فصل شکست توصیهها
خانوار برای تحمیل فشار التهابات بازار چه باید بکند؟
بر اثر نوسانات بازارها و التهاب قیمتها چه بر سر پسانداز خانوارهای ایرانی آمده است؟ آیا اقدامی برای حفظ سطح رفاه خانوار قابل انجام است؟ آیا میتوان با تغییر در ترکیب سبد داراییها از فقیرتر شدن، در شرایط وجود تغییرات غیرقابل پیشبینی در اقتصاد، جلوگیری کرد؟ مجموعه این سوالات و سوالات مشابه در سالها و بهخصوص ماههای اخیر توجه کلیه شهروندان را به خود جلب کرده است. در این نوشتار تلاش به بررسی وضعیت موجود شده است.
دلایل اصلی ایجاد التهابات اقتصادی
ابتدا مناسب به نظر میرسد به علل و عوامل ایجاد نوسانات اقتصادی اخیر کشور و به دنبال آن کاهش توان مالی خانوار پرداخته شود. به علت برقراری تحریمهای سخت بر کشور و محدود شدن شدید درآمدهای نفتی و انتقال ارز حاصل از آنها به چرخه اقتصاد، دولت مجبور به استفاده از قدرت بانک مرکزی در خلق پول جهت چرخاندن چرخ اقتصاد کشور شده است. اخیراً بانک مرکزی با انتشار گزیده آمارهای اقتصادی در پایان خردادماه 99 حجم نقدینگی را 26 میلیون و 7 /571 هزار میلیارد اعلام کرد که نسبت به خرداد سال 98 معادل 2 /34 درصد افزایش را نشان میدهد. این در حالی است که این افزایش در دوره مشابه سال گذشته 1 /25 درصد بوده است. ورود این پول سرگردان به اقتصاد کشور که در حال حاضر در تامین مواد اولیه صنایع تولیدی کمتوانتر از پیش شده است توانایی بزرگ کردن اقتصاد و ایجاد رشد در آن را ندارد و نهایتاً افزایش حجم نقدینگی منجر به افزایش سطح عمومی قیمتها خواهد شد و در این دوران گذار تا رسیدن به تورم نهایی، بیثباتی را در بازارهای مختلف ایجاد میکند.
رونق بورس در یک سال گذشته و تشویق و حمایتهای مستقیم سیستم سیاستگذاری کشور به هدایت نقدینگی به این بازار یکی از خطرناکترین حبابها را در اقتصاد کشور شکل داده است. اینکه دولت از هیچ سیاستی حتی ارزانفروشی و دادن تخفیف روی سهام جهت بردن سرمایههای افراد به سمت بورس دریغ نمیکند، به لحاظ منطقی و اقتصادی عقلایی نیست. زمانی نهچندان دور اینکه شاخص بورس با توجه به شرایط اقتصادی ایران به مرز دو میلیون واحد برسد و چنین رشدی را تجربه کند، بیشتر به طنز و آرزویی محال میماند ولی الان تقریباً به این عدد آرمانی و -در شرایط کنونی اقتصاد- توخالی رسیده است. در کوچه و برزن هر کسی که حتی اطلاعی از عملکرد بورسبازی و خرید سهام ندارد، به سوی سرمایهگذاری در این بازار رو آورده است و حسرت و ضرر غیرقابل جبرانی را در زمان شکستن این حباب برای جمعیت بزرگتری نسبت به قبل به همراه دارد. چراکه بازیگران اصلی تغییر قیمتها در بورس، دنبال نفع فردی و نه نفع جمعی هستند و زمانی که قیمت یک شاخص به چند برابر قیمت ذاتی آن رسیده، آن کسی که در زمان ترکیدن حباب بورس به موقع از ضرر خود جلوگیری میکند، قطعاً سرمایهگذاران خرد که الان از سودهای خود سرمست شدهاند، نخواهند بود.
اثر التهابات اقتصادی بر خانوار متوسط رو به بالا
یکی از نکاتی که در کنار بسیاری دیگر از نکات بدیهی زیست و مدیریت خانوار فراموش شده است، لزوم وجود آرامش مالی و امکان برنامهریزی برای آینده خانوار است. در حالت مطلوب در خانوارهای متوسط و دارای یک تا چند نفر شاغل دارای درآمد ماهانه، که پشتوانه تامین مالی خانوار را فراهم میکنند، پس از کنار گذاشتن سهم هزینههای جاری مصرفی، برنامهریزی برای خرید کالاهای غیرمصرفی و بادوام به صورت عادی در خانوار انجام میشود. به عنوان مثال مستاجران به فکر خرید خانه، خانهدارها به فکر بهبود امکانات داخلی خانه و بهینه کردن محل سکونت و... در یک کلام بهبود وضع رفاهی خانوار هستند. حال اتفاقی که افتاده، کاهش متداوم ارزش پول نقد به علت تورمهای پیدرپی و نوسانات بازار است. در خانوار اگر سهمی هم از درآمد به شکل پسانداز وجود داشته باشد، بیشتر سبب سردرگمی در بین بازارهای مختلف جهت سرمایهگذاری این پساندازها و تلاش برای از دست نرفتن ارزش داراییهاست. وجود بازدههای بسیار مختلف در بازارها در سال اخیر که بیش از ۲۵۰ درصد در بازار بورس، 70 درصد در بازار سکه، 60 درصد در بازار طلا و 40 درصد در بازار ارز رقم خورده است، دغدغهای به دغدغههای موجود برای حفظ دارایی اضافه کرده و سبب سلب آرامش فردی مالی برای خانوار متوسط شده است.
اثر التهابات اقتصادی بر خانوار متوسط رو به پایین درآمدی
در این شرایط خانوارهای متوسط رو به پایین نیز آرامش و رفاه خود را دوچندان از دست میدهند. دیده میشود که بسیاری افراد دست به فروش وسایل رفاهی خود به امید سود بیشتر زدهاند و دل در گرو سودهای جاری در بورسبازیها دادهاند. سوالی که ذهن را مشغول کرده که چه کنیم تا حداقل فقیرتر نشویم، سبب تصمیمگیریهای بعضاً غیرعقلایی در افراد شده و همین نااطمینانیها، سلامت روحی جامعه را بیش از پیش به خطر انداخته است. اینکه در گزارشی گفته میشود که ساکنان فلان روستا با فروش زمین و داراییهای خود به سرمایهگذاری در بورس اقدام کردهاند، حقیقتاً یکی از غمانگیزترین خبرهاست. چراکه اقتصاد بیمار، نیروی مولد را تبدیل به نیروی غیرمولد برای اقتصاد کرده است و این تبعات ریزش قیمتها در بازار سهام را برای کشور سنگینتر میکند.
اثر التهابات اقتصادی بر دهکهای پایین
در دهکهای پایین درآمدی متاسفانه امکان تطبیق با تغییرات اقتصادی و تغییر سبد دارایی وجود ندارد. این خانوارها در شرایط نابسامان کنونی فقط با افزایش قیمت سبدهای مصرفی خود و اجبار به حذف اقلام از سبدهای مصرفیشان مواجه هستند. جدیدترین آمارهای منتشرشده از سوی وزارت صمت نشان میدهد که در اردیبهشتماه امسال از بین 44 کالای اساسی و مهم قیمت 35 کالا افزایش داشته و حبوبات بیشترین افزایش را داشته است. آمارهای مصرفی خانوار جایگزینی حبوبات به جای گوشت در چند سال اخیر را نشان میداد و حال با این افزایشهای بیش از صددرصدی در حبوبات، کلاً مساله سلامت تغذیه و تامین دستهبندیهای لازم در خوراک جهت تامین سلامت و رفع نیازهای اولیه خوراکی دیگر قابل بحث نیست و اساساً پروتئین حیوانی و گیاهی از سفره ایرانی حذف خواهد شد.
چه باید کرد؟
تا اینجا در مورد فشارها بر خانوارها -عمدتاً 9 دهک کشور- بر اثر نابسامانیهای قیمتی و وجود اختلاف در بازدهی بازارهای مختلف بحث شد. حال سوال این است که برای کاهش فشارهای مالی فوق که مستقیماً بر جسم و روح افراد اثرگذار بوده و با ایجاد نااطمینانی از آینده، حجم بزرگی از استرس و فشار روحی را به خانوار اضافه کرده است، آیا میتوان کاری کرد؟
در مورد بیش از 50 درصد جمعیت که طبق آخرین گزارش مرکز پژوهشهای مجلس زیر خط فقر هستند، تنها اجرای سیاستهای رفاهی و دادن کمکهای دولتی به این قشر آسیبپذیر در این مقطع چارهساز است و هیچ راه دیگری جهت کمک به سلامت مالی-روحی افراد وجود ندارد. زمانی که خانوار توان تطبیق با شرایط مالی را از دست بدهد، متعاقب با آن توان حفظ سطح رفاه ذهنی خود را نیز از دست داده و اینچنین میشود که سطح رفاه ذهنی و شادکامی ایرانیان از شرایط نامناسبی که قبلاً در گزارشهای بینالمللی نشان داده میشد، باز هم سقوط خواهد داشت.
ارائه توصیه اقتصادی جهت حفظ سطح رفاه کنونی خانوارهای متوسط و متوسط به بالا به لحاظ عقلایی و اخلاقی میتواند پرهیز از نگه داشتن پول نقد و سپردههای ریالی باشد. جریان پول و سرمایه چه در سطح خرد و چه کلان مانند جریان آب است که راه خود را از راحتترین مسیر پیدا میکند. راحتترین مسیر که اکنون جذابترین هم هست، سرمایهگذاری در بورس است که با توجه به تفاوت قیمتهای ذاتی با قیمتهای بورسی، نمیتوان روی آن توصیه اقتصادی داشت. متاسفانه جدا کردن تهمانده فکر خانوار از لذت، خوشی و زندگی خانوادگی و سپرده شدن آن به راههای تامین مالی چندم برای آینده اصلاً وضعیت مطلوبی نیست. تنها توصیهای که به عنوان دوست و شهروند میتوان داشت تلاش در جهت افزایش ظرفیت و حد تحمل روحی و روانی افراد است وگرنه از اقتصاد و اقتصاددان در این شرایطی که هیچ چیز قابل پیشبینی نیست، توقعی نمیرود. طنزی که میگوید این روزها اگر هرچه بیشتر خرج کنی، مترادف است با اینکه پسانداز بیشتری خواهی داشت، خود موید شکست توصیههای معمول و عقلایی مالی در شرایط کنونی بوده و تلاش در جهت بالا بردن قدرت تطبیق روحی جهت جلوگیری از اخذ تصمیمات هیجانی توصیه میشود.