آبادانی گمشده
سیدمحمد غرضی از ریشهها و راهکارهای مسائل خوزستان میگوید
سیدمحمد غرضی که در سالهای اول انقلاب استاندار خوزستان بوده، شاهد متوقف شدن روند توسعه خوزستان بوده است. او که در سال ۱۳۵۸ بعد از احمد مدنی استاندار خوزستان شد با اشاره به ویژگیهای استان خوزستان که اهمیت این استان را پیش و پس از انقلاب نشان میدهد، معتقد است ابتدا جنگ تحمیلی و پیامدهای ناشی از آن و بعد هم مسائلی مثل دستهبندیهای «چپ و راست» و «عرب و عجم» و... که گروههای سیاسی را تقویت میکرد، باعث شد آبادانی خوزستان مغفول بماند.
سیدمحمد غرضی که در سالهای اول انقلاب استاندار خوزستان بوده، شاهد متوقف شدن روند توسعه خوزستان بوده است. او که در سال ۱۳۵۸ بعد از احمد مدنی استاندار خوزستان شد با اشاره به ویژگیهای استان خوزستان که اهمیت این استان را پیش و پس از انقلاب نشان میدهد، معتقد است ابتدا جنگ تحمیلی و پیامدهای ناشی از آن و بعد هم مسائلی مثل دستهبندیهای «چپ و راست» و «عرب و عجم» و... که گروههای سیاسی را تقویت میکرد، باعث شد آبادانی خوزستان مغفول بماند. به اعتقاد او یکی از دلایل عدم توسعه خوزستان این است که این استان در قدرت سیاسی بهخصوص در مجلس و دولت چهره شاخصی ندارد و اگر هم افراد نامآوری باشند، مطالبه آبادانی خوزستان را ندارند یا دستشان به جایی نمیرسد. غرضی که مسوولیت وزارتخانههای نفت و پست و تلگراف و تلفن را هم بر عهده داشته است میگوید در این ۴۰ سال که داخل و بیرون دولت حضور و فعالیت داشته است، ندیده دولتها بتوانند فکر واگذاری مردم به مردم باشند. به اعتقاد او دولتها بیشتر این فکر را داشتند که بر مردم حکومت شود نه اینکه مردم بر مردم حکومت کنند. غرضی که سابقه استانداری کردستان را هم در کارنامه دارد راهحل مشکلات استانی با مشکلات خوزستان را در این میداند که استاندار را مردم انتخاب کنند و بودجه هم در اختیار استاندار قرار گیرد تا بتواند مشکلات مردم استان را حل کند و انتخاب استاندار تابع مقررات جناحها و احزاب و دستهبندیهای چپ و راست نباشد. غرضی میگوید حاکمیت عمدی در توسعهنیافتگی خوزستان ندارد، ولی وقتی دولتی مسوولیتش را درست انجام ندهد، متهم به هر چیزی خواهد شد.
♦♦♦
به تازگی آبگرفتگی و تخریب خانه مردم و نبود امکانات اولیه در خوزستان باز هم مشکلات متعدد مردم این استان را بر سر زبانها انداخت. سالهاست که مشکلات زیستمحیطی مانند ریزگردها و آلودگی هوا و... این استان را دچار مشکل کرده است. در کنار این مشکلات و حوادث طبیعی مسائل اقتصادی مانند بیکاری و حاشیهنشینی و آسیبهای اجتماعی فشار را بر مردم خوزستان افزایش میدهد. به عنوان شخصی که دو سال استاندار خوزستان بودهاید و وزارت نفت را به عهده داشتهاید، ریشه مشکلات خوزستان را در کجا میبینید؟
به عنوان گزارشگر شاهد و نه به عنوان گزارشگر منقول از دیگران، شاهد بودهام قبل و بعد از انقلاب اسلامی، خوزستان یکی از مسائل بسیار مهم ایران بوده است و بنده هم تمام تلاشم را کردم تا بتوانم در این زمینه کمکی کنم. در دفتر حضرت امام خمینی (ره) در قم بودم که آقای هاشمیرفسنجانی وارد شدند و به حضرت امام گفتند به هرکسی میگوییم استاندار خوزستان شود نمیپذیرد، شما ببینید غرضی میرود؟ امام به من فرمودند و من گفتم اگر شما بفرمایید میروم. منظورم این است که در آن زمان هم آنقدر آنجا گرفتاری داشت که معمولاً افراد حاضر نمیشدند مسوولیت بپذیرند.
در کل، سرزمین خوزستان با سرزمینهای دیگر کشور تفاوتهایی دارد. مثلاً کارون از دغاغله وارد خوزستان میشود. دغاغله تا بندر امام خمینی ۲۰۰ کیلومتر فاصله دارد و شیب آنجا بسیار کم است. یعنی هر یک کیلومتر یک متر. شاید هیچ سرزمین دیگری در ایران اینگونه نباشد.
قبل از انقلاب در سالهای دهههای ۳۰ و ۴۰ آمریکاییها که آمده بودند در مورد سد دز مطالعه کنند، راجع به کل استان خوزستان هم مطالعه کردند و یک طرح زهکشی یک میلیونهکتاری را ارائه دادند. بر اساس این طرح زهکشی، یک میلیون هکتار از زمینهای شوره تبدیل به زمینهای شیرین میشد و در آن کشت و زراعت انجام گرفته و صنعت پا میگرفت.
وقتی در سال ۱۳۵۸ استاندار خوزستان شدم این طرح تا حدی پیش رفته بود و همچنان داشت اجرا میشد، اما اتفاقاتی این روند را متوقف کرد. ابتدا جنگ تحمیلی و پیامدهای ناشی از آن و بعد هم مسائلی مثل دستهبندیهای «چپ و راست» و «عرب و عجم» و... که گروههای سیاسی را تقویت میکرد، آبادانی خوزستان را مغفول گذاشت.
خوزستان سرزمین مقدسی است. بسیار حاصلخیز است. در سال سه مرتبه میتوان از این سرزمین بهره کشاورزی گرفت. آب و ثروت دارد. مردم انسان و بسیار کوششگری دارد.
اگر از من بپرسید در مقابل صدام چه کسانی ایستادند که صدام نتوانست بیش از ۷۰ کیلومتر وارد کشور شود خواهم گفت: «مردم خوزستان.»
انتظار میرود با گذشت سالها از پایان جنگ وضعیت این استان بهبود یافته باشد اما میبینیم مشکلات خوزستان کمتر که نشده هیچ ظاهراً شدیدتر هم شده است. چرا استان خوزستان با وجود این همه منابع طبیعی سرشار و ظرفیتهای مناسب دچار انواع چالشهای اقتصادی و اجتماعی است؟
مساله اینجاست که این ثروتها در قدرت سیاسی شریک نیستند. در انقلاب اسلامی همه زحمت کشیدند، ولی بعضی از شهرها شاخص داشتند بعضی از شهرها نه. شاخص خوزستان مقاومت بود و مردم بودند که جنگیدند.
البته چهرههای شاخص خوزستانی هم در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ارتش و نیروی انتظامی حضور دارند، ولی خوزستانیها در قدرت سیاسی بهخصوص در مجلس و دولت حضور ندارند. البته در بدنه قوا هم افراد نامآوری از این استان حضور دارند، ولی یا مطالبه آبادانی خوزستان را ندارند یا چندان در این زمینه جدی نیستند یا دستشان به جایی نمیرسد.
تا زمانی که مهندسان مشاوری در تهران هستند و کشور را در دو بخش زاگرس و البرز نگاه میکنند، خوزستان آباد نمیشود. هرچقدر هم که بودجه اختصاص یابد و پول ریخته شود، استان آباد نخواهد شد.
یادم است وقتی رفتم خوزستان بلافاصله سیل آمد و آب از سد کارون وارد خوزستان شد و تمام سطح خوزستان را فرا گرفت. سیل همه پلها را برد. غیر از پلی که در ۱۳۱۵ آلمانیها ساخته بودند همه پلها با سیل نابود شد.
در آن زمان خیلی تلاش کردیم این پلها را بسازیم. ۳۰ سال بعد دوباره همین سیل آمد و من رفتم خوزستان و دوباره تمام پلهای دز و کارون را آب برده بود و امروز هم که میبینید یک بارندگی مردم خوزستان را دچار چه مسائلی کرده است.
شما در صحبتهایتان اشاره کردید خوزستان چهره شاخص سیاسی برای رسیدگی و تاثیرگذاری در حاکمیت ندارد، با توجه به اینکه مردم خوزستان نقش مهمی در سالهای جنگ تحمیلی داشتند و ۸۰ درصد درآمدهای کشور را خوزستان تامین میکند، چرا حاکمیت در سطوح بالا به مسائل این استان رسیدگی نمیکند؟
انتظار شما از حاکمیت است. حاکمیت متعلق به مردم است. اگر حاکمیت را جدای از مردم تعریف کنید دچار مشکل میشوید. مردم از
سراسر ایران از خوزستان دفاع کردند و ۲۴۳ هزار شهید دادند و مرزها را حفظ کردند.
اما دولت و مجلس و... حواسشان جمع خودشان است نه کشور. اگر دقت کنید در این ۴۰ سال، پنج دولت هشتساله در دوره دوم به قدری ضعیف شدهاند که فراموش کردهاند مامور مردم است و سعی کرده دوستان خود را نگه دارد و دشمنان خود را طرد کند. هم در دهه ۷۰ اینطور بود هم دهههای ۸۰ و ۹۰.
به عقیده من تمدن را قاعده جامعه میسازد نه ستاد جامعه. اگر ارتباط ستاد جامعه با قاعده جامعه برقرار باشد تمدن پایدار میماند و مثل دوره صفویه حدود ۳۰۰ سال همدیگر را پوشش میدهند، ولی اگر قدرتهای سیاسی در تناقضها گیر کنند، نتیجه همین ۴۰ سالی میشود که این همه عمر و ثروت و تخصص هدر شده است آنوقت تازه سر قضیه گرانی بنزین باید از نیروی انتظامی و امنیتی استفاده کنیم.
خوزستانیها میگویند «خوزستان گاو شیرده است»، ولی واقعاً باید قبول کنیم که توسعه از طریق حاکمیت سیاسی شکل پیدا نمیکند، بلکه از طریق دلسوزی امت توسعه شکل مییابد.
اینکه وقتی سیل بیاید به منطقه برویم و هزینه کنیم هنر نیست، اجبار است. باید قبل از وقوع سیل حاکمیت مردم را طوری تنظیم کنیم که خودشان زندگیشان را مدیریت کنند.
من حدود ۳۵ سال در نظام مهندسی این کشور کار کردم و حتی نتوانستم این موضوع را آنجا جا بیندازم که اختلاف دمای شهرهای ایران از شمال تا جنوب بین ۳۰ تا ۴۰ درجه است. ساخت خانه در شهرستان بوشهر با شهرستان تبریز فرق میکند. خود مردم بوشهر باید مطابق اقلیم خودشان خانه بسازند.
این در حالی است که مقررات ملی ساختمان وزارت مسکن و شهرسازی همه را ملزم به پیروی از یک دستورالعمل میکند و میگوید سراسر کشور از این مقررات استفاده کنند.
چنین چیزی غیرممکن است. حالا توجه کنید وقتی در مورد مسائل فیزیکی مثل ساخت خانه و مقررات ملی ساختمان اینطور است، در مورد مسائل اجتماعی توجیه حاکمیت سختتر میشود و مسائل سیاسی خیلی سختتر.
در این ۴۰ سال که من داخل و بیرون دولت حضور و فعالیت داشتم ندیدم که دولتها بتوانند فکر واگذاری مردم به مردم باشند. دولتها بیشتر این فکر را داشتند که بر مردم حکومت شود نه اینکه مردم بر مردم حکومت کنند. این حرفها از مشروطه تاکنون زده شده است و همچنان ادامه دارد.
مشکلات این استان در حدی است که بعضاً گفته میشود، اصلاً دولت به توسعه استان خوزستان میلی ندارد! به نظر شما آیا میتوان گفت وضع فعلی استان خوزستان عمدی است؟
به اعتقاد بنده از آنجا که اغتشاش در امروز زندگی مردم جاری شده است و مردم خوزستان از سیل و آتشسوزی و گرفتاری و... خسارت میبینند این نوع حرفها زده میشود و نمیتوان جلوی آن را گرفت. اینگونه حرفها بعد از گرفتاری درست میشود و رو میآید.
به نظر من نباید به این مسائل ارزش سیاسی دهیم. باید به خودمان
و به ماموریت خودمان فکر کنیم که چرا این ضایعه در کشور به وجود آمده است؟
چرا وضعیت فعلی استانهای کشور در شرایطی است که جمهوری اسلامی ایران به این قبیل مسائل متهم شود؟ واقعیت این است که شما اگر مسوولیتتان را درست انجام ندهید متهم به هر چیزی میشوید؛ حتی بیدینی.
چطور میتوان خوزستان را از این وضعیت نجات داد؟
من نظریهای دارم که میخواهم به نسل جوان منتقل کنم. کاری کنید شاید بتوانید استانها را نجات دهید. معتقدم استانداران را باید خود مردم انتخاب کنند.
راهحل را در این مساله میدانم که استاندار را مردم انتخاب کنند و بودجه هم در اختیار استاندار قرار گیرد تا بتواند مشکلات مردم استان را حل کند نه اینکه تابع مقررات جناحها و احزاب و دستهبندیهای چپ و راست باشد یا اینکه پیمانی را به کسی بدهد، قرارداد ساخت جاده را به کس دیگری بدهد و قرارداد نفت را به دیگری و همینطور الی آخر. وضعیت فعلی در کشور کشورداری نیست، حکومتداری است.
اینکه احزاب و گروهها طرفداران خودشان را برای به دست آوردن پستها به استانها بفرستند نوعی از حکومتداری است که منافع مردم استان را تامین نمیکند.
بارها دیدهایم که این اتفاق افتاده است، مثلاً یک مسوول نجفآبادی را برای تصدی استانداری سیستان و بلوچستان میفرستند و یک اصفهانی را برای استانداری ارومیه و... این اقدامات نقض غرض توسعه کشور است. این افرادی که دولتهای جدید منصوب میکنند تا اسامی شهرهای استان را یاد بگیرند دوره چهارساله استانداری آنها تمام شده است و منابعی که به استان اختصاص یافته است به هدر رفته و در عین حال آبادانی انجام نشده است.
من در بحث توسعه جمهوریت مفصل صحبت کردهام که چرا استاندار کشور را باید مردم انتخاب کنند نه دولت. دولت ستاد خودش را مامور مسوولیت سیاسی میکند و این افراد منصوب دولت به مردم وفادار نیستند. به دولتی وفادارند که بیش از ۵۰ درصد آرا را دارد و در دوره حضور در قدرت دائماً دعوا بر سر این است که چند سال این دولت باقی میماند و دوره بعد چه اتفاقاتی رخ میدهد و حواسش جمع توسعه کشور نیست.
ببینید فقط استان خوزستان چنین وضعیتی ندارد. استان فارس و استان سیستان و بلوچستان و بسیاری استانهای مرزی هم چنین شرایطی دارند. اما پدیدههای متفاوت در سطح کشور وجود دارد که مختص هر منطقه است. ما در کشورمان ۱۳ اقلیم داریم در حالی که در کره زمین در کل ۱۵ اقلیم وجود دارد و ما فقط اقلیم خط استوا و یخبندان نداریم.
۱۳ اقلیم دیگر را در مناطق مختلف کشورمان داریم که این تنوع اقلیمی ایجاب میکند هر استانی را مردم خود آن استان اداره کنند و هر تخصصی در خود استان شکل بگیرد نه اینکه یک مهندس مشاور از تهران برود یک هفته بماند و چاه نفتی بسازد یا پل و ساختمانی احداث کند و برگردد و در نهایت همه بناها از بین برود.
به اعتقاد من ریشههای اجتماعی توسعه در داخل استان شکل نگرفته است. در خارج استان هم شکل نگرفته است، فقط یک فرمول ابتدایی مینویسند و هزینه فوقالعادهای میکنند و بعد هم سیل و باد و آتش آن را میبرد.