شناسه خبر : 47097 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

گنج اتریشی

فون میزس چه کتاب‌هایی به یادگار گذاشت؟

جامعه ایران که به خاطر تبلیغات زیاد حزب توده، زمانی شیفته اندیشه اسطوره‌های کمونیسم و سوسیالیسم بود، این‌ روزها بیشتر از همیشه آزادی‌خواهی را مطالبه می‌کند. زمانی در کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌ها، به زحمت می‌شد آثاری در توصیف لیبرالیسم پیدا کرد اما این‌ روزها کتاب‌فروشی‌ها پر از کتاب‌هایی است که اندیشه آزادی‌خواهی را ترویج می‌کنند. سال‌ها پیش کتاب‌هایی که در مذمت «فردگرایی»، «اقتصاد آزاد» و «مالکیت خصوصی» منتشر می‌شد، جوانان را شیفته خود می‌کرد اما این‌ روزها نسل جوان جامعه ایران به ستایش «آزادی»، «عقلانیت» و «رقابت» می‌پردازد و به مطالعه آثار لیبرالسیسم و لیبرتارینیسم علاقه نشان می‌دهد. مدت‌هاست جوانان ایرانی با اندیشه اقتصاددانان سرشناس لیبرال آشنا شده‌اند و آثار آنها خواهان زیادی دارد. شاید دو دهه پیش کسی نام لودویگ فون میزس را نشنیده بود اما این ‌روزها در کتاب‌فروشی‌ها ده‌ها کتاب از او یا درباره او می‌توان پیدا کرد.

 

فریده اسکندری / روزنامه‌نگار 

88جامعه ایران که به خاطر تبلیغات زیاد حزب توده، زمانی شیفته اندیشه اسطوره‌های کمونیسم و سوسیالیسم بود، این‌ روزها بیشتر از همیشه آزادی‌خواهی را مطالبه می‌کند. زمانی در کتاب‌فروشی‌ها و کتابخانه‌ها، به زحمت می‌شد آثاری در توصیف لیبرالیسم پیدا کرد اما این‌ روزها کتاب‌فروشی‌ها پر از کتاب‌هایی است که اندیشه آزادی‌خواهی را ترویج می‌کنند. سال‌ها پیش کتاب‌هایی که در مذمت «فردگرایی»، «اقتصاد آزاد» و «مالکیت خصوصی» منتشر می‌شد، جوانان را شیفته خود می‌کرد اما این‌ روزها نسل جوان جامعه ایران به ستایش «آزادی»، «عقلانیت» و «رقابت» می‌پردازد و به مطالعه آثار لیبرالسیسم و لیبرتارینیسم علاقه نشان می‌دهد. مدت‌هاست جوانان ایرانی با اندیشه اقتصاددانان سرشناس لیبرال آشنا شده‌اند و آثار آنها خواهان زیادی دارد. شاید دو دهه پیش کسی نام لودویگ فون میزس را نشنیده بود اما این ‌روزها در کتاب‌فروشی‌ها ده‌ها کتاب از او یا درباره او می‌توان پیدا کرد.

فون میزس یکی از ستون‌های فکری مکتب اقتصادی اتریشی است که این مکتب، تاثیر معناداری هم بر رشد آکادمی و هم بر کاربرد نظریه اقتصادی در سیاست‌های عمومی گذاشته است، نه به این دلیل که اندیشه‌های این مکتب دگرگون شده، بلکه به این خاطر که اقتصاد جریان اصلی به سوی دیدگاه اتریشی حرکت کرده است. گرچه در دهه‌های میانی سده بیستم مکتب اقتصادی اتریشی از جریان اصلی اقتصاد کنار گذاشته شد و این تنها لودویگ فون میزس بود که بقای آن را تا پایان قرن بیستم ممکن کرد، اما دهه‌های پایانی این سده زمان اوج‌گیری دوباره این مکتب بوده است. چنان‌که به گفته استیون هورویتز، گسترش اندیشه‌های اتریشی در آمریکا و انگلیس، شکست دولت‌های رفاه و نظریه‌های کینزی و گرایش دولت‌های محافظه‌کار ریگان و تاچر به این اندیشه‌ها، موفقیت شاگردان میزس چون عزرائیل کرزنر و مورای روتبارد، اختصاص جایزه نوبل سال 1974 به فون هایک و از همه مهم‌تر، ریزش دیوار برلین در 1989 و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در 1991 را می‌توان جزو پیروزی‌های مکتب اقتصادی اتریشی تلقی کرد.

میزس کیست؟

لودویگ فون میزس در منطقه‌ای بین اتریش و مجارستان در یک خانواده متمول و اشرافی متولد شد. زندگی پرماجرایی داشت. از سمینارهای پرشوری که در وین برگزار کرد، تا خدماتش در جنگ جهانی اول و مشاوره اقتصادی به دولت‌های وقت، تا هجرتش به سوئیس، متعاقباً فرارش از دست ارتش در حال پیشروی نازی‌ها به ایالات‌متحده و جدل‌های علمی که پای ثابت آنها بود، همه و همه از او اقتصاددانی پرتلاش و خستگی‌ناپذیر ساخته‌وپرداخته کردند. در روزگاری که سوسیالیسم مقدس شمرده می‌شد، در دانشگاه‌ها و محیط‌های علمی افکارش را نامطلوب تشخیص می‌دادند و این باعث شد تا با وجود کارهای مهمی که در عرصه اقتصاد و فلسفه انجام می‌داد، نتواند به کرسی دانشگاهی نزدیک شود و بیش از 30 سال تنها به عنوان استاد مدعو دانشگاه نیویورک باقی ماند. با وجود این، سخنرانی‌ها و سمینارهای میزس در دهه 1950 در دانشگاه نیویورک، باعث پرورش چهره‌های دانشگاهی و روشنفکری مهم پس از جنگ شد. افرادی چون مورای روتبارد، هانس سنهولز، جرج رایسمن، رالف رایکو، لئونارد لیگیو و عزرائیل کرزنر از این دسته‌اند. میزس در 87سالگی در حالی که رکورددار مسن‌ترین استاد دانشگاه بود بازنشسته شد و پنج سال بعد در 92سالگی در سال 1973 درگذشت.

این اقتصاددان آزادی‌خواه در طول زندگی پربارش، 20 کتاب مهم نوشت که خیلی از این کتاب‌ها در ایران ترجمه شده و در دسترس عموم مردم قرار گرفته است. میزس درباره تاثیر نوشته‌هایش در نظریه سیاسی و اقتصادی خوش‌بین بود. امیدوار بود که آثارش تاثیری بلافاصله بر جامعه بگذارند. اما در طول زندگی او سوسیالیسم و دخالت‌های دولت در اقتصاد، همچنان رواج داشت. با این همه بعد از مرگ میزس نارسایی‌های جوامع سوسیالیستی به روشنی عیان شده است. همزمان آزادسازی تجاری، استانداردهای زندگی را در فقیرترین کشورهای دنیا بالا برده و کشورهایی را که قبلاً رویکردی امپریالیستی داشتند و در حال جنگ با یکدیگر بودند، به کشورهایی متحد بدل کرده است. این اندیشه میزس که چرخه‌های کسب‌وکار به میانجی سیاست‌های ناشیانه پولی و اعتباری پدید می‌آیند، این‌ روزها تا اندازه زیادی پذیرفته شده. گذار از تولید انبوه به اقتصاد خدماتی با محوریت فزون‌تر افراد، اهمیت بنیادین آنها را در قیاس با نیروهای غیرشخصی بیشتر کرده است.

میزس همواره از «خصومت ذاتی «همه» دولت‌ها با مالکیت خصوصی» حرف می‌زد. میزس در همه 60سالی که نوشت به گونه‌ای خستگی‌ناپذیر تاکید داشت که دولت‌ها اساساً با مالکیت خصوصی سر ناسازگاری دارند و در هر فرصتی که دست دهد به آن دست‌درازی می‌کنند و بر آن قیدوبند می‌زنند و می‌کوشند محدود و مهارش کنند. اینکه میزس چگونه به چنین نتیجه عمومیت‌یافته‌ای رسیده بود خودش داستان مفصلی است، خلاصه‌اش اینکه به باور او مالکیت پیش‌شرط آزادی و فردیت است و جایی که مالکیت باشد فردیت و آزادی هم هست و اساساً دولت بنا به ماهیتش خصم قسم‌خورده این دو، آزادی و فردیت، است و هیچ میانه‌ای با آنها که ندارد هیچ، همواره دست‌اندرکار آن است که نَفَسشان را بگیرد. منطبق بر نظر میزس، بدون هیچ توجیهی، هیچ دولت و سازمان و نهادی نباید مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید را محدود کنند و به هیچ بهانه‌ای نباید بر سر انباشتِ ثروتِ طبقاتِ مالک مانع بتراشند و سازوکارهای طبیعی بازار را مختل کنند. میزس اما باور داشت هیچ دولتی داوطلبانه عقب نمی‌کشد و مالکیت خصوصی را برحسب منطق درونی خودش به رسمیت نمی‌شناسد. به همین دلیل دولت را باید به زور واداشت که از دخالت در مالکیت خصوصی عقب بنشیند و آن را، در مقام قلمرو آزادی و فردیت، به حال خود واگذارد. روی‌هم‌رفته، آثار لودویگ فون میزس امروز از آنچه او روزگاری فکر می‌کرد و به خاطرش غمگین بود، کشش بیشتری دارند. نزدیک به پنج دهه است که میزس درگذشته، اما هاله افکارش هنوز گرد ما را گرفته و همیشه خواهد گرفت.

89

آثار میزس

«نظریه پول و اعتبار» که در سال 1912 نوشته شد، برای میزس یک دستاورد درخشان بود. این کتاب که دامنه گسترده‌ای را دربر می‌گیرد و جزئیات را موشکافانه بیان می‌کند، نظریه پول، اعتبار و تورم را بر تحلیل اقتصاد خرد سوار کرده است. «نظریه پول و اعتبار» در اروپای قاره‌ای نفوذ زیادی پیدا کرد، اما در انگلستان و آمریکا زیر سایه رویکرد ایروینگ فیشر در اقتصاد کلان قرار گرفت. اما این کتاب و به ویژه توضیح میزس از چرخه‌های کسب‌وکار به مثابه نتیجه گریزناپذیر سرمایه‌گذاری‌های نابجا هنوز یکی از پراهمیت‌ترین اثراتی است که او بر علم اقتصاد گذاشته است.

کتاب «کنش انسانی»  یک دستاورد بزرگ دیگر میزس است که در آن اقتصاد را جسورانه به عنوان بخشی از دانش عمومی‌تر «کنش انسانی» که میزس آن را پراکزیولوژی می‌خواند، شرح داد. او در این کتاب می‌گوید اصول علم اقتصاد را می‌توان از چند اصل موضوع انگشت‌شمار درباره اهداف و انتخاب‌های انسان استنتاج کرد. این کتاب بر اهمیت واکنش افراد به رخدادها و نقش بنیادین زمان، عدم قطعیت و گمانه‌زنی در تصمیمات آنها تاکید کرد و اینها همه موضوعاتی‌اند که اقتصاد کلان جریان اصلی عمدتاً از آنها غافل بود. کنش انسانی بر این پایه درکی تازه را از سرشت حقیقی پول، انحصار، رقابت، تورم، نقش دولت و بسیاری موضوعات دیگر به دست داد.

میزس اعتقاد داشت که علم اقتصاد، اگر به‌درستی درک شود، می‌تواند ما را در این‌باره که کدام نوع سازمان‌دهی اقتصادی یا اجتماعی امکان‌پذیر است یا نیست، راهنمایی کند. کتاب سال 1919 او با عنوان «ملت، دولت، اقتصاد»  نمونه‌ای خوب از این لحاظ است. در این کتاب میزس استدلال می‌کند که ملت‌ها که به حفظ فرهنگ خود علاقه دارند، معمولاً با مهاجرت گروه‌های دیگر مخالف‌اند و موانعی حمایت‌گرایانه را در برابر آنها پدید می‌آورند. نتیجه این است که دیگر ملت‌ها در مناطقی فقیر و پرجمعیت به دام می‌افتند و این نفرت و بیزاری زیادی را پدید می‌آورد و آنها را به این‌سو می‌راند که زمینی را که «نیاز» دارند، با جنگ فراچنگ آورند. اما این قدرت دولت است که موانع را ایجاد می‌کند و این درگیری‌ها را جرقه می‌زند و تنها اضمحلال این قدرت است که می‌تواند تعارض‌ها را به پایان برد. از این‌رو سوسیالیسم، نسخه جنگ است. اقتصادهای سوسیالیستی باید خود را منزوی و جداافتاده نگه دارند، اگرنه مهاجرت خارجی‌ها برنامه‌های دقیقشان را به هم می‌ریزد. گذشته از این، دولت‌های سوسیالیستی ذاتاً رویکرد امپریالیستی دارند. اقتصادهای بازار همواره از آنها پیش می‌افتند و از این‌رو این دولت‌ها باید برای حفظ افسانه برتری خود بکوشند که همه دولت‌های دیگر را نیز سوسیالیستی کنند. میزس این اندیشه‌ها را در سال 1922 در کتاب مهم دیگر خود، «سوسیالیسم»  بسط داد. او در این کتاب، بینش‌های پرطعنه و نیش‌دار فراوانی را بیان کرد، اما اصلی‌ترین درون‌مایه این کتاب آن بود که محاسبه عقلانی اقتصادی در نظام سوسیالیستی امکان‌ناپذیر است. اگر قیمتی وجود نداشته باشد، هیچ راهی نیست تا بدانیم که آیا  کالاهای تولیدی به گونه‌ای کارآمد استفاده می‌شوند یا خیر.

کتاب سال 1929 او با عنوان «نقدی بر دخالت‌گرایی»  نشان داد که سوسیالیسم رقیق‌شده نیز چنگی به دل نمی‌زند. بر پایه استدلال‌های این کتاب، دخالت دولت در بازار پیامدهای جانبی نامطلوب و نامنتظری را پدید می‌آورد. به عنوان مثال پایین نگه داشتن قیمت شیر، تقاضا برای آن را بالا می‌برد، اما از سودآوری عرضه آن برای تولیدکنندگان می‌کاهد و از این‌رو ناگزیر کمبودهایی پدید می‌آید. دولت دوباره برای اصلاح این وضع دست‌به‌کار می‌شود و این ‌روند تا جایی ادامه می‌یابد که دخالت‌های طولانی و تدریجی به سوسیالیسم کامل بدل می‌شوند. میزس که همواره اهل جدل است، همین درون‌مایه را در دیگر کتاب‌هایش همچون «برنامه‌ریزی برای آزادی»  و «سیاست اقتصادی»  پی می‌گیرد. میزس در رساله کوتاه و خواندنی سال 1944 خود، «بوروکراسی»  نشان داد که کارمندان دولت هیچ‌گاه نمی‌توانند کارآفرین باشند. به گفته او بنگاه‌ها با یک آزمون ساده روبه‌رو می‌شوند: سودآوری؛ در حالی که هیات‌های دولتی با مشکل لاینحل هماهنگ‌سازی خواست‌های سیاسی پرشمار و رقیب یکدیگر روبه‌رو هستند. همچنین در سال 1944 در کتاب «دولت قدرقدرت»  خود بیان کرد که دخالت‌های دولت در اقتصاد، تولید را می‌کاهد و به تقاضا برای دستیابی به زمین‌های پرسودتر می‌انجامد. این شرایط در کوره ناسیونالیسم و امپریالیسم می‌دمد و جنگ در پی می‌آید.

«لیبرالیسم»  که در سال 1927 منتشر شد، بیانی روشن و خوش‌ساخت از تنها بدیل برای سوسیالیسم است. میزس در این کتاب، اصول بنیادین جامعه آزاد را بازگویی کرد. بر پایه استدلال این کتاب، رفاه اقتصادی به تخصصی شدن و تجارت تخته‌بند است. اما این دو ویژگی تنها در جایی پدید می‌آیند که مالکیت خصوصی بر ابزارهای تولید وجود داشته باشد و افراد برای مبادله آزاد باشند. این شرایط به صلح و آزادی نیاز دارد و چنان که تجربه نشان می‌دهد، اینها نیز خود نیازمند حقوق مدنی و سیاسی برابر هستند. لیبرال‌ها نقش دولت را به اعمال این حقوق و حفظ صلح محدود می‌کنند. اگر دولت‌ها قدرت تضعیف مالکیت خصوصی را داشته باشند، به سادگی دست به این کار می‌زنند. اما لیبرالیسم نیرویی برای دستیابی به صلح است. به قول میزس، اگر افراد برای تجارت به دیگران وابسته باشند، احتمال اینکه با یکدیگر وارد جنگ شوند، کمتر خواهد بود.

میزس سه کتاب فنی در حوزه روش و نظریه اقتصاد نوشت. در کتاب سال 1933 خود با عنوان «مسائل معرفت‌شناسانه علم اقتصاد»  توضیح داد که اقتصاد نه علمی تجربی مثل فیزیک، که نظامی استنتاجی و بیشتر شبیه به ریاضی است و هر قضیه‌ای در آن را می‌توان از این اصل ساده بیرون کشید که افراد هدفمند عمل می‌کنند. ایده‌های ترجیحات، هزینه‌ها، زمان، بهره و بسیاری دیگر به گونه‌ای طبیعی از این بنیان مشتق می‌شوند. «بنیان‌های اساسی علم اقتصاد»  که در 1962 منتشر شد، دوباره نشان داد که چرا آب شیوه‌های تجربی علوم طبیعی و اقتصاد به یک جوی نمی‌رود. به قول میزس، ما به این خاطر دست به کنش می‌زنیم که برای برخی چیزها ارزش قائلیم، و از این نکته آشکار می‌توان ایده‌های هدف، ابزار، موفقیت، شکست و سود و زیان را بیرون کشید. اقتصاددان به چیزی دیگر نیاز ندارد. شیوه مشاهده و آزمایش به کار علم اقتصاد نمی‌آید، چون هیچ ثابت قابل اندازه‌گیری و هیچ شیوه‌ای برای پیش‌بینی کنش افرادی که نمی‌توانیم از ارزش‌ها و اهدافشان آگاه شویم، نداریم. باور به پیش‌بینی‌پذیر بودن جامعه انسانی دقیقاً همان چیزی است که این نخوت دولت‌گرایانه را به بار می‌آورد که حتی می‌توان جامعه را کنترل کرد.

کتاب «نظریه و تاریخ»  سال 1957 این نقد را درباره علوم دیگر نیز به کار بست. بخشی از این کتاب به نقد نظریه و روش مارکسیستی می‌پردازد و بخشی از آن دفاع از لیبرالیسم است. در این کتاب استدلال می‌شود که پیش‌بینی‌ناپذیری انتخاب‌های انسان، ایده «گریزناپذیری» سوسیالیسم یا هر تحول تاریخی دیگر را بی‌معنا می‌کند. اما میزس این نکته پراهمیت را نیز بیان می‌کند که همه داده‌های اقتصادی به رخدادهایی بازمی‌گردند که پیشتر رخ داده‌اند. وقتی برای پالایش نظریه‌هایی می‌کوشیم که چگونگی کارکرد دنیا را برای ما بازگو می‌کنند، باید به خاطر بسپریم که داده‌هایی که این نظریه‌ها را بر آنها استوار می‌کنیم، بخشی از تاریخ هستند. شاید ما را از گذشته آگاه کنند، اما نمی‌توانند به قطع و یقین بگویند که فردا چه اتفاقی رخ خواهد داد، چون فردا دنیا تغییر کرده است.

همان‌طور که اشاره شد، برخی از مهم‌ترین کتاب‌های فون میزس در ایران ترجمه شده است که از آن جمله می‌توان به آثاری همچون، بوروکراسی، لیبرالیسم، سوسیالیسم، بازار آزاد و دشمنان آن اشاره کرد.

مهدی تدینی که در سال‌های گذشته بسیار پرکار بوده، سه کتاب از لودویگ فون میزس ترجمه کرده که هر سه را انتشارات پارسه منتشر کرده است. کتاب اول، «بوروکراسی» نام دارد که نویسنده در آن با انتقاد از نظارت دولت بر همه امور زندگی شهروندان، نشان می‌دهد که چنین سیاستی چگونه زیان عمومی را به دنبال دارد. میزس در این کتاب از تضاد میان سوسیالیسم و کاپیتالیسم سخن می‌گوید و بر ضرورت کوچک شدن بوروکراسی تاکید می‌کند. همین کتاب را رسول قنبری برای نشر روزنه ترجمه کرده که در بازار موجود است. عنوان کتاب دوم «لیبرالیسم» است که به نوعی مانیفست آزادی‌خواهی به ‌شمار می‌رود و در مدت زمانی کوتاه پس از ترجمه، به عنوان یکی از کتاب‌های مرجع برای شناخت اندیشه لیبرالیسم شناخته می‌شود.  عنوان کتاب سوم نیز «بازار آزاد و دشمنان آن» است که کاوشی طولانی در پیچیدگی‌های نیروهای بازار است و تصورات غلط پیرامون سرمایه‌داری را از بین می‌برد و به مخالفان فکری می‌پردازد که در طول تاریخ به‌دنبال تضعیف آن بوده‌اند. همین کتاب را محمد مبینی هم برای نشر آماره ترجمه کرده است.

کتاب «ذهنیت ضدسرمایه‌داری» هم کتاب دیگری از لودویگ فون میزس است که توسط سعید قاسمی و لیونا عیسی‌قلیان ترجمه شده و انتشارات شورآفرین هم روانه بازار کرده است.

کتاب «سیاست اقتصادی» میزس را هم محمود صدری ترجمه کرده و توسط انتشارات دنیای اقتصاد منتشر شده است. همچنین فریدون تفضلی کتاب اندیشه‌های اقتصادی لودویگ فون میزس را ترجمه کرده و به نشر نی سپرده است. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها