مقاومت در برابر جدایی
عالیه شکربیگی از نگرش امروز ایرانیان به طلاق میگوید
بسیاری وضعیت طلاق را در ایران امروز نگرانکننده میدانند. برخی مشکلات اقتصادی را مقصر اصلی عنوان میکنند. اما نهاد خانواده در کل و طلاق بهطور خاص آنقدرها هم موضوع سرراستی نیستند. برای آنکه فهم چندجانبهای از پدیده طلاق پیدا کنیم به سراغ دکتر عالیه شکربیگی رفتیم. او چند دهه است که بهطور تخصصی بر نهاد خانواده در ایران کار میکند و پیمایشها و پژوهشهای زیادی هم در این زمینه انجام داده است. عالیه شکربیگی با اتکا به پیمایشها و آمارها نشان میدهد که هنوز هم بسیاری در جامعه ایران به دلایل متفاوت علیه طلاق اریب دارند. بهعبارت دیگر، هنوز عوامل هنجاری-ارزشی در کار هستند که باعث میشوند بسیاری از طلاق پرهیز کنند. از سوی دیگر، تحلیلها از گونهشناسی خانوادههای ایرانی به ما نشان میدهد که برخی از متغیرها، برای مثال مشکلات اقتصادی، در گونههای متفاوت خانواده ایرانی تفاوتهای مختلفی بر جای میگذارد. خانم شکربیگی اخیراً بر مبنای آمارهای بهدستآمده از پیمایشهای اخیر در حال نگارش مقالهای تحت عنوان «جهانشمولی خانواده و تحولات ساختی-کارکردی» هستند که علاقهمندان میتوانند در آینده نزدیک آن را نیز مطالعه کنند.
♦♦♦
آمارها درباره وضعیت طلاق در ایران امروز به ما چه میگوید؟ آیا وضعیت نگرانکننده است؟
آمار طلاق در نیمقرن اخیر بهصورت آرام با نرخ ثابتی تا سال ۱۳۷۹ در حال رشد بود اما ناگهان از سال ۱۳۸۰ شاهد سیر صعودی و چشمگیر طلاق بودیم. این افزایش یا میتواند نتیجه تحولات منطقی جامعه باشد، برای نمونه مدرنیزاسیون در جامعه ایرانی مثلاً به تحول فزاینده در مطالبات زنان و جوانان منجر شده است، یا میتواند نتیجه سیاستهای دولتها باشد که مفهومی حکومتی از خانواده را دنبال میکند، مثل سیاستهای ناسنجیده جمعیتی یا سیاستهای فرهنگیای که در ماهیت خانواده موثر بوده است. البته اساساً ما شاهد روند افزایش طلاق در دنیا هستیم و نمیتوانیم بگوییم که این پدیده خاص ایران است.
آیا این روند جهانی نشانه سنگینی وزن متغیر نوسازی یا همان مدرنیزاسیون نیست؟
قطعاً همینطور است. اگر بخواهیم بر ابعاد گوناگون تغییرات متاثر از مدرنیته بر خانواده متمرکز شویم، عواملی چون تغییرات جمعیتشناختی، تغییرات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... را باید مورد توجه قرار دهیم. ما در تحلیلی که بر پیمایش خانواده در تهران، در سال ۱۳۹۸ انجام دادیم چهار تهدید را برای خانواده شناسایی کردیم: تهدیدهای ارتباطی، تهدیدهای اقتصادی، تهدیدهای مدیریتی و تهدیدهای روابط زناشویی.
اختلالهای ارتباطی یکی از تهدیداتی است که پایداری یک خانواده را در خطر قرار میدهد. تهدیدهای اقتصادی هم دایره گستردهای داشت و مواردی چون وجود فرد معلول و مریض تا مشکلات پرداخت شهریه دانشگاه را نیز دربر میگرفت. تهدیدهای مدیریتی هم درباره مدیریت زن یا مرد بر خانواده است. این تهدیدها در اقشار اجتماعی مختلف متفاوت بوده است. اما تهدیدهای ارتباطی و اقتصادی در هر سه طبقه بالا، متوسط و پایین وجود داشته است.
خانم دکتر، ما امروز با بحرانهای اقتصادی نیز روبهرو هستیم. این بحرانها چه نقشی در افزایش میزان طلاق بازی کردهاند؟
مفهوم طلاق دیگر تابو نیست. الان طلاق بهعنوان یک تجربه و یک شکست شناخته میشود. زمانی زنی که طلاق میگرفت نمیتوانست همه جا حضور داشته باشد اما الان جشن طلاق هم میگیرند و کیک طلاق سفارش میدهند. از عوامل دیگری که بر طلاق اثر میگذارد دگرگونی جایگاه زنان است. مستحضر هستید که بیشتر پیشنهادهای طلاق از سوی زنها بوده است.
از قدیم هم همینطور بوده است؟
بله، از قدیم بیشتر اصرار و پافشاری در طلاق از سوی زنان بوده است. مورد دیگر اهمیت بیش از حد امور جنسی است. در برخی از زندگیها زوجین به آن تجربه ناب جنسی که میخواهند نمیرسند و این تاثیرگذار است. سوال شما این بود که اقتصاد چقدر تاثیرگذار بوده. ببینید ما بحثی داریم تحت عنوان گونهشناسی خانواده ایرانی. ما در پژوهشهایی که تا بهحال انجام دادهایم به پنج گونه خانواده از نظر بسترهای نگرشی رسیدهایم: یکی خانوادهای سنتی است، یکی خانواده مدرن است، یکی خانواده پستمدرن است، دیگری خانواده در حال گذار است و در انتها هم خانواده ایرانی-اسلامی را داریم که ارزشهای ایرانی و اسلامی همزمان در آن جاری و ساری است. بسته به اینکه عضو کدامیک از این خانوادهها باشید امر طلاق فرق میکند. مولفه اقتصاد در طلاقهای خانوادههای سنتی تاثیرگذار است. در خانوادههای مدرن و پستمدرن توانمندیهای شغلی و نگرشی زوجین جزو مولفههای موثر بر طلاق است. در خانوادههای درحال گذار، که نه مدرن هستند و نه سنتی و نه پستمدرن و هر دم به چیزی تمسک میجویند، امر طلاق بالاتر است و اتفاقاً در این خانوادهها مشکلات اقتصادی تاثیر بیشتری دارد. بنابراین متغیر مشکلات اقتصادی در خانوارهای سنتی و درحالگذار بیشتر بر طلاق تاثیر دارد. نمیتوان یک حکم کلی داد که پیامد وضعیت اقتصادی بد یا مشکلات اقتصادی به طلاق بیشتر منجر خواهد شد. مولفههایی چون عشق رمانتیک، هنجارهای جنسی، تجدید نظر در پدرسالاری، اختلال در هنجارهای خانوادگی و... همه میتوانند دلایل طلاق باشند.
میتوانم اینطور بحث شما را جمعبندی کنم که اصلیترین عامل افزایش طلاق در ایران (و البته در جهان) به تحولات ارزشی-هنجاری متاثر از مدرنیزاسیون و مدرنیته مربوط است؟ و دوم اینکه مولفههای اقتصادی با واسطه (گونهشناسی خانواده) است که بر افزایش طلاق تاثیر میگذارد یا نمیگذارد؟
بله، دقیقاً.
خانم دکتر اگر موافق هستید کمی به آمارها بپردازیم.
اتفاقاً میخواستم به نتایج برخی از پیمایشها اشاره کنم. نسبت طلاق به هر ۱۰۰ ازدواج در سال ۱۳۶۵، 35 /10 بود. این نسبت در سال ۱۳۹۰ به 33 /16 میرسد. در دهه اخیر هم همه تحقیقات ملی و تحقیقات خاصی که در استانها، با متدهای متفاوت کمی، کیفی و ترکیبی انجام شدهاند نشان میدهند که طلاق افزایش داشته است. یک پیمایش ملی خانواده در سال ۱۳۹۶ توسط جهاد دانشگاهی واحد البرز انجام شد. این پیمایش ملی برای اولین بار بهطور خاص و تخصصی به بحث خانواده پرداخته است. قبلاً پیمایشهای ملی زیادی انجام شده بود که بحث خانواده یک بخش از آن را تشکیل میداد.
در این پیمایش از مردم حدود ۱۰ سوال پرسیده شده است تا نگرش آنها درباره طلاق مشخص شود. پاسخها طیفی از کاملاً مخالفم، تا حدودی مخالفم، تا حدودی موافقم، کاملاً موافقم و البته نظری ندارم را تشکیل میدهد. این پرسشها نگرش خانوارهای ایرانی را به طلاق نشان میدهد. یک سوال این بود که «بهخاطر فرزندان، تحت هر شرایطی باید از طلاق پرهیز کرد». 8 /37 درصد در طیف موافق بودند. ریز نتایج اینطور بود: 7 /16 کاملاً موافق بودند؛ 9 /21 تا حدودی موافق بودند؛ 2 /8 درصد مخالف بودند؛ 4 /15 درصد هم کاملاً مخالف بودند.
اگر بخواهیم یک تحلیل جامعهشناسانه از این موضوع داشته باشیم، شاهد این هستیم که 8 /37 درصد خانوارهای ایرانی بهرغم اینکه ممکن است مشکلات زیادی هم در زندگی خود داشته باشند، بهخاطر نگهداری از فرزندان تن به طلاق نمیدهند. دقت کنید سوال تاکید کرده است «تحت هر شرایطی». 8 /37 درصد رقم قابل توجهی است.
پاسخها نسبت به جنسیت چقدر متفاوت است؟
منظورتان تفکیک زن و مرد است؟
بله، تفکیک جنسیت پاسخدهندگان موجود است؟
بله. در این پرسش زنان و مردان بهلحاظ تفکیک جنسیتی، به لحاظ سنی، به لحاظ وضعیت تاهل، به لحاظ تحصیلی، بهلحاظ وضعیت کاریشان (شاغل، بازنشسته، بیکار یا خانهدار)، بهلحاظ محل سکونت (مرکز استان، شهرستانها)، در همه این موارد، یعنی در همه این متغیرهای زمینهای که خدمت شما عرض کردم، همگی در حدود بالایی با پرسش موافق بودند.
یعنی تحصیلات تغییر زیادی در پاسخ بهوجود نیاورد؟
نه، تحصیلات تفاوت خاصی در پاسخ ایجاد نکرده بود. در سطح تحصیلات عالی 3 /25 درصد موافق بودند که برای فرزندان باید تحت هر شرایطی از طلاق پرهیز کرد.
توضیح و تبیین این پاسخ چیست خانم دکتر؟
بهرغم تمام تهدیدها و مشکلاتی که در مقابل خانواده است، حتماً حفظ خانواده برای ما ایرانیان اولویت اول است. میخواهم بگویم که خانواده برای ما یک نهاد ارزشمند است. مثلاً در مرکز استان 6 /35 درصد موافق بودند که به خاطر فرزندان باید از طلاق پرهیز کرد و در شهرستانها 4 /40 درصد. فاصله خیلی کم است. یعنی ۴۰ درصد شهرنشینها میگویند باید تحت هر شرایطی از طلاق پرهیز کرد. ببینید اینها نگرههای مردم هستند.
بسیاری میگویند خانواده دچار فروپاشی شده است، دچار مشکل شده است اما نه، اینطور نیست. ما باید به این ۴۰ درصد توجه کنیم. با این اوصاف وقتی طلاق اتفاق میافتد ما باید در نظر بگیریم که اینها تمام راهها را رفتهاند تا به این نقطه رسیدهاند. ببینید طلاق یک فرآیند است. اول ممکن است از یک حرکت کلامی یا غیرکلامی ساده شروع شود. به بیتفاوتی یا خشونت بکشد. بعد به قطع ارتباط زن و شوهر منتهی شود و بعد به تنفر بکشد. بعد به طلاق عاطفی و در نهایت به طلاق رسمی میرسد. همه این مراحل طی میشود تا زوجین به طلاق رسمی برسند. اما مساله این است که ۴۰ درصد از مردم شهرنشین در ایران خواهان حفظ خانواده تحت هر شرایطی هستند. هم نهاد خانواده خیلی مهم است و هم فرزندان. متاسفانه کسانی در جاهای متفاوت اظهار نظر میکنند خیلی از نتایج این پیمایشها اطلاع ندارند.
مثلاً در سوال دیگری پرسیدهاند که «آیا طلاق باعث لطمه خوردن به آبروی خانوادگی میشود؟». با توجه به متغیرهای زمینهای که عرض کردم (جنسیت، سن، تحصیلات و...) بهطور میانگین ۳۵ درصد با این پرسش موافق بودند که طلاق باعث لطمه خوردن به آبروی خانوادگی میشود. بنابراین بسیاری طلاق نمیگیرند و در زندگی میمانند تا به آبروی خانوادگیشان لطمهای نخورد. میخواهم بگویم که هرچند همه میگویند طلاق اشکالی ندارد و درصورت نساختن زن و شوهر میتوانند از هم جدا شوند، اما در لایههای زیرین، نهاد خانواده هنوز مهم است و طلاق همچنان به طور کامل مورد پذیرش نیست. یعنی نمیتوانیم بگوییم که طلاق در خانواده ایرانی مورد پذیرش است. خانواده ایرانی دارد در مقابل این اتفاق مقاومت میکند تا اینکه جایی مجبور شود.
حالا میخواهم درباره عوامل موثر بر طلاق بگویم. یعنی با همه این توصیفهایی که کردم حالا برخی از خانوادهها به نقطهای میرسند که طلاق بگیرند. عوامل موثر بر طلاق اینها بودهاند: عدم وفاداری زوجین، رفتارهای خشونتآمیز زوجین نسبت به یکدیگر، بیکاری همسر، تاثیرهای فشارهای اقتصادی بر خانواده، دخالت خانوادهها در زندگی زوجین، نارضایتی زوجین از روابط جنسی، افزایش انتظارات و خواستههای زنان، معاشرتهای افراطی همسر با دوستان، تفاوتهای سطح فرهنگی خانواده، اختلاف طبقاتی زوجین، عقیمبودن (ناباروری) زوجین، داشتن پشتوانه مالی برای گذراندن زندگی بعد از طلاق، داشتن حمایتهای خانوادگی بعد از طلاق، بروز اختلاف در رابطه به علت اشتغال زن، تفاوت سنی زوجین، اختلاف بر سر فرزندان مثل نوع تربیت و رفتار با آنها، اختلاف سطح تحصیلی زوجین. اینها عواملی بودند که بهطور میانگین حدود ۴۰ درصد از پاسخدهندگان آنها را در طلاق موثر میدانستند. مثلاً در عدم وفاداری زوجین گزینه «بسیار زیاد» 2 /48 و «زیاد» 9 /37 درصد بوده است. یعنی بالای ۸۰ درصد این را عامل موثری برای طلاق شناسایی کردهاند.
این پرسش از افراد با سابقه طلاق پرسیده شده است یا از مردم نظرشان را پرسیدهاند؟
نه، این سوال را از همه پرسیدهاند، یعنی از خانوادههای ایرانی. این درون همان پیمایش سال ۱۳۹۶ است.
پس همان ایرانیانی که علیه طلاق اریب دارند، این عوامل را بر طلاق موثر میدانند؟
دقیقاً، عواملی که برای شما برشمردم نظر خانوادهها بوده است.
آیا از خود افرادی که درگیر طلاق بودهاند پژوهشهای آماری وجود دارد؟
بله، پیمایشها و آمارهایی هم از خود افرادی که درگیر طلاق بودهاند وجود دارد. مثلاً در یک تحقیق از افرادی که پرونده طلاق تشکیلدادهاند، آنها این عوامل را مطرح کردهاند: تفاوتهای فردی و فرهنگی، مشکلات شدید شخصیتی و روانی، عدم بلوغ عاطفی و فکری، مشکلات اقتصادی، اعتیاد، خیانت، دخالت اطرافیان، عدم مهارتهای ارتباطی، خشونت خانوادگی، حتی عامل دیگری که من دیدم حضور زیاد در فضای مجازی بوده است.
یک فراتحلیل که بر آمارهای شهرهای بزرگ انجام شده به این نتایج اشاره کرده است: اختلاف شدید مالی، اعتیاد همسر، ازدواجهای نسنجیده، عدم تفاهم و تعارضات فکری زوجین با یکدیگر، سنتهای غلط، بلاتکلیفی دوران نامزدی (کم باشد، زیاد باشد)، سوءظن داشتن، مداخله اقوام در زندگی، مصرف الکل، قماربازی، تفاوت سنی، توقعات نابجای زوجین از همدیگر، توهین و فحاشی، اعمال قهر و خشونت، نازایی، بیاعتنایی به همسر بعد از ابراز محبت و... .
بهطور کلی طبق نظر صاحبنظران، بهویژه درباره شهرهای بزرگ، عوامل طلاق به چهار دسته تقسیم میشوند: عوامل اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و عوامل فردی و شخصی. مثلاً اعتیاد جزو عوامل اجتماعی است، فقر و اختلاف شدید مالی عاملی اقتصادی است، در عوامل فرهنگی، عدم تفاهم و تعارضات زوجین و در عوامل شخصی مثلاً مصرف الکل هست.
سخن پایانی من این است که الان مسوولان ما در جایگاههای مختلف خواهان کاهش طلاق هستند. اما این چطور ممکن میشود؟ مثلاً شما طرح تعالی خانواده را مینویسید که خانوادهها تشویق شوند فرزندآوری کنند. اما این اتفاق نمیافتد. جایی اشاره کردم که زنان به حقوق خودشان آگاه میشوند و با وجود اینکه خانواده ایرانی تمام راهها را به سوی طلاق میبندد، ولی آنها وقتی مجبور میشوند به سمت طلاق حرکت میکنند. باید این ویژگیها و واقعیتها را شناخت. با این اوصاف بهنظر من نهاد خانواده تنها نهادی است که از اعضای خودش حمایت میکند. ۹۵ درصد ایرانیان به نهاد خانواده اعتماد دارند. یعنی وقتی طلاق صورت میگیرد همه راهها رفته شده تا به این نقطه رسیدهاند.