آتشی که گلستان نمیشود
جنگها چگونه جنگلها را به بیابان تبدیل میکنند؟
معمولاً تصور میشود که جنگ، برنده و بازنده ایجاد میکند؛ یا از میدان نبرد پیروز و قهرمان بیرون میآیید، یا شکستخورده، مجروح یا مرده. ماهیت جنگ تهاجمی است و اغلب فقط به نفع کسانی است که از قدرت خود به شیوههای خودخواهانه استفاده میکنند. تعارض همیشه باعث میشود قربانی از محیط خارج شود، زیرا فعالیتهای نظامی، زمین را با آلودگی سمی و زیرساختهای ویرانشده، مناظر پر از زباله و سوراخهایی در لایه ازون نشانهگذاری میکنند. بمباران و سایر روشهای جنگی مدرن به طور مستقیم به حیات وحش و تنوع زیستی آسیب میزند. آسیب جانبی درگیریها میتواند تا 90 درصد از حیوانات بزرگ را در یک منطقه بکشد. آلودگی ناشی از جنگ، آب، خاک و هوا را آلوده کرده و مناطق جنگی را برای سکونت مردم ناامن میکند.
طبق گزارش گاردین، ارتشهای جهان حدود شش درصد از کل انتشار گازهای گلخانهای را تشکیل میدهند و بسیاری از دولتها حتی دادههایی نیز در مورد انتشارهای ناشی از فعالیتهای نظامی گزارش نمیدهند. ارتش حتی در زمان صلح، مقادیر زیادی انرژی کثیف مصرف میکند. به عنوان مثال، 566 هزار ساختمان وزارت دفاع ایالاتمتحده، 40 درصد از مصرف سوختهای فسیلی را به خود اختصاص میدهند. در کشورهایی مانند سوئیس و بریتانیا، وزارتهای دفاع به طور مشابه بیشترین سوختهای فسیلی را در میان سازمانهای دولتی مصرف میکنند. سایر کشورهای دارای ارتش عظیم مانند چین، عربستان سعودی و روسیه، مجموع انتشار گازهای گلخانهای خود را گزارش نمیکنند، اما انتظار میرود الگوی مشابهی داشته باشند.
در حالی که به دومین سالگرد تهاجم روسیه به اوکراین نزدیک میشویم، در ادامه به اثرات جنگ بر روی محیط زیست، و اینکه آیا این امر بر توجیه درگیری نظامی خشونتآمیز تاثیر میگذارد، میپردازیم.
چهارمین «کشور» منتشرکننده کربن!
به گفته رصدخانه درگیری و محیط زیست، «تاثیر زیستمحیطی جنگها خیلی قبل از شروع آنها آغاز میشود». برای ایجاد و حفظ ارتش، منابع و پول زیادی نیاز است. به عنوان مثال، ایالاتمتحده برای سال مالی 2023، 773 میلیارد دلار را به «اهداف دفاعی» اختصاص داد. ارتش همچنین از منابع زیادی استفاده میکند که به مقادیر زیادی انرژی نیاز دارد، از جمله وسایل نقلیه زمینی، هواپیماها و کشتیها، و این انرژی معمولاً از منابع تجدیدناپذیر تامین میشود. در نتیجه، ارتشها در سراسر جهان دیاکسید کربن را در مقادیر بسیار زیاد منتشر میکنند و مسوول 5 /5 درصد از کل انتشار کربن هستند. اگر همه ارتشهای جهان یک کشور بودند، این کشور فرضی جایگاه چهارم را در زمینه انتشار کربن داشت. در نهایت، ساختار ارتش، به عنوان ابزاری برای دولت، از ایجاد سازوکارهای نظارت بیطرفانه برای نظارت بر استفاده از منابع و هزینهها جلوگیری میکند. در هر صورت، دولتهای نظامیگرا برای تضمین دسترسی دائمی به منابع طبیعی مانند نفت و گاز و حتی جنگ بر سر چنین کالاهایی تلاش میکنند. با در نظر گرفتن همه این حقایق، جای تعجب نیست که صنایع نظامی اینقدر برای محیط زیست مخرب است. ارتش با داشتن بودجههای نامحدود و عدم پاسخگویی، برای ایجاد ویرانی بر روی زمین کاملاً مناسب است.
برای مثال نیروهای ایالاتمتحده و متحدانش، بیش از 337 هزار بمب و موشک به کشورهای دیگر در 20 سال گذشته شلیک کردهاند. جتهای حامل این سلاحها میتوانند در هر مایل 28 /4 گالن بنزین بسوزانند و هر انفجار، گازهای گلخانهای بیشتری را منتشر میکند و جذبکنندههای کربن طبیعی مانند خاک، پوشش گیاهی و درختان را از بین میبرد. اگر ارتش ایالاتمتحده خودش یک کشور بود، جایگاه چهل و هفتم بالاترین میزان انتشار گازهای گلخانهای در سراسر جهان را داشت که بیشتر از کشورهای دانمارک، سوئد و پرتغال است. در نمونهای دیگر، مردم افغانستان علاوه بر آلودگی بیوقفه ناشی از بمبها، در معرض چالههای سوزاندن در هوای آزاد قرار گرفتهاند که به وسیله ارتش برای دفع زبالهها استفاده میشود. دود حاصل از این گودالها موجب افزایش نرخ سرطان برای جانبازان و افراد محلی شده است. مدیریت زباله هنگام درگیری به هم میریزد، و برای خانوارها غیرمعمول نیست که زبالههای خانگی را بسوزانند و زبالههای انسانی را در آب رها کنند.
در یمن نیز، عربستان سعودی بهطور مداوم زیرساختهایی مانند کارخانههای نمکزدایی، سدها و مخازن را بمباران کرده و جوامع را از دسترسی آسان به آب محروم کرده است.
اکوسیستمهای دریایی در برابر این آلودگی محافظت نمیشوند. در حقیقت، کشتیهای جنگی مقادیر بسیار زیادی زباله را در آبها رها میکنند و زیستگاههای دریایی و خطوط ساحلی را تخریب میکنند. حتی در زمان صلح، تمرینات آزمایشی نظامی، به آلودگی گسترده منجر میشود. ارتشهای جهان حدود یک تا شش درصد از کل زمینها را اشغال میکنند. در این زمینها، آنها با مقررات زیستمحیطی کمی روبهرو هستند و با مواد شیمیایی که در بسیاری از جاها ممنوع است، آزمایش میکنند.
تخریب حیات سبز
هرگز محاسبه نشده که چقدر حیات وحش در اثر جنگ از بین رفته است- حیوانات کشته شده، حیات گیاهی سوزانده شده و تنوع زیستی بیپایان نابود شده است.
بر اساس مطالعهای که در نشریه نیچر منتشر شده است، تعداد حیوانات بزرگ موجود در یک منطقه میتواند تا 90 درصد در طول درگیریهای انسانی کاهش یابد و حتی یک سال جنگ باعث از بین رفتن حیاتوحش برای مدتی طولانی میشود. مطالعه دیگری نشان داد که در طول جنگ داخلی موزامبیک (از سال 1977 تا 1992)، تراکم جمعیت 9 گیاهخوار بزرگ -از جمله فیل، گورخر، اسب آبی و گاومیش- بیش از 90 درصد در پارک ملی گورونگوسا کاهش یافت. در طول جنگ ویتنام، بیش از پنج میلیون هکتار جنگل و 500 هزار هکتار زمین کشاورزی ویران شد. پس از آنکه صدام حسین، رئیس جمهور اسبق عراق، دستور توقف رودخانههای بزرگ را برای سرکوب شورش داد، زمینهای باتلاقی سرسبز در عراق به 10 درصد از میزان تاریخی خود کاهش یافت. افغانستان نیز در دهههای اخیر نزدیک به 95 درصد از پوشش جنگلی خود را در اثر جنگ از دست داده است. نکته قابل تامل اینجاست که سالها پس از جنگ، مینها میتوانند به انفجار و کشتار حیات وحش ادامه دهند.
در برخی موارد، تخریب محیط زیست یک تاکتیک نظامی آشکار است. در طول جنگ ویتنام، ارتش ایالاتمتحده بخشهای وسیعی از جنگلها را از بین برد تا نیروهای دشمن را از آن محروم کند. نیروهای مسلح اغلب از «منابع غارتپذیر» مانند نفت و الوار برای تامین مالی تلاشهای جنگی خود بهرهبرداری میکنند.
اما حتی زمانی که تخریب محیط زیست عمدی نباشد، جنگ میتواند آسیب عمیقی ایجاد کند. سربازان سنگر حفر کرده، تانکها پوشش گیاهی را صاف میکنند، بمبها باعث تخریب مناظر و مواد منفجره موجب آتش میشوند. سلاحها، گازها و ذرات سمی را به هوا پرتاب و فلزات سنگین را به خاک و آب منتقل میکنند. در بسیاری از مناطق درگیری، این مواد پاک نمیشوند. بنابراین وقتی آسیب میبینیم، آسیب بلندمدت است. در سال 2011، دانشمندان گزارش دادند که سطوح سرب و مس هنوز در خاک مناطق اطراف Ypres، میدان جنگ اصلی جنگ جهانی اول در بلژیک، بالاست.
طرفداران محیط زیست به طور فزایندهای در مخالفت با جنگ برای جلوگیری از نابودی اکوسیستمهایی که برای رفاه جمعی ما ضروری هستند، چه جنگلها، چه علفزارها و چه تودههای آبی، سروصدای زیادی کردهاند. سایر حامیان صلح بیان میکنند که تخریب محیط زیست، سوختی برای جنگ بیشتر میشود، زیرا مردم و جامعه را از منابع ضروری برای زندگی محروم میکند.
رد پای جنگ
ماهیت جنگ چیزی است که آن را برای محیط زیست فاجعهبار میکند. هنگامی که هدف جنگ پیروز شدن به هر وسیله باشد، محیط زیست نخستین چیزی است که مورد حمله قرار میگیرد و قربانی میشود. تاکتیکهای «زمین سوخته»، که استراتژیهایی هستند که هدفشان نابود کردن هر چیزی است که ممکن است برای دشمن مفید باشد، این رویکرد را به بهترین شکل مشخص میکند. این استراتژیها شامل حمله به تاسیسات صنعتی، نفتی و انرژی و زیرساختهای کشاورزی از جمله کانالها، چاهها و سدهاست. تخریب چنین منابع حیاتی برای زندگی انسان بر اکوسیستمها نیز تاثیر میگذارد. تاکتیکهای زمین سوخته، سیستمهای حاکمیت محیطی را از بین میبرند و به استراتژیهای مقابله غیرنظامی ناپایدار منجر میشوند. به عنوان مثال، تخریب سیستمهای مدیریت پسماند و کمبود نیروی انسانی برای بهرهبرداری از آنها، موجب تخلیه و سوزاندن زبالهها میشود. همچنین غیرعادی نیست که غیرنظامیان در زمان جنگ به برداشت منابع طبیعی و شکار حیوانات روی آورند. این موضوع زمانی اتفاق میافتد که زنجیرههای تامین نتوانند نیازهای آنها را به درستی برآورده کنند و هیچ نهاد فعالی در اطراف وجود نداشته باشد که در این اقدامات معمولاً غیرقانونی مداخله کند. در نتیجه، حتی زمانی که محیط زیست هدفِ مشخص جنگ نباشد، زمین زخمی و سوخته باقی میماند.
پس از آنکه آخرین سرباز میدان نبرد را ترک میکند و درگیریها حل میشود، آسیبهای ناشی از جنگ، فرآیندهای درمانی طولانی را در پیشرو دارند. تجهیزات نظامی، میراث ماندگاری در مناظری که در آن درگیری رخ میدهد، بر جای میگذارد. بقایای مواد منفجره و فلزات قراضه رهاشده، خاک را آلوده میکند و مواد خطرناک سمی، آبهای زیرزمینی را آلوده میکند، در حالی که بقایای نبردهای دریایی، از جمله کشتیهای آسیبدیده و زیرساختهای نفتی، میتواند باعث آلودگی دریایی شود. این نوع آلودگی، بازیابی اکوسیستمها از دورههای درگیری را دشوار میکند و اثرات ماندگاری نیز بر سلامت انسان خواهد گذاشت. به عنوان مثال، استفاده از عامل نارنجی -یک مخلوط علفکش مورد استفاده ارتش ایالاتمتحده- در طول جنگ ویتنام، اثرات عمومی و زیستمحیطی گستردهای از جمله نقایص مادرزادی، بیماریهای پوستی و مشکلات روانی داشت و همچنین بر رشد مجدد جنگلها و جمعیت گیاهان بومی تاثیر منفی گذاشت.
در بحث میراث مواد نظامی، سلاحهای هستهای را نمیتوان نادیده گرفت. سلاحهای هستهای ممکن است مخربترین تسلیحات ساخت بشر باشند و به سرعت تلفات و اثرات زیستمحیطی جنگ را افزایش دهند. دو بمب اتمی در آگوست 1945 بر فراز ژاپن به پرواز درآمد و شهرهای هیروشیما و ناکازاکی را مورد حمله قرار داد و تقریباً 200 هزار نفر را در مجموع کشت. تشعشعات و انتشار ناشی از ریزش اتمی چندین دهه به طول انجامید و به سرطان خون، کلوئیدها (زخمهای عمیق و بزرگ) و ناتوانی کشنده منجر شد. خاک ژاپن رادیواکتیو و نابارور شد، در حالی که آلودگی آب، به انتشار تشعشعات به خارج از قلمرو ژاپن منجر شد. امواج گرمای ناشی از انفجار، تعادل اکولوژیک را بر هم زد و بلافاصله پس از آن خنکسازی سریع انجام شد. اثرات بمباران هستهای در هیروشیما و ناکازاکی غیرقابل توجیه و غیرقابل اندازهگیری است و شما را به این سوال وا میدارد که چرا قدرتمندترین دولتهای جهان هر روز بیشتر از قبل، این ابزارهای ویرانگر و کشنده را جمعآوری میکنند.
جنگ اوکراین-روسیه
تهاجم روسیه به اوکراین باعث تلفات جانی فاجعهآمیز، آوارگی گسترده و بحران جهانی فزاینده غذایی شده است. این درگیری همچنین به طور گستردهای به محیط طبیعی اوکراین آسیب رسانده است و راههای بسیاری را که در آن جنگ، تنوع زیستی را ویران و به بحران آبوهوا کمک میکند، برجسته میکند. مدافعان در داخل اوکراین، صدها جنایت زیستمحیطی را مستند کردهاند که شامل حمله به تاسیسات صنعتی -که منابع آب زیرزمینی و راههای هوایی را آلوده میکند- و بمباران عمدی پناهگاههای حیات وحش و سایر اکوسیستمهای مهم است. در اثر جنگ روسیه و اوکراین، اقلیم اوکراین به شدت تحت تاثیر قرار گرفته است؛ این اثرات عبارتاند از:
در نتیجه آسیب به زیرساختهای تامین آب کشور، از جمله رودخانه دنیپرو که در اثر گلولهباران آسیب دیده است، 4 /1 میلیون نفر در اوکراین به آب آشامیدنی سالم دسترسی ندارند، در حالی که 6 /4 میلیون نفر دسترسی محدود دارند.
حیات وحش این کشور در هر جایی که جنگ، ناامنی غذایی ایجاد کرده، در خطر است و این موضوع میتواند اثرات پاییندستی بر گونههای بومی داشته باشد.
عملیات نظامی، زمین را با مقادیر فزایندهای زباله از جمله خودروهای نظامی آسیبدیده یا رهاشده، قطعات گلوله، زبالههای پزشکی (که برخی از آنها سمی هستند) و تراشهها پر کرده است.
بر اساس برآوردهای مقامات اوکراینی، که سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه جمعآوری کرده است، 900 منطقه حفاظتشده اوکراین تحت تاثیر قرار گرفتهاند، در حالی که 30 درصد از قلمرو طبیعی حفاظتشده اوکراین از اثرات جنگ رنج میبرند.
این کشور همچنین دارای 15 رآکتور هستهای در چهار نیروگاه است. آسیب به این نیروگاههای هستهای پتانسیل فاجعه و ویرانگری را دارد و دو نیروگاه نیز قبلاً آسیب دیدهاند.
وقتی به این فکر میکنیم که آیا جنگ توجیهپذیر است یا خیر، باید تاثیرات آن را بر اکوسیستمهایمان در نظر بگیریم. همچنین مشاهده میشود که چگونه مسائل زیستمحیطی در زمان جنگ فرامرزی است زیرا آلودگی و انباشت زباله، از طریق مرزها مهار نمیشود. علاوه بر این، جنگ مردم را آواره میکند. پناهندگانی که از جنگ فرار میکنند و همچنین آنچه برای حمایت از آنها لازم است، ردپای زیستمحیطی عظیمی دارد.