دیپلماتها مشغول مذاکرهاند
شلیک نکنید!
علاوه بر تغییر نگاه منطقی به تحریم(در ایران)، منطق نگاه به تحریم(در آمریکا و اروپا) هم تغییر کرده است. منطق تحریمکنندگان این است که تحریم میکنیم تا مذاکره کنیم، تحریم میکنیم تا جنگ نشود. طبق این منطق تا زمانی که مذاکرهای هست نباید تحریمی باشد.
«من میخواهم به شما دانشجویان بگویم تحریمی که آنها مطرح میکنند مثل یک داستان است که از دور طرف فکر میکرد ماست است، به جلو آمد متوجه شد دوغ است و وقتی که روبهرو شد فهمید آب است.» (۲۰ آذر ۱۳۸۵، خبرگزاری ایسنا) آنکه چنین نگاهی به تحریمها علیه ایران داشت، هفت ماه است دیگر رئیسجمهور نیست؛ حالا به جای کسی که به تحریم میگفت «نیشگون» و در فرجام کار منتظر «پاره شدن قطعنامهدان» تحریمکنندگان بود، کسی آمده که از روز اول مخالف بود پرونده ایران به شورای امنیت برود و تحریم یدک بکشد، ولی جانشیناش در شورای عالی امنیت ملی میگفت «ما را از لولوی شورای امنیت نترسانید». به جای رئیس دولتی که باور داشت «اگر روزی ملت ما اینطور تحریم شود مردم ما جشن میگیرند»، رئیسجمهوری بر سر کار است که میگوید «باید زنجیرهای ظالمانه تحریم بر دست و پای اقتصاد کشور را پاره کنیم». به جای کسی که میگفت «ایران با آمریکا روابط اقتصادی ندارد که از تحریم ضرر کند. ایران با اروپا، چین و ژاپن رابطه اقتصادی دارد و در حقیقت آمریکا با حرکت در مسیر تحریم این کشورها را تحریم میکند و به دلیل اینکه خودش هیچ سودی نمیبرد، قصد دارد دیگران هم سودی از
رابطه با ایران نبرند»، کسی پیروز انتخابات شده که میگوید «ما تحریم را به ضرر همه میدانیم و نه تنها ملت ایران؛ این تحریمها حتی به ضرر تحریمکنندگان است». وزیر خارجه آن دولت میگفت «اگر تا به امروز دشمن ۱۰۰ دلار برای ایجاد تحریمها علیه ایران هزینه کرده باشد حتی ۱۰ دلار نیز از آن منفعت نبرده است»، و وزیر خارجه این دولت میگوید «تفکر بازی با حاصل جمع صفر و برد و باخت نتایج مثبتی را در بر نداشته است و طی دهه اخیر همه بازنده بودند». تو گویی فرزندان فکری آدام اسمیت در ایران بر جای مرکانتیلیستها نشستهاند؛ بر جای کسانی که معتقدند سود یک نفر، زیان دیگری است؛ هیچ کس چیزی به دست نمیآورد مگر آنکه کسی از دست بدهد. اینان که آمدهاند معتقدند تمام کشورها میتوانند از تجارت آزاد به طور همزمان سود ببرند و در تجارت نباید دید چه کسی درصد بیشتری از دیگری سود میبرد، همه باید از مراوده سودمند شوند. بازی از پیش باخته برای طرفین، لذتی برای ادامه دادن ندارد. تحریمشونده میگوید: «طبیعت تحریم، فسادآور است. چگونگی دور زدن تحریمها برای فعالان اقتصادی ما به یک مساله عادی تبدیل شده است. وقتی شما به ایران نگاه میکنید، مشاهده
میکنید که اکثر سواریهای شرکت پورشه آلمان در منطقه خاورمیانه در تهران در حال ترددند. اما این آن معاملهای نیست که ما خواهانش هستیم.» (محمدجواد ظریف در گفتوگو با شبکه تلویزیونی فونیکس آلمان)
شمشیر داموکلس یا تیغ گیوتین؟
علاوه بر تغییر نگاه منطقی به تحریم (در ایران)، منطق نگاه به تحریم (در آمریکا و اروپا) هم تغییر کرده است. منطق تحریمکنندگان این است که تحریم میکنیم تا مذاکره کنیم، تحریم میکنیم تا جنگ نشود. طبق این منطق تا زمانی که مذاکرهای هست نباید تحریمی باشد. این اصل از همان شروع مذاکرات هستهای ایران و تروئیکای اروپایی و بعد ۵+۱ نقض شد؛ چرا که تحریم بعد از پایان مذاکره جای خود را به تحریم بر فراز مذاکره داد. در دوره احمدینژاد با ناکامی هر دور از مذاکرات، مجموعهای از تحریمها اعمال میشد؛ به عبارتی تحریمی که به ادعای بانیانش بایستی ابزار توفیق مذاکره باشد، ابزار توقیف مذاکره شد. پرونده هستهای در دور تسلسل «مذاکره بیشتر، تحریم بیشتر» گرفتار آمد. تحریم از شمشیر داموکلس بالای سر مذاکره تبدیل به تیغ گیوتین بر گردن مذاکره شد. نتیجه این شد که تحریم به جای اینکه «ابزار» مذاکره باشد، «موضوع» مذاکره شد. اختلافی که دولت آمریکا با کنگره ایالات متحده دارد و حتی تهدید به وتوی تحریمهای بیشتر، برخاسته از همین تغییر منطق است. سوال مشخص دولت از کنگره آمریکا این است که
اگر قرار بود تحریمها ایران را پای میز مذاکره بیاورد که آورده است، توافق ژنو حاصل شده و گفتوگوها برای توافق نهایی در جریان است، پس منطق اصرار بر اعمال تحریمهای جدید چیست؟ به تعبیر باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا «اگر مذاکرات به خوبی پیش نمیرفت در این صورت اتاق مذاکره ترک میشد و همگان میدانستند که چه اتفاقی در آینده خواهد افتاد. شما نمیتوانید زمانی که مذاکرات ادامه دارد، در وسط اتاق شلیک کنید. معنای اعمال تحریمهای جدید در حال حاضر چنین احساسی را به وجود میآورد.»
جنگطلب یا پلیس بد؟
سناتورهایی که میخواهند دیپلماتها در اتاق مذاکره صدای شلیک را بشنوند، استدلال میکنند نقش آنها «پلیس بد» است و به گفته سناتور رابرت منندز، رئیس دموکرات کمیته روابط خارجی سنا ایفای این نقش «کمک موثری به دولت اوباما میکند تا در مذاکره با ایران از اهرم کنگره به عنوان یک ابزار فشار بهره ببرد». آنان که در اتاق مذاکره هستند، شنیدن صدای شلیک تیر را بازگشت به مسیر قبلی یا ورود به راه پرخطر جنگ تعبیر میکنند. ظریف، وزیر خارجه ایران که تحریمهای بیشتر را به منزله مرگ توافق ژنو دانسته، راه رفته «تحریم بیشتر، سانتریفوژ بیشتر» را یادآوری کرد: «ما هشت سال قبل۲۰۰ سانتریفوژ داشتیم اما اکنون تحریمها باعث شد که ۱۹هزار سانتریفوژ داشته باشیم» و جان کری، همتای آمریکاییاش راه نرفته «جنگ» را: «من از جنگ ویتنام یک درس بزرگ گرفتهام و آن این است که پیش از اعزام نیروهای جوان باید به دنبال یافتن گزینه و راهکار بهتری باشید». کاخ سفید از همین موضع کنگره را به جنگطلبی متهم کرده است، خصوصاً که برنادت میهان، سخنگوی شورای امنیت ملی ایالات متحده در بیانیهای گفته بود: «اگر برخی
اعضای کنگره مایلند ایالات متحده به اقدام نظامی دست بزند، بهتر است در برابر مردم آمریکا صراحت لهجه به خرج دهند. در غیر این صورت، مشخص نیست که چرا یک عضو کنگره باید از طرحی حمایت کند که در صورت تصویب، ممکن است در را به روی تلاشهای دیپلماتیک ببندد و این احتمال را افزایش دهد که ایالات متحده ناگزیر شود یا گزینه نظامی را انتخاب کند یا به ایران اجازه دهد برنامه هستهای خود را پیش ببرد.» به همین دلیل است که سناتور منندز میگوید: «من جنگطلب نیستم. یک پلیس بد هستم.»
از راه فرار تا گامهای متقابل
آنچه رسانههای منتقد دولت در ایران بزرگنمایی میکنند تاکید دولت آمریکا بر حفظ ساختار فعلی تحریمها یا همان عبارت باقی ماندن ۹۵ درصد تحریمها علیه ایران حتی با اجرای توافق ژنو است. به طور مشخص هم جدال دولت و کنگره آمریکا بر سر «تشدید میزان» یا «حفظ سطح موجود» تحریمهاست. در این معادله یکی (کنگره) تحریم را «ابزار فشار برای حصول توافق نهایی» و دیگری (دولت) آن را «اهرم نمایش جدیت آمریکا برای حفظ دیپلماسی» میداند. دولت آمریکا تحریم بیشتری اعمال نمیکند تا همبستگی بینالمللی (اتحاد آمریکا با دیگر اعضای 1+5) مخدوش نشود و از وقوع جنگی جدید جلوگیری کند؛ دولت آمریکا به سطح فعلی تحریمها پایبند میماند و حتی تحریمهای قبلی را با قوت اعمال میکند، نمونهاش تحریم شرکتها و نهادهای طرف معامله با ایران پس از توافق ژنو. در اینجا هم تحریمکننده با یک پارادوکس روبهروست. در اردیبهشت ماه امسال که سناتورهای آمریکایی طرح تحریم جدیدی علیه ایران در دست بررسی داشتند و جان کری هم مخالف اعمال آنها بود، یکی از سناتورها (مارک استیون کرک) گفت: «بستن راههای فرار از
تحریمها، امری حیاتی در سیاست تحریمها به شمار میرود.» کرک و همفکرانش میکوشیدند تا شدیدترین مجازاتها را علیه موسسههای مالی خارجی اعمال کنند که هر گونه تبادل مالی را با بانک مرکزی ایران و دیگر موسسههای مالی تحت تحریم انجام میدهند. بنابراین برای سفت کردن پیچ و مهره هر نظام تحریم، نیاز به اضافه کردن قفلهای جدیدی هست که راه فرار را ببندد. این خود آغاز دور تسلسل «تحریم بیشتر برای تقویت تحریم قبلی» است. تریتا پارسی، عضو شورای ملی ایرانیان آمریکا تحریمها را به قطاری تشبیه میکند که تنها به سوی یک جهت حرکت میکند و هیچ ترمزی ندارد.
حال سوال این است، اگر تحریم ابزار دیپلماسی قهرآمیز است، به قول «گروه بینالمللی بحران» تنها زمانی کارگشاست که «بتوان آنها را در مقابل رفتار سازنده کشور تحت تحریم لغو کرد. اما تحریمهای ایران به قدری گسترده و بههمتنیده شدهاند که برداشتن آنها بدون دگرگونیهای اساسی - و نامحتمل- در سیاست داخلی و خارجی ایران تقریباً ناممکن است». این گروه با در نظر گرفتن این واقعیت تنها راهحل عملی را تعلیق -نه لغو - برخی از تحریمها توسط ۵+۱ در مقابل تعلیق - نه توقف کامل- برخی از فعالیتهای هستهای ایران میداند. راهی که در ژنو تحت عنوان «برنامه اقدام مشترک» طی شد و در مذاکرات جاری درباره توافق نهایی پیش رو قرار دارد، شباهت زیادی به همین فرمول دارد. در مقدمه متن توافق ژنو آمده است: «هدف این مذاکرات رسیدن به یک راهحل جامع مورد توافق و بلندمدت است به نحوی که تضمین کند برنامه هستهای ایران کاملاً صلحآمیز باقی خواهد ماند. این راهحل جامع به مثابه یک مجموعه منسجم خواهد بود که هیچ بخشی از آن مورد توافق قرار نمیگیرد مگر آنکه در مورد تمامی بخشهای آن توافق حاصل شود. این راهحل جامع شامل یک فرآیند متقابل و قدم به قدم است و به
رفع همهجانبه تمامی تحریمهای شورای امنیت، تحریمهای چندجانبه و تحریمهای ملی مربوط به برنامه هستهای ایران میانجامد. در فاصله میان گامهای اولیه و گام آخر، گامهای دیگری از جمله پرداختن به قطعنامههای شورای امنیت با هدف پایان رضایتبخش بررسی موضوع توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود خواهد داشت.» طبق این متن، نقش و کارکرد تحریمها در حکم تسهیلکننده توافقهای ایران و ۵+۱ خواهد بود و همان ابزاری است که در مقابل رفتار سازنده ایران قابل کاهش و حتی تعلیق است. طبق این توافق، اعمال تحریمهای بیشتر نه فقط ناقض اصل توافق گام به گام (با وجود اقدامات داوطلبانه ایران) است که تحریمها را به همان جایگاه پیشین با همان کارکرد بازمیگرداند.
اختلاف اسرائیل و آمریکا
اختلاف اسرائیل با آمریکا درباره توافق ژنو هم از همین اختلاف در کارکرد تحریمها نشات میگیرد. اسرائیل تحریم را تبدیل به هدفی برای تضعیف ایران میداند نه ابزاری برای توافق با ایران. وزیر اقتصاد اسرائیل در سخنرانی خود در مرکز تحقیقات بروکینگز در واشنگتن مدعی شده بود: «هنگامی که اقتصاد ایران بهشدت تضعیف شده فرصت مناسب است که به ایرانیها گفته شود بین داشتن برنامه هستهای نظامی یا داشتن اقتصاد، یکی را انتخاب کنید. شما نمیتوانید این دو را با هم داشته باشید.»
هماکنون زمان بیدقتی نیست. هدف از مذاکرات جاری میان ایران و گروه ۵+۱ نباید تنها توقف برنامه اتمی تهران بلکه باید برچیدن کامل این برنامه باشد. من مطمئن هستم اگر فشارها را علیه ایران افزایش دهیم معامله صحیح را با این کشور به دست خواهیم آورد. این گفتهها به وضوح هدف و خواست اسرائیل از اعمال تحریم علیه ایران را نمایان میکند؛ به عقیده سران اسرائیل «کاهش تحریمها علیه ایران، رفتارها و سیاستهای جمهوری اسلامی را تغییر نداده است». به واقع برچیدن کل تاسیسات اتمی ایران تنها بخشی از خواست اسرائیل از آمریکاست؛ هدف نهایی تلاش در جهت تضعیف نقش و کارکرد منطقهای آن است. گفتههای باراک اوباما در جریان سفر بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل به آمریکا مشخصاً نشانه تفاوت دیدگاهی است که واشنگتن - تلآویو درباره جایگاه منطقهای و جهانی ایران دارند و برداشت و هدف طرفین از پیگیری تحریمهای ایران: «آنها کره شمالی نیستند بلکه ایران یک کشور بزرگ و قدرتمند است و خود را به عنوان یک بازیگر مهم در صحنه جهانی میبیند. من فکر نمیکنم که اتفاق ناگواری افتاده باشد که ما بخواهیم به این مسائل پاسخ دهیم. بر اساس همان دلیل آنها به میز
مذاکره برای رفع تحریمها آمدهاند.» مشکل اوباما با سران «آیپک»، لابی اسرائیل در آمریکا نیز در همین است که آنها ادعا میکنند «ایران در نتیجه زور تحریمها بر سر میز مذاکرات حاضر شد» و «تا زمانی که ایران درخواستهای مذاکرهکنندگان را بپذیرد، تحریمها باید ادامه یابد. و امکان دور زدن تحریمها از ایران گرفته شود». کاخ سفید تحریم را گزینهای پس از شکست مذاکرات میداند نه همزمان با آن؛ حتی گزینهای قابل حذف در صورت توافق نهایی با ایران، چنانکه وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا گفته است: «تحریم به خودی خود، هدف نیست؛ بلکه ابزاری است برای رسیدن به هدف نهایی. تحریمها برای این اعمال شدند تا ایران را وادار کند که درباره تصمیمهایی که میگیرد فکر کند و به میز مذاکره بیاید. این تحریمها اعمال شد تا ایران نگرانی جامعه بینالمللی را جدی بگیرد. ایران این کار را شروع کرده و برنامه اقدام مشترک قدم اول در این زمینه است. در نتیجه ما در طول این شش ماه شاهد تعلیق هدفدار و محدود برخی تحریمها هستیم و همچنین آزاد شدن بخشی از پولهای بلوکهشده ایران. در نتیجه برای مردم ایران چشمانداز رفع همه تحریمها وجود دارد، اما این احتیاج
به یک توافق جامع دارد که به همه جوانب برنامه هستهای ایران میپردازد و به جامعه بینالمللی اطمینان میدهد که ایران نمیتواند به سلاح اتمی دست یابد و این برنامه تنها ماهیت صلحآمیز دارد.» ایران هم با چنین هدفی پای میز مذاکره آمده است «حذف همه تحریمها در برابر توافق نهایی با ۵+۱». از این جهت هدف مشترکی بین ایران و آمریکا وجود دارد؛ بنابراین تحریمهای بیشتر علیه ایران آن هم در شرایطی که دو طرف میز با یک هدف و خواست مشترک در حال مذاکرهاند، چه معنایی جز بههم زدن روند مذاکره - و نه تلاش برای تقویت آن- دارد؟ به تعبیر اوباما «در همه مذاکرات انجامشده مکانیسمهایی برای نشان دادن حسننیت وجود دارد، همانگونه که در فیلمها نشان داده شده است زمانی که دو دشمن بر سر میز مذاکره میآمدند برای یک لحظه سلاحهای خود را غلاف کرده و بر روی میز میگذاشتند و بعد با یکدیگر مذاکرات خود را آغاز میکردند.» بنابراین در دست گرفتن سلاح در اتاق مذاکره و شلیک آن چگونه میتواند راه رسیدن به توافق را میسر کند؟ جز اینکه هدف آنان از چنین روندی عدم حصول توافقی جامع میان ایران و ۵+۱ باشد؟ اگر هدف از تحریمهای جدید هم ارائه پیامی به ایران
باشد که جیمز کلپر، مدیر سازمان اطلاعات ملی آمریکا به سنا گفته: «بسیار مهم است به خاطر داشته باشیم که ایرانیان از چگونگی عملکرد دولت آمریکا آگاهند، بنابراین لزومی به تحریمهای بیشتر در حال حاضر نیست». پیغامی که از داخل اتاق شنیده میشود واضح است: «شلیک نکنید! دیپلماتها مشغول مذاکرهاند.»
دیدگاه تان را بنویسید