تا مدارس غیرانتفاعی به اصطلاح مذهبی و مدارس خصوصی را که کاملاً سفیدپوست بودند به دنبال حذف تبعیض از مدارس دولتی در آمریکا حذف کند. با توجه به این مسائل، رهبران انجیلی شروع به اقداماتی علیه کارتر و به سمت جمهوریخواهان کردند. این جنبش در سال 1979 به تشکیل گروه اکثریت اخلاقی (Moral Majority) منجر شد. اکثریت اخلاقی یک گروه فعالیت سیاسی مذهبی بود که از سوی جری فالول، یک واعظ محافظهکار باپتیست جنوبی با یک وزارتخانه تلویزیونی معروف به نام «ساعت انجیل زمان قدیمی» (OTGH) رهبری میشد. این گروه برای حمایت از ارزشهای مسیحی و مذهبی در سیاستهای آمریکا فعالیت میکرد.
در حالی که فالول در انتخابات 1976 از کارتر به دلیل مصاحبهای با مجله پلی بوی انتقاد کرد، دیگر رهبران انجیلی در سال 1976 از کارتر حمایت کردند. اما چهار سال بعد، در طول انتخابات ریاستجمهوری 1980، رهبران انجیلی و گروه اکثریت اخلاقی از کارتر فاصله گرفتند و حمایت کامل خود را از نامزد جمهوریخواه رونالد ریگان انجام دادند. در آغاز، فالول نقش اصلی را ایفا میکرد و اکثریت اخلاقی نیز یک جنبش غیرمتمرکز ایجاد کرده بودند و در هر یک از 50 ایالت، شعبههای محلی داشتند و با به خدمت گرفتن کشیشهای کلیساهای انجیلی محلی، فعالیتهای سیاسی خود را انجام میدادند. در این شبکه غیرمتمرکز پیرامون انجمن باپتیست کتاب مقدس، مجموعهای از کلیساهای انجیلی مستقل و در نتیجه خارج از جنوب تشکیل شد. سایر فعالیتهای گروه اکثریت اخلاقی شامل برنامههای ثبتنام رایدهندگان، جمعآوری کمک مالی و تبلیغات تلویزیونی بود. کنوانسیون باپتیست، بزرگترین فرقه انجیلیها بود که طبق گزارشها، حداقل دو میلیون رایدهنده جدید انجیلی از طریق همین فرقه رای خود را ثبتنام کردند. در نهایت ریگان با کمک و حمایت انجیلیها در انتخابات 1980 با اختلاف زیادی پیروز شد و در 44 ایالت از 50 ایالت در کالج الکترال به پیروزی رسید. اکثریت اخلاقی در طول دو دوره ریاستجمهوری ریگان به حمایت از ریگان ادامه داد اما این گروه در سال 1989 پس از پایان ریاستجمهوری ریگان منحل شد.
یافتههای مقاله
بخش تجربی مقاله به دو بخش تقسیم میشود. بخش اول بررسی میکند که آیا با توجه به حمایت اکثریت اخلاقی از ریگان در سال 1980، رایدهندگان انجیلی حمایت خود را از کارتر در سال 1976 به ریگان در سال 1980 تغییر دادند یا خیر. بخش دوم مقاله نیز به نقش رهبران انجیلی و اکثریت اخلاقی در تغییر رای این رایدهندگان انجیلی از کارتر به ریگان میپردازد. با بررسی اثر رای انجیلیها در تغییر در سهم رای کارتر بین سالهای 1976 و 1980 مشخص میشود که حمایت از کارتر بین سالهای 1976 و 1980 در شهرستانهایی با جمعیت بیشتری از انجیلیها، نسبت به شهرستانهای دیگر همان ایالت، کاهش بزرگی یافته است. طبق این یافتهها افزایش 10درصدی در سهم انجیلیها در شهرستان با (تقریباً) کاهش یکدرصدی در سهم رای کارتر در انتخابات 1980، نسبت به سهم رای در انتخابات 1976 همراه بوده است. در این بررسی اثرات متضادی نیز پیدا شده است. حمایت از کارتر بین سالهای 1976 و 1980 از طرف دیگر پروتستانها و کاتولیکهای اصلی افزایش پیدا کرد که نشان میدهد کاهش حمایت در میان انجیلیها به خودی خود مربوط به دینداری نبود.
یکی از محدودیتهای تجزیه و تحلیل در سطح شهرستان، مشکل استنتاج اکولوژیکی است. یعنی، نمیتوان این احتمال را رد کرد که ممکن است رایدهندگان غیرانجیلی ساکن در مناطق انجیلی کسانی باشند که از کارتر در سال 1976 به ریگان در سال 1980 تغییر رای دادهاند. اما بر اساس نظرسنجی ملی انتخابات آمریکا در سال 1980 (ANES) سوالاتی در مورد مذهب و همچنین رای دادن در انتخابات 1980 و رای دادن در انتخابات 1976 پرسیده شده است که مشخص میشود رایدهندگان انجیلی در انتخابات 1980 بهطور قابل توجهی از کارتر کمتر حمایت کردند. با دادههای سطح فردی، این پژوهشگران توانستند ناهمگونی رایها را بر اساس جمعیتشناسی نیز بررسی کنند. بر اساس مجموعه دادههای مقاله، شواهدی پیدا میشود که نشان میدهد رابطه یافتشده در این پژوهش برای انجیلیهای سفیدپوست قویتر است که میتواند با این موضوع که رهبران گروه اکثریت اخلاقی غالباً سفیدپوست هستند، مطابقت داشته باشد. این تاثیرات برای رایدهندگان زن نیز قویتر است که با نقش مهم برخی از رهبران انجیلی زن در ترویج نقشهای سنتی برای زنان در آن دوره زمانی، مطابقت دارد.
در حالی که این شواهد نقش رهبران مذهبی را پررنگ میکند، اما به فرد اجازه نمیدهد نقش رهبران مذهبی را از تصمیمات فردی که از سوی رایدهندگان انجیلی گرفته میشود، جدا کند. با توجه به این، بخش دوم تحلیل تجربی به نقش رهبران انجیلی و گروه اکثریت اخلاقی در تغییر رای این رایدهندگان انجیلی از کارتر به ریگان میپردازد. این پژوهشگران با دادههای نظرسنجی شروع میکنند و نشان میدهند که رایدهندگان انجیلی، هنگام رای دادن خود در سال 1980، اهمیت خط مشی محوری اکثریت اخلاقی در مسائل مهم سیاسی را برجسته کردهاند. به همین ترتیب، طبق دادههای ANES، مشخص میشود که رایدهندگان انجیلی امتیاز بالایی به گروه اکثریت اخلاقی در امتیاز ترمومتر احساسی دادهاند. امتیاز ترمومتر احساسات یک ابزار اندازهگیری است که بعضی از محققان برای اندازهگیری نظرات و احساسات افراد در مورد یک موضوع خاص استفاده میکنند. این امتیازها معمولاً از مقیاس صفر تا ۱۰ استفاده میکنند، که شرکتکنندگان باید با اعلام یک عدد، میزان احساسات خود را نشان دهند.
در ادامه، مقاله به دو معیار مواجهه با اکثریت اخلاقی میپردازد که یکی شامل ساختار متمرکز سازمان و دیگری شامل ساختار غیرمتمرکز است. با توجه به ساختار متمرکز، این پژوهشگران از تنوع در مناطق مختلف در مواجهه با فالول از طریق برنامه تلویزیونی او به نام «ساعتی با انجیل زمان» استفاده میکنند. با استفاده از این روش و نتایج رایگیری در سطح شهرستان، شواهدی ارائه میشود که نشان میدهد قرار گرفتن در معرض برنامه فالول با تغییر حمایت از کارتر در سال 1976 به ریگان در سال 1980 همراه بوده است. با توجه به ساختار غیرمتمرکز اکثریت اخلاقی، نویسندگان این مقاله اطلاعاتی را در مورد محل استقرار ستاد «اکثریت اخلاقی» در دولت مشخص میکنند. با استفاده مجدد از دادههای سطح شهرستان، نشان داده میشود که نزدیکی به مقر ایالتی نیز با تغییر حمایت از کارتر در سال 1976 به ریگان در سال 1980 همراه بوده است.
پرده پایانی
در این مقاله نقش رهبران مذهبی بر روی رایگیری در آمریکا، به ویژه در زمان ریاستجمهوری جیمی کارتر، اولین رئیسجمهور انجیلی این کشور، بررسی شده است. با استفاده از دادههای سطح شهرستان، نویسندگان این مقاله نشان میدهند که به دنبال تشکیل یک گروه مذهبی به نام «اکثریت اخلاقی» به رهبری جری فالول، مجری تلویزیونی در طول دولت کارتر، حمایت گروهی از رایدهندگان در سال 1980 از کارتر به سمت ریگان تغییر کرده است. در این مقاله از دادههای دو نظرسنجی مربوط به انتخابات آمریکا در سال 1980 برای شناسایی بهتر نقش گروه اکثریت اخلاقی بر روی این رایگیری استفاده شده است. بر اساس دادههای این نظرسنجیها، این پژوهشگران نشان میدهند که رایدهندگان انجیلی در انتخابات سال 1980 در مسائل اجتماعی از سوی گروه اکثریت اخلاقی هدایت میشدند و این گروه بهعنوان محرکی مهم در تصمیمگیریهای این رایدهندگان نقش پررنگی را ایفا کرده است. در ادامه، این محققان اثر برنامه تلویزیونی فالول، ساعتی با انجیل زمان، را بر روی رایدهندگان بررسی میکنند و نشان میدهند که این برنامه باعث کاهش حمایت از کارتر بین سالهای 1976 تا 1980 و تلاش برای پیروزی ریگان در انتخابات سال 1980 آمریکا شد. در نهایت مقاله به این نتیجه میرسد که با اینکه این کشور دین رسمی ندارد، رهبران مذهبی آن نقش مهمی در شکل دادن به خط مشی سیاسی کشور از طریق انتخاب نامزدهایی با دیدگاههای همفکر ایفا میکنند.