دستاوردهای موروثی
آیا مهارتهای والدین به فرزندان منتقل میشود؟
خانواده، نهاد اصلی جامعهپذیری کودکان و موثرترین عامل انتقال فرهنگ و رکن بنیادی جامعه است. خانواده از نظر اقتصادی نیز یک نهاد مرکزی است؛ نه فقط به خاطر اینکه بهطور تاریخی خانواده منشأ تولید و توزیع بوده است بلکه به این دلیل که نهاد خانواده، مهمترین مخابرهکننده عقاید اجتماعی است. از طرفی شکلگیری عقاید و ارزشها، بر انتخابهای فرد و همچنین موفقیتهای آتی او اثر قابل توجهی دارد که قابل اغماض نیست. اگرچه اقتصاد جریان اصلی تا حد زیادی نسبت به نقش خانواده و همچنین نقش فرهنگ در تعیین پیامدهای اقتصادی بیتوجهی کرده بود اما چنین رویهای در طول زمان تغییر کرد و اقتصاددانان نیز به بررسی نقش نهاد خانواده در تعیین پیامدهای اقتصادی به ویژه سطح درآمد، آموزش و رفاه فرزندان خانواده پرداختند. اقتصاددانان تایید کردهاند این مهم است که خانواده را در تجزیه و تحلیلهای اقتصادی وارد کنیم تا بتوانیم پدیدههای خرد و کلان، از نرخ باروری گرفته تا چرخههای بیکاری را مورد بررسی قرار دهیم.
یکی از عاملهای مهم و کمککننده در رشد و پیشرفت تحصیلی دانشآموزان چگونگی رفتار، واکنش و ارتباط والدین با فرزندانشان است که میتواند تاثیر بسزایی در رشد تحصیلی آنها داشته باشند. همانطور که میدانیم خانواده اولین نهاد زندگی اجتماعی کودک است که نوع رفتار در آن میتواند در شکلگیری عادتها، انگیزهها و اندیشههای فرزند تاثیر مهمی داشته باشد. به عبارت دیگر، والدین به طرق مختلف میتوانند بر طرز تفکر، استدلال کردن و حتی بر یادگیری و خواندن و نوشتن فرزندان اثر مستقیم بگذارند. نتیجه این تاثیرات، آینده فرد را رقم میزند. از اینرو گروهی از اقتصاددانان در پژوهشی با نام «انتقال بیننسلی مهارتهای شناختی» که به تازگی در ژورنال NEBR به چاپ رسید، به بررسی اثرات خانواده بر دانشآموزان میپردازند. آنها در مقاله خود، با بررسی رابطه بین مهارتهای شناختی والدین و فرزاندانشان، به این نتیجه دست مییابند که این مهارتها از والدین به فرزندان منتقل میشود. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه میشود.
مقاله به دنبال چیست؟
اثرات خانواده بر دستاورد و موفقیتهای فرزندان در طول زندگی مقولهای است که در طیف گستردهای از پژوهشها بررسی شده اما همچنان شواهد معتبر کمی درباره ویژگیهای خانواده که باعث به وجود آمدن این رابطه بین خانواده و دستاورد فرزندان میشود، وجود دارد. این فقدان شواهد در بخش انتقال سرمایه انسانی که یک نهاده و موضوع مهم در آینده اقتصادی است، بیشتر به چشم میآید. نویسندگان مقاله حاضر، اریک هانوشک، بابس جیکوبز، گیدو شورتز، رولف ون ویلدن، استن ورمولن و سایمون وایدرهولد، رویکرد برآوردی جدیدی معرفی میکنند که شواهد علی برای انتقال مهارتهای شناختی در خانوادهها را فراهم میکند. این رویکرد جدید یک ویژگی مهم دارد و آن هم این است که این انتقال مهارت شناختی بهطور کامل قابل اندازهگیری و تعیین نیست بلکه میتواند مستقیماً توسط سیستم آموزشی تغییر کند. به عبارت دیگر، آموزش و تحصیلات در مدارس باعث تغییر در میزان انتقال مهارتهای شناختی از والدین به فرزندان میشود. مهارتهای شناختی به مهارتهایی گفته میشود که برای ما امکان فهمیدن و دانستن را ایجاد میکنند. این مهارتهای شناختی همان توانایی روانی هستند که به انسان اجازه پردازش اطلاعات گوناگون را میدهد. توانایی تفکر و استدلال، صحبت کردن، به خاطر سپردن، سازماندهی کردن، درک و فهمیدن، بخشی از این مهارتهاست که در طول دوران کودکی پرورش پیدا میکند.
درک علتهای بنیادی تداوم پیامدهای اقتصادی در بین نسلها و وجود رابطه بین دستاوردهای خانواده و دستاوردهای فرزندان، یکی از مهمترین موضوعات تحقیقات علوم اجتماعی است. با وجود اینکه تعاملات خانوادگی بدون شک مقولهای پیچیده است و والدین بر درآمدهای فرزندان در آینده از طریق کانالهای چندگانه و مختلف تاثیر میگذارند، نویسندگان این مقاله بر روی یک جنبه خاص از نتایج اقتصادی تمرکز کردهاند. آنها در مقاله خود به بررسی اینکه چگونه مهارتهای شناختی والدین بر مهارتهای شناختی کودکان خود تاثیر میگذارد، میپردازند.
دادهها
هانوشک و دیگر همکارانش برای بررسی رابطه بین مهارتهای شناختی والدین و فرزندان، از یک مجموعه از دادههای منحصربهفرد مربوط به انتقال مهارتهای شناختی در درون خانوادهها استفاده کردهاند. بر اساس این دادههای استفادهشده، رابطه بین اطلاعات مربوط به مهارتهای والدین در یادگیری ریاضی و زبان در 13سالگیشان با دادههای مربوط به آزمونهای مشابه برای فرزندان در همان سن، به عنوان انتقال بیننسلی مهارتها (Intergenerational Transmission of Skills) در نظر گرفته شده است. در این راستا، نویسندگان مقاله از دادههای آزمونهای ملی در مدارس هلند و اطلاعات مربوط به بررسیهای گذشته استفاده کردهاند. آنها در بخشی از مقاله توضیحی درباره سیستم آموزشی هلند ارائه میدهند و از این طریق، رابطه بین این سیستم نمرهدهی در آزمونها و مهارتهای شناختی را تبیین میکنند. طبق سیستم آموزشی هلند، دانشآموزان پس از اتمام دوره ابتدایی خود در سن 12سالگی، بر اساس عملکردشان در آزمون ملیای (CITO) که در پایان این دوره تحصیلی از دانشآموزان گرفته میشود، به سه گروه با عملکرد ضعیف، متوسط و قوی تقسیم میشوند. CITO یک آزمون بزرگ ملی در هلند برای اندازهگیری عملکرد مدرسه و دانشآموزان در ریاضیات و زبان است. علاوه بر این دادهها، در این مقاله از اطلاعات مربوط به مطالعات گذشته که دربردارنده اطلاعات مفیدی درباره میزان مهارتهای شناختی والدین و فرزندان به همراه اطلاعاتی درباره شرایط زندگی این خانوادههاست، استفاده شده است.
استراتژی تجربی بهکاررفته در پژوهش
هدف از این مقاله تخمین اثرات مهارتهای شناختی والدین بر مهارتهای شناختی فرزندان است. خانوادهها مهارتهای مختلف و گستردهای دارند که بر دستاوردهای فرزندانشان اثر میگذارد، اما در این پژوهش، توجه محققان بر روی مهارتهای شناختی معطوف شده است؛ زیرا این بخش از مهارتها، بیشترین تاثیر را بر روی درآمد فرد دارد. در این راستا، آنها مدلی را طراحی کردند که در آن، دستاوردهای فرزندان به دو عامل خانواده و آموزش مربوط میشود. طبق این مدل، عامل خانواده به چند روش بر دستاوردهای فرزند اثرگذار است، درنتیجه این محققان، عامل خانواده را در مدلشان به سه قسمت تجزیه کردهاند. این سه قسمت شامل، 1- مهارتهای شناختی والدین، 2- عوامل پیش از تولد و 3- عوامل پس از تولد میشود. مهارتهای شناختی والدین میتواند شامل مولفههای ژنتیکی و محیطی باشد و عوامل پیش و پس از تولد میتوانند شامل انواع مهارتهای غیرشناختی والدین (به عنوان مثال، ویژگیهای اجتماعی-احساسی) و نیز شرایط اقتصادی خانواده و محل زندگی یا سایر عوامل خارج از خانواده باشد. برای تخمین زدن اثر خانواده بر دستاوردهای فرزندان از بررسیهای رگرسیونی استفاده شده است. اما مشکلی که وجود دارد این است که متغیرهای مهارتهای شناختی والدین و عوامل پیش از تولد و عوامل پس از تولد ممکن است با هم ارتباط داشته باشند، در حالی که در معادلات رگرسیونی، وجود چنین رابطهای برای بررسی آن مشکل ایجاد میکند که به آن مشکل درونزایی میگویند. از اینرو، این محققان از دادههای مربوط به نتایج آزمون ریاضی و آزمون زبان والدین و فرزندان به عنوان مولفهای از مهارتهای شناختی آنها استفاده کردند. آنها در پژوهش خود برای برطرف کردن این مشکل از نتایج و نمرات فرزندان و والدین بین آزمونهای ریاضی و زبان تفاضل گرفتند. به بیان سادهتر، در این مدل، نمرات فرزندان در آزمون ریاضی از نمراتشان در آزمون زبان و همچنین نمرات والدین در آزمون ریاضی از نمرات آنها در آزمون زبان، کسر شده است. با این روش به خوبی میتوان اثرات عوامل غیر خانواده همچون اثر همکلاسیها، معلم و محل زندگی را که بر نمرات آزمونهای زبان و ریاضی دانشآموزان موثرند ولی در این بررسی مورد نیاز نیستند، در تخمین حذف کرد؛ اما علاوه بر این، برخی از اثرات خانواده بر دستاوردهای فرزند نیز حذف خواهد شد. به عنوان مثال، اثراتی همچون انگیزه دادن، دسترسی به منابع کمک آموزشی و مولفههای مربوط به بهداشت و سلامت خانواده و همچنین مهارت به خاطر سپردن که نقش مهمی در یادگیری زبان و ریاضی دارد، با به کار بردن این روش همگی حذف خواهند شد. در نتیجه این تخمین حداقل اثر خانواده را بر مهارتهای فرزندان نشان میدهد. آنها با این تخمین به این نتیجه رسیدند که مهارتهای شناختی والدین به شدت با مهارتهای شناختی فرزندان در ارتباط است و با افزایش یک انحراف معیار در مهارتهای والدین، دستاوردهای فرزندان و مهارتهای شناختی آنها به مقدار 1 /0 انحراف معیار افزایش مییابد.
هانوشک و همکارانش برای حل مشکل درونزایی از روش دیگری نیز استفاده کردند. آنها در پژوهش خود از متغیر ابزاری (IV) بهره بردند تا نشان دهند محیط آموزشی که والدین در آن تحصیل کردهاند چه ارتباطی با مهارتهای فرزندان دارد. سوالی که پیش میآید این است که متغیر ابزاری چیست؟
متغیر ابزاری (IV)
برای تخمین اثر متغیر x بر روی متغیر دیگری مانند y، یک متغیر سوم مانند z وجود دارد که y را فقط از طریق اثرش بر روی x تحت تاثیر قرار میدهد. برای مثال فرض کنید که یک محقق میخواهد اثر تصادفی سیگار کشیدن را روی سلامت عمومی بررسی میکند. همبستگی بین سلامتی و سیگار کشیدن نشان میدهد که ارتباطی بین سیگار کشیدن و سلامتی وجود دارد. برقراری آزمایشی برای تعیین اثرات استعمال سیگار، بسیار سخت و حتی ناممکن است؛ علاوه بر این، کنترل کردن متغیرهای دیگر که بر سیگار کشیدن تاثیرگذارند، در آزمایشی که شامل جمعیت انسانی میشود، بسیار پرهزینه است. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که متغیرهای دیگری ممکن است هر دو تندرستی و سیگار کشیدن را تحت تاثیر قرار دهد، به عنوان مثال، نرخ مالیات بر دخانیات. از اینرو، محقق ممکن است برای تخمین اثر تصادفی سیگار کشیدن روی سلامتی از طریق دادههای مشاهدهشده با استفاده از نرخ مالیات بر روی محصولات توتون بهعنوان ابزاری به جای استفاده از دادههای سیگار کشیدن، در یک رگرسیون استفاده کند.
هانوشک و دیگر همکارانش نیز در این تحقیق از این روش بهره بردند. آنها در بررسی رابطه بین مهارتهای شناختی والدین با دستاورد فرزندان برای از بین بردن اثر همبستگی بین عوامل ژنتیکی (پیش از تولد) و مهارتهای شناختی والدین که به مشکل درونزایی در مدل منجر میشد، از دادههای مربوط به عملکرد همکلاسیان والدین به عنوان متغیر ابزاری استفاده کردند. عملکرد کلاسی که والدین در آن درس خواندهاند بر مهارتهای شناختی والدین اثرگذار است ولی بر عوامل ژنتیکی آنها اثرگذار نیست، پس میتواند متغیر ابزاری خوبی برای این تحقیق باشد. در این راستا آنها میانگین نمرات دانشآموزان کلاسی را که والدین در آن درس خواندند به عنوان مولفهای از محیط آموزشی والدین در نظر گرفتند. بررسی رگرسیونی آنها با این روش نشان میدهد که انتقال مهارتهای شناختی از والدین به فرزندان، فقط از طریق ژنتیک نیست، بلکه محیط آموزشی والدین نیز بر یادگیری، استدلال و فهم فرزندانشان تاثیرگذار است.
جمعبندی
خانواده به عنوان یکی از ارکان اصلی تاثیرگذار بر رشد و شکوفایی شخصیت فرزندان محسوب میشود. با این حال، شواهد معتبر کمی مبنی بر انتقال دانش و مهارت از والدین به فرزندان وجود دارد. از اینرو، گروهی از محققان حوزه علوم اجتماعی با بهکارگیری دادههای مربوط به نتایج آزمون ملی هلند (CITO) و همچنین دادههای بهکاررفته در مطالعات پیشین، به این نتیجه میرسند که رابطه قوی و معناداری بین مهارتهای والدین و مهارتهای شناختی فرزندان وجود دارد. یافتههای این پژوهش همچنین نشان میدهد که انتقال مهارتهای شناختی بین نسلهای مختلف، فقط از طریق ژنتیک نیست، بلکه محیط آموزشیای که والدین در آن تحصیل کردهاند، همچون معلمان، همکلاسیها و شرایط مدرسه والدین بر عملکرد و دستاوردهای فرزندان موثر است. این مقاله همچنین نشان میدهد مهارتهایی که از سمت خانواده به فرزندان منتقل شده است بر انتخاب شغل فرزندان و همچنین درآمد و موفقیتهای آینده آنها تاثیر بسزایی دارد.