یادگارهای یک اقتصاددان
مسعود نیلی چه رویایی در سر دارد؟
آنها که بعدازظهر روز شنبه 14 بهمن 1402 مهمان دانشکده اقتصاد و مدیریت دانشگاه شریف بودند، ایستاده به احترام مردی دست زدند که در چهار دهه گذشته نقشی بیبدیل در «آموزش علم اقتصاد» و «سیاستگذاری اقتصادی» داشته است. مردی که در تمام این سالها به دانش و اصول علمی به معنای واقعی پایبند بوده است. مردی که هرجایی که حضور داشته، از خود یادگار بهجا گذاشته است؛ «حساب ذخیره ارزی»، «دانشکده اقتصاد دانشگاه شریف»، «مجموعه مطالعات اقتصاد ایران» و خیلی نهادها و سازوکارهای دیگر، یادگارهای او در دوران حضور در نظام آموزشی و تصمیمگیری است. مسعود نیلی حس حضور در این مراسم را تکرارنشدنی دانست و گفت: «حس خیلی عجیبی است چون تمام کسانی که دوستشان دارم دور هم جمع شدهاند. تماشای چهره تکتک کسانی که دوستشان دارم، برایم بسیار لذتبخش و امیدآفرین است.» در این مراسم جمعی از دوستان و یاران قدیمی نیلی و شمار زیادی از استادان و دانشجویان دانشگاه شریف حضور داشتند.
مسعود نیلی در سال ۱۳۳۴ در شهر همدان در خانوادهای از طبقه متوسط به دنیا آمد و پس از قبولی در آزمون پذیرش دانشگاه شریف در رشته عمران مشغول به تحصیل شد. در ادامه از طریق تحصیل در مقطع ارشد رشته مهندسی سیستمهای اقتصادی اجتماعی که در آن زمان در دانشگاه صنعتی اصفهان راهاندازی شده بود، با مفهوم اقتصاد و نظم مبتنی بر معاملات داوطلبانه در بازار و پیامدهای مداخلات نادرست دولت در اقتصاد آشنا شد. او پس از فارغالتحصیلی ضمن حضور در سازمان برنامه و بودجه به سرعت به سمت معاون اقتصادی این سازمان ارتقا یافت. در دورهای که کار جنگ بالا گرفت و درآمدهای نفتی کاهش یافت، برنامه بحران برای اداره کشور را نوشت. وقتی امکانناپذیری اداره مالی دولت را دریافت با شرح وضعیت و پیامدهای ادامه وضع موجود به تصمیمگیری در مورد پایان جنگ کمک کرد. با پایان جنگ و روی کار آمدن دولت جدید، نیلی تلاش کرد فعالیتهای دولت را در چهارچوب برنامه اول توسعه سامان دهد اما در برخی تصمیمات کلیدی مثل نرخ ارز، اختلافنظرهای جدی بروز کرد که زمینهساز جدایی او از سازمان و فرصتی برای ادامه تحصیل در مقطع دکترا در دانشگاه منچستر انگلیس شد. نیلی در سال ۱۳۷۶ مجدداً معاون اقتصادی سازمان برنامه شد و به دولت کمک کرد تا بحران کاهش شدید درآمد نفت را پشت سر بگذارد. در آن مقطع برنامه سوم توسعه نیز با سبک و سیاق متفاوت نسبت به برنامههای قبلی با همت مسعود نیلی تدوین شد و به تصویب رسید.
در ادامه اختلاف نظرهای اجرای برنامه سوم تشدید و او از سازمان برنامه جدا شد اما پس از آن با همکاری علینقی مشایخی دانشکده مدیریت و اقتصاد را در دانشگاه شریف راهاندازی کرد. نیلی همزمان با تدریس یا فعالیتهای اجرایی چند پژوهش مهم انجام داده که برخی از آنها جزو اسناد ماندگار سیاستگذاری کشور هستند؛ طراحی استراتژی توسعه صنعتی یکی از برجستهترین این اثرات است که هنوز در ایران مشابه آن تولید نشده است. با روی کارآمدن دولت روحانی، نیلی با عرضه تحلیل خود از چشمانداز میانمدت اقتصاد ایران، بهعنوان مشاور اقتصادی رئیسجمهور انتخاب شد. برای ایجاد هماهنگی و همگرایی اقتصادی تلاشهای زیادی کرد اما قدرت تصمیمگیری در بخشهایی از دولت بود که حاضر به همکاری با وی نبودند؛ همکاری با دولت را متوقف کرد و به دانشگاه برگشت. مسعود نیلی که در چهار دولت تلاشهای زیادی کرده بود تا دیدگاهی را که درست میپنداشت اجرایی کند در زمینه تغییر نگاه دولتمردان ناکام ماند و مصمم شد همه وقت و انرژی خود را صرف تربیت دانشجویانی کند که آنها را آیندهساز ایران میداند؛ از اینرو با اینکه در سال ۱۴۰۲ بازنشسته شد اما کماکان برای تربیت دانشجویان و جوانان مستعد، ایستاده و کمر همت بسته است.
رویای اقتصاددانان
میگویند میان وضعیت بد اقتصادی جامعه و گرایش به تحصیل در رشته اقتصاد رابطهای معنادار وجود دارد؛ به این معنی که جوانان با مشاهده فقر و بیکاری فراگیر، تصمیم میگیرند در رشته اقتصاد تحصیل کنند تا شاید بتوانند رفاه جامعه را کمی افزایش دهند. وقتی زندگینامه اقتصاددانان آمریکایی را میخوانیم متوجه میشویم اغلب آنها که در کودکی و نوجوانی «رکود بزرگ» را تجربه کردهاند، در جوانی به این امید جذب رشته اقتصاد شدهاند تا به جامعه خود کمک کنند. شاید اگر رکود بزرگ در آمریکا اتفاق نمیافتاد، بسیاری از اقتصاددانان برنده جایزه نوبل اقتصاد، جذب این رشته نمیشدند و مسیری دیگر در پیش میگرفتند. توماس سارجنت، اقتصاددان سرشناس و برنده نوبل اقتصاد در گفتوگو با مسعود نیلی گفته: «من در خانوادهای بزرگ شدم که در دوره رکود بزرگ در آمریکا در دهه 1930، ضربه سختی خورده بود. پدر و مادر من بسیار آسیب دیدند و به یاد دارم که در خانه، مدام در مورد مشکلات اقتصادی ناشی از رکود صحبت میکردند. وقتی وارد دانشگاه شدم، رشته اقتصاد را انتخاب کردم تا شرایط را برای مردم کشورم بهتر کنم.» مسعود نیلی هم یکی از جوانان ایرانی بود که با رویای سازندگی ایران و افزایش رفاه جامعه، تحصیل در رشته اقتصاد را انتخاب کرد. او که درسخوان و اهل مطالعه بود، موفق شد در سال 1359 در رشته مهندسی سازه از دانشگاه صنعتی شریف فارغالتحصیل شود. در سال 1364 نیز مدرک کارشناسی ارشد را در رشته سیستمهای اقتصادی از دانشگاه صنعتی اصفهان اخذ کرد و پس از آن موفق شد در سال 1374 مدرک دکترای اقتصاد را از دانشگاه منچستر دریافت کند. مسعود نیلی از ابتدای تجاوز عراق به خاک ایران وارد ستاد برنامهریزی جنگ شد و مدتی بعد نیز با رویای سازندگی و توسعه ایران وارد سازمان برنامه و بودجه شد.
انتظار از اقتصاددانان
چند سال پیش در جریان برگزاری نمایشگاه مطبوعات، غرفه روزنامه دنیای اقتصاد به محلی برای مباحثه درباره اقتصاد آزاد و نهادگرایی تبدیل شد. اقتصاددانانی از هر دو مکتب در غرفه روزنامه بحث میکردند و غرفه هم بسیار شلوغ شده بود. بحث میان استادان و دانشجویان ساعتی طول کشید و در این میان خانمی مسن به میان جمع آمد، چیزی گفت و رفت و سکوتی سنگین به جا گذاشت. خانم در حالی که عصایی در دست داشت، گفت: عجیب است؛ این همه اقتصاددان داریم. پس چرا وضع ما اینقدر بد است؟
بیتوجهی به هشدارها
توماس ساول چه زیبا گفته است؛ «درس اول اقتصاد محدودیت منابع است اما درس اول سیاست، نادیده گرفتن درس اول اقتصاد است». اقتصاددانان سالهای طولانی است درباره بحرانهایی که امروز گرفتارشان هستیم هشدار میدهند. آنها چند دهه پیش نسبت به مشکلات کوچک اقتصاد ایران، ابراز نگرانی کردند. مدتی بعد مشکلات بزرگتر شد و اقتصاددانان باز هم ابراز نگرانی کردند. مدتی بعد مشکلات خیلی بزرگتر شد و اقتصاددانان اینبار با صدای بلندتری هشدار دادند. باز هم کسی به هشدار آنها گوش نداد و مشکلات بزرگتر و بزرگتر شد و اقتصاددانان اینبار گروهی هشدار دادند اما باز هم کسی به هشدار آنها توجه نکرد. کمکم مشکلات به اندازهای بزرگ شد که دیگر نمیشد به آنها گفت مشکل، اما اقتصاددانان باز هم هشدار دادند. مشکلات تبدیل به ابرچالش شدند و ابرچالشها شکل بحران گرفتند و اقتصاددانان خیلی تلاش کردند تا تصمیمگیران را متوجه وخامت اوضاع متغیرهای اقتصادی کنند اما باز هم کسی به حرف آنها گوش نداد. هنوز هم کسی به حرف آنها گوش نمیکند.
دشمنان علم اقتصاد
سیاستمداران میگویند «برای هر اقتصاددانی یک اقتصاددان مخالف وجود دارد. هر دو هم اشتباه میکنند.» سابقه بدگویی سیاستمداران از اقتصاددانان تقریباً عمری همزمان با توزیع درآمدهای نفتی، تشدید کسری بودجه و افزایش نفوذ ذینفعان دارد. هرچه زمان گذشته، فاصله میان اقتصاددانان و سیاستمداران افزایش یافته است. اگر دلیل این فاصله، ناکارآمدی اقتصاددانان است؛ بهانهای بیش نیست چون اقتصاددانان بهطور مشخص در سازمان برنامه نقش موثری ایفا کردند و نگذاشتند شیرازه امور اقتصادی کشور از هم بپاشد. آنها در تهیه برنامههای توسعه و بودجههای سالانه نقش ایفا کردند و زمانی که سازوکارهای سیاستگذاری تقریباً متلاشی شده بود، قدرت تصمیمسازی را دوباره به دولت برگرداندند. مسعود نیلی که در این دوران موفق شده بود مدرک فوقلیسانس خود را در رشته سیستمهای اقتصادی از دانشگاه اصفهان اخذ کند، در سازمان برنامه و بودجه آغاز به کار کرد. ایده ایجاد حساب ذخیره ارزی در همین دوران در ذهن او نقش بست اما راهاندازی آن بیش از یک دهه زمان برد. با پایان جنگ تحمیلی و نیاز کشور به بازسازی و توسعه، مسعود نیلی به عنوان معاون اقتصادی سازمان برنامه و بودجه آغاز به کار کرد. تنظیم «برنامه بحران» یادگار این دوران بود و پس از آن مسعود نیلی برای ادامه تحصیل به دانشگاه منچستر در انگلستان رفت. دکتر نیلی پس از بازگشت به عنوان رئیس موسسه عالی پژوهش در برنامهریزی و توسعه کار خود را آغاز کرد. با پیروزی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاستجمهوری سال 1376، مسعود نیلی یکبار دیگر به عنوان معاون اقتصادی سازمان برنامه و بودجه آغاز به کار کرد. برنامه سوم توسعه که بهترین برنامه توسعه پس از انقلاب با درخشانترین نتایج است، با تلاش مستقیم او تهیه و تدوین شد.
اقتصاد علم انسانی
«حتی اگر در فرآیند تعدیل، 15 درصد جمعیت کشور که عموماً دهکهای محروم جامعه هستند در زیر چرخهای توسعه له شوند، اشکال ندارد» نقلقولی مجهول از مقامی ناشناس که همچنان در نقد سیاستهای اقتصادی دهه 70 مورد توجه مخالفان قرار دارد. نقل قولی که نه گوینده آن مشخص است و نه منبع اصلی انتشار آن. از این دست نقلقولها کم نیست مثل اینکه میگویند اقتصاددانان ایرانی طرف رانتخواران را میگیرند و ضدفرودستان هستند. یا اینکه گفته میشود اقتصاددانان مدافع اقتصاد آزاد، برای اینکه قیمت گندم کاهش پیدا نکند، توصیه کردهاند که گندمها را در دریا بریزند. هدف از انتشار چنین نقلقولهایی چیست؟ از دهه 60 به اینسو سیاستمداران معتقدند علم اقتصاد انسانی و اخلاقی نیست و آن را در خدمت استعمارگران میدانند. سیل تهمتها به علم اقتصاد از اواخر دهه 60 تشدید شد تا جایی که در چند دهه گذشته هربار وضع اقتصاد ایران بحرانی شده -و از جمله در شرایط حاضر- انبوهی اظهارنظر غیرعلمی، کلیشهای و تکراری از سوی افراد مرتبط و غیرمرتبط مطرح شده است. آیا اقتصاد علمی غیرانسانی است و اقتصاددانان آدمهای بدی هستند؟
آیا اقتصاددانان سمت مردم ایستادهاند؟
در همه جای دنیا اقتصاددان بودن سخت است و اقتصاددان ماندن سختتر. مردم انتظار دارند که اقتصاددانان وضعشان را خوب کنند اما کلید این کار دست سیاستمداران است. نقطه تقابل اقتصاددانان و سیاستمداران همینجاست. اقتصاددانان آموختهاند که منابع، محدود و مصارف نامحدود است اما سیاستمداران به این اصل بیتوجهاند. در نهایت اینکه اقتصاددانان فقط پیشنهاد میدهند و این سیاستمداران هستند که باید انتخاب کنند. گریگوری منکیو از جان کنث گالبرایت پرسیده راز موفقیت تو به عنوان یک اقتصاددان محبوب نزد مردم، در چیست؟ و او جواب داده سمت مردم ایستادن و برای مردم سخن گفتن. اما اقتصاددانان چگونه سمت مردم میایستند؟ فکر کنید یک برنامه اقتصادی موفق در چین و هند میتواند رفاه میلیاردها نفر را افزایش دهد. پیشنهادی که به 10 درصد کاهش تورم در ایران منجر شود، سفره بیش از 85 میلیون ایرانی را بزرگتر میکند. ماموریت اقتصاددانان تا همین چند سال پیش این بود که راه درست را به نظام حکمرانی نشان دهند. آخرین خروجی خوب فکر و اندیشه درست اقتصادی، برنامه دولت اول حسن روحانی بود که آدم را یاد سالهای ابتدای دهه 80 میاندازد که روابط بینالملل معقول، سرمایهگذاری قابل توجه، تورم تکرقمی، کشور در حال توسعه و جامعه خرسند از رفاه. هردو وضعیت حاصل برنامههای مسعود نیلی است که به کاهش تورم، افزایش سرمایهگذاری و افزایش رشد اقتصاد منجر شده است. بله؛ اقتصاددانان اینگونه سمت مردم میایستند.
کابوس اقتصاد
طبیعی است که بخشی از محبوبیت عمومی افراد معمولاً با خضوع و فروتنی بیش از اندازه در اجتماعات به دست میآید. بخشی از محبوبیت آنها مدیون ایستادنشان در برابر قدرت است و بخشی هم میتواند به خاطر سیاست رفتاری باشد. اقتصاددانان نه خضوع بیشازاندازه بلدند، نه اهل جنگ و مجادلهاند و نه سیاست رفتاری برای بالا بردن محبوبیت دارند. آنها فقط از ناهار مجانی و نوچهپروری و ذینفعانی که سیاستها را به سود خودشان تنظیم میکنند و سیاستمدارانی که تابع هدفشان محبوبیت کاذب است بدشان میآید و ترجیح میدهند دوستشان نداشته باشید اما با هیولای نقدینگی شوخی نکنید و غول تورم را بیدار نکنید. زمانی گالبرایت گفته بود: اقتصاددانهای محبوب این توانایی را دارند که مفاهیم پیچیده اقتصادی را به شیوهای واضح و قابل فهم منتقل کنند. این روزها همه میتوانند درباره وضعیت اقتصاد کشور صحبت کنند اما این یک واقعیت است که همه ما از افرادی که در باب مسائل و مشکلات سخن میرانند و مینویسند اما راهی برای حل مسائل ارائه نمیدهند خستهایم.
آیا اقتصاددانان راهحل بلد نیستند؟
چند دهه پیش دانش اقتصاد در ایران پاسخگوی مسائل کشور نبود. اما امروز اقتصاددانان ایرانی با دانش روز آشنایی دارند. شماری از آنها از بهترین دانشگاههای جهان فارغالتحصیل شدهاند و شماری دیگر در بهترین دانشگاهها تدریس میکنند. جز این، دانشکدههای اقتصادی در داخل کشور اقتصاددانان جوانی تحویل جامعه داده که قادر به ارائه راهحل برای مشکلات اقتصاد کشور هستند. شاید یادتان باشد که چطور 118 اقتصاددان چند جلد کتاب نوشتند و ابرچالشهای اقتصاد ایران را برشمردند و راهحل هم ارائه دادند اما مطابق معمول، از سوی سیاستمداران نادیده گرفته شد. بنابراین دنبال دستورالعمل تولید یک اقتصاددان محبوب نگردید اما اگر خواستید اقتصاددانی را پیدا کنید که شبها کابوس نقدینگی میبیند و روزها نگران حمله هیولای تورم است، سراغ استادی را بگیرید که هفته گذشته مراسم نکوداشتش برگزار شد.
سختی مسعود نیلی بودن
در کنار انبوهی اظهارنظر عاطفی درباره اقتصاددان سرشناس، محسن جلالپور در این مراسم پیشنهاد کرد که بخش خصوصی به نام مسعود نیلی از چند دانشجوی مستعد حمایت مالی کند. جلالپور گفت: «برای اینکه یاد و نام مسعود نیلی برای همیشه در دانشگاه زنده بماند و راه ایشان تداوم پیدا کند، پیشنهاد میکنم سازوکاری حمایتی به نام ایشان طراحی شود که بر اساس آن بخش خصوصی بتواند از تعدادی دانشجوی مستعد حمایت مالی داشته باشد. اگر دانشکده و دانشگاه بتوانند این سازوکار را طراحی و عملیاتی کنند، قطعاً در بخش خصوصی افرادی هستند که از این روش حمایت کنند. سادهاش این است که هر سال دکتر نیلی شماری از دانشجویان مستعد را معرفی کنند تا بخش خصوصی از آنها حمایت مالی داشته باشد.» پیشنهاد دیگر جلالپور این بود که «بخش خصوصی برای اینکه چراغ مسعود نیلی در تحقیق و پژوهش همواره روشن بماند، تامین مالی پروژههای ایشان را بر عهده گیرد. شخصاً برای هردو اتفاق آمادگی دارم و امیدوارم بتوانم دیگر دوستان و همکارانم را به این کار تشویق کنم.» بدون شک مسعود نیلی شدن قطعاً سخت است اما مسعود نیلی ماندن خیلی سختتر است. برای مسعود نیلی شدن باید عاشق ایران باشید، باید صبور بودن را بیاموزید، باید به فکر ساختن باشید، باید آزادی را پاس بدارید و اخلاق را تکریم کنید. باید مدام مقاله و کتاب بخوانید، باید ساده و روان و منسجم صحبت کنید و باید طرفدار صلح باشید. مسعود نیلی شدن آسان نیست اما مسعود نیلی ماندن خیلی سخت است.