آسیبشناسی تحریم از تسخیر تا تحریم هستهای در گفتوگو با ابراهیم اصغرزاده
تحریمها ربطی به تسخیر ندارد
ابراهیم اصغرزاده پس از گذشت ۳۴ سال از تسخیر سفارت آمریکا، روایتی از آغاز تحریمهای آمریکا علیه ایران دارد که به نوعی در مقام پاسخ به افرادی است که همچنان مدعی هستند اگر در آن روزگار به سفارت آمریکا حمله نمیشد، هیچگاه روابط ایران و ایالات متحده به این میزان تنزل پیدا نمیکرد.
آقای دکتر، هر سال در آستانه سالگرد اولین تحریمهای آمریکا علیه ایران، همه به یاد اشغال سفارت آمریکا در سال 1358 میافتند و این حرف جاافتاده که اگر دانشجوهای انقلابی آن کار را نکرده بودند، شاید روابط طور دیگری رقم میخورد و امروز گرفتار تحریم پشت تحریم نبودیم. البته از طرف شما هم همیشه دفاعیاتی شده؛ گاه هم مانند آقای عبدی اذعان به اشتباه؛ اما از منظر دیگری به موضوع نگاه کنیم؛ اما در آن دوران دانشجویان با ادبیاتی به نام تحریم و بار وسیع آن آشنا بودند و بعد تحریم، آیا همان چهرهها به فکر راه چاره افتادند؟
به نظرم بیانصافی است اگر فکر کنیم تحریمهای فعلی ربطی به رویدادهای انقلاب و اشغال سفارت آمریکا دارد. تاریخ قابل انکار و قابل کتمان نیست. میگویند حافظه تاریخی ایرانیان کوتاهمدت است. ولی نه این قدر که به راحتی آن هم پس از سه دهه بتوان دست به چنین تحریفاتی زد. تحریمهای ناشی از اشغال سفارت با تحریمهای بعدی که طی سه دهه کشور با آن مواجه شده است، کاملاً متفاوت است. سوءمدیریت و ناکارآمدی دیپلماسی کشور را نباید به گردن استقلالخواهی و اقدامات تدافعی دانشجویان در دفاع از انقلابشان گذاشت.
اشغال سفارت در آبانماه 58 و آغاز تحریمها در 30 فروردین 59؟
نباید دچار اشتباه شد ... آمریکا منحصر به فردترین کشور دنیا برای اعمال تحریمها به منظور پیشبرد اهداف مربوط به سیاست خارجیاش است. درست 10 روز بعد از اشغال سفارت در 4 نوامبر 1979 یا همان 13 آبان 58 تحریمهایی از سوی کارتر علیه ایران اعلام شد. در دوره ریاستجمهوری کارتر، ایران مجموعاً چهار بار تحریم شد: این تحریمها شامل ممنوعیت واردات نفت، مسدود شدن داراییهای ایران، ممنوعیت صادرات به ایران و ممنوعیت واردات از ایران بود. این چهار مورد تحریم بعد از تسخیر لانه جاسوسی و تا قبل از توافق الجزیره اعمال میشد. پس از توافق الجزیره سه مورد از این تحریمها لغو شد و فقط مسدود بودن داراییها ادامه یافت. متعاقب امضای بیانیه الجزایر در تاریخ 1981 که جهت فیصله دعاوی میان ایران و آمریکا و پایان ماجرای اشغال سفارت منعقد شد وفق ماده یک بیانیه، ایالات متحده آمریکا در بیانی صریح تعهد کرده بود که سیاست این کشور این است و از این پس این خواهد بود که به طور مستقیم و غیرمستقیم، سیاسی و یا نظامی در امور داخلی ایران مداخله نکنند. قید عبارت «از این پس» گویای این نکته بود که آمریکا پذیرفته بود که در گذشته در امور داخلی ایران مداخله
میکرده است. همچنین بند 10 بیانیه مبنی بر لغو تحریمهای تجاری اعمالشده پس از نوامبر 1979 اجازه وضع دوباره تحریمهای آمریکا علیه ایران را نمیداد.
اما یک سیر را در تحریمها میتوان دید. از تلاش برای تغییر رژیم تا تلاش برای تغییر رفتار در حاکمیت ایران نسبت به آمریکا؟
یکی از اهداف تحریمهای اقتصادی تغییر رفتار کشور مورد تحریم به دلایل مربوط به روابط خارجی است. تحریمهای اقتصادی معمولاً به عنوان ابزاری در تعقیب سیاست خارجی به کار میروند. از اهداف دیگر تحریمهای اقتصادی میتوان به هدف بیثباتی کشور از طریق فشارهای اقتصادی اشاره کرد. در ژانویه 1984 رونالد ریگان با نامیدن ایران به عنوان حامی تروریسم دور جدیدی از دشمنتراشی و تحریمهای تجاری را بر اساس قوانین ایالات متحده علیه ایران وضع و اعمال کرد. در اکتبر 1987 آمریکا صادرات تکنولوژی به ایران و واردات کلیه کالاها و خدمات از ایران به آمریکا را ممنوع اعلام کرد. بیل کلینتون رئیسجمهور وقت آمریکا نیز با صدور یک دستورالعمل اجرایی دیگر در تاریخ 16 مارس 1995 یک بار دیگر تحریمهای تجاری را علیه ایران اعلام کرد که به موجب آن شرکتهای آمریکایی و شعب خارجی آنها از سرمایهگذاری در پروژههای توسعه نفتی ایران ممنوع شدند. در سال 1996 بیل کلینتون رئیسجمهور وقت آمریکا قانون تحریم ایران را امضا کرد که بر اساس آن کلیه شرکتهایی که به توسعه منابع نفتی ایران مساعدت کنند تحت شمول تحریمهای آمریکا قرار خواهند گرفت. این تحریمها بعداً توسط جورج
دبلیو بوش پس از حمله ناجوانمردانه القاعده به برجهای دوقلوی تجارت جهانی و قرار دادن ایران در کشورهای محور شرارت مورد تمدید قرار گرفت. تحریمهای آمریکا در دوره کلینتون عمدتاً صنعت نفت را که برای ایران استراتژیک بود هدف گرفت. این هدفگذاری فارغ از منشاء آن حفظ وابستگی تکنولوژیک صنعت نفت و کنترل بازار بود. توسعه نفت ایران باعث کاهش وابستگی تکنولوژیکی ایران به شرکتهای نفتی آمریکایی میشد. از طرف دیگر هدف استراتژیک آمریکا به علت داشتن بالاترین تکنولوژی نفتی در جهان، این بود که رقبای اقتصادی آمریکا با ورود به بازار صنعت نفت ایران، موجب کاهش نفوذ آمریکا نشوند. مبنای اصلی تحریمهای آمریکا این بود که ایران تهدیدی برای منافع و امنیت ملی آمریکاست که با تلاش برای کسب سلاحهای کشتارجمعی از اعمال تروریسم بینالمللی حمایت میکند. در واقع، هدف از این قانون نه تروریسم و نه حامیان آن بود، بلکه ایجاد فشار بر صنایع نفتی ایران به منظور اجبار شرکای تجاری آمریکا به رفتاری مطابق با مکانیسم اجرای سیاست خارجی ایالات متحده است. بررسی سوابق تحریمها مبین این نکته است که در اکثر موارد، تحریمهای اقتصادی، مالی و بانکی تاثیر اقتصادی
قابل ملاحظهای برجا گذاشته است اما نتوانسته موفقیت سیاسی چندان قابل توجهی کسب کند.
اما اگر سیاست خارجی آمریکا از تغییر رژیم به تلاش برای تغییر رفتار ایران تنزل کرد در مقابل از نبود همپیمان بینالمللی برای این رویارویی شروع شد و در نهایت در این سالها به یک اجماع در جهان غرب ارتقا یافت.
این دقیقاً نقطه عطف ماجراست. یعنی دولتی که دنبال تغییر رژیم بود اینک به تغییر رفتار حکومت رضایت داده است. نکته اصلی که مستلزم توضیح است در رابطه با این سوال است که آیا به عنوان یک موضوع حقوق بینالملل ایالات متحده صلاحیت لازم برای اجبار بنگاههای اقتصادی ثالث به تحریم ایران را دارد در حالی که صلاحیت، خود جنبهای یا نتیجهای از حاکمیت است. اعمال صلاحیت داخلی کشورها درباره اعمال و اشخاصی که در سرزمینشان قرار دارند یک مفهوم مسلم و عرفی است. از آنجایی که دولتها بر اساس حقوق بینالملل مستقل و قانوناً برابر هستند، هیچ دولتی نمیتواند بدون رضایت دولت دیگر در قلمرو آن کشور اعمال صلاحیت کند. تحریم اقتصادی نوعی مداخله در امور داخلی دیگران و خلاف طبیعت آزاد اقتصاد است. در نهایت هم دولت آمریکا این صلاحیت را داشت که تنها در امر سرزمینی خود، دست به اعمال نظر بزند اما مساله تحریمهای اقتصادی و الزامات آن برای کشورهای دیگر فراتر از اختیارات حاکمیتی این کشور بود. آمریکا با استفاده از ضعف دیپلماسی ایران توانست اجماع جهانی ایجاد کند و با شیفت پرونده هستهای ایران به شورای امنیت سازمان ملل تحریمهای چندجانبه و فراگیر را
جایگزین تحریمهای یکجانبه کند.
زیانهای تحریم چه بوده است؟
ببینید اگر از زبان اقتصاد بخواهیم صحبت کنیم، هزینه تحریمها که همان هزینه تغییر بازار است برای اقتصاد غولپیکر آمریکا چیزی نیست ولی برعکس افزایش هزینه مبادله و تغییر بازار برای اقتصاد نحیف ایران کمرشکن است. نباید به گونهای پیش میرفتیم که آمریکا قادر به ایجاد اجماع جهانی علیه ما بشود. زمانی که تحریمهای یکجانبه ایالات متحده در حال شیفت به تحریمهای اروپایی و نهایتاً فراگیر شورای امنیت شد این روزها قابل پیشبینی بود. فرصت افکار عمومی جهانی و دیپلماسی عمومی را با بی تدبیری و بیسیاستی به تهدید علیه خودمان تبدیل کردیم. بازار سرمایهگذاری نفت ایران یک بازار بکر و پرسود بود. آمریکا ما را تحریم کرده بود و عملاً فرصت سرمایهگذاری به دول اروپایی رسیده بود. کارایی و نرخ موفقیت تحریمهای اقتصادی به میزان زیادی بستگی به هزینهای دارد که تحریمها به صورت گسترده و با اجماع بازار بینالمللی میتوانند بر اقتصاد کشور مورد تحریم تحمیل کنند.
به هم زدن رابطه اقتصادی ایران و اتحادیه اروپا؟ و چطور ما به نقطه عطف توجه نداشتیم؟
بله، آمریکا با اعمال فشارهای اقتصادی به ایران نمیتوانست به اهداف سیاست خارجی خود دست پیدا کند. در نهایت میتوانست به بخشی از اهدافش برسد و این برای کشوری که قصد حضور هژمونیک در منطقه داشت قابل قبول نبود. به سراغ اجماع جهانی رفت. ما غافل شدیم از روابط با کشورهای اروپایی و به تدریج و بسیار نرم و زیرپوستی تکتک شرکای تجاریمان را از ما دور کردند. بعد هم که این فاصله زیاد شد، اجماع آنها علیه ایران را در پیش گرفتند. این یک پیروزی دیپلماتیک آمریکا بود. توانست مطالبات سیاسی خودش را به نوعی به مطالبات سیاسی جامعه جهانی تبدیل کند.
دولت مدام مدعی است خریدار جدید نفت پیدا میکنیم.
کشور ایران با توجه به اینکه نزدیک به 10 درصد ذخایر نفت و گاز دنیا را دارد نیازمند 200 تا 300 میلیارد دلار سرمایهگذاری در بخش بالادستی صنعت نفت است این در حالی است که ایران سالیانه حدود 300 هزار بشکه افت تولید دارد و برای جبران این افت باید سرمایهگذاری کند، از طرفی بسیاری از چاههای نفت کشور بیش از نیمی از عمر خود را گذراندهاند و چاههای پیری هستند که نیاز به بازسازی مجدد و مصونسازی دارند. برای این بازسازی و افزایش در بازدهی تولید در صنعت نفت کشور که مهمترین موتور درآمدی کشور به حساب میآید باید هر چه سریعتر منابع لازم برای سرمایهگذاری فراهم شود. بعضی از این منابع در داخل کشور تامین میشود و بعضی دیگر منابع خارجی خواهد بود. ادامه این وضعیت مسلماً صنعت نفت ما را عقب خواهد انداخت یعنی مسلماً به هدف چشمانداز در زمینه صنعت نفت و گاز نخواهیم رسید. تحریمها به طور کامل با ایجاد یک فضای با ریسک بالا، تمایل برای سرمایهگذاری و میزان عرضه در اقتصاد را کاهش داده است و تورم و گرانی حاصل از تحریمها عملاً وارد زندگی مردم شده است. متاسفانه اقتصاد ما زمینگیر شده است. کاهش ارزش پولیمان یک بحران جدی است. از به
روز کردن بسیاری از صنایع مان ناامیدیم.
آقای اصغرزاده، دولت احمدینژاد به کرات نقد شد که نصف مشکلات تحریم است، نصفش عدم توانایی مدیریتی؛ اما وی و کابینهاش مدعی است وضعیت بسیار بدتر از ویترینی بوده که تصویر میشده و آنها تا همینجا هم به قول خودشان کولاک کردند که نگذاشتند کشور به تلاطم بیشتر بیفتد.
آقای احمدینژاد بر این باور است که با توجه به سهم اندک ایران در تجارت بینالمللی، تحریم برای اقتصاد ایران تهدید محسوب نمیشود. تجارت بینالمللی یک کشور باید به نسبت تولید ناخالص داخلی اقتصاد سنجیده شود، نسبت تجارت بینالمللی ایران به GDP بالاست. حجم کل تجارت بینالمللی ایران رقمی حدود 150 میلیارد دلار است. اگر نسبت به تولید ناخالص داخلی که رقمی بالغ بر 280 میلیارد دلار است در نظر گرفته شود، میبینید که این نسبت تجارت خارجی ایران بالای 50 درصد است آن هم اقتصادی که در آن نقش نهادهای دولتی برجسته است و سهم بخش خصوصی آب باریکهای شکننده است. بخشی از مشکلات اقتصادی ناشی از تحریمهاست اما واقعاً بخشی دیگر ناشی از سوءمدیریتهاست. ایشان بارها تحریمها را ورقپاره خوانده است. پیامد تحریم در اقتصاد ایران از دو جهت مهم است، اول اینکه اقتصاد ما برای رشد و توسعه نیازمند منابع سرمایهای خارجی، تکنولوژی بهروز شده، مواد اولیه ارزان، دانش فنی، مدیریت متخصص و نیروی انسانی ماهر است. امروزه در دنیا هیچ کشوری فقط با اتکای محض به منابع داخلی خود به عنوان عوامل تولید تکیه نمیکند بلکه حساب ویژهای روی منابع بینالمللی به
منظور افزایش قدرت تولید باز کرده و سعی میکند تا چند برابر منابع داخلی خود از منابع خارجی استفاده کند. یک اقتصاد سالم و مولد بدون حضور در بازارهای بینالمللی و افزایش قدرت رقابتپذیری معنا ندارد و اگر اقتصاد یک کشور سهمی از بازارهای جهانی نداشته باشد به تدریج دچار رکود میشود و با فاصله گرفتن از فضای رقابتی، کارایی خود را نیز از دست خواهد داد ضمن اینکه گرفتن سهم از بازارهای بینالمللی نیازمند وجود شرایط عادی در فضای سیاسی یک کشور است پس اگر کشوری در حالت تحریم قرار بگیرد، نمیتواند سهم مناسبی از بازارهای بینالمللی داشته باشد.
دیدگاه تان را بنویسید