خیال خام تولید ملی با گرایشهای ناسیونالیستی
سیاستهای حمایتی ناموجه مانع پیشرفت اقتصاد ایران است
موسی غنینژاد نخستین سخنران همایش «چالشهای تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» بود. دکتر غنینژاد در این همایش از زاویه «مفهوم ملت و تولید ملی در اندیشه اقتصادی و تعبیر رایج آن در ایران» به چالشهای تولید ملی نگریست.
موسی غنینژاد: دکترای اقتصاد توسعه ، دانشگاه سوربن
عضو هیات علمی دانشگاه صنعت نفت - استاد مدعو دانشگاه پاریس عضو شورای سیاست گذاری هفته نامه تجارت فردا
موسی غنینژاد نخستین سخنران همایش «چالشهای تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی» بود. دکتر غنینژاد در این همایش از زاویه «مفهوم ملت و تولید ملی در اندیشه اقتصادی و تعبیر رایج آن در ایران» به چالشهای تولید ملی نگریست. این استاد دانشگاه دیدگاههای خود را حول شش محور«مفهوم مدرن ملت و تعبیرهای متفاوت از آن»،«مضمون اقتصادی ملت و اهمیت آن»،«ناسیونالیسم به عنوان ایدئولوژی تفاوتستیز»، «بدفهمیهای ناسیونالیسم ایرانی»،«فهم درست رابطه میان تولید ملی و ملت -دولت» و«تولید ملی و ضرورت اصلاح فضای کسب و کار» تشریح کرد و گفت:«واژه ملت در زبان فارسی، در دورههای تاریخی متفاوت، معانی متفاوتی داشته و این تحول مفهومی ابهاماتی ایجاد کرده که آثار زیانبار آن تا به امروز تداوم یافته است.» این اقتصاددان سابقه کاربرد مفهوم ملت در ایران را به حدود نیم قرن منتهی به نهضت مشروطیت نسبت داد:«به دنبال آشنا شدن ایرانیان با تمدن و فرهنگ مدرن اروپایی، برخی روشنفکران ایرانی این واژه را معادل کلمهnation قرار دادند.» دکتر غنینژاد توضیح داد که این معادلسازی در نگاه نخست نمیتوانست چندان مشکلآفرین باشد، اما ابهامات ناشی از معنای متعارف ملت در فرهنگ قدیمی ایرانی، از یک سو و تفسیرهای متفاوت و حتی متعارض از مفهوم nation در خود اروپا در سده نوزدهم میلادی و انعکاس کجتاب آن نزد روشنفکران ایرانی، از سوی دیگر، موجب بدفهمیهای زیانباری در مباحث سیاسی و اقتصادی در ایران شده است. به عقیده این اقتصاددان«ملیگرایی احساساتی»، «اقتصاد دولتی»، «سیاستهای حمایتی ناموجه» و «ضدیت بیمنطق با اقتصاد جهانی» را از نتایج ناگزیر بدفهمیهایی میتوان دانست که بیش از یک سده به صورت مانع جدی در مقابل پیشرفت اقتصاد ایران عمل کرده است. او گفت که مفهوم مدرن ملت را تنها در چارچوب پدیده مدرن ملت- دولت میتوان به درستی درک کرد. پدیدهای که به گفته او، شکل جدیدی از واحد سیاسی و حکومتی است که با اشکال قدیمی و سنتی کاملاً متفاوت است. او برای درک این تفاوت به تفاوتهای مفهوم ملت در جامعه سنتی و مدرن اشاره کرد:«جامعه سنتی نوعاً ساختاری ارگانیک دارد که در آن جایگاه هر انسانی که متولد میشود در سلسله مراتب اجتماعی از پیش تعیین شده است. انسانها دارای حقوق برابر نیستند و حقوق و امتیازات هر کسی متناسب با مرتبه اجتماعی است که در آن قرار دارد.» اما بنابر آنچه دکتر غنینژاد توضیح داد، این شکل کلی جامعه سنتی در اروپای غربی به تدریج دچار تحول می شود و ساختار ارگانیک آن رفته رفته جای خود را به جامعهای بدون سلسله مراتب سنتی میدهد که در آن همه آحاد جامعه از حقوق یکسان در برابر قانون برخوردار میشوند. در این شکل جدید جامعه، حکومت نیز جایگاه متفاوتی دارد و همانند جامعه سنتی در راس سلسله مراتب ارگانیک تعریف نمیشود بلکه به عنوان نهاد مورد تایید و یا منتخب اکثریت مردم است که این تحول تدریجی تبلوری از مفهوم ملت-دولت است. دکتر غنینژاد اما سپس از شکلگیری «ناسیونالیسم» به عنوان ایدئولوژی دوران جدید نیز یاد کرد:«تحولات تاریخی اروپا در دو سده گذشته موجب شد که مفهوم ملت ابهامات و پیچیدگیهایی پیدا کند که تا به امروز مساله ساز بوده است.» او ادامه داد:«این مساله بیش از آنکه ناشی از واقعیت تاریخی خود مفهوم ملت باشد ریشه در ایدئولوژی ناسیونالیسم (ملتگرایی) دارد. ناسیونالیسم عمدتاً یک پدیده قرن نوزدهمی و همزاد رمانتیسم آلمانی است که خود واکنشی در برابر نهضت روشنگری و عقلگرایی سده هجدهم بود.»
دکتر غنینژاد درادامه بر سرنوشت مفهوم ملت در ایران نیز دست گذاشت؛ به عقیده او دریک قرن و نیم گذشته، این واژه و مشتقات آن کاربردهای متفاوت و بعضاً متناقضی پیدا کرد. تا پیش از آشنایی ایرانیان با اندیشه مدرن غربی در اواسط سده نوزدهم میلادی، واژه ملت اساساً درمعنای شریعت و پیروان شریعت به کار میرفت و این کاربرد حتی تا سالهای پس از نهضت مشروطه نیز در نوشتههای آن زمان رایج بود.
دکتر غنینژاد از «نهضت ملی شدن صنعت نفت» به عنوان جنبشی یاد کرد که در آن گرایشات ناسیونالیستی ایرانیان به اوج رسیده است؛ به عقیده او، جامعه ایران در این رویداد از ملتسازی عقلانی بازماند. او ادامه داد: «ناسیونالیسم رمانتیک به عنوان نقطه مقابل روشنفکری و عقلگرایی، در دوره رضاشاه و پهلوی دوم نیز خود را در یکسانسازی پوشش، تمرکزگرایی سیاسی و ترویج تفکر بیگانهستیزی به عنوان منشاء مشکلات ایران و همچنین غفلت از ناکارآمدی اقتصاد دولتی و البته غفلت از اهمیت اقتصاد آزاد نشان داد.»
او گفت:«انقلاب اسلامی سال 1357 به اسطوره نظام شاهنشاهی، به عنوان خمیر مایه ناسیونالیسم رمانتیک پهلویها، پایان داد اما در جریان این انقلاب، به دلایلی، درک روشن و منسجمی از مفهوم اقتصادی ملت جایگزین تصورات نادرست و آشفته پیشین نشد.» دکتر غنینژاد در مقاله تحقیق خود، اصل 44 قانون اساسی جمهوری اسلامی را که سلطه بلامنازع دولت بر اقتصاد ملی را مورد تایید قرار داده است مورد اشاره قرار داد و گفت:«این قانون، بخش خصوصی را به عنوان «مکمل فعالیتهای اقتصادی دولتی وتعاونی» تعریف کرد. در حالی که این تفکر معضل بزرگی برای پیشرفت اقتصاد ملی ایجاد کرد و بهرغم ابلاغ سیاستهای کلی اصل 44 قانون اساسی، که در واقع رویکرد اصلاحی بسیار مهمی بود، مشکل کم و بیش همچنان باقی است.» او ادامه داد:«ملت در اندیشه اقتصادی مدرن همان بخش خصوصی است و در حقیقت، این دولت است که در حوزه فعالیتهای اقتصادی باید نقش مکمل را ایفا کند.» به عقیده او، غفلت از اهمیت اقتصاد آزاد با این تصور به وقوع پیوست که اقتصاد آزاد، منجر به وابستگی کشور به دیگران میشود. به اعتقاد دکتر غنینژاد، گرایشات ناسیونالیستی پس از انقلاب اسلامی نیز در حوزه اقتصاد تداوم یافته است. او اما به این نکته اشاره کرد که ناسیونالیسم نوعی انحراف از مفهوم اصلی ملت-دولت است که به جنگ یا تضعیف تولید ملی میانجامد. درحالی که هدف ملت-دولت کاهش هزینه مبادله و شکلگیری جامعه مدنی است. این استاد دانشگاه، سخنانش را با بیان این نکته به پایان رساند که«مهمترین ابزار حمایت، اصلاح فضای کسب و کار است؛ اصلاح و کاهش هزینههای مبادله به عنوان آنچه مانع شکلگیری ملت-دولت است.»
دکتر غنینژاد اما سخنان خود را با بیان این نکته به پایان رساند که در دنیای کنونی، نه تنها رشد تولید ملی، بلکه اقتدارسیاسی و حتی امنیت بینالمللی هر کشور، تا حدود زیادی در تناسب مستقیم با وزن اقتصادی آن در تجارت جهانی است. و البته اینکه«تولید ملی را، امروز، باید در چارچوب جایگاه خود در اقتصاد جهانی تعریف کنیم و در این خیال خام نباشیم که با تکیه بر سیاستهای حمایتی و مداخلهجویانه دولتی با دستاویز قرار دادن نوعی ایدئولوژی ناسیونالیستی، میتوان به سرمنزل مقصود رسید.»