تاریخ انتشار:
محمد سرافراز در جام جم چه میکند؟
آقازادهای آرام
سالهای اولیه دهه ۶۰، جوان ۲۲سالهای وارد سازمان صدا و سیما شد که با حکم علی جنتی مدیر وقت شبکه اول سیما(وزیر کنونی فرهنگ و ارشاد اسلامی) به مدیریت پخش شبکه اول سیما منصوب شد. در آن سالها تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت، شبکه یک که با پخش حداکثر ۱۰ ساعت برنامه و شبکه آموزشی که به شبکه دو مشهور بود و با حداکثر هشت ساعت برنامه، کل سیمای جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میدادند.
سالهای اولیه دهه 60، جوان 22سالهای وارد سازمان صدا و سیما شد که با حکم علی جنتی مدیر وقت شبکه اول سیما (وزیر کنونی فرهنگ و ارشاد اسلامی) به مدیریت پخش شبکه اول سیما منصوب شد. در آن سالها تلویزیون دو شبکه بیشتر نداشت، شبکه یک که با پخش حداکثر 10 ساعت برنامه و شبکه آموزشی که به شبکه دو مشهور بود و با حداکثر هشت ساعت برنامه، کل سیمای جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میدادند. بین این دو، شبکه یک چون سراسر شهرهای ایران را پوشش میداد و برنامههایش از تنوع بیشتری برخوردار بود، بهگونهای همه تلویزیون محسوب میشد. مدیریت پخش چنین رسانهای از اهمیت و حساسیت خاصی برخوردار بود. لذا سپردن آن به دست یک جوان 22ساله، نشان از مسوولیتشناسی، تیزهوشی و نیز مورد اعتماد بودن وی نزد مقامات ذیربط بود. بنده در آن موقع مدیر گروه اجتماعی شبکه اول بودم که بیشترین ارتباطم با مدیر شبکه و مدیر پخش آن یعنی همین آقای سرافراز بود. وی فردی بود که بهرغم جوانی، روی اعتقادات مذهبی و دیدگاههای سیاسیاش بسیار راسخ بود و بر سر موضوعی که به اختلاف میرسیدیم، خیلی کلنجار میرفتیم تا به یک نقطه مشترک برسیم. بعضی وقتها هم به نقطه مشترکی
نمیرسیدیم تا اینکه مدیر بالاتر از ما دو نفر، یعنی مدیر شبکه، برای پخش یا عدم پخش یک برنامه تولیدی گروه اجتماعی تصمیمگیری کند. گاهی هم به مدیرعامل سازمان، محمد هاشمی میکشید، تا اعلام نظر کند. این را هم بگویم که بین ما اختلاف سیاسی آنگونه که امروز هست، وجود نداشت، اما درباره برنامهها، بهصورت موردی اختلاف فکری، اعم از سیاسی یا اجتماعی یا اقتصادی پیدا میکردیم. به یاد میآورم که در گروه اجتماعی برنامهای تولید کرده بودیم در مورد مدارس غیرانتفاعی، که به تازگی دو نمونه آن در تهران تاسیس شده بود. بیرون از سازمان صدا و سیما و در سطح مدیران کلان مملکت و چهرههای سیاسی سرشناس، بر سر اینکه مدارس غیرانتفاعی در کشور باید باشد یا نه، اختلافنظر وجود داشت. در گروه اجتماعی برنامهای تولید شده بود که وجود مدارس غیردولتی را مفید میدانست و از موافقان آن طرفداری میکرد. آقای سرافراز در مقابل پخش آن ایستادگی میکرد و از نظر کسانی که وجود اینگونه مدارس را مخالف قانون اساسی میپنداشتند، جانبداری میکرد. پس از اینکه رجال مملکتی نظر امام خمینی را در اینباره جویا شده بودند و آن مرحوم نظر مثبت بر وجود چنین مدارسی داده بود،
برنامه ما هم از شبکه یک پخش شد. مواردی از این گونه اختلافنظرها به دفعات پیش میآمد که بالاخره حل و فصل میشد. بالاخره روزی بین شورای سرپرستی صدا و سیما و مدیرعامل آن که همان محمد هاشمی باشد شکرآب شد و آقای علی جنتی که نماینده قوه قضائیه در شورای سرپرستی سازمان بود و با حفظ سمت مدیریت شبکه اول را نیز بر عهده داشت از سازمان رفت و استاندار خوزستان شد، آقای محمد سرافراز نیز صدا و سیما را ترک کرد و به روزنامه رسالت رفت تا به استاد علیاکبر پرورش - وزیر آموزش و پرورش کابینههای شهید رجایی، شهید باهنر و میرحسین موسوی - یا احمد توکلی -وزیر کار و امور اجتماعی دولت مهندس موسوی- و یا محمود فرشیدی -اولین وزیر آموزش و پرورش دولت احمدینژاد- کمک کند. نگارنده نمیداند آقای سرافراز از آن پس تا سال 71 که به صدا و سیما آمد و با حکم دکتر علی لاریجانی به معاونت برونمرزی سازمان منصوب شد، چه مشاغلی داشت و چه میکرد؟ وی پس از آمدن دوباره به سازمان، به مدت 21 سال در این جایگاه ماند و در راستای توسعه شبکههای عربی، انگلیسی، اسپانیولی و بعضی زبانهای دیگر تلاش زیادی کرد. سرافراز در این فاصله از یکی از دانشگاههای لبنان در
بیروت دکترای علوم سیاسی گرفت. او در آبان ماه سال 1393 با حکم آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب، به عنوان پنجمین رئیس سازمان مهم صدا و سیما در راس مهمترین ارگان فرهنگی تبلیغاتی کشور قرار گرفت. محمد سرفراز یک چهره عمیقاً وفادار به جناح اصولگرایی است. از زمانی که او را میشناسم همین بوده که هست. لذا در خط سیاسی و فرهنگی و اجتماعی رادیو و تلویزیون، نسبت به بیست و دو، سه سال گذشته تغییر خاصی داده نخواهد شد، مگر اینکه با سپردن مسوولیتهای واحدهای تولیدی یا سیاسی به کسانی که کمتر از گذشتگان تندرو هستند، از غلظت مخالفت با اصلاحات و اصلاحطلبان بکاهد. مانند تغییری که در معاونت سیما ایجاد کرد: یک عنصر حزبی راست افراطی را حذف کرد و علیاصغر پورمحمدی را که یک اصولگرای معتدل غیرحزبی است، به جای او نشاند. البته کار خوب دیگری که کرد این بود که معاونت سیاسی را به معاونت خبر تغییر نام داد تا برنامههای سیاسی شبکههای رادیو و تلویزیون را به دست معاونت سیما و معاونت صدا بسپارد.
التیام بخشیدن به یک اندام فربه، هزینه دارد و رئیس صدا و سیما اگر در قصد خود مبنی بر کوچک کردن سازمان برای افزایش برنامه نو و ارزشمند، راسخ است چارهای جز تحمل ناملایمات ناشی از این جراحی بزرگ ندارد.
خارج از مباحث سیاسی و شخصیتی، دکتر محمد سرافراز، بر حسب آنچه گفته و از دیگران شنیدهایم، در آغاز کار، گام در راه کوچک کردن سازمان صدا و سیما برداشته و میخواهد با چابکسازی ارگانی که در فربه کردن آن، خطای بزرگی صورت گرفته بود، یکی از معضلات اساسی سازمان را برطرف کند. واقعیت این است که در دوران آقای لاریجانی و به خصوص آقای ضرغامی، جمعیت زیادی برای همکاری وارد رادیو و تلویزیون شدند که ضرورت چندانی نداشت. یکی از موانع اصلی تولید برنامههای خوب و فیلمها و سریالهای جذاب، همین جمعیت 50 هزارنفری است که زوایای سازمان را پر کردهاند. بالاخره، دستگاه برنامه و بودجه کشور، در حد مشخصی میتواند برای هزینههای سالانه سازمان، بودجه در نظر بگیرد. آیا این بودجه مشخص به جای اینکه صرف تولید و خرید فیلمهای خوب و سودمند شود، باید به نیروی انسانی که عمده آنها در پشتیبانی اداری مالی و فنی و نیز حول و حوش انواع و اقسام مدیر مشغول کارند، داده شود؟ هرگز! معلوم نیست به چه دلیل مدیران پیشین، این همه نیرو وارد سازمان کردهاند؟ آیا افزایش تعداد شبکههای رادیویی و تلویزیونی کار درستی بود؟ آقای ضرغامی فکر میکرد راه مقابله با
برنامههای ماهوارهای و تلویزیونهای بیگانه، توسعه کمی شبکههاست. در صورتی که میبایست سیاستها را اصلاح میکرد، به سلیقههای گوناگون مردم ایران آنگونه که دهها و بلکه صدها کانال پخش برنامه به زبان فارسی، آذری، کردی، عربی و سایر زبانهایی که در ایران با آن سخن گفته میشود، توجه میکنند، توجه میشد. قریب به اتفاق مردم ایران از تکصدایی بیزارند، چه یک شبکه باشد چه پنجاه شبکه! مردم از دستگاه عظیم اطلاعرسانی که آن را رسانه ملی میخوانند صداقت میخواهند. آیا میتوان با دهها شبکه و هزاران ساعت برنامه تقریباً مشابه، مثلاً برنامههای مجریمحور، نه فیلمها و سریالهای فاخر، مردم آزادیطلب و آرمانخواه را جذب رسانه تکصدایی کرد؟
باری، آقای سرافراز برای چابکسازی سازمان صدا و سیما راه دشواری را در پیش دارد. به آسانی نمیشود هزاران انسان مشغول کار -حتی با راندمان و بهرهوری اندک- را از کار بیکار کرد. اگرچه بخواهد هدف والایی را تعقیب کند. بالاخره التیام بخشیدن به یک اندام فربه، هزینه دارد و رئیس صدا و سیما اگر در قصد خود مبنی بر کوچک کردن سازمان برای افزایش برنامه نو و ارزشمند، راسخ است چارهای جز تحمل ناملایمات ناشی از این جراحی بزرگ ندارد. آثار فرهنگی تغییرات مدیر یا مدیران رسانه ملی در کوتاهمدت، بروز پیدا نمیکند. باید صبر کرد تا سیاستهای برنامهسازی معاونت سیما و معاونت صدا و معاونت اخبار و معاونت برونمرزی سازمان عملیاتی شود و از تلویزیون و رادیو پخش شود، آنگاه معلوم میشود که دیدگاه و نیز عملکرد آقایان روشن میشود. لذا در حال حاضر نمیتوان به یک جمعبندی قانعکننده رسید.
دیدگاه تان را بنویسید