خشکسالی و فقر
آیا نحوه مدیریت بحران آب در ایران نسبتی با مسائل کشور دارد؟
آیسان تنها: رودخانه خالی از آب کشکان، سردرگمی گاومیشها در هورالعظیم، تلف شدن ماهیها در شط علی، هجوم پرندگان به تانکرهای آب عشایر و... همه و همه حاکی از آن است که خشکسالی نقبی تازه بر جان اقلیم ایران زده است و احتمالاً در آیندهای نهچندان دور در برخی نقاط کشور شاهد گسترش پیامدهای خشکسالی شدید و فراگیر باشیم. اما خشکسالی مهمان ناخوانده مردم ایران نیست و در گذر سدههای متوالی همواره با اقلیم ایران عجین بوده است همچنان که بیم ظهور دیو خشکسالی و تلاش برای مقابله با آن در ادبیات تاریخی ایرانزمین نیز به چشم میخورد. این یعنی ایرانیان از دیرباز به درستی متوجه خطر خشکسالی بودهاند. اما آیا از دستاوردهای دانش بشری در حوزه راههای مبارزه و مقابله با این پدیده طبیعی هم آنگونه که لازمه جغرافیای ایران بوده، بهره بردهاند؟
به گفته بسیاری از کارشناسان بخش عمدهای از آنچه ما امروز در قالب تبعات خشکسالی شاهد آن هستیم حاصل ادراک غیرعلمی و غیر واقعی مدیران و همچنین گروههای زیادی از افراد جامعه از این پدیده است. سالهاست که کارشناسان هشدار میدهند ابزارهای مدیریتی لازم برای کنترل آسیبهای ناشی از بحرانهای حاصل از جغرافیای اقلیم کشور به درستی به کار نمیرود. هنوز حساسیت خشکسالی، کمبود آب و روند اضمحلال منابع طبیعی جدی به درستی فهم نشده است و اگر همچنان سهلانگاری درباره به کار بستن اصول مدیریت بحران درباره مثلاً پدیده خشکسالی استمرار یابد اوضاع از آنچه امروز شاهد آن هستیم وخیمتر شده و پیامدهای زیستمحیطی آن هر چه بیشتر گریبان شرایط زندگی ایرانیان را خواهد گرفت. البته تبعات خشکسالی صرفاً محدود به مسائل زیستمحیطی نیست. این پدیده نیز هزینههای بلندمدت اجتماعی و اقتصادی به همراه میآورد. از همینرو بسیاری از کشورهای توسعهیافته در جریان سیاستگذاریهای خود دغدغههای محیط زیستی را در اولویت قرار دادهاند. با این حال لزوماً فضای مدیریتی تصمیمگیران در کشورهای در حال توسعه چنین سمت و سویی ندارد. نظام تصمیمگیری در ایران نیز از این قاعده مستثنی نیست.گرچه خشکسالی میتواند برای کل اقتصاد یک کشور، به ویژه برای کشوری که سالها درصدد اجرای ایدههای خودکفایی بوده، آسیبزا باشد اما در قریببهاتفاق جوامع، روستاییان اولین قربانیان خشکسالی هستند. مردمی که اغلب برای تامین معاش خود وابسته به زمین بوده و محصولات زراعی و دامی خود و آشنایانشان را مصرف میکنند. خشکسالی بیش از همه برای این مردم پیامآور فقر است. فقر، مهاجرت و حاشیهنشینی و در ادامه افزودن به مشکلات شهرهای بزرگ.این چشمانداز ناخوشایند در حالی بر افق میانمدت برنامهریزی برای اقتصاد ایران سایه انداخته است که در گذشته نزدیک مردم ایران با مشکلاتی اعم از تورمهای سنگین، کاهش نرخ مشارکت اقتصادی، تجربه سالهای متوالی نرخ رشد اقتصادی منفی و در نتیجه تجربه نرخ رشد منفی درآمد سرانه روبهرو بودهاند. اکنون بیم آن میرود که تبعات خشکسالی وسیع هم بر انبوه مشکلات تلنبار شده و حل مسائل کشور را با پیچیدگی بیشتری روبهرو کند. حالا که آژیرهای خطر به صدا درآمده و گوش شنوا میطلبد.