تغییر اجباری
گفتوگو با سپهر اکباتانی درباره پوستاندازی آموزش
کرونا چیزی شبیه به زلزله بود. از وقتی که پا در کره خاکی و مشخصاً، زندگی چند میلیارد انسان و البته حیوانات و سایر جانداران گذاشت، چیزی در سر راهش نبود که آن را تغییر نداده باشد. از بهداشت گرفته تا وضعیت اقتصادی. از سیاست گرفته تا حواشی مرتبط با عدالت و برابری. از فرهنگ گرفته تا آموزش. همه چیز تحت تاثیر پاندمی کووید 19 منقلب شد. اما مدارس، دانشگاهها و سایر مراکز آموزشی نهتنها در ایران بلکه در سایر کشورها هم جزو نخستین مراکزی بودند که پس از ورود کرونا رو به تعطیلی رفتند و احتمالاً آخرین مراکزی هم باشند که دستکم در ایران بازگشایی مجدد میشوند. تقریباً دو سال تحصیلی گذشت و دانشآموزان ایرانی پا به مدارس نگذاشتند. این در حالی است که گفته میشود در سال تحصیلی پیشرو اوضاع عوض خواهد شد و با واکسیناسیون فرهنگیان، مدارس دوباره باز میشوند. اما سوال این است که آیا این یک بازگشایی عادی خواهد بود یا تجربه کرونا باعث ایجاد تغییرات در ساختار آموزشی کشور میشود؟ «سپهر اکباتانی»، اقتصاددان آموزش در گفتوگو با «تجارت فردا» به این پرسش پاسخ میدهد. او که معتقد است برجستهترین تاثیر مثبتی که این اتفاقات برای سیستم آموزشی ایران داشت، حرکت به سمت تکنولوژی بود. اینکه تحصیل را به سمت فناوریای ببریم که بتواند کار را برای همه آسانتر کند. این نیازی بود که در سالهای متمادی بسیاری از متخصصان در عرصه آموزش مدرن جهان از آن حرف میزدند اما همیشه مقاومتهای جدی نسبت به آن وجود داشت. کرونا سبب شد تا همانها که یک روز مقاومت داشتند، مجبور به ایجاد این تغییرات شوند. پیدا شدن برنامههای مرتبط با این کار یکی پس از دیگری و پروموت شدن آنها در فضای مجازی و حقیقی، دستاورد مثبتی در این زمینه بود. او اما میگوید نکته مهم در این زمینه، ایجاد انعطاف در ساختار سیاستگذاریها و حرکت به سمت شخصیسازی آموزش است. متن کامل این گفتوگو را در ادامه بخوانید.
♦♦♦
بسیاری معتقدند تجربه کرونا میتواند زمینهساز تغییری اساسی در سیستم آموزشی ایران باشد. از نظر شما و با توجه به آنچه در تمام سالهای اخیر در وزارتخانه آموزش و پرورش گذشته است، کرونا توان ایجاد چنین خانهتکانیای را دارد؟
کرونا شرایطی را به وجود آورد که باعث شده تمامی کشورها مجبور شوند از سیستم آموزشی که از اوایل قرن بیستم در جهان تغییری نکرده بود، فاصله بگیرند. سیستمی که در تمامی این سالها به ویژه در کشورهایی همچون ایران با حداقل تغییرات به کار خودش ادامه میداد و ترجیحش این بود که دست به تغییری نزند. پاندمی کرونا اما به اجبار تغییرات را اعمال کرد. با بسته شدن مدارس و به خانه رفتن تمامی جمعیت هدف مدارس، یعنی دانشآموزان و معلمان، این تغییرات نه به تدریج که خیلی هم ناگهانی اتفاق افتاد. اما با وجود این، وقتی درباره میزان تغییرات در سیستم آموزشی یک کشور صحبت میکنیم و میخواهیم رصد کنیم و ببینیم که کشورها تا چه اندازه بعد از اتفاقات اینچنینی دچار پوستاندازی میشوند، باید سابقه و تجربههای پیشین کشورها و سیستم اجرایی و سیاستگذاری آنها را هم لحاظ کنیم. درباره ایران بهطور خاص، تجربه و نگاهی به رویکرد مدیران در گذشته به خوبی به ما نشان میدهد که میل به تغییر عموماً به ندرت وجود دارد و بهطور کلی، سیستم سیاستگذاریها به شدت غیرقابل انعطاف است. انعطاف است که باعث میشود مدیران تغییرات را بپذیرند و در جهت بهتر شدن سیستم خود گام بردارند. اما سیستمی که این انعطاف در آن وجود ندارد، عملاً میلی به تغییر هم در آن دیده نمیشود.
آیا میتوان در همین دورانی که سیستم آموزشی در ایران پشت سر گذاشت، نمونه یا مثالی درباره این نبود میل به انعطاف و تغییرات عنوان کنید؟ تجربهای که دقیقاً در همین دوران کرونا از سوی سیستم آموزشی کشور پشت سر گذاشته شده باشد.
سامانه شاد بهترین مثال در این زمینه است. مدتی پس از اینکه مدارس در ایران به واسطه پاندمی کرونا به شکل آنلاین درآمد و دانشآموزان و معلمان مجبور شدند در خانهها بمانند، کلاسهای درس به اپلیکیشنهایی منتقل شد که امکان برگزاری کلاس در آنها وجود داشت. انواع پیامرسانهای مختلف در این زمینه وجود داشتند و البته مدارس و به ویژه مدارس دولتی اصرار داشتند پیامرسانهای داخلی برای این کار مورد استفاده قرار گیرند. اما تنها پس از مدتی دولت در نظر گرفت تا یک سامانه داخلی و تخصصی برای مدارس طراحی کند. تا اینجای کار مشکلی وجود نداشت اما مساله زمانی ایجاد شد که آموزش و پرورش مدارس و اولیای مدارس را ملزم کرد تا حتماً از همین سامانه برای کلاس خود استفاده کنند. این در حالی بود که از روز نخست تا همین امروز، انتقادهای زیادی نسبت به سامانه شاد وجود داشت و حتی بودند مدارسی که با وجود الزامیه وزارتخانه، کار خودشان را کردند و در همان پیامرسانها به برگزاری کلاسها پرداختند. این موضوع، نمونه خوبی از میل سیستم برای حفظ یکسری قوانین خاص و تعمیم آن به همه مدارس و در واقع جامعه هدفش است. در حالی که به راحتی این امکان وجود داشت که هر مدرسهای با توجه به امکانات خود و دانشآموزانش در این زمینه تصمیم بگیرد تا کمترین مشکل متوجه آنان شود و هدف اصلی، یعنی آموزش به بهترین شکل ممکن اجرا شود.
در واقع با احتساب این موارد شما معتقد هستید که نمیتوان چشمانتظار تغییری بود؟ در واقع باید بهطور کلی نسبت به تغییر، از بین رفتن یا دستکم کمرنگ شدن رویکرد سنتی در آموزش و حرکت به سمت مدرن شدن آن ناامید باشیم؟
نگاه به سابقه آموزش و پرورش ما نشان میدهد که میل به تغییرات آنچنانی در بین تصمیمگیرندگان وجود ندارد و به همین دلیل هم بنده امید چندانی به این ندارم که کرونا و تجربه اتفاقات پیاپی آن، تغییرات ویژهای در ساختار آموزشی ما به همراه داشته باشد.
آیا از نظر شما تجربه کرونا بر سیستم آموزشی ما مثبت بود یا منفی؟
حتماً که نکات مثبتی هم وجود داشت اما از نظر من، بخشهای منفی بر داشتههای مثبت میچربیدند. بارزترین بخش آن هم مربوط به رخنمایی مجدد فقدان عدالت آموزشی بود. مصادیقش هم روشن است و در تمام این یک سال و نیم اخیر، بارها و بارها دربارهاش صحبت شده است. مساله نخست، محدودیت دسترسی به اینترنت است که هرچه به مناطق کمبرخوردار و حاشیه کشور میرفتیم، این مشکل به شکل جدیتری خودنمایی میکرد. از طرف دیگر، مناطق دیگری بودند که اگرچه در آنجا اینترنت وجود داشت اما ابزار هوشمند کار با اینترنت و وصل شدن به کلاسهای آنلاین از تبلت گرفته تا موبایلهای هوشمند وجود نداشت. این موارد تازه آن دسته از عدم دسترسیهایی است که در این مدت بارها دربارهاش صحبت شده و حالت عمومی پیدا کرده است. در حالی که مشکلات متعدد دیگری هم در این زمینه وجود دارد. مثلاً اینکه همه بچهها دارای یک مکان خصوصی برای درس خواندن در خانههای خود نیستند. همه یک اتاق شخصی ندارند و حتی در خانه، یک جای ساده و راحت برای اینکه با آرامش بتوانند در این کلاسها حاضر شوند هم ندارند. اینها همه باعث ایجاد نابرابری و ناهمگونی در سیستمی میشود که قرار است فضای یکسان برای دانشآموزان ایجاد کند. ناهمگونی که به نفع قشر مرفه و به ضرر طبقه پایینتر جامعه است.
اما آیا این یک بحران همگانی در جهان نیست؟ تجربه جهانی برای مقابله با این بحران چه بود؟
البته که مساله برای همه کشورها وجود داشت و به قول شما بحرانی جهانی بود اما سایر کشورها به واسطه داشتن سازمانهای مردمنهاد فعال در زمینههای آموزشی به سرعت وارد فضای عملی و اجرایی شدند و تلاش کردند فاصله و گپ ایجادشده را پر کنند. مثلاً اتوبوسهای زرد در آمریکا به محلی برای برگزاری بسیاری از کلاسها تبدیل شد تا کماکان کودکان بتوانند از فرصتهای برابری استفاده کنند. اما متاسفانه در ایران چنین مواردی وجود نداشت. اگرچه خیرینی بودند که وارد عمل شدند و ابزارهای هوشمند حضور در کلاسهای آنلاین را برای بسیاری از مناطق محروم تامین کردند اما از نظر عدد و توان نمیتوانستند نیاز همه را برطرف کنند. ضمن اینکه، اگرچه صحبت از سازمانهای غیرانتفاعی است اما حکومتها هم بهطور ویژه وارد عمل شدند. بهطور مثال، موضوع اینترنت چیزی نیست که سازمانهای مردمنهاد بتوانند مشکل و فقدانش را حل کنند. تنها خود دولت و مسوولان باید آن را در اختیار مردم قرار دهند. چرا که بهطور کلی و در تمامی کشورها زیرساختها مواردی در ید قدرت حاکمیتهاست.
تاثیرات مثبت چطور؟ آیا تجربه کرونا تاثیر مثبتی هم برای ساختار آموزشی کشور ما به همراه داشت؟
برجستهترین تاثیر مثبتی که این اتفاقات برای سیستم آموزشی ایران داشت، حرکت به سمت تکنولوژی بود. اینکه تحصیل را به سمت فناوری ببریم که بتواند کار را برای همه آسانتر کند. این نیازی بود که در سالهای متمادی بسیاری از متخصصان در عرصه آموزش مدرن جهان از آن حرف میزدند اما همیشه مقاومتهای جدی نسبت به آن وجود داشت. کرونا سبب شد تا همانها که یک روز مقاومت داشتند، مجبور به ایجاد این تغییرات شوند. پیدا شدن برنامههای مرتبط با این کار یکی پس از دیگری و پروموت شدن آنها در فضای مجازی و حقیقی، دستاورد مثبتی در این زمینه بود.
اما آیا همه تغییرات برای مدرنتر شدن سیستم آموزشی در استفاده از تکنولوژی است یا این فناوری، ابعاد دیگری از تغییرات و پوستاندازی در ساختار آموزش کشورها را به وجود میآورد؟
اهمیت ماجرا در تغییراتی است که به دنبال این موارد حاصل میشود. در رویکرد سنتی آموزش، همواره تاکید بر این بوده که تمامی دانشآموزان باید یک درس واحد را بخوانند. کتابهای واحدی داشته باشند و یکسری مدارج یکسان را برای رسیدن به مرحله پایانی تحصیل خود طی کنند. حال آنکه، همین روند باعث شده تا بازارهای موازی در کنار سیستم آموزش رسمی کشور به وجود بیاید. نمونه آن هم کلاسهای کمکتحصیلی و انواع آن. کلاسهایی که میتوانند به شکل روزانه و روتین مثلاً در همان مدارس برگزار شوند، با این سیستم برونسپاری شده، از سوی آموزش و پرورش بر عهده والدین گذاشته شده و در کلاسهای جبرانی خارج از مدارس برگزار میشوند. اما در آموزش آنلاین این امکان وجود دارد که شخصیسازی آموزش رخ دهد. به این شکل که همه مجبور نباشند یک منبع ثابت را مطالعه کنند. ابزارهای مختلفی برای تدریس و آموزش قابل استفاده خواهد شد. البته این سیستم اتفاقی است که تاثیر آن یکشبه ایجاد نخواهد شد و سالها بعد باید درباره تاثیراتش صحبت کرد اما اتفاق مهم در این تغییر، همین موضوع شخصیسازی آموزش خواهد بود.
آیا در حال حاضر کشورهایی هستند که پس از کرونا به سمت این تغییرات رفته باشند؟ از تجربههای جهانی میتوانید به نمونهای اشاره کنید؟
البته. مدارسی که تصمیم گرفتند سه روز در هفته حضوری باشند و روزهای دیگر را یا به آموزش آنلاین اختصاص دهند یا اینکه ساعات ورزشی دانشآموزان را بالا ببرند. یا روشهایی که پیشتر در کشوری مثل آمریکا انجام شد و خانوادههایی تمایل داشتند تحصیل را در همان خانه برای کودکان خود اجرا کنند حالا بیشتر به سمت آموزش آنلاین سوق پیدا کردهاند. کلاسهای نیمهحضوری شبیه به آنچه در دوران پیشدانشگاهی در برخی از مدارس ما حاکم است را میتوان به شکل جدیتری پیگیری کرد. یا روشهای دیگری که به ویژه در آموزش عالی به شدت طرفدار پیدا کرده است. مثل اینکه برخی که نیاز به حضور در مدارس و مراکز آموزشی دارند، در محیط حاضر میشوند، اما همه کلاسها هم جداگانه ضبط میشوند به همین دلیل، عدهای که تمایل به حضور در کلاس ندارند، از خانه و به صورت آنلاین در کلاسها حاضر میشوند. نهتنها کلاس درس ضبط میشود بلکه قابلیت برودکستینگ هم دارد و امکان پخش مجدد هم داده میشود.
آیا از نظر شما ذینفعانی هم در این فضا وجود دارند که از ساختار آموزش سنتی نفعی به آنها برسد و به همین دلیل هم نسبت به ایجاد تغییرات مقاومت داشته باشند؟ مثلاً کلاسهای زبان خارجه که در برخی از مناطق شهر با قیمتهای نجومی برای سنین پایین برگزار میشوند.
شاید نتوان یک گروه ذینفع خاص را مشخص کرد اما مساله مهمتر این است که وقتی تقاضا نسبت به یک موضوع در آموزش کشور، مثلاً یادگیری زبان وجود دارد، خب چه بهتر که خود وزارتخانه نسبت به آن اقدام کند. مثلاً به جای اینکه همه بچهها بعد از مدرسه به کلاسهای زبان در نقاط مختلف شهر بروند، معلمان همین مدارس دولتی کلاسهای ویژه زبان برای کودکان برگزار کنند. با این روش حتی میتوان به اقتصاد معلمان که به خوبی میدانیم شرایط خوبی ندارند هم کمک شایانی کرد. اما نظام سیاستگذاری در کشور ما بسیار خشک است. پیشنهاد من این است که در وهله نخست باید انعطاف را افزایش داد. همان طور که در ابتدای صحبتهایم هم به آن اشاره کردم، اصرار روی یک سیستم خاص و ادامه آن به نفع هیچ کسی نیست. نه برای دانشآموزان، نه برای معلمان و نه حتی خود وزارتخانه و مسوولان. شاید برخی بگویند در حال حاضر و در کشور ما هم شخصیسازی آموزش در مدارس غیرانتفاعی در جریان است. اما مساله اینجاست که در این مدارس، دولت هم سوبسید پرداخت میکند، آن هم با مالیات نگرفتن. برای چه؟ برای اینکه مثلاً یک خانوادهای دوست دارد فرزندش زبان فرانسه یاد بگیرد، چرا دولت باید هزینه پرداخت کند؟ آن هم در سیستمی که در نهایت با عدالت آموزشی در تضاد خواهد بود. در حالی که میتوان همین رقم سوبسیدی به مدارس غیرانتفاعی را تبدیل به هزینهای محسوس برای معلمان در مدارس دولتی و توزیع آموزش برای همه کرد.
با توجه به تمام موارد اشارهشده آیا میتوان چشماندازی برای پوستاندازی در ساختار آموزشی کشور پس از تجربه کرونا تصور کرد و پیشنهاد شما در این زمینه چیست؟
روشن است که موانع زیادی بر سر راه این تغییرات وجود دارد. اما اگر بخواهیم پیشنهادهای موجود را بررسی کنیم، باید در قدم نخست جامعه هدف را مشخص کنیم. بهطور مثال، دانشآموزانی را که مشکلات مرتبط با اضطرابهای هیجانی دارند و عملکرد تحصیلی آنها در فضای جمعی افت میکند تفکیک کنیم. شکی نیست که این افراد در آموزش آنلاین میتوانند عملکرد بهتری از خود نشان بدهند و همین بهبود عملکرد درسی به اعتمادبهنفسشان کمک خواهد کرد و همین بهبود شاید بتواند اهرمی شود تا آنها به مرور بتوانند در جمع هم خودشان را به خوبی نشان داده و داشتههایشان را ارائه دهند و از نظر آموزشی دچار ضربه نشوند. مساله دیگر همان اهمیت شخصیسازی آموزش است. چیزی شبیه به آنچه در آموزش عالی میگذرد را میتوان در مدارس هم پیاده کرد. به این شکل که بهطور مثال، دیگر همه دانشآموزان مجبور نباشند برای رفتن به پایه بعدی، دیفرانسیل را در سال مشخصی پاس کنند. بلکه بتوانند ابتدای هر ترم یا سال انتخاب واحد کنند و برهمان اساس هم پیش بروند. الزامی وجود نداشته باشد که همه دانشآموزانی که سر یک کلاس مینشینند همسن باشند. بلکه هر کسی میتواند در کلاسی حاضر شود که همکلاسیهایش از او بزرگتر هستند. البته این موارد الزاماً ارتباطی با تجربه کرونا ندارد اما میتواند به شخصیسازی آموزش کمک کند و در نهایت سبب شود که ما توجه را در امر آموزش به تمام جامعه هدف گسترش دهیم و تمرکز روی همه طیفها وجود داشته باشد و به دُمِ توزیع هم حواسمان باشد.