نبرد برای پنتاگون
فروپاشی یا اصلاح وزارت دفاع؟
ترجمه: جواد طهماسبی
کارکنان پنتاگون باید در وضعیت هشدار بالا باشند. رئیسجمهور دونالد ترامپ در 9 فوریه اعلام کرد که این سازمان هدف تحقیقات اداره کارآمدی دولت به رهبری ایلان ماسک قرار خواهد گرفت. آقای ترامپ پنتاگون را به فریبکاری و سوءاستفاده صدها میلیارددلاری متهم و نیروهایش را به آنجا اعزام میکند. کار این نیروها از تمام وظایف دولتی مهمتر و پرخطرتر است. نیروهای نظامی آمریکا همیشه با یک مشکل واقعی روبهرو هستند. از زمان پرتاب اسپوتنیک از سوی روسیه و ایجاد تاسیسات ساخت تانک در اوج جنگ سرد هیچگاه آسیبپذیریهای نظامی آمریکا تا این اندازه آشکار نبودهاند. طراحان پهپاد در میدان جنگ اوکراین نوآوریهای بیشتری از آمریکا دارند و توان بازدارندگی هوایی و دریایی آمریکا به اندازهای نیست که بتواند چین را از محاصره یا حمله به تایوان منصرف کند. خطر زمانی بیشتر میشود که بدانیم پنتاگون جایی است که در آن ایدئولوژی ماگا (بازگرداندن عظمت آمریکا) به واقعیت نزدیک میشود. آقای ترامپ سیاست خارجی معاملهگرایانه دارد و هفته گذشته در مورد آینده اوکراین با مسکو گفتوگو کرد. همزمان او عقیده دارد که صلح از قدرت ناشی میشود و زمانی امکانپذیر است که نیروهای آمریکایی توانمندی باورپذیری را به نمایش گذارند. اگر اداره کارآمدی دولت در پنتاگون زیادهروی و آقای ماسک هرجومرج ایجاد کند پیامدهای فاجعهباری برای امنیت آمریکا رقم خواهد خورد. مشکلات در زمان تبدیل فناوری به برتری نظامی آشکارتر میشوند. پهپادهای جنگ اوکراین هرچند هفته ارتقا داده میشوند، در حالی که این فرآیند در پنتاگون سالها طول میکشد. دستگاههای اختلالگر در جنگافزارهای الکترونیکی که ساخت اروپا و آمریکا هستند دو یا سه برابر نمونههای اوکراینی هزینه دارند و از رده خارج شدهاند. بسیاری از پهپادهای بزرگ آمریکایی در اوکراین بیفایدهاند و حتی پهپادهای جدید از نمونههای اوکراینی گرانتر هستند. مشکل دیگر آن است که صنعت دفاعی آمریکا به تسخیر درآمده است. این کشور در پایان جنگ سرد 51 پیمانکار اصلی داشت و فقط شش درصد از هزینهکرد دفاعی به بنگاههایی میرفت که در امور دفاعی تخصص داشتند. امروزه فقط پنج پیمانکار اصلی 86 درصد از پول پنتاگون را میگیرند. دولت به خاطر ترس از کاهش بیشتر تعداد پیمانکاران با آنها مسامحه میکند. قراردادها عمدتاً پرهزینهاند و تاخیر و هزینه بیش از مقدار معین رایج شده است. به خاطر همین فقدان بهرهوری است که ساخت ناو جنگی در آمریکا هزینهای بسیار بالاتر از ساخت آن در ژاپن یا کره جنوبی دارد. کابوس بودجه نیز بر همهجا سایه افکنده است. مشاجرات کنگره تاثیر تاخیر دوساله در بودجه را تشدید میکند. سیاستمداران با وتوی لحظه آخر پولها را هدر میدهند. کنترل آنها بر هزینهکردها آنقدر شدید است که پنتاگون نمیتواند بدون اجازه کنگره بیش از 15 میلیون دلار را از یک خط به خط دیگر انتقال دهد. این مبلغ حتی برای خرید چهار موشک پاتریوت کافی نیست. وقتی پنتاگون در آگوست سال 2023 پیشنهاد داد فقط 5 /0 درصد از بودجه را به خرید هزاران پهپاد اختصاص دهد فرآیند تایید آن در کنگره طی 40 جلسه به پایان رسید. وضعیت پنتاگون به همان اندازه عمر صنعت نظامی کشور قدمت دارد. وزرای دفاع قدیم از جمله باب گیتس و مرحوم اش کارتر در مقایسه با پیت هگس، جانشین بیصلاحیتشان سلاطین فلسفه بودند، اما از آن زمان به بعد دیوانسالاری در راس امور قرار گرفت. زمان حال میتواند به دو دلیل متفاوت باشد. دلیل اول بحرانی بودن زمان است. تهدیدها برای امنیت آمریکا روزبهروز آشکارتر میشوند و نسل جدیدی از بنگاههای فناوری نظامی از قبیل آندوریل (Anduril) و پالانتیر (Palantir) در رقابت به پنتاگون نزدیک میشوند. هماکنون ارزش شرکت پالانتیر از تمام پنج پیمانکار اصلی پنتاگون بیشتر است. دلیل دیگر آن است که تجربه آقای ماسک در دیگر حوزهها نشان میدهد او علاقهمند است تمام کارها را به تنهایی انجام دهد. ناسا در دهه 2010 خدمات پرواز به ایستگاه فضایی بینالمللی را به مناقصه گذاشت. بوئینگ سامانه استارلاینر و آقای ماسک سامانه اسپیس ایکس را با قیمتی کمتر پیشنهاد داد. پروژه آقای ماسک موفقیتی چشمگیر داشت، اما استارلاینر نتوانست حتی یک ماموریت موفق را به اجرا گذارد. هزینه انتقال هر کیلو بار به فضا بین سالهای 1960 تا 2010 حدود 12 هزار دلار بود. موشکهای اسپیس ایکس این هزینه را 10 برابر کاهش دادند و وعده میدهند که آن را باز هم پایینتر آورند. آقای ماسک وظیفهای بزرگ و پیچیده بر عهده دارد. تسلیحات آمریکایی به هوش مصنوعی و خودمختاری بیشتر و هزینه کمتر نیاز دارند. هرجا که ممکن باشد باید آنها را با استفاده از قطعات ارزان مجهز به فناوریهای پیشرفته ساخت. پنتاگون باید رقابت و خطرپذیری را افزایش دهد و بداند که برخی پروژهها شکست میخورند. کارتر در یک دهه قبل واحد نوآوری را تاسیس کرد، اما دیگران آن را به چشم یک تهدید میدیدند. اکنون پنتاگون به واحدهای نوآوری بیشتری نیاز دارد. همچنین باید به توصیههای فرماندهان جنگی گوش کند که صداهایشان در فضای سیاسی خاموش میشود. دشوارترین کار آقای ترامپ آن است که جمهوریخواهان کنگره را ترغیب کند در هزینهکرد و نوآوری اختیارات بیشتری به پنتاگون بدهند. اصلاح پنتاگون از اصلاح دیگربخشهای دولت دشوارتر است. اگر آمریکا امروز فعالیتهای دفاعی خود را کاهش دهد در سال 2035 توان جنگی کافی نخواهد داشت. این کشور نمیتواند زیردریاییهای چند میلیارددلاری و اسکادران بمبافکنهایش را با انبوهی از پهپادها جایگزین کند، چون قدرتنمایی جهانی به داشتن سکوهایی بزرگ نیاز دارد. آمریکا به یک وزارت دفاعی نیازمند است که اقتصاد سامانههای بزرگ را متحول میکند و همزمان به توسعه سامانههای جدید سرعت میدهد. آقای ماسک و رئیسش در دو موضع مخالف قرار میگیرند. اگر ترامپ بخواهد به بهانههای سیاسی یا اتهام عدم وفاداری ژنرالها را اخراج کند، پنتاگون را تضعیف خواهد کرد. اگر آقای ماسک و دوستانش از اداره کارآمدی دولت برای تقویت قدرت و ثروتشان استفاده کنند آن را به فساد خواهند کشید. این استدلال باعث میشود نتوانیم بپذیریم این دولت در امری موفق خواهد شد که دیگران در آن شکست خوردهاند. اما بهتر است آمریکا به موفقیت آنها امیدوار باشد چون امنیتش به آن بستگی دارد.