کوچک ضعیف نیست
چرا دولتهای کوچک کارآمدتر هستند؟
حکایت ما مردم و نهاد دولت، حکایت دیو و دلبر شده است. دولت را دوست نداریم چون حس میکنیم به نفع ما کار نمیکند، سالم نیست و کارآمدی ندارد. اما از طرف دیگر چشم امید به دولت داریم تا رفاه ما را تامین کند، امنیت ایجاد کند و کیفیت زندگی ما را بالا ببرد. این روزها که کرونا زندگی ما را بههمریخته و اقتصاد و سلامت ما را با هم به خطر انداخته همه امیدمان به دولت است. دولتی که انتظار داریم بیمارستانها را بگرداند، دارو و ماسک و تخت و دستکش ارزان تامین کند، مملکت را قرنطینه و خاطیان را مجازات کند، مرزها را ببندد و خیابانها را مسدود کند، کادر درمان را بسیج کند و در غیاب ما چرخ مملکت را بچرخاند، مایحتاج ضروری را در خانه تحویل ما بدهد و یارانه و کمکخرج این ایام را هم به حساب ما واریز کند، شغل ما را تضمین کند و درآمد ازدسترفته کسبوکارهایمان در رکود ناشی از کرونا را جبران کند، مالیاتها را هم ببخشد و به بانکها بگوید اقساط وامهایمان را هم نگیرند و چکهایمان را هم برگشت نزنند، خلاصه اینکه کاری کند که در ایام قرنطینه خیالمان از سلامت و معیشت هر دو راحت باشد.
اما این دولت همان دولتی است که در تمام ایام سال از او انتقاد میکنیم که چرا در کار ما دخالت میکند، چرا با لباس و تفریح و عقاید ما کار دارد، چرا بنگاهداری میکند، چرا قیمت از شیر مرغ تا آدمیزاد را میخواهد تعیین کند، چرا با انواع مجوزها و آییننامهها و پروانهها مدام به پر و پای ما میپیچد و نمیگذارد آنگونه کار کنیم که دلمان میخواهد، چرا در اطلاعات ما سرک میکشد و به حریم شخصی ما احترام نمیگذارد، چرا برای هر چیزی مالیات و عوارض تعیین کرده و به هر کار مردم کار دارد و چرا هر کسبوکاری راه میاندازیم هم رقیبمان میشود و هم ناظر و هم داور و دهها چرای دیگر.
مردمی که این روزها اینگونه از دولت انتظار دارند همه چیز را به دست بگیرد همان مردمی هستند که در شرایط دیگر میخواهند دولت دست از سرشان بردارد. آیا این تناقض است؟ آیا مردم خودشان هم نمیدانند از دولت چه میخواهند؟ بالاخره دولت بزرگ و مداخلهجو را دوست دارند یا دولت کوچک و حداقلی؟ داستان واقعاً چیست؟
در توجیه این تناقض باید دو نکته را در نظر گرفت. نکته اول آنکه واقعاً مردم تا حدی دچار اینگونه تناقضها در قضاوت هستند. افکار عمومی ضرورتاً یک پدیده منسجم و همگن نیست. انبوهی از این تناقضها در افکار عمومی وجود دارد. مثلاً همین مردم تا چند ماه پیش بیشترین انتقادات را از پزشکان میکردند و نوعی بیاعتمادی در افکار عمومی به پزشکان شکل گرفته بود اما همین مردم این روزها مدام قربان صدقه پزشکان و کادر درمان میروند و از آنها بهمثابه فرشته و قهرمان یاد میکنند. اینگونه تناقضها چیز عجیبی در افکار عمومی نیست. بهخصوص با رشد شبکههای اجتماعی و تنوع یافتن منابع اطلاعاتی، طبیعی است که قضاوت عمومی مردم هم سیالیت بیشتری پیدا کرده و ثبات نظرات کم شده باشد. این بهخودیخود چیز بد یا عجیبی نیست، یک واقعیت جامعهشناختی است که باید با آن کنار آمد. اتفاقاً پذیرش این واقعیت و تحلیل درست پایداری و عمق افکار عمومی یکی از روشهایی است که در مقابله با عوامفریبی و دماگوژی کاربرد دارد.
اما از جنبه دیگری هم باید به این تناقض نگاه کرد. آنچه قطعاً مردم از دولت انتظار دارند ایفای نقش قدرتمند در مواقع ضرورت است. یعنی انجام کارهایی که فقط از نهاد دولت برمیآید. مثلاً تامین امنیت یا خدمات بهداشت عمومی یا داوری و دادگستری یا توسعه زیرساختهای علمی و آموزشی مواردی هستند که قطعاً مردم از دولت انتظار دارند متولی آنها باشد. اما سوال این است که آیا برای ایفای این نقشها باید یک دولت بزرگ داشت؟ نه ضرورتاً! مشکل اینجاست که در ذهن بسیاری، دولت بزرگ با دولت قوی اشتباه گرفته شده است. نهاد دولت در ایران بسیار بزرگ است اما قوی نیست. اینکه دولت در خیلی کارها دخالت میکند که ضرورتی ندارد یا در خیلی حوزهها وارد بنگاهداری و تصدیگری شده درحالیکه هیچ مزیتی در آن کارها ندارد باعث شده نهاد دولت در ایران بسیار بزرگ باشد.
البته وقتی از نهاد دولت حرف میزنیم در اصل باید سه موجودیت را از هم تفکیک کنیم و مجزا از هم ببینیم. یک موجودیت قوه مجریه است یعنی دولت به معنای حقوقی آن که زیر نظر رئیسجمهور کار میکند. موجودیت دوم کلیه اجزای نظام اداره کشور شامل سه قوه و شهرداریها و نیروهای مسلح و مجامع و شوراها و سازمانهای غیردولتی و همه ارکانی است که از بودجه عمومی ارتزاق میکنند. موجودیت سوم همه شرکتها و نهادها و بنیادهایی هستند که اگرچه ضرورتاً از بودجه عمومی دولت استفاده نمیکنند اما مالکیت خصوصی به معنای دقیق کلمه هم ندارند، خصولتیها هم در همین زمره هستند. وقتی از نهاد دولت حرف میزنیم منظور هر سه موجودیت بالاست. این سه موجودیت دارای ویژگیهای مشترکی هستند. مثلاً رفتار همه آنها بیش از هر چیز متاثر از سیاست است یا در هیچکدام از اینها مدیران به وکالت از سوی مالکان انتخاب نشدهاند و مدیریت در آنها ناشی از تصمیمات سیاسی است.
در هر حال نهاد دولت میتواند قوی باشد اما بزرگ نباشد. اتفاقاً بزرگی زیاد از حد این نهاد باعث شده قدرتش کم بشود. بوروکراسی کند و فاسد، پیچیدگی فرآیندهای تصمیمگیری، تعارض مزمن ذینفعان، متوازن نبودن اختیار و مسوولیت در نهادها، واگرایی فرآیندهای سیاستگذاری و بسیاری ویژگیهای دیگر که دولت را ناکارآمد کرده همه از بزرگ بودن این نهاد ناشی میشوند.
نباید بهاشتباه تصور کرد حامیان اقتصاد رقابتی و دولت حداقلی، طرفدار دولت ضعیف هستند. اتفاقاً ما خواهان یک دولت قوی هستیم و دقیقاً به همین دلیل از کوچک بودن دولت دفاع میکنیم. دولتی که کوچک است چابکتر و جسورتر است و چون بدنه کوچکتری دارد طبعاً هزینههای آن هم کمتر است و خرج کمتری روی دست کشور میگذارد. دولت کوچک هم سریعتر واکنش نشان میدهد و هم کمتر در معرض فساد است چون ایجاد شفافیت در یک دولت کوچک بهمراتب سادهتر از یک دولت عظیم و پر از پیچیدگی است. دفاع از دولت حداقلی به معنای دفاع از کاهش قدرت و اقتدار دولت نیست.
این موضوع بهخصوص در زمان بحران به چشم میآید. در تهدیدات نظامی و امنیتی یا بلایای طبیعی و بحرانهایی نظیر اپیدمی کرونا طبیعی است که قدرت دولت به کار میآید. وقتی تهدید و آسیب بهقدری بزرگ میشود که با سازوکارهای عادی نمیشود آنها را مدیریت کرد همه یاد نهاد دولت میافتند که قدرت کافی را برای مدیریت بحران دارد. اساساً دولت ایجاد شده که در چنین شرایطی مداخله کند. اما بدی داستان آنجاست که دولتهای ناکارآمد عموماً این موقعیتها را به فرصتی برای توجیه بزرگ شدن خود تبدیل میکنند و بهجای آنکه به فکر افزایش کارآمدی و اقتدار باشند از آب گلآلود ماهی خودشان را میگیرند.
دولت میتواند کوچک اما قوی باشد، قدرت یک دولت از تعداد کارکنان و حوزه تصدی و کنترل آن ناشی نمیشود بلکه از توان تامین منابع مالی، اعتبار در افکار عمومی، اعتماد شهروندان، سرعت عمل در تصمیمگیری و اجرا، سلامت و شفافیت و خلاصه از کارآمدی و کارایی آن ناشی میشود.
دولتی که منابع محدودش را صرف بزرگ شدن خود میکند و وارد حوزههایی میشود که به او ربطی ندارد طبعاً هم منابع را هدر میدهد، هم گرفتار فساد و اتلاف منابع میشود، هم اعتماد مردم و اعتبارش در جامعه را از دست میدهد. چنین دولتی قدرت کافی برای مواجهه با بحرانها ندارد. بههرحال طرفداران اقتصاد رقابتی نهتنها طرفدار دولت ضعیف نیستند بلکه حامی دولت قوی و مقتدر هستند و دقیقاً به همین دلیل است که از دولت کوچک دفاع میکنند.