شناسه خبر : 48399 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

هرکس قیمتی دارد

رفیق‌بازی همیشه مشکل اقتصادی نیست

هرکس قیمتی دارد

برخی اقتصاددانان در زمان شرح علل بحران مالی سال 1997 که به اقتصادهای اندونزی، مالزی و کره جنوبی آسیب زد به عبارت «سرمایه‌داری رفاقتی» می‌رسند. به عقیده آنها رابطه دوستانه نزدیک بین دولت‌ها و بنگاه‌ها بازارها را آشفته کرد. بحران ارزی متعاقب آن محصول پیوندهای نزدیک بین کسب‌وکارها، بانک‌ها و سیاستمداران بود و ربطی به اضطراب سرمایه‌گذاران نداشت. شرکت‌ها ریسک‌پذیری بیش از حد داشتند، چون مطمئن بودند که نهادهای اقتصادی مطابق با منافع آنها طراحی شده‌اند. به خاطر همین فساد بود که ناگهان همه چیز فرو ریخت.  این روزها مردم نگران آن‌اند که آمریکا هم گرفتار رفیق‌بازی شود. آن کروگر، اقتصاددانی که 50 سال پیش عبارت «رانت‌جویی» را ابداع کرد پس از پایان دوره اول ریاست‌جمهوری ترامپ در مطلبی نوشت که «سرمایه‌داری رفاقتی ریشه‌دار شده و باید همانند علف هرز وجین شود». کن گریفین، بنیان‌گذار صندوق تامینی سیتادل (Citadel) با لحنی هشدارآمیز می‌گوید، اکنون که آقای ترامپ خود را برای افزایش تعرفه‌ها آماده می‌کند منتظر باشید تا ببینید که سالن‌های سازمان‌های دولتی واشنگتن از گروه‌های دارای منافع خاص و لابی‌گران پر می‌شوند. به نظر می‌رسد بازارها پذیرفته‌اند که ارتباطات شخصی با ساکنان جدید کاخ سفید ارزش زیادی دارد. ارزش سهام شرکت‌هایی که با حامیان اصلی ترامپ از قبیل ایلان ماسک و پیتر ثیل (Thiel) ارتباط دارند به‌سرعت بالا رفت. بازار آنلاین پابلیک اسکوئر (Public Square) در 3 دسامبر اعلام کرد که دونالد ترامپ جونیور، پسر رئیس‌جمهور منتخب به عضویت هیات‌مدیره آن درمی‌آید. همین خبر ارزش سهام بنگاه را دو برابر کرد. جنگ‌های تجاری که با تحریک آقای ترامپ برپا می‌شوند فرصت‌های بزرگی برای رفیق‌بازی ایجاد می‌کنند. خانم کروگر برای اولین‌بار اقتصاد سیاسی جامعه رانت‌جو را در مقاله‌ای با همین عنوان در سال 1974 بررسی کرد. او تصمیمات دولت‌های هند و ترکیه در صدور مجوز واردات به شرکت‌های خاص را مطالعه کرد و به این نتیجه رسید که سیاست‌های آنها نه‌تنها بازار را مختل کرد، بلکه بنگاه‌ها را وادار کرد منابع خود را در رقابت برای کسب چنین مجوزهایی به هدر دهند. به دنبال آن یک چرخه شرارت پدید آمد. عموم مردم متوجه شدند که سودها به‌طور ناعادلانه کسب می‌شوند و از این‌رو خواستار مداخله بیشتر دولت برای مقابله با بی‌عدالتی‌ها شدند. این مداخله فرصت‌های بیشتری را برای رانت‌جویی پدید می‌آورد. بعدها دیگر اقتصاددانان اعلام کردند که رانت‌جویی می‌تواند نوآوری را کاهش دهد چون وجود انبوهی از مجوزها بنگاه‌های جدید را از ورود به بازار منصرف می‌کند.  اما با وجود تمام این نظریه‌ها هنوز نمی‌توان شواهدی از آسیب پیدا کرد. اقتصادهای مبتنی بر سرمایه‌داری رفاقتی آسیا در دهه‌های 1970 و 1980 بیشترین سرعت رشد را در جهان داشتند. پژوهش ریموند فیسمان (Fisman) از دانشگاه بوستون بیان می‌کند که پس از آنکه پسر رئیس‌جمهور سوهارتو بر کرسی هیات‌مدیره یکی از شرکت‌ها نشست ارزش سهام آن بالا رفت، چون آن شرکت اندونزیایی امکان بالقوه فساد را پیدا کرده بود. همزمان سوهارتو (که ده‌ها میلیارد دلار دزدید) با عنوان پدر توسعه شناخته می‌شود، چون در طی سه دهه حکومتش میانگین رشد اقتصادی 5 /6 درصد بود. کشورهای پرفساد اغلب از کشورهای کم‌فساد فقیرترند، اما مشخص نیست که آیا فساد باعث فقر می‌شود یا اینکه هر دو نشانه‌هایی از آسیب عمیق‌تر هستند. حتی برخی اقتصاددانان از خود می‌پرسند که آیا فساد «چرخ‌ها را روغن‌کاری می‌کند؟». آنها می‌گویند که شاید آن مجوزها بدون رشوه هیچ‌گاه صادر نمی‌شدند. یون یون‌انگ، دانشمند علوم سیاسی دانشگاه جان هاپکینز به این نکته اشاره می‌کند که تمام کشورهای ثروتمند با نهادهای ناقص توسعه یافتند. بین اواخر دهه 1870 و اواخر دهه 1890 که به دوران طلایی آمریکا شهرت دارد، رفیق‌بازی و صنعتی‌سازی سریع دوش‌به‌دوش هم پیش رفتند. همان رویداد امروز در چین تکرار می‌شود. در هر دو کشور فساد از قالب باج‌گیری و دزدی خارج شد و به شکلی درآمد که خانم آنگ آن را  «پول‌ دسترسی» یا پرداخت به منظور برقراری پیوندهای سیاسی می‌نامد. این پول بعدها با روش‌هایی از قبیل تامین مالی کارزارها شکل رسمی و قانونی پیدا می‌کند. طبقه حاکم به جای آنکه رشد اقتصادی را کُند کند و سپس برای سرعت بخشیدن به آن رشوه بگیرد ترجیح می‌دهد به اعضای باشگاه خودی‌ها اجازه رشد دهد.  پژوهش‌های اخیر نشان می‌دهند که شواهدی دال بر کمک رفیق‌بازی به رشد اقتصاد کشور وجود ندارد. رفیق‌بازی چرخ‌ها را روغن‌کاری نمی‌کند، اما وجود آن هم فاجعه نیست. در واقع، بخشی از دلیل دشواری پیدا کردن ارتباط بین رفیق‌بازی و رشد اقتصاد آن است که دولت‌ها صرفاً برای لطف به دوستانشان بازارها را محدود نمی‌کنند. آنها مرتب به بهانه سلامت عمومی، محیط‌ زیست و دیگر اهداف ارزشمند در بازارها مداخله می‌کنند. آنچه مخالفان آن را سرمایه‌داری رفاقتی در آسیا می‌نامند از دیدگاه موافقان یک سیاست صنعتی است. 

رانت‌جویی با عنوانی دیگر

شاید قصد و نیت در دادگاه قانون اهمیت داشته باشد، اما علم اقتصاد بیشتر به نتایج اهمیت می‌دهد. به دنبال پیروزی ترامپ در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا، قیمت ذخایر تجهیزات خورشیدی پایین آمد، چون سرمایه‌گذاران تصور می‌کردند که یارانه‌های محیط‌ زیستی دولت بایدن متوقف خواهند شد. هدف آن یارانه‌ها افزایش ظرفیت تولید داخلی بود، نه منفعت‌جویی شخصی، اما اثرات آن در هر دو حالت فرقی نمی‌کرد: شرکت‌های خودی نسبت به رقبا برتری پیدا کردند و سودهای بالقوه حاصل از لابی‌گری بالا رفت. شاید رفیق‌بازی از این دیدگاه نامناسب باشد، اما از سیاست‌های صنعتی دارای طراحی ناقص بدتر نیست.  آیا آمریکایی‌ها باید در مورد رویدادهای آینده آسوده‌خاطر باشند؟ نه به‌طور کامل. موفقیت شرق آسیا محصول انبوهی از سیاست‌های صنعتی و همچنین فساد آشکار بود. اما حداقل نکته مثبت آن است که شرکت‌هایی که در داخل از حمایت برخوردار می‌شدند در خارج در معرض رقابت بودند. سیاست صنعتی آمریکا که همواره تلاش دارد از شرکت‌های داخلی در برابر رقابت چینی‌ها محافظت کند از این اصل بازاری پیروی نمی‌کند. ترکیب یارانه‌های سخاوتمندانه یا تعرفه‌های سنگین با سیاست‌های حمایت از خودی‌ها اثرات منفی بسیار شدیدتری از هزینه‌کردهای ناکارآمد دولتی بر اقتصاد آمریکا می‌گذارد. قطعاً هزینه کامل آن بر دموکراسی آمریکا از این هم سنگین‌تر خواهد بود.

دراین پرونده بخوانید ...