شناسه خبر : 48398 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

مقصد نامعلوم

فرانسه کشوری بدون دولت و بدون بودجه

پنجاه رئیس دولت و حکومت در 7 دسامبر در مراسم بازگشایی کلیسای قرن دوازدهمی پاریس گرد هم آمدند. این کلیسا پنج سال پیش در آتش سوخت، اما با سرعت و مهارتی مثال‌زدنی بازسازی شد. دونالد ترامپ هم فرانسه را در بهترین حالت خود می‌بیند. کلیسای نتردام با رعایت زمان و بودجه تکمیل شد و قطعاً هیچ کشور دیگری نمی‌توانست چنین سطحی از هنرمندی و تجدید حیات را به نمایش بگذارد. اما همین فرانسه باشکوه در باتلاق بحران سیاسی گرفتار است. مجلس در 5 دسامبر دولت را عزل کرد. میشل بارنیه، نخست‌وزیر فرانسه تلاش کرده بود تا برنامه بودجه‌اش برای سال 2025 را دو روز قبل‌تر به تصویب برساند، اما با واقعیت تلخ دولت بدون اکثریت مواجه و به کوتاه‌مدت‌ترین نخست‌وزیر جمهوری پنجم تبدیل شد. مارین لوپن، رئیس حزب راست‌گرای رالی ملی (RN) با اتحاد چپ‌گرا به رهبری ژان لوک ملنشان دست دوستی داد تا قدرت را از چنگال میانه‌روهای فرانسه درآورد. وضعیت نابسامان فرانسه درس‌هایی برای دیگران دارد. احزاب سنتی چپ و راست میانه پراکنده شده‌اند و در تازه‌ترین انتخابات ریاست‌جمهوری نیمی از رای‌دهندگان در دور اول از افراط‌گرایان حمایت کردند. روسای‌جمهور یکی پس از دیگری نتوانستند بودجه را تحت کنترل درآورند. پیری جمعیت و تهدیدهای فزاینده علیه امنیت ملی باعث شد که بار مالی دولت سنگین‌تر شود. گفتمان خشن و بازدارنده سیاسی فقط شتاب حرکت به سمت افراط‌گرایی را بالا می‌برد و به این ترتیب پیدا کردن راه‌حل‌ها دشوارتر می‌شود. بیشتر نقاط اروپا به اشکال مختلف در تله‌ای مشابه گرفتار شده‌اند. نتیجه این وضعیت، حداقل در فرانسه، بروز یک بن‌بست است. در حالی که هیچ حزب یا ائتلافی در مجلس ملی به اکثریت نرسیده است، کشور چشم‌انداز چندین دولت اقلیتی کوتاه‌مدت را پیش‌رو دارد. دولت‌هایی که نمی‌توانند هیچ دستاوردی داشته باشند. از آنجا که رئیس‌جمهور امانوئل مکرون شش ماه قبل درخواست برگزاری انتخابات زودهنگام را مطرح کرد فرانسه تا جولای سال آینده نمی‌تواند انتخابات جدیدی داشته باشد. حتی در آن زمان هم هیچ تضمینی وجود ندارد که یک حزب یا ائتلاف بتواند اکثریت را به دست آورد. البته می‌توان با تعمیم دادن بودجه امسال به سال آینده از تعطیلی دولت اجتناب کرد، اما شرایط کنونی جلوی هرگونه اصلاحات را می‌گیرد. مشکل اصلی آن است که اکثر رای‌دهندگان فرانسوی حاضر نیستند با واقعیت اقتصادی روبه‌رو شوند. فرانسه همانند دیگر کشورهای اروپایی دارای جمعیت رو به پیری که با رقابت از جانب آمریکا و آسیا رو‌به‌رو شده‌اند به هزینه‌کردهای ناپایدار روی آورده است. پیش‌بینی می‌شود کسری بودجه امسال فرانسه از شش درصد تولید ناخالص داخلی فراتر برود. آقای بارنیه به درخواست مکرون تلاش می‌کرد این مشکل را حل کند. بسته پیشنهادی او شامل 40 میلیارد یورو کاهش هزینه‌کردها و 20 میلیارد یورو افزایش مالیات تا اندازه‌ای کسری بودجه را کمتر می‌کند، اما این کاهش حدود یک درصد خواهد بود. البته همین مقدار را هم نمی‌توان از چپ‌گرایان و راست‌گرایان مسئولیت‌گریز انتظار داشت. آنها ترجیح می‌دهند که در میان نارضایتی عمومی به دنبال کسب قدرت باشند. حل چنین مشکلی دور از تصور به نظر می‌رسد. اگر رای‌دهندگان به مزایای صرفه‌جویی پی نبرند همچنان خیال‌پردازی‌های افراط‌گرایان را دنبال خواهند کرد. بودجه‌های منطقی (اما دردناک) در مجلس تصویب نمی‌شوند. رشد اقتصاد می‌تواند اندکی از بار مشکلات بکاهد، اما در فرانسه به زحمت به یک درصد می‌رسد. این رشد در منطقه یورو چندان بد نیست، اما به هیچ عنوان نمی‌تواند حتی بخش بسیار کوچکی از مسئله بودجه را حل کند. حجم بدهی‌های فرانسه به سطح هشداردهنده 110 درصد GDP رسیده است. کشورهای شمال اروپا قبلاً پرتغال، ایتالیا، یونان و اسپانیا را به خاطر ولخرجی مسخره می‌کردند و آنها را خوک می‌نامیدند. اکنون فرانسه به خوک تبدیل شده، در حالی که آن خوک‌ها تا حد زیادی خود را اصلاح کرده‌اند. بازارهای مالی تاکنون آرام بوده‌اند. بازدهی اوراق بدهی حکومتی فرانسه اندکی بالا رفت، اما هنوز هزینه بدهی فرانسه یک درصد از آلمان کمتر است. این رقم را با شکاف 10درصدی بدهی یونان در زمان بحران منطقه یورو مقایسه کنید. جمله ماریو دراگی در سال 2012 مبنی بر اینکه بانک مرکزی اروپا هر کاری برای حفظ یورو انجام می‌دهد، اکنون برجسته‌تر شده است. اما وعده آقای دراگی فقط به فرانسه و اروپا مهلت می‌دهد و راه‌حلی برای مشکلات مزمن آنها نیست. رشد اقتصادهای اروپا آنقدر زیاد نیست که بتواند پاسخگوی تقاضاها باشد. پیش‌بینی می‌شود که منطقه یورو در سال 2024 فقط 8 /0 درصد رشد کند. آقای ترامپ تهدید می‌کند که برای تمام کالاهای وارداتی تعرفه 10 یا 20درصدی اعمال کند. این تعرفه‌ها برای کشورهای مورد تنفر او از جمله چین بیشتر خواهد بود و ممکن است به هجوم صادرات به سمت اروپا منجر شود. تقاضا برای هزینه‌کرد بیشتر دولت در سرتاسر قاره رو به افزایش است. به عنوان مثال می‌توان به امور دفاعی اشاره کرد. فرانسه همانند آلمان فقط در سال 2014 توانست به هدف بودجه نظامی معادل دو درصد GDP دست یابد. این رقم در جهانی که در آن ولادیمیر پوتین همسایگانش را تهدید می‌کند به هیچ عنوان کافی نیست. همزمان، آقای ترامپ به‌درستی از این گلایه دارد که اعضای اروپایی ناتو از بودجه دفاعی بزرگ آمریکا سواری رایگان می‌گیرند. کشورهای اروپایی چه به خاطر درخواست ترامپ و چه به خاطر خروج او از ناتو مجبور می‌شوند که پول بیشتری برای امنیت خود اختصاص دهند. متاسفانه سیاستمداران حاکم در اروپا اغلب نمی‌توانند بر سر چگونگی پرداخت هزینه تقاضاهای حال و آینده به اجماع برسند. تفرقه سیاسی در سرتاسر اروپا به پیدایش دولت‌های بی‌ثبات‌ منجر می‌شود. این امر یا همانند آلمان و هلند محصول ائتلاف‌‌های شکننده است، یا همانند فرانسه و اسپانیا از دولت‌های اقلیتی ناشی می‌شود. ضعف این حکومت‌ها به کل اروپا سرایت می‌کند، چرا که بدون رهبری فرانسه و آلمان هیچ اقدام بلند‌پروازانه‌ای در بروکسل اجرا نخواهد شد.

تهدید پیش‌رو 

نارضایتی رای‌دهندگان در گذشته به تغییر سالم دولت می‌انجامید، اما وضعیت فرانسه به ما هشدار می‌دهد که سیاست نومیدی به چه مقصدی خواهد رسید. وقتی رای‌دهندگان از ائتلاف‌های میانه یا دولت‌های ضعیف حداقلی ناامید شوند افراط‌گرایی سیاسی تنها گزینه پیش‌روی آنها خواهد بود. احتمال تشکیل دولت حزب رالی ملی در سال آینده یا حتی ریاست‌جمهوری لوپن در سال 2027 یک احتمال واقعی است. اگر مکرون فرانسه را غافلگیر کند و با اعلام اینکه ریاست‌جمهوری‌اش قابل تحمل نیست استعفا کند چنین احتمالی جلو کشیده می‌شود. 

دراین پرونده بخوانید ...