حسرت بیپایان
التهابات و نوسانات بازارها چه فشارها و آسیبهای روانی به همراه دارد؟
فاطمه شیرزادی: دوستی میگفت یخچال و فریزر خانهام خاموش شده و تعمیرکاری که آن را بررسی کرده، گفته بورد یخچال باید تعویض شود، موتور آن سوخته و هزینه کلی تعمیر حدود هفت میلیون تومان است. وقتی او از هزینه بالای تعمیر یخچال متعجب شده بود، تعمیرکار گفته بود الان همین یخچال دستدوم در بازار بیشتر از 50 میلیون تومان قیمت دارد. البته این خبر برای صاحب یخچال 50 میلیونتومانی اصلاً خوشحالکننده نبود چون تهیه همان هفت میلیون تومان هزینه تعمیر هم برایش در حد غیرممکن دشوار بود و ترجیح میداد قیمت یخچالش یک میلیون تومان باشد، اما این همه پول برای تعمیر آن نپردازد. این ماجرا و مشابه آن قصه آشنای این روزهای خیلی از خانوادههای ایرانی است که میدانند قیمت لوازم خانگی و وسایل ضروری زندگیشان به حدی بالاتر از درآمد آنهاست که نهتنها نمیتوانند به خرید دوباره یکی از آنها فکر کنند، بلکه تامین هزینه تعمیر هم برایشان کابوس است. با وخامت اوضاع این بازار، این روزها شاهد رونمایی از طرحهای دولتی در جهت «ارائه لوازم خانگی با قیمت مناسب به زوجهای جوان» هستیم.
اما فشار هزینههای غیرخوراکی خانوار محدود به لوازم خانگی نیست، تامین مسکن هم بیشتر از هر زمان دیگری به دغدغهای بزرگ تبدیل شده است. طبق گزارشهای مرکز آمار، در تیرماه 1399 تورم نقطهبهنقطه مسکن به 9 /27 درصد و تورم میانگین 12ماهه مسکن به 23 درصد رسیده است. در این ماه تورم اجاره مسکن به صورت نقطهبهنقطه 8 /27 درصد و به صورت میانگین 12ماهه 9 /22 درصد برآورد شده است. خرید مسکن به انتهای فهرست آرزوهای دور و دراز بسیاری از خانوادهها رفته، اما حتی تامین ودیعه و اجاره مسکن هم به حدی توانفرسا شده که دولتمردان این روزها به فهرست بلند وعدههای برزمینمانده خود اعطای تسهیلات ودیعه رهن و اجاره مسکن را هم افزودهاند.
در چنین شرایطی که بر اثر شیوع بیماری کرونا، بسیاری از شاغلان بخش مهمی از درآمد خود را از دست دادهاند یا به صف بیکاران پیوستهاند، هر کس اندک اندوختهای داشته به سودای حفظ و افزایش ارزش پول و کسب سود درگیر بازاری شده است. حضور در بازارها و فعالیت اقتصادی برای کسب سود و جلوگیری از زیان ناشی از کاهش ارزش پول از روستاهای دورافتاده تا کلانشهرها همه را درگیر خود کرده است. حسرت نخریدن به موقع یک دارایی یا افسوس دیر وارد شدن به یک بازار افراد را مضطرب و دچار احساس افسردگی و بیانگیزگی کرده است. در دورهمیهای دوستانه و خانوادگی هم این مباحث به موضوع سوال و سرزنش یکدیگر تبدیل شده است؛ تکرار مکرر سوالاتی مثل چرا نخریدی، چرا دیر خریدی و چرا به جای این آن را نخریدی فشار مضاعفی بر روان خانوارهای گرفتار تامین زندگی وارد میکند. این فشارهای اقتصادی چه آسیبهایی به سلامت روان افراد و جامعه وارد میکند، چه تبعاتی میتواند داشته باشد و چگونه میتوان از شدت آنها کاست یا حداقل از خود و اطرافیان در برابر آن تا حدودی محافظت کرد؟