تاریخ انتشار:
داستان محسن پهلوان، از لزوم پایبندی به قوانین و افشای اطلاعات حکایت میکند
پدیده عبرتآموز
مردم ایران و فعالان اقتصادی همیشه چشم به قیمتهای جهانی نفت دوختهاند و قیمت کالاهای اساسی در بازارهای جهانی نیز از پیش نگاهشان دور نیست. مسائلی مثل نرخ تورم، رشد اقتصادی، نرخهای بهره، قیمت ارز و… از عوامل مهم تصمیمگیری است و محققان و فعالان به دنبال کسب اطلاعات صحیح پیرامون این موضوعات هستند.
مردم ایران و فعالان اقتصادی همیشه چشم به قیمتهای جهانی نفت دوختهاند و قیمت کالاهای اساسی در بازارهای جهانی نیز از پیش نگاهشان دور نیست. مسائلی مثل نرخ تورم، رشد اقتصادی، نرخهای بهره، قیمت ارز و... از عوامل مهم تصمیمگیری است و محققان و فعالان به دنبال کسب اطلاعات صحیح پیرامون این موضوعات هستند.
سال پرحادثه
اقتصاد ایران اما در سال 1393 چند اتفاق ویژه را نیز تجربه کرد. اتفاقاتی که با تواتر کمتری در اقتصاد روی میدهند و گاهی هم «یکبار برای همیشه» هستند. بروز برخی مشکلات در حوزه بانکی ناشی از انجماد نقدینگی که حاصل سیاستهای اقتصادی سالهای گذشته بود، رکود عمیق در برخی بازارها از جمله بازار مسکن و بازار سهام، توقف مگاپروژههای آغازشده در سالهای پیش و... از جمله برخی از این اتفاقات مهم و تاثیرگذار در فضای اقتصاد ایران هستند.
حکایت دو نفر
در میان این اتفاقات دو رخداد مهم هم پیرامون نام دو سرمایهگذاری اتفاق افتاد که طی سالهای اخیر به شهرت و ثروت رسیده بودند. ظاهراً اولی ثروتش را از معاملات نفتی کسب کرده بود و البته به توسعه تجارت خود در بخشهای گردشگری و توریسم و... پرداخته بود. دومی اما تجارت خود را از رستورانداری آغاز کرده بود و با ساخت یک مجتمع عظیم تجاری و توسعه این ایده به سراسر کشور و حتی کشورهای خارجی مشهور شده بود. اولی بازداشت شد، کسبوکارهایش در محاق ابهام فرو رفت و داراییهایش به بستانکارانش واگذار شد (یا میشود). دومی اما با انتشار گسترده خبر و شایعه (راست یا دروغ) مواجه شد و فعلاً در پی رتق و فتق امور است و امیدوار است بتواند فعالیتهای خود را ادامه دهد. اولی بابک زنجانی بود و دومی محسن پهلوان. این یادداشت حاوی نکات و درسهایی است از ماجرای کسبوکار دوم (شرکت پدیده شاندیز) با ذکر این توضیح که من البته دارای شایستگی حقوقی نیستم و بنابراین از این منظر به ماجرا نگاه نمیکنم و تنها برخی از ابعاد اقتصادی (بهخصوص در حوزه اطلاعرسانی) موضوع مورد توجه این یادداشت است.
ناکارایی سهام پدیده
داستان پدیده شاندیز و موج خبری ناگهانی حولوحوش این شرکت برای بسیاری از فعالان اقتصادی قابل پیشبینی بود. سرعت افزایش قیمت سهام این پروژه، عدم نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار (بهرغم هشدارهای بسیار در این مورد)، عدم ارائه صورتهای مالی شفاف، نحوه معامله سهام این شرکت و... همه و همه نشانههایی از یک ناکارایی عمیق در بازار معاملات این سهام داشت که البته به عقیده شخص نگارنده بسیار هم دیر به بحران برخورد.
پدیده شاندیز از طریق تبلیغات بسیار گسترده در رسانههای عمومی و با فروش اوراقی که شبیه سهام بود از طریق منابع عمومی(مردم) تامین مالی کرد. یک اصل ساده در مدیریت مالی عمومی(public finance) اشاره میکند که هرگاه تامین مالی از طریق عموم انجام میشود، باید نظارت هم وجود داشته باشد و استانداردهای گزارشگری رعایت شود.
معضل همیشگی نظارت
پدیده شاندیز از طریق تبلیغات بسیار گسترده در رسانههای عمومی و با فروش اوراقی که شبیه سهام بود از طریق منابع عمومی (مردم) تامین مالی کرد. یک اصل ساده در مدیریت مالی عمومی (public finance) اشاره میکند که هرگاه تامین مالی از طریق عموم انجام میشود، باید نظارت هم وجود داشته باشد و استانداردهای گزارشگری رعایت شود. اساساً وجود نهادهایی مانند کمیسیون بورس و اوراق بهادار (SEC) در آمریکا یا نهاد ناظر بر خدمات مالی (FSA) در انگلستان به دلیل وجود این اصل بدیهی است. در قانون بازار اوراق بهادار ایران نیز سازمان بورس و اوراق بهادار مسوولیت نظارت بر شرکتهای سهامی عام و تامین منابع از طریق عمومی را عهدهدار شده است. اما طی این سالها سازمان بورس و اوراق بهادار که برای یک افزایش سرمایه کوچک شرکتهای بورسی، سختگیریهای بسیار میکرد (که البته برخی از این سختگیریها بسیار هم بجا بوده است)، نظارت بر برخی از مگاپروژههایی که از طریق تبلیغ در رسانههای پرمخاطب، منابع عمومی را به کار میگرفتند جدی نگرفت. این عدم نظارت همراه شد با افزایش چشمگیر حجم نقدینگی در کشور و چه بسیار پروژههایی که منابع عمومی را بدون گزارشگری مناسب در
اختیار گرفتند و پروژههای ریزودرشتی را اجرا کردند.
ضعف شفافیت
اشاره شد که علاوه بر عدم نظارت سازمان مسوول در این حوزه، عدم شفافیت اطلاعاتی شرکت ناشر نیز بر ابعاد مساله افزوده بود. شرکت و پروژه صورتهای مالی شفافی ارائه نمیکردند و بر این اساس تنها مرجع قیمتگذاری قیمت سهام پروژه پدیده شاندیز بازار ناکارایی بود که بر اساس شایعات توسط شرکتهای زیرمجموعه اداره میشده است. البته ناگفته پیداست که وقتی بر انتشار سهام نظارت مستقیمی صورت نمیگرفته است، خرید و فروش سهام این پروژه نیز بدون نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار بوده است.
بازی تبلیغات
رشد بیرویه سهام شرکت در سالهای اولیه فعالیت آن و البته حجم عظیم تبلیغات موجبات امیدواری و حتی حرص و طمع بسیاری از سرمایهگذاران را فراهم کرده است و نقدینگی سرگردان (که در سالهای 1388 تا 1392، کم هم نبود) را به سمت خود جذب میکرد. ناگفته نماند که تبلیغات این شرکت در رسانههایی مثل صدا و سیما یا تبلیغات بیاندازه در فرودگاههای کشور بیش از حد معمول اعتماد مردم را جلب کرده بود. محسن پهلوان در مصاحبهای گفته بود که بازی تبلیغات را بلد است و الحق که راست گفته بود.
رشد تصاعدی قیمت سهام
افزایش قیمت سهام این پروژه چنان چشمگیر بود که دارندگان وجوه مازاد به سادگی نمیتوانستند از کنار آن عبور کنند. برخی از متخصصان مالی که در سالهای پیش نسبت به خرید سهام پدیده شاندیز هشدار داده بودند و حتی برخی از اطرافیان خود را از این کار منع کرده بودند، پس از افزایش چندین 10برابری قیمت سهام (که البته شایع شده بود که توسط شرکتهای زیرمجموعه شارژ میشود) سرافکنده بودند. شرکتهای دیگر هم که دیدند چه ساده بدون نظارت میتوان صدها میلیاردها تومان جذب کرد، دست به کار شدند و مدل پدیده شاندیز را تکثیر کردند. رشد سهام ادامه داشت، پدیده در حجم بسیار تبلیغ میکرد، انتشار سهام و معاملات آن تحت نظارت سازمان بورس و اوراق بهادار نبود، شرکتهایی مانند پدیده شاندیز ایجاد میشدند، شبکه بانکی با مشکلات معوقات مواجه بود، پروژههای ساختمانی خوابیده بودند و... شد آنچه نباید میشد.
وقتی همه مقصرند
توقف معاملات پدیده شاندیز و خبرها و شایعات پیرامون آن مثل یک بمب خبری در فضای رسانهای و بهخصوص فضای مجازی انتشار یافت. اصل قضیه البته این بود که پدیده باید شفافسازی کند و این همان کاری است که از ابتدا باید انجام میشد و اگر امروز پروژهای به آن بزرگی بلاتکلیف است، تنها یک مقصر ندارد؛ عدم نظارت بهموقع نهادهای ذیربط و شانه خالی کردنهای متوالی و همچنین عدم شفافیت اطلاعاتی و عدم اجرای مناسب قوانین بیتردید عامل بسیار مهمی در وقوع حادثهای است که امیدواریم به خیر بگذرد.
دیدگاه تان را بنویسید