جنگ و جنسیت
زنان در میدانهای نبرد
جنگ به مدت هزاران سال موضوعی مردانه بوده است. زنان یا احتمالاً آتشافروز جنگ (همانند هلن که جنگ تروا را به راه انداخت) یا در بسیاری از موارد قربانیان آن بودهاند. همچنین آنها ماموریتهای جسورانهای را در نقش جاسوس یا خرابکار در پشت خطوط دشمن اجرا کردهاند. اما تا همین اواخر اکثر ارتشهای غربی از حضور زنان در نبردهای زمینی رودررو ممانعت میکردند. این محدودیتها در دهه گذشته در آمریکا و بریتانیا برداشته شدند. پیت هگست (Pete Hegseth) نامزد دونالد ترامپ برای وزارت دفاع عقیده دارد که این کار اشتباه بوده است. تلاش او برای انتقال جنگهای فرهنگی به داخل پنتاگون قدرت نظامی آمریکا را تضعیف خواهد کرد.
نیروهای مسلح آمریکا و بریتانیا در یک دهه قبل تمام جایگاههای نظامی را بر روی زنان باز کردند. کانادا و برخی کشورهای اروپایی قبل از آنها چنین کاری را انجام داده بودند. با این حال بسیاری از کشورها در برابر این وسوسه مقاومت میکردند. آنها از سه موضوع نگران بودند: اینکه زنان توان جسمی لازم برای حضور در پیادهنظام، نزدیک شدن به دشمن و کشتن آنها را نداشته باشند، اینکه زنان در قبال جراحات آسیبپذیرتر باشند و اینکه حضور زنان بر انسجام واحدهای کوچک نظامی تاثیر منفی بگذارد در حالی که این انسجام یک ضرورت است.
برخی از این نگرانیها منطقی بودند. سربازان زن واقعاً بیشتر در معرض خطر مجروح شدن هستند. نبردهای پیادهنظام به توانایی جسمی زیادی نیاز دارد. فناوری هنوز نتوانسته است بهطور کامل این نیاز را برطرف کند. حتی اپراتورهای پهپاد در اوکراین باید تجهیزات سنگین را در مناطق صعبالعبور و زیر آتش با خود حمل کنند. آزمایش نیروی دریایی آمریکا نشان داد واحدهایی که تمام افراد آن مرد هستند در مقایسه با واحدهایی که شامل نیروی زن میشوند بهتر میتوانند وظایف کلیدی از قبیل گلولهگذاری توپها، جابهجایی تسلیحات و انتقال مجروحان را به انجام رسانند. در عمل، فقط شمار بسیار اندکی از زنان میتوانند در پیادهنظام خدمت کنند و از میان آنها هم تعداد کمتری هستند که از استانداردهای لازم برخوردار هستند. کانادا 36 سال قبل مجوز ورود زنان به پیادهنظام را صادر کرد، اما زنان فقط چهار درصد از آن نیرو را تشکیل میدهند. این نسبت در آمریکا 4 /1 درصد است. حتی در جنگ اوکراین که نبرد برای بقا تلقی میشود زنان در واحدهای حملات حضور ندارند.
اما جنگ به نبرد زمینی رودررو محدود نمیشود. زنان در جایگاه خلبان جنگنده یا خدمه ناو جنگی خدمت میکنند. علاوه بر این، سربازان خط مقدم به پشتیبانی از پشت جبهه نیاز دارند که شامل تدارکات، اطلاعات و مهندسی میشود. تقریباً 9 درصد از نیروهای توپخانهای آمریکا را زنان تشکیل میدهند. در عراق و افغانستان که مرز بین خط مقدم و پشت جبهه کمرنگ شده بود حدود 300 هزار زن در ارتش آمریکا حضور داشتند. وجود موشکهای دقیق و دوربرد باعث میشود زنانی که دور از میدان جنگ هستند نیز در معرض خطر باشند. ارتشهای غربی که با کمبود نیروی پشت جبهه مواجهاند به چنین زنانی نیاز دارند.
یکی از مشکلات آن است که ارتشها از قدیم ارزش و اعتبار زیادی برای نیروهای عملیاتی قائل بودند و فرماندهان و ژنرالها را از میان آنها انتخاب میکردند، چون فرض بر آن بود که فقط کسانی میتوانند فرماندهی نیروها را بر عهده گیرند که تجربه نبرد مستقیم دارند. این موضوع دیگر صحیح نیست.
بهتازگی نیروی هوایی سلطنتی برای اولینبار یک مهندس -و نه یک خلبان- را بهعنوان فرمانده برگزید. فرمانده ارتش فنلاند که یکی از توانمندترین ارتشهای اروپاست در واحد مخابرات خدمت کرده بود. این نگرانی وجود دارد که سربازان زن بلندپروازی که به دنبال ترفیع هستند وظایفی را بر عهده بگیرند که برای آن ساخته نشدهاند. ارتشهای مدرنی که قصد دارند از حداکثر استعدادها در درجات نظامی بهره ببرند باید در مورد مسیرهای ترفیع و جایگاه درجات مختلف بهدقت تامل کنند. احتمال دارد که دولت جدید آمریکا عکس این روش رفتار کند. دشمنی آقای هگست با حضور زنان در جنگ به این خاطر است که او عقیده دارد پنتاگون «ظریف» شده است. او و دیگر افراد حلقه ترامپ بر این باورند که ابتکارات مربوط به تنوع، برابری و شمول تاثیری منفی بر نیروهای مسلح داشتهاند. آنها اثربخشی جنگ را کاهش داده و روحیه جنگاوری را فرسودهاند. اما هیچ شواهدی برای تایید این باور ارائه نمیدهند.
در واقعیت، مواردی هم وجود دارد که در آن ارتش آمریکا استانداردهای آزمونهای پایه تناسب جسمی را تغییر داده است و بهعنوان مثال به زنان اجازه میدهد وزنههای سبکتری بردارند یا زمان بیشتری برای آزمون دو داشته باشند. با این حال، تحقیقاتی که به درخواست ارتش آمریکا انجام شد نشان میدهند که آزمونهای قدیمی فارغ از جنسیت نمیتوانستند بهدرستی عملکرد افراد در جنگ یا نرخ جراحات را پیشبینی کنند. زنان سربازی که قصد دارند در وظایف عملیاتی شرکت کنند باید آزمونهای سختتر و تخصصیتری را بگذرانند. این آزمونها برای زنان و مردان یکسان هستند.
آقای هگست ژنرال چارلز براون، رئیس ستاد مشترک و دریادار لیزا فرانچتی، فرمانده عملیاتهای دریایی را مسخره میکند و میگوید، اولی به خاطر سیاهپوست بودن و دومی به خاطر زن بودن به مقام خود رسیدهاند. این حملات نهتنها بیاساس، بلکه مخرب و خطرناکاند. این خطر وجود دارد که هرآن آمریکا برتری نظامی خود بر چین را از دست بدهد. رفتار آقای هگست به انصراف و خروج زنان بااستعداد و اقلیتها از نیرویی منجر میشود که بیش از هر زمان دیگری به آنها نیاز دارد.