تاریخ انتشار:
مصائب جواد ظریف و مزایای مذاکرات هستهای
توفیق توافق
موضوع پیچیده و جنجالی مذاکرات هستهای ایران و آمریکا یادآور مذاکرات سالت ۲ میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو قطب قدرت جهانی در دهه ۱۹۶۰ بر سر کاهش کلاهکهای اتمی است؛ با این تفاوت که نه ایران یک قطب قدرت جهانی است و نه کلاهک اتمی دارد؛ اتفاقاً همین دو عامل خشم جمهوریخواهان اقتدارگرا را علیه پرزیدنت اوبامای دموکرات برانگیخته است.
موضوع پیچیده و جنجالی مذاکرات هستهای ایران و آمریکا یادآور مذاکرات سالت ۲ میان آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی به عنوان دو قطب قدرت جهانی در دهه 1960 بر سر کاهش کلاهکهای اتمی است؛ با این تفاوت که نه ایران یک قطب قدرت جهانی است و نه کلاهک اتمی دارد؛ اتفاقاً همین دو عامل خشم جمهوریخواهان اقتدارگرا را علیه پرزیدنت اوبامای دموکرات برانگیخته است. اصولاً خوی و خصلت امپریالیستی حاکم بر آمریکا با منطق و دموکراسی سازگاری ندارد و امپریالیسم نمیتواند دموکراتیک باشد حتی اگر حقوقدان دموکراتیکی چون اوباما رئیسجمهور باشد. مشکل محمدجواد ظریف از همین نقطه شروع میشود که در جایگاه و شرایط برابر نیست اما باید به توافقی برابر و اصطلاحاً برد-برد دست یابد؛ مضافاً اینکه در یک سوی مذاکرات پنج قدرت با همپیمانان بداندیش آنان قرار دارند که هر یک از منظری متفاوت به در تنگنا قرار دادن ایران میاندیشند و در سوی دیگر ایران قرار دارد که هم میخواهد از تنگنا خارج شود و هم دادههای امنیتی قدرتهای مذاکرهکننده را برطرف کند. گرچه در مبانی و اهداف، سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دو سال اخیر نسبت به گذشته تغییر نکرده، اما روابط ایران با دیگر
کشورها پس از انتخابات ریاستجمهوری 92 دچار تحول چشمگیری شده است. ایران طی این مدت دو راهبرد را پی گرفت: سازگاری بینالمللی با جامعه جهانی؛ امری که پیش از این چالشبرانگیز بود اما اکنون تبدیل به رویکرد تعامل و گفتوگو شده و دوم دیپلماسی توافقجویی که با علم، هنر و تجربهای که در مذاکرات داشته، در راستای تعقیب اهداف، مقاصد، منافع و امنیت ملی دنبال میشود. این دو شاخصه دیپلماسی ما طی دو سال گذشته در سیاست بینالملل بوده است. در دو سال اخیر مواضع کشورهای 1+5 و بهویژه آمریکا در طول مذاکرات واقعبینانهتر شده است و این حاصل نمیشد مگر در پرتو رویکرد تعاملی، گفتوگو و توافقجویی ایران. حتی توقف روند تشدید تحریمها یا اعمال تحریمهای جدید علیه ایران دستاوردی است که در پرتو مذاکرات مکرر حاصل شده است. همین رویکرد خروج از انزوا و دفع تهدید و حذف تحریم، سامانه روابط ایران با کشورهای پیرامونی و قدرتهای جهانی را به سمت آرامش و تعامل هرچه بیشتر پیش برده است. زمانی که علیه ایران تهدید، تحریم و کنترل استراتژیک اعمال شود، اسرائیل از بابت فشار بر تهران نگرانی ندارد، اما رویکرد تعاملی و دپیلماسی توافقجویی همراه با شفافیت و
تطابق که دولت یازدهم در پیش گرفته، موجبات نگرانی اسرائیل و دیگر رقبای منطقهای ایران را فراهم کرده است.
من در این نبرد نابرابر اولین توفیق تیم مذاکرهکننده را شروع از موضع برابر برای مذاکره میدانم زیرا آنان با شناختی که از خوی امپریالیسم دارند میدانستند که ابرقدرت یا مذاکره نمیکند یا از موضع برتر وارد مذاکره میشود و نه موضع برابر.
دشواری کار ظریف در این است که بدبینیهای انباشته شده حدود چهار دهه گذشته نسبت به خصومتورزی آمریکا علیه ایران نیز به منزله تضعیف روحیه او در این نبرد کلامی با امپریالیسم عمل میکند؛ حال اگر در چنین فضایی توافق انجام شود چه نقد و نظر منصفانه و چنانچه انجام نشود کدام ارزیابی، منطبق با واقعیت است؟ من در این نبرد نابرابر اولین توفیق تیم مذاکرهکننده را شروع از موضع برابر برای مذاکره میدانم زیرا آنان با شناختی که از خوی امپریالیسم دارند میدانستند که ابرقدرت یا مذاکره نمیکند یا از موضع برتر وارد مذاکره میشود و نه موضع برابر. ممکن است برخی انگ خودکمبینی به نگارنده بزنند اما اشتباه محاسبه در خودبزرگبینی به مراتب بدتر از خودواقعبینی است. آنچه امروز آمریکا، تنها ابرقدرت جهان گرفتار آن شده و ناچار است برای حفظ مواضع همپیمانان اروپاییاش از تکروی و امتناع از مذاکره با ایران دست بکشد. مذاکرات هستهای به بهترین وجه انسجام دیرین آمریکا، اروپا، اسرائیل و حتی سازمان ملل متحد علیه برنامه هستهای ایران را متلاشی کرد؛ در جبهه اسرائیل و قویترین متحدش، آمریکا اختلاف افکند. حتی میان آمریکا و برخی کشورهای عرب منطقه
درباره حق برخورداری ایران از انرژی صلحآمیز هستهای شکاف انداخت. نتیجه مذاکره هر چه باشد ایران برنده مذاکرات است زیرا به جهانیان اثبات میکند به دنبال تسلیحات اتمی نیست و دوم اینکه اگر قرار باشد با روشهای مسالمتآمیز طبق فصل ششم منشور ملل متحد، موضوع هستهای حل نشود و آمریکا به تهدیدات خود علیه امنیت ملی ایران ادامه دهد، راهی برای ایران جز همان راه که آمریکا در مذاکرات سالت ۲ برای عدم انهدام کلاهکهای اتمی خود در برابر تهدید اتحاد جماهیر شوروی انتخاب کرد باقی نمیگذارد و ملت ایران دولت روحانی را وادار به روشی خواهد کرد که هند و پاکستان و اسرائیل در منطقه در قبال انپیتی در پیش گرفتهاند و در چنین حالتی آمریکا باید جواب جامعه جهانی را بدهد که آیا عاری شدن خاورمیانه از تسلیحات اتمی را ترجیح میدهد یا موازنه بازدارندگی هستهای را؟ خطای تحلیل و تشخیص در بخشی از جمهوریخواهان و حلقههای قدرت سیاسی نفتی و اقتصادی مخالف توافق بین ایران و 1+5 این است که گمان میکنند ایران قوی تهدیدی برای منطقه و اسرائیل است در حالی که طی مذاکرات انجام شده در ماههای گذشته، نتانیاهو نشان داد اسرائیل تهدید است زیرا با توافقی که
برای منطقه امنیتساز است مخالف است و این مخالفت دو هدف را دنبال میکند. اول مخالفت اسرائیل با عادی شدن روابط آمریکا با ایران، زیرا پیامد آن به مشارکت در امنیتسازی منطقه خواهد انجامید که در این صورت اسرائیل به عنوان عامل بیثباتی در خاورمیانه تحت فشار قرار خواهد گرفت. و دوم تن دادن الزامی به پذیرش دولت مستقل فلسطینی در کنار سرزمینهای اشغالی و کشیدن خط بطلان بر رویای خاورمیانه بزرگ با محوریت قدرت بلامنازع اسرائیل. بحرانها و تهدیدهای به وجود آمده در منطقه پیرامونی این فرصت را پیش روی ایران قرار داده که بتواند فراتر از مساله هستهای در امنیتسازی منطقهای و بینالمللی همکاری کرده و مشارکت فعالتری داشته باشد. انسجام، اراده و شفافیت امروز برای اثبات حقانیت ایران در بهرهگیری صلحآمیز از انرژی اتمی نهتنها شائبه تهدیدزا بودن برنامه هستهای را به کناری زد، بلکه نشان داد ایران امنیتسازی را از خود شروع کرده است. فتوای مقام معظم رهبری مبنی بر حرام بودن تولید سلاحهای هستهای، بزرگترین نمود و نشانه این رویکرد امنیتسازی و اطمینانبخشی است. رویکرد رئیسجمهور برای فراخوان جامعه جهانی علیه خشونت و افراطیگری نیز
گام بزرگ دیگری برای اثبات حقانیت ایران و نیز مشارکت آن در پروسه امنیتسازی است. بنابر این تحلیل، نقد منصفانه عملکرد تیم هستهای به سرپرستی دکتر ظریف در به هم ریختن نظریه انسجام مواضع اروپا و آمریکا در پرونده هستهای ایران و ایجاد شکاف در ساختار قدرت امپریالیسم و تقسیم آن به امپریالیسم جهانخوار یا شیطان بزرگ (نهتنها برای ایران بلکه برای همه) و امپریالیسم دموکراتیک است که کشورهای جهان میتوانند در مناسبات آینده بینالمللی خود یکی را انتخاب کنند و آن به معنای انزوای آمریکا خواهد بود، امری که امروز اوباما از روی خرد به آن میاندیشد اما جمهوریخواهان از روی عادت و غرور استکباری آن را انکار میکنند؛ هرچند به گمانم، خرد امپریالیسم دموکراتیک بر غرور استکباری پیشی خواهد گرفت هر چند ناپایدار باشد. نتیجه این مذاکرات تاریخی و دشوار هر چه باشد این واقعیت را نمیتوان نادیده گرفت که قدرتهای مذاکرهکننده ایران را به عنوان یک قدرت مهم منطقهای پذیرفتهاند و دیپلماسی دولت تدبیر و امید رئیسجمهور روحانی، به سرپرستی دکتر ظریف توانسته است این اهمیت را تبدیل به قدرت چانهزنی و تامین منافع و حفظ جایگاه کند که درخور تحسین
است.
دیدگاه تان را بنویسید