سرایت فقر از روستا به شهر
تأثیر خشکسالی بر گسترش فقر در گفتوگو با فاطمه پاسبان
از گوشه و کنار کشور خبر میرسد که خشکسالی بار دیگر به جان کشور افتاده است. در حالیکه سیلهای خروشان بهار دو سال گذشته بسیاری را بر آن داشته بود که دستکم برای افق میانمدت کشور نوید ترسالی دهند ولی حالا ظاهر امر نشان میدهد که هشدارهای کارشناسان محیط زیست جدی بود و بارانهای ناگهانی مستمر نبودند. حالا اما تصاویر کمآبی از اقصی نقاط کشور نگرانکننده ارزیابی میشود. نگرانی از ماههای خشکسالی و فقر! ایران کشوری است که آثار خشکسالی در آن قدمتی دیرینه دارد. مردمان ایران زمین همواره در تلاش بودند تا به نحوی با کمآبی مقابله کنند اما با این حال آنچه امروز از کارشناسان شنیده میشود از این حکایت ندارد که مقابله با مشکلات مربوط به خشکسالی و کمآبی با توفیق همراه بوده باشد. احتمالاً به همین دلیل که بسیاری معتقدند خشکسالی و تبعات آن آنگونه که شایسته است در ایران ادراک نشده و مدیریت نمیشود. اما خشکسالی چه تبعاتی دارد؟ مطالعات بسیاری نشان میدهد که خشکسالی با خود فقر به همراه میآورد. فقری که ابتدا دامن روستاییان را میگیرد و آنان را روانه شهر و حاشیهنشینی میکند. اما اینطور نیست که شهرنشینان از گزند خشکسالی در امان بمانند، آنگونه که فاطمه پاسبان، کارشناس اقتصاد کشاورزی توضیح میدهد، خشکسالی در شهر هم مصیبتهای فراوانی به همراه دارد. مثلاً اینکه هزینههای تامین مواد غذایی افراد بسیاری بالا رفته و شهرنشینان مجبور میشوند پسانداز خود را صرف تامین غذا کنند، روندی که اگر ادامه یابد میتواند گروههای زیادی از افراد را دربر بگیرد. در ادامه مشروح این گفتوگو را میخوانید.
♦♦♦
خشکسالی بار دیگر نقبی تازه بر برخی از نقاط کشور زده است. اکنون این بیم وجود دارد که این خشکسالی به دنبال خود فقر و تهدید امنیت غذایی به همراه بیاورد. چه تحلیلی دارید؟ بیمها واقعی است؟
بخش کشاورزی مهمترین بخش تولیدکننده غذاست و نهادههای مرتبط با صنعت محصولات غذایی هم در بخش کشاورزی تهیه میشود. در این میان آب یکی از نهادههای مهم بخش کشاورزی است که اگر نباشد تولیدی صورت نمیگیرد. کمبود بارش باران در دهههای اخیر خشکسالیهای پیاپی رقم زده است و این خشکسالی نیز شدت پیدا میکند. اکنون هم منابع زیرزمینی آب، هم بارش باران کم شده است. به این ترتیب آب در دسترس کشاورزان قرار نگرفته و این باعث شده است تولیدات خیلی از محصولات کشاورزی کم شود چراکه زمینهایی که در گذشته در آنها کشت میشده است، از دور خارج شدهاند.
از طرف دیگر زمینهایی هم که هنوز در آنها کشت صورت میگیرد با کاهش بهرهوری روبهرو هستند. در مطالعاتی که در کشورهای دیگر انجام شده بارها نشان داده شده است که کمبارشی و کمآبی میتواند در عملکرد محصولات تاثیر گذاشته و کشور را با کاهش تولید روبهرو کند. بنابراین همانطور که گفتم خشکسالی و کمبود آب میتواند هم منجر به غیرقابل کشت شدن زمینها شود، در برخی زمینها نشست ایجاد کرده و آنها را غیرقابل استفاده کند و هم منجر به کاهش بهرهوری و عملکرد زمین شود. اکنون بیش از 30 درصد تولیدات زراعی در بخش کشاورزی کشور ما به صورت دیم بوده است. طبیعی است که با بروز خشکسالی شدیدتر و کمبود آب این تولیدات را از دست میدهیم. در هر کشوری اگر عرضه محصولات کشاورزی کم شود طبیعی است که دسترسی به مواد غذایی هم کم میشود و به دنبال آن مردم برای تامین مواد غذایی خود دچار مشکل میشوند. البته راه واردات هم وجود دارد که آن نیز برای کشور ما مساله است. با توجه به وضعیت مالی کشور و همینطور تحریمهایی که در سالهای گذشته کشور ما درگیر آن بوده برای ما واردات هم سخت شده است چراکه نمیتوانیم همه غذای مورد نیاز خود را وارد کنیم. این وضعیت در یک افقی میتواند باعث ناامنی غذایی شود.
البته اینکه چه زمانی ممکن است به حالت قحطی برسیم که غذایی در دسترس نباشد و مردم در تامین غذای آن دچار بحران شوند، درباره این موضوع نمیتوان با قطعیت سخن گفت. بعید میدانم که این وضعیت در افق کوتاهمدت رخ دهد ولی اگر روند کنونی ادامه پیدا کند بعید نیست که در افق پیشرو کشور هم از نظر دسترسی فیزیکی و هم از نظر دسترسی اقتصادی با برخی مشکلات روبهرو شود. کمااینکه از حدود 30 سال قبل هشدار داده میشد که با توجه به شرایط اقلیم ایران خشکسالی، کمآبی و کمبارشی در آینده نهچندان دور در انتظار ماست. بارها هشدار داده شد که باید مدیریتهای لازم به کار بسته شود ولی به هشدارها توجه نشد. اکنون نیز درباره امنیت غذایی در آینده هشدار وجود دارد و باید دید که چقدر جدی گرفته میشود. البته فقط دسترسی فیزیکی هم در میان نیست، موضوع دسترسی اقتصادی هم مطرح است. به این ترتیب که وقتی عرضه محصولات کشاورزی کم شود طبیعی است که قیمتها هم افزایش مییابد و مردم باید با قیمتهای بالاتر غذا بخرند. در حالیکه مردم باید بتوانند متناسب با استانداردهای جهانی اغذیه سالمی داشته باشند و به سبد غذایی سالم دسترسی پیدا کنند. خشکسالی میتواند از این ابعاد هم مشکلاتی ایجاد کند.
آنچه اغلب مطالعات حوزه رابطه خشکسالی و فقر در ایران نشان میدهد نبود «مدیریت» است. به هر حال ایران کشوری است که خشکسالی در آن قدمتی دیرینه دارد و همواره با زندگی مردمان این مرز و بوم عجین بوده است. با این حال وقتی نگاهی به برخی کشورهای توسعهیافته میاندازیم میبینیم که برای خشکسالی مواجهه با آن چه تدابیری اندیشیده شده است. چرا از مدیریت جا ماندهایم؟
اگر مدیریتی وجود داشت آنقدر مسائل شدت و عمق پیدا نمیکرد. اکنون میبینیم که مسائل چقدر پیچیده شده است و هم کشاورزان برای تولید محصول به دردسر افتادهاند و هم افراد بسیاری برای تامین محصولات مورد نیازشان به زحمت افتادهاند. شخصاً همت و راهبردی که بخواهد به این منجر شود که کشور با خشکسالی تطبیق پیدا کند و تبعات آن مدیریت شود در مجموع سیاستگذاریها مشاهده نمیکنم. در کشورهای بسیاری به مسائل مربوط به خشکسالی اهمیت داده شده و در اولویت قرار گرفته است اما در ایران چنین نیست. به نظرم تصمیمسازان ایرانی چندان وقعی به توصیههای کارشناسان به ویژه به کارشناسان حوزه آب نمیگذارند. این در حالی است که بسیاری از این افراد در سطح جهانی مطرح هستند. تاکید میکنم دستکم از یک دهه قبل کارشناسان در حال هشدار دادن درباره آب بوده و پیشبینی میکردند که خشکسالی که در آینده کشور را دربر میگیرد میتواند باعث جنگ آب شود. ولی عملاً میبینیم سیاستی برای روبهرویی با این بحران به کار بسته نشده است. بسیاری از تصمیمگیران اصلاً اعتقادی به نظر کارشناسان ندارند و نگاه آنان چندان نگاه تخصصی به موضوع نیست. به یاد دارم چندین سال قبل اساساً تاثیر تغییرات اقلیمی و آبوهوایی بر بخش کشاورزی و تولید غذا اصلاً انکار میشد. بعضی میگفتند طرح چنین مسائلی توهم و توطئه خارجی است. درحالیکه میبینیم که اکنون تغییرات اقلیمی چگونه بر معیشت افراد تاثیر گذاشته است. بنابراین اگر بخواهم به این بپردازم که چرا مدیریتی صورت نمیگیرد باید تاکید کنم به این جهت که چندان به سخنان کارشناسان توجه نمیشود و باوری به توصیههای کارشناسی وجود ندارد. اکنون با وجود مشکلاتی که پیشبینی میشود در اثر خشکسالی بر کشور متحمل میشود، نه نقشه راهی وجود دارد، نه راهبردی و نه برنامه اقدام و عمل. وقتی الزامات تهیه نشده است طبیعی است که نمیتوان ارزیابی کرد کجا ایستادهایم و به کجا خواهیم رسید.
برخی تلاش کردند مسائل محیط زیستی را در برنامههای توسعه بگنجانند. اما به نظر میرسد که این برنامهها مهجور ماندهاند. چرا به سیاستهای محیط زیستی برنامههای توسعه عمل نمیشود؟
بله، سیاستهایی در ارتباط با مسائل مربوط به مدیریت آب در برنامههای توسعه در نظر گرفته شده است. با این حال آنها هم جملگی سیاستهای کلی هستند که فاقد استراتژی و راهبرد بوده و عملاً هم به آنها توجه خاصی نمیشود. برای وضعیتی که کشور ما با آن مواجه است، نیاز به سیستمهای هشدار و پیشگیری وجود دارد که از آن خبری نیست. همانطور که پیشتر مطرح شد مساله خشکسالی در ایران موضوع تازهای نیست. صدای هشدار از مدتها پیش به گوش میرسد. ما میتوانستیم دستکم از 15 سال پیش اقداماتی انجام داده و مانع از آن شویم که خشکسالی تا این پایه در برخی نقاط کشور عمیق شود ولی متاسفانه اقدامات لازم صورت نگرفت و شرایط امروز رقم خورد.
چه نگاهی نسبت به ادراک خشکسالی و تبعات آن از سوی جامعه دارید؟ در برخی مناطق ایران بارها هشدار کمآبی داده شده ولی باز میبینیم که کشت هنداونه و برنج انجام میشود.
نمیشود انکار کرد که مردم ما هم مثل مسوولان ما هنوز به ادراک بالایی در این زمینه نرسیدهاند. ولی به نظر من باید نقش مسوولان را در این زمینه پررنگتر دانست. مسوولان ما هنوز متوجه نشدهاند که مساله آب به قدری حیاتی است که هزینههای مربوط به بحران آب میتواند از اینکه فرد یا گروهی به کشور حمله کند بیشتر شود. در چنین وضعیتی مردم هم طبیعتاً نمیتوانند ضرورت موضوع را دریابند. مساله این است که موضوع مدیریت تبعات خشکسالی از سوی حاکمیت اجرا نمیشود که مردم هم آن را ببینند و درک کنند که مسالهای وجود دارد. اکنون ببینید که درباره انرژی هستهای چقدر مباحثه صورت میگیرد. انرژی هستهای به موضوعی تبدیل شده است که حتی کودکان هم درباره آن صحبت میکنند ولی درباره موضوع خشکسالی و آب چنین وضعیتی وجود ندارد. چون مسوولان امر به آن بها نمیدهند. به هر حال باید آگاهیرسانی از سطوح بالا اتفاق بیفتد که مردم هم در جریان آن قرار بگیرند. البته اکنون وضعیت آگاهی عمومی درباره مساله آب و خشکسالی از گذشته بیشتر است ولی همچنان نیاز به فعالیتهای گستردهای وجود دارد. اگر بخواهیم نگاهی به فرهنگسازی در حوزه مدیریت منابع آبی در کشورهای موفق بیندازیم متوجه میشویم که در همه این کشورها شروع این فرآیند با حاکمیت بوده است. حاکمیت در آن کشورها توانسته است با استفاده از ایجاد جرقهای یا مثلاً از طریق برقراری انگیزه، افراد جامعه را به سمتی حرکت بدهند که به اهمیت مساله آب پی ببرند و برای مدیریت همکاری کنند. در آن کشورها همچنین به سازمانهای مردمنهاد هم میدان داده شده است که آنها بتوانند در جهت آگاهسازی جامعه اقدام کنند. با این حال حاکمیت در ایران چنین روندی را طی نکرده است. یک مثال ساده نشان میدهد چرا رفتار حاکمیت اهمیت دارد. مثلاً اگر دولت زمینههای استفاده از آب خاکستری را برای شستوشو در خانهها فراهم کرده و آن را ترویج کرده بود خود به عاملی تبدیل میشد که از آب آشامیدنی بیشتر محافظت شود. همین اقدام حاکمیت میتوانست نوعی فرهنگسازی نیز قلمداد شود چراکه افراد جامعه به این نتیجه میرسیدند که اگر جلوگیری از اتلاف آب آشامیدنی در این اندازه اهمیت دارد، پس باید در حفظ منابع آبی بیشتر تلاش کرد. افراد خودشان که نمیتوانند در خانه آب آشامیدنی ایجاد کنند. باید این تصمیم بزرگ از سوی حاکمیت کلید زده شود. حتی اقدامات سادهای مثل ارائه سوبسید برای افزایش مصرف شیرهای کممصرف به افراد هم در دستور کار قرار نگرفته است. نمیشود این انتظار را داشت که تکتک افراد جامعه خودشان به این نتیجه برسند که باید چه اقداماتی انجام دهند؟ انتظار درستی نیست. به ویژه آنکه در ایران سطح درآمد خانوار نیز در گذر زمان کاهش پیدا کرده است و رعایت الزامات مربوط به کاهش مصرف مثلاً آب مستلزم صرف هزینه است و خانوادههای بسیاری توانایی انجام چنین کاری را ندارند. بر نقش سازمانهای مردمنهاد لازم است تاکید کنم. سازمانهای مردمنهاد میتوانند تجربیات مفید را به مردم منتقل کرده و توضیح دهند که مثلاً چگونه میتوان برای آبیاری گیاهان از منابع آبی برای چندبار استفاده کرد.
اغلب مطالعات درباره تبعات اجتماعی و اقتصادی خشکسالی تاکید دارند که جامعه روستایی بیشترین آسیب را از خشکسالی میبیند. جامعهای که در اثر خشکسالی و بیمدیریتی صورتگرفته فقیر شده و ناگزیر به مهاجرت و حاشیهنشینی روی میآورد. کمی درباره تاثیرات اقتصادی و اجتماعی خشکسالی بر مناطق شهری توضیح دهید. شهرنشینان چطور آسیب میبینند؟
تولیدات روستاییان به محصولات کشاورزی وابسته است. طبعاً با بروز خشکسالی، به خاطر کاهش عملکرد و تولید زمین روستاییان با کاهش درآمد روبهرو شده و احتمالاً درگیر فقر میشوند. اما اگر بخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا خشکسالی بر زندگی شهرنشینان هم موثر است یا خیر؟ به نظر من خشکسالی بر زندگی اهالی شهر هم موثر است. اقتصاد یک سیستم است و نمیتوان شهر را از روستا جدا کرد. بسیاری از فعالیتهایی که در شهر انجام میشود در زنجیره ارزش با فعالیتهای بخش غذا و بخش کشاورزی هم در ارتباط هستند و وقتی فعالیتهای آنها دچار رکود شود، طبیعتاً مشاغلی که در شهرها هستند هم آسیبپذیر میشوند. مثلاً افرادی را که در بخش حملونقل شهرها مشغول به کار هستند، در نظر بگیرید. پیشتر این افراد هزینه حملونقل محصولات بیشتری را دریافت میکردند ولی با بروز خشکسالی و کاهش تولیدات کشاورزی، قاعدتاً درآمد کمتری از بابت حملونقل عایدشان خواهد شد. این صرفاً یک نمونه است ولی کسبوکارهای بسیاری با کسبوکارهای مربوط به کشاورزی به صورت مستقیم و غیرمستقیم در ارتباط هستند. از طرف دیگر برگردیم به تاثیر خشکسالی بر بهرهوری. بروز خشکسالی میتواند قیمت غذا را افزایش دهد و به صورت غیرمستقیم خانوارهای شهری را فقیر کند. خانوارهایی که قبلاً میتوانستند با پرداخت رقمی مشخص سبد غذایی مورد نیاز خود را تامین کنند بعد از بروز خشکسالی و درگیری با تبعات آن مجبورند همان سبد را با قیمتی بالاتر تامین کنند و این ممکن است از عهده همه خانوارها بر نیاید. در این شرایط بسیاری از خانوارها ممکن است با مشکل کاهش قدرت خرید و کاهش پسانداز روبهرو شوند. بسیاری از افراد پساندازی دارند که از آن پسانداز به طرق مختلف درآمدی کسب میکنند. مثلاً پولی دارند که آن را یا در بازار سهام یا در بانک گذاشتهاند و از محل آن سودی به دست میآورند. با این حال با افزایش قیمت مواد غذایی افراد مجبور میشوند بخش بزرگتری از درآمد خود را صرف مواد غذایی کنند و ممکن است مجبور شوند دست به پسانداز خود ببرند. بسته به اینکه افراد در کدام دهک درآمدی قرار دارند ممکن است زمانی که افراد به خط فقر میرسند متفاوت باشد ولی به هر حال خشکسالی میتواند گروههای زیادی از جوامع شهری را هم از منظر سخت شدن تامین مواد غذایی به دامن فقر سوق دهد.