نسخه خشن سرمایهداری
چرا رویای آمریکایی رنگ باخت؟
با گذشت دو دهه از قرن بیست و یکم، رکود استانداردهای زندگی در بعضی کشورهای پیشرفته و به طور خاص و شاخص در ایالاتمتحده به روند تعیینکننده زندگی آمریکایی تبدیل شده است. این موضوع تا حدی بوده است که دستمایه بررسیها و پژوهشهای بسیاری قرار گرفته که تعدادی از آنها به صورت کتاب هم منتشر شدهاند و شاید مهمترین نمونه آن که در این صفحه هم قبلاً آن را بررسی کردهایم کتاب «مرگهای ناامیدی» باشد. آمار ارائهشده از سوی نهادها و موسسههای مختلف نشان میدهد امید به زندگی طی این دوران در ایالاتمتحده کاهش یافته، نابرابری اقتصادی افزایش پیدا کرده، و پس از کمی پیشرفت در عدم تاثیرگذاری نژاد در تعیین سطح دستمزد، در حال حاضر شکاف میان دستمزد کارکنان سیاهپوست و سفیدپوست دوباره به اندازه دهه 1950رسیده است.
با گذشت دو دهه از قرن بیست و یکم، رکود استانداردهای زندگی در بعضی کشورهای پیشرفته و به طور خاص و شاخص در ایالاتمتحده به روند تعیینکننده زندگی آمریکایی تبدیل شده است. این موضوع تا حدی بوده است که دستمایه بررسیها و پژوهشهای بسیاری قرار گرفته که تعدادی از آنها به صورت کتاب هم منتشر شدهاند و شاید مهمترین نمونه آن که در این صفحه هم قبلاً آن را بررسی کردهایم کتاب «مرگهای ناامیدی» باشد. آمار ارائهشده از سوی نهادها و موسسههای مختلف نشان میدهد امید به زندگی طی این دوران در ایالاتمتحده کاهش یافته، نابرابری اقتصادی افزایش پیدا کرده، و پس از کمی پیشرفت در عدم تاثیرگذاری نژاد در تعیین سطح دستمزد، در حال حاضر شکاف میان دستمزد کارکنان سیاهپوست و سفیدپوست دوباره به اندازه دهه 1950رسیده است. چگونه این اتفاق در قویترین اقتصاد جهان رخ داد؟ و چه اتفاقی برای «رویای آمریکایی» افتاد. رویایی که با وعده آیندهای شادتر، سالمتر و مرفهتر برای همه افراد (که واقعاً در عمل هم وجود داشت) زمانی توانست بااستعدادترین و باپشتکارترین انسانها را در جهان به خود جذب کند؟ این رویا که زمانی بخشی جدانشدنی از هویت ملی آمریکاییها بود از بین رفته یا صرفاً دچار رکودی موقت شده است؟
این موضوع، در کتاب جدید دیوید لئونهارت، نویسنده برنده جایزه پولیتزر با عنوان «آینده درخشان از آن ما بود» که در بیش از 500 صفحه در اکتبر سال گذشته میلادی به بازار کتاب ارائه شد بررسی شده است. لئونهارت با تکیه بر دههها نوشتن درباره موضوعات اقتصادی برای نیویورکتایمز، قرن گذشته تاریخ آمریکا را در جستوجوی پاسخ برای پرسشهایی که عنوان شد، بررسی میکند. وی برای درک ظهور و متعاقب آن سقوط رویای آمریکایی، داستان اقتصاد مدرن آمریکا را به عنوان نبردی مداوم میان دو شکل رقیب سرمایهداری بیان میکند: یکی که رفاه را برای همه افراد متصور است و سعی در تحقق آن دارد، و دیگری که در خدمت فرد است و به نفع بخشی از مردم وارد عمل میشود. لئونهارت با نثری روان و جذاب نشان میدهد که چگونه سرمایهداری دموکراتیک شکوفا شد تا رویای آمریکایی را ممکن کند و سپس این روند را دنبال میکند تا نشان دهد چگونه در دهههای پایانی قرن بیستم ذرهذره، این رویا برای خدمت به معدودی افراد ممتاز خراب شد.
«آینده درخشان از آن ما بود» با یک نمودار شروع میشود و از جهاتی، تمام تلاش لئونهارت در کتاب کشف راز همین نمودار است. نمودار همانطور که در صفحه بعد میبینید امید به زندگی در بیش از بیست کشور با درآمد سرانه بالا را بین سالهای 1960 تا 2020 نشان میدهد. همانطور که قابل مشاهده است در دهههای 1960و 1970، ایالاتمتحده امید به زندگی عادی، نزدیک به میانگین یک کشور ثروتمند را داشت. اما با شروع دهه 1980، امید به زندگی ایالاتمتحده تقریباً کندتر از هر کشور دیگری در آن نمودار رشد کرد. در نتیجه طی تقریباً بیست سال گذشته، ایالاتمتحده کمترین امید به زندگی را در میان کشورهای ثروتمند داشته است، و دیگر حتی نزدیک به میانگین هم نیست. این یک آمار تکاندهنده و نگرانکننده است.
لئونهارت تلاش میکند نشان دهد که چگونه ایالاتمتحده به این جامعه و وضعیت اقتصادی رسیده است که به نظر میرسد برای بسیاری از مردم، بهویژه افرادی که مدرک دانشگاهی ندارند، آیندهای وجود ندارد؟ وی در این راستا داستان اقتصاد آمریکا و سیاست آمریکا را در قرن گذشته بررسی کرده و سعی میکند این رمز و راز را که چرا وضعیت برای اکثریت مردم به خوبی قبل کار نمیکند و با وجود تلاش پاداش متناسب دریافت نمیکنند بررسی کند.
لئونهارت، به گفته خودش، همواره یک طرفدار سرمایهداری بوده است. بنابراین کتاب قطعاً مانیفستی تخیلی در رد نظام سرمایهداری یا در ستایش جایگزینهای تخیلی امتحاننشده آن نیست. نویسنده به صراحت اعتقاد دارد سرمایهداری بهتر از هر سیستم اقتصادی دیگری کار میکند. به سختی میتوان کشوری غیرسرمایهداری را پیدا کرد که استانداردهای زندگی در آن به سرعت، یا حتی به کندی در حال افزایش باشد. اما وی در عین حال بر این باور است که همه اشکال سرمایهداری به یک اندازه خوب کار نمیکنند. بر اساس آنچه لئونهارت میگوید، ایالاتمتحده در دهههای میانی قرن بیستم، نسخهای از سرمایهداری را پذیرفت که وی آن را سرمایهداری دموکراتیک، کوچک مینامد. در تعریف لئونهارت در این نسخه از سرمایهداری از دموکراسی برای رفع ضعفهای سرمایهداری استفاده میکنیم و موفقیتهای سرمایهداری به نوبه خود دموکراسی را تقویت میکنند. این به چه معناست؟ این بدان معناست که از دولت برای انجام سرمایهگذاریهای بزرگ در آموزش، جادهها و پژوهشهای علمی استفاده میشود که اغلب بخش خصوصی به تنهایی در آن سرمایهگذاری کافی انجام نمیدهد. همچنین از دولت برای تنظیم اقتصاد و جلوگیری از بزرگ شدن بیش از حد شرکتها استفاده میشود و دولت امکان پیوستن کارگران به اتحادیههای کارگری را فراهم میکند. به گفته لئونهارت، این نسخه از سرمایهداری واقعاً خوب جواب داد. جامعه آمریکا در دهههای 1950 و 1960 مشکلات زیادی داشت، تبعیض شدید بود و نابرابری دستمزدها بیداد میکرد. اما نهتنها درآمدها در حال افزایش بود، بلکه نابرابری اقتصادی در حال کاهش بود. اما بنا به ادعای لئونهارت از اواخر دهه 70 و اوایل دهه 80 میلادی ایالاتمتحده به سمت نسخه «خشنتر» سرمایهداری حرکت کرد که در آن دخالت دولت در اقتصاد بسیار کمتر و محدودتر از قبل شد. عدهای معدود رهبر این تغییر مسیر بودند و استدلال میکردند که اگر اجازه دهیم شرکتها بزرگتر شوند، اگر دولت کمتر سرمایهگذاری کند، اگر هزینهها را کاهش دهیم، اگر اتحادیههای کارگری را کوچک کنیم، اگر مالیات افراد ثروتمند را کاهش دهیم و... نتیجه به دستآمده برای همه، مردم عادی، ثروتمندان و در نتیجه برای کل اقتصاد بهتر خواهد بود. اما این وعدهها عملی نشده است، در عوض، نابرابری افزایش شدیدی یافته است.
نویسنده در «آینده درخشان از آن ما بود» بر سه نیرویی که اقتصاد آمریکا را در قرن گذشته شکل دادهاند تمرکز کرده است: قدرت، فرهنگ و سرمایهگذاری. ویمیگوید، از میان این سه عامل، قدرت مهمترین و تاثیرگذارترین است. قدرت عاملی است که میتواند در دو نیروی دیگر و در بسیاری بخشهای دیگر تغییرات ایجاد کند. قدرت بر بخشهایی از اقتصاد تاثیر میگذارد که مقررات از بالا به پایین اغلب نمیتواند به آنها برسد، مانند تعادل میان دستمزد، سود و دستمزد مدیران در داخل یک شرکت. قدرت همچنین به سیاستهای از بالا به پایین اجازه میدهد پایدار شده و گسترش پیدا کنند و تاثیرات بلندمدت بر جامعه داشته باشند. لئونهارت میگوید، قدرت اصلیترین دلیلی است که اقتصاد ایالاتمتحده در اواسط قرن بیستم شکوفا شد و نابرابری در آن کاهش یافت، قدرت همچنین دلیل اصلی پایداری این تغییرات در طول پنجاه سال گذشته است.
لئونهارت بر این باور است که راه اصلاح وضعیت فعلی نه از اقتصاد، که از سیاست میگذرد. به عقیده وی اگر یک دلیل اصلی برای افول رویای آمریکایی در نیمقرن گذشته وجود داشته باشد، آن فقدان یک جنبش سیاسی قدرتمند برای محافظت از این رویا بوده است. بدون چنین جنبشی، ایالاتمتحده سرمایهداری دموکراتیک را که موفقترین استراتژی برای ارتقای استانداردهای زندگی تودهای بود، کنار گذاشته است. راست سیاسی البته برای کنار گذاشتن سرمایهداری دموکراتیک تمام تلاش خود را به کار برده است، اما به زعم نویسنده دلیل موفقیت این جریان بیعملی یا عمل نادرست جناحهای دیگر سیاسی بوده است. راست سیاسی طبیعتاً تلاش کرده است نسخه مدرنی از اقتصاد خشن دهه 1920 ایجاد کند که در آن نرخ مالیات بر ثروتمندان پایین است و شرکتها اغلب آزادند هر طور که میخواهند رفتار کنند. برخی از رایدهندگان جمهوریخواه، به ویژه افراد مرفه، واقعاً مجذوب این الگو هستند، چون برای شخص آنها سود بالایی به دنبال دارد. برخی دیگر در مسائل اجتماعی و فرهنگی با حزب موافق هستند و ترجیح دادهاند اولویت را به این مسائل اختصاص دهند تا اقتصاد و در نتیجه از حزب پیروی کردهاند. چپ سیاسی، به نوبه خود، به جای مسائل اقتصادی، بر مسائل اجتماعی و فرهنگی تمرکز کرده است. در این گروه سیاسی بخشهای مترقی بزرگی وجود دارند که مملو از رهبران بااستعداد و فعالان جوان آرمانگرا هستند که به ایمنی اسلحه، محیطزیستگرایی، حقوق سقط جنین، حقوق مهاجران، حقوق دگرباشان جنسی، و در دوران ریاستجمهوری ترامپ، مقاومت بهویژه در برابر او اختصاص دادهاند. اما متاسفانه هیچ جنبش قوی مشابهی وجود ندارد که تلاش کند دستمزد کارگران را افزایش دهد، مالیات بر ثروتمندان را افزایش دهد یا بر جلوگیری از بزرگ شدن بیش از اندازه شرکتها تمرکز کند. در حالی که پاشنه آشیل تمام آرمانهای مترقی که برای آن مبارزه میکنند اتفاقاً در همین زمینه متمرکز است و بدون این، جنگ را در تمام میدانهای دیگر به رقیب واگذار خواهند کرد. البته نویسنده بر این باور است که اتحادیههای کارگری تا حدی در این زمینه تلاش میکنند، اما بیشتر آنها بر منافع اعضای خود تمرکز دارند؛ اعضایی که در دهههای گذشته متاسفانه و به خاطر همین سیاستها در حال کاهش بودهاند. لئونهارت میگوید، راست سیاسی میتواند نقش مهمی در چنین جنبشی ایفا کند، البته ممکن است برای برخی افراد تعجببرانگیز باشد، اما در طول تاریخ، و در بسیاری از نقاط جهان امروز، محافظهکاری لزوماً شامل پذیرش اقتصاد لسهفر نبوده است. در عوض میتواند محافظهکاری اجتماعی را با این باور ترکیب کند که دولت مسئولیت ایجاد یک اقتصاد مرفه را دارد که جوامع و خانوادهها را تقویت میکند و از این راه به اصلاح وضعیت موجود کمک کند.
«آینده درخشان از آن ما بود» روایتی گسترده و پر از نوآوری و ظرافت، درام انسانی و امید است. این تاریخ جذاب قدرت جنبشهای دموکراتیک مردمی را از سراسر طیف سیاسی نشان میدهد که به شکلگیری رویای آمریکایی کمک کردند. در طول کتاب با افرادی مانند فرانسیس پرکینز، پل هافمن، سزار چاوز، رابرت کندی، فیلیپ راندولف، گریس هاپر و... آشنا میشوید. اگرچه رویای آمریکایی اکنون برای مردم ایالاتمتحده رویایی دور و دستنیافتنی است، لئونهارت نشان میدهد که چگونه آمریکاییها -اگر خودشان را متعهد به تغییر اقتصاد، مانند گذشته کنند- این قدرت را دارند که یک بار دیگر این رویا را احیا کنند. اما اگر شما اقتصاد را چیزی شبیه به یک اکوسیستم میدانید، که در آن میلیونها عامل منفعتخواه از طریق قیمت در تعامل هستند، این کتاب برای شما مناسب نیست. «آینده درخشان از آن ما بود» دیدگاهی از اقتصاد را ارائه میدهد که در آن تغییرات از بالا به پایین رخ میدهد. این کتابی است درباره سرمایهداری که در آن کارهای اصلی، مهم و تاثیرگذار نه از سوی سرمایهداران و سرمایهگذاران که به دست روسای جمهور، مترقیان و روسای اتحادیه انجام میشود. نویسنده البته هیچ سناریوی دقیق یا حتی نیمهدقیقی درباره اینکه چگونه میتوان رویای آمریکایی را به ریل بازگرداند ارائه نمیکند. اما بیان میکند که این تغییر ممکن است به سیاستمداری با مهارتهای روزولت و ریگان نیاز داشته باشد. همچنین ممکن است نیازمند یک بحران ملی باشد. اما این اشتباه است که منتظر یک نابغه سیاسی یا یک بحران منحصر به فرد باشیم. جفرسون کاوی، مورخ، اشاره کرده است که نیودیل و موفقیت آن به مجموعهای از حوادث غیرمحتمل وابسته بود- رکودی که بیش از سه سال قبل از روی کار آمدن یک رئیسجمهور اصلاحطلب، کشور را فرا گرفته بود. ائتلاف ناپایدار لیبرالهای شمالی و جداییطلبان جنوبی؛ یک دادگاه عالی مرتجع که تنها پس از پیروزی قاطع رئیسجمهور در انتخابات مجدد تسلیم شد و سرانجام جنگ جهانی که کشور را متحد کرد و ایجاد رفاه تودهای را مستحکم کرد. کاوی در کتاب خود به نام «استثنای بزرگ» استدلال کرد که مترقیان مدرن به اشتباه تصور کردهاند که میتوانند انفجار بزرگ سیاستگذاری نیودیل را تکرار کنند، جمع همه این عوامل در کنار هم حتی در خوشبینانهترین سناریوها دیگر ممکن نخواهد بود. استدلال او به درک این واقعیت کمک میکند که چرا رویدادهای پرفرازونشیب دهههای اخیر، از جمله حملات 11 سپتامبر، بحران مسکن و همهگیری کووید، برای نظم بخشیدن به اقتصاد کافی نبودند. کتاب البته به کاستیهایی هم متهم است که دور از ذهن نیست. از جمله اینکه آمار مورد استناد صرفاً بر اساس مطالعه سرشماری و دادههای مالیات بر درآمد که راج چتی، اقتصاددان هاروارد انجام داده، است. این مطالعه نشان داد زمانی اکثریت بزرگ آمریکاییها میتوانستند بیشتر از والدین خود درآمد داشته باشند، اما اکنون فقط نیمی از آنها به احتمال زیاد میتوانند به درآمدی بیش از والدینشان برسند. اگرچه نسبت دقیق به مفروضات مربوط و همانطور که چتی تاکید میکند به تورم بستگی دارد، اما وقتی کوچک شدن اندازه خانوار را در نظر میگیریم، نکته کلی غیرقابل تردید است. اما در عین حال بررسیهای آماری وجود دارد که این نتیجهگیری را زیر سوال میبرد و لئونهارت به سادگی از آنها صرفنظر کرده است. یا مثلاً بنا به بسیاری از بررسیها افول رویای آمریکایی نه از اواخر دهه هفتاد میلادی که از اوایل این دهه آغاز شد، اما لئونهارت به دلیل عدم تطابق این تاریخ با تئوری که در کتاب ارائه میکند از آن حرفی نمیزند. البته به رغم این کاستیها «آینده درخشان از آن ما بود» قطعاً کتاب مهمی خواهد بود که حداقل برای آشنایی دقیق با چند دهه اقتصاد ایالاتمتحده از منظری سیاسی باید خوانده شود.