اقتصاددان روادار
ماندگارترین ویژگی مسعود نیلی چیست؟
سابقه آشنایی من با دکتر نیلی به دوران بازگشت ایشان به ایران برمیگردد. وقتی مجدد از منچستر به ایران بازگشتند و معاون سازمان برنامه شدند. اگرچه ما با کارهای ایشان هم در دانشکده، هم در سازمان برنامه و هم در اتاق ایران آشنا بودیم اما یکی از فرازهای کار ایشان برنامه سوم توسعه بود که اوایل سال 1379 منتشر شد. تفاوت این برنامه با برنامههای توسعه قبلی چه بعد و چه قبل از انقلاب در این بود که هدف برنامه سوم اصلاح ساختار اقتصادی بود. معمولاً برنامههای قبل از انقلاب برنامههای عمرانی بودند اما بنمایه این برنامه، اصلاح ساختار بود. این برنامه به قدری خوب بود که ما را بر آن داشت تا تمام تلاش خود را برای آگاهی جامعه و اجرایی شدن این برنامه به کار بگیریم. در آن زمان، فضای حاکم بر جامعه و اقتصاد بسیار مناسب بود، دوره بازسازی آقای هاشمی تمام شده بود و آقای خاتمی شروع به کار کرده بودند و تقریباً چرخدندههای اقتصاد روان کار میکردند. جو مثبت حاکم موجب شد تا آقای دکتر نیلی برنامه استراتژی صنعت را نیز در سال 1382 منتشر کنند. برنامهای که با انجام تحقیقات گسترده انجام شده بود و در آن تمامی جوانب صنعت به خوبی مورد بررسی قرار گرفته بود. اما با روی کار آمدن مجلس هفتم در اوایل سال 1383 شرایط دگرگون شد. مجلسی که با حضور افرادی مثل آقای دکتر احمد توکلی با ایدههای دکتر نیلی مخالف بود و به سمت تثبیت قیمت و پایین آوردن نرخ بهره رفت. دو عاملی که به شدت به جو مثبت اقتصاد لطمه زد.
دو بیانیه سال 1383
در همان دوران مجموعه دنیای اقتصاد اقدام به برگزاری جلسات منسجم با حضور اقتصاددانان کرد. ما با تعدادی از اقتصاددانها در این جلسات حضور داشتیم، نتیجه این هماندیشیها انتشار بیانیهای از سوی دکتر نیلی و همکاران در آبان 1383 شد که مخاطبش مردم و سیاستگذاران بودند. در آنجا تشریح شد که مسیر موجود باید اصلاح شود و تثبیت قیمت بدون کنترل تورم اصلاً درست نیست. مشکل ما با آن مجلس و افرادی که آن ایده را مطرح میکردند این بود که ما بر این موضوع تاکید داشتیم که باید «تورم» را «کنترل» کرد تا بتوانیم «نرخ بهره» را پایین بیاوریم و از این طریق قیمتها را کنترل کنیم؛ اما آنها بدون کنترل تورم فشار میآوردند که قیمت را تثبیت کنند و نرخ بهره را پایین بیاورند. انتشار آن نامه، بازتاب بسیار خوبی در میان افراد معتقد به «اقتصاد آزاد» داشت. با این حال تاثیری بر حال مجلس نداشت و بهارستانیها به همان مسیر قبلی خود ادامه میدادند. این بیتوجهی مجلس ما را بسیار کُند کرد. بنابراین تصمیم بر آن شد که به همراه آقای دکتر نیلی و برخی از دوستان بیانیه دومی تهیه شود. بیانیهای که در بهمن همان سال منتشر شد که البته این بار مخاطبش نه مردم و جامعه بلکه مستقیماً «مجلس هفتم» بود. در آنجا بایدها و نبایدها به طور مشخص بیان شد، اینکه باید چه کارهایی انجام شود و چه کارهایی نباید صورت بگیرد. اگرچه بیانیه بسیار خوبی بود و دوستان بیشتری آن را امضا کردند اما متاسفانه جو سیاسی که بر قضایا حاکم شد مانع از اجرایی شدن بیانیه شد. به جرات میتوانم بگویم اگر برنامه دکتر نیلی اجرا میشد وضعیت امروز ما این نبود. اگر در مجلس هفتم به آن دو بیانیه توجه میشد امروز اینجا نبودیم. در آن زمان دولت با اینکه چندان گرایشهای بازارمحور نداشت اما کمابیش با ما و تحولات اقتصادی همراه بود. بنابراین مشکل اصلی ما مجلس بود. سیاست تثبیت قیمتهای مجلس هفتم و ضربه زدنش به اقتصاد یک نقطه عطف بود به طوری که اصلاحاتی را که در دوران آقای هاشمی و اوایل دوران آقای خاتمی در حال شکلگیری بود، تخریب کرد. این سیاست حتی به دولت بعد هم کشیده شد به طوری که افزایش چشمگیر درآمدهای نفت و زیاد شدن پول در جامعه به مهار تورم و توسعه در کشور نینجامید.
اعتقاد به اصلاح
آن سیاستهای غلط تثبیت قیمتها، پایین آوردن نرخ بهره و ارز بدون توجه به تورم از همان بیانیه و مجلس هفتم به بعد شروع شد و هر اصلاحگری که بعداً آمد دیگر نتوانست شرایط را کنترل کند. آقای دکتر نیلی از معدود افرادی است که هیچوقت امید و پشتکارش را از دست نداد. هنوز هم بر این عقیده است که باید اصلاحات را به هر نحوی که شده به پیش برد. ما به عنوان متخصصان اقتصاد آدمهای «سیاسی» نیستیم؛ بنابراین همیشه به «اصلاح کردن» معتقدیم و البته غیر از این هم چارهای نداریم. دکتر نیلی جزو محوریترین اقتصاددانهایی بوده که در این مسیر قدم گذاشته است. در دوره اخیر هم بیانیه پنجنفری با محوریت ایشان تهیه شد، ما همراهشان شدیم و نظراتمان را اعلام کردیم. این قطار اصلاح ساختارهای اقتصادی از برنامه سوم شروع شد و هنوز ادامه دارد. هرچند خیلیها امیدشان را از دست دادهاند اما به عقیده من محورهایی مثل دکتر نیلی این ایده را حفظ کردند و هنوز به اصلاح ساختارهای اقتصادی معتقدند. ایشان آدم بسیار معتدل و موثری در اقتصاد است و آن را در دوران ریاستجمهوری روحانی هم نشان داد. دکتر نیلی در دولت یازدهم سعی کردند در قامت سیاستگذار اثرگذار باشند اما بعد از پنج سال تلاش وقتی دیدند که خیلی نمیتوان از درون کاری کرد، از دولت بیرون آمدند تا از بیرون یعنی دانشگاه هدفشان را ادامه دهند.
تکمیل عقاید
از نظر شخصیتی دکتر نیلی فردی بسیار معتدل است. در طول سالهای آشنایی با ایشان تقریباً هیچگاه عصبانیت ایشان را مشاهده نکردم. حتی در برابر نظر مخالف رفتاری هیجانی ندارد. علاوه بر تسلط کامل بر مباحث تئوری و علم اقتصاد، به علت اینکه در سازمان برنامه هم بودند از پنجره این سازمان اقتصاد را خیلی خوب فهمیدهاند. نکته مهم در مورد ایشان این است که دکتر نیلی به طور مداوم در حال یادگیری بوده و برداشتهای خود را در مورد موضوعات مختلف به تدریج تکمیل کرده است. به عنوان مثال در مورد استراتژی صنعت که در دهه 80 شمسی منتشر شد و پژوهش بسیار مفصلی است، روزی به ایشان عرض کردم کشنده اصلی صنعت، تجارت است؛ اما چرا یک جلد از این پژوهش را به تجارت اختصاص ندادید تا جامعه بداند اقتصاد بدون تجارت پیش نمیرود؟ ایشان گفتند نه من به همین اعتقاد دارم. اما اگر به عقاید فعلی ایشان توجه کنیم میبینیم سه بحران را برای اقتصاد ایران نام میبرند؛ که اولین آن کاهش تنشهای بینالمللی است؛ یعنی همان بستر تجارت، بعد به نرخ بهره و تورم اشاره میکند. یعنی اگر دکتر نیلی الان استراتژی صنعت را مینوشت، اگر نقش تجارت در آن محوری نبود قطعاً بسیار پررنگتر از نسخه دهه 80 بود. این موضوع را میتوان از صحبتهای سالهای اخیرش فهمید که تنشهای بینالمللی را اولین محور مشکلزای اقتصاد ایران میدانند. نکته مهم دیگری که ایشان اخیراً به آن اشاره دارند بحران انرژی است. دکتر نیلی بحران آینده را بحران انرژی میبیند که من هم با ایشان همعقیدهام. قیمت انرژی آنقدر با قیمت رقابتیاش متفاوت شده است که دیگر هیچ دولتی در آینده نخواهد توانست تغییر جدی در قیمت بدهد چرا که جامعه دیگر تحملش را ندارد. برای تغییر انرژی باید امکان کسب درآمد هم در جامعه بالا برود. امکان کسب درآمد متکی است به روابط بینالملل، تجارت، سرمایهگذاری، اکتساب و رشد تکنولوژی.
هشدار درباره بحران آینده
کسب تکنولوژی نیازمند روابطی فاقد از تنش است، رشد تکنولوژی علاوه بر آزادی فردی نیازمند حکمرانی مناسب و خلاقیت افراد است. در حال حاضر کشور با مشکلاتی در کاهش تنشها مواجه است، اینکه ریشه این مشکلات کجاست، بحث اقتصاددانها نیست. با توجه به تورم بالای 40درصدی، قیمت انرژی مدام از واقعیتها فاصله میگیرد و ارزان بودن آن موجب میشود مصرف روزبهروز افزایش پیدا کند. افزایش مصرف در انرژی از یک طرف و تکنولوژیهای سوختبر قدیمی از طرف دیگر شرایط را سخت کرده، مصرف سوخت را بسیار ناکارآمد میکند و قیمتها را بالا میبرد. در این شرایط من هم با دکتر نیلی بسیار موافقم که بحران آینده ما بحران انرژی خواهد بود و حاکمیت به نقطهای میرسد که نمیداند باید با این چالش چه کند. همانطور که امسال هم نمیدانند با این همه کسری بودجه چه کنند. آنها تنها در حال به عقب انداختن بحران هستند و به مردم میگویند قیمت انرژی را امسال افزایش نمیدهیم؛ چراکه نگرانیهای سیاسی وجود دارد. بنابراین ما برای اصلاح ساختارهای سیاسی که اصلاح ساختارهای اقتصادی روی آن سوار شود، باید به برنامه سومی که آقای دکتر نیلی هم مغز متفکر و هم تهیهکنندهاش بوده بازگردیم. نه اینکه کلیت آن را یکجا اجرا کنیم؛ بلکه باید همچنان ساختاری داشته باشیم. عواملی را که به اصلاح ساختار ربط دارد ایشان و دوستانشان در برنامه توسعه سوم بعد از انقلاب در سازمان برنامه پیشبینی کردند.
نقشهای نیلی
از نظر من دکتر نیلی یک اقتصاددان موفق است. هم قدرت تحلیل بسیار بالایی دارد و هم تحقیقات بسیار خوبی را منتشر کرده است، البته اختلاف نظر هم وجود دارد؛ اقتصاددانان مثل صاحبنظران در هر حوزه دیگری میتوانند با هم اختلاف نظر داشته باشند که همین امر باعث رشد میشود. بنابراین در روشها ممکن است اختلاف داشته باشیم اما در درک ایشان از اقتصاد هیچ شکی وجود ندارد. ایشان از هر راهی که توانسته نظریات اقتصادی خود را اجرایی کند تمرین کرده است. او در سازمان برنامه بوده، کنار رئیسجمهور بوده، در بهترین دانشکدهای که خودش کنار دکتر مشایخی ایجاد کردند حضور داشته، رئیس دانشکده بوده و بنابراین در موقعیتهای مختلف در جامعه حضور داشته و حتی انتقاد بعضی از ما را به جان خریده است. به یاد میآورم وقتی ایشان مشاور رئیسجمهور بودند، ما برای تجارت فردا مصاحبههای مشترک داشتیم، به دفتر ایشان رفته و مصاحبه میکردیم، چندینبار خود من میگفتم چرا هنوز اینجا هستید؟ بیش از این نمیتوانید پیش بروید. اما میگفتند هنوز باید مقاومت کنم. ما همفکر بودیم و به ایشان انتقاداتی داشتیم اما انتقادات مخالفان هم زیاد بود. همانطور که عرض کردم، از مجلس هفتم و تثبیت قیمت تا دورههای نزدیکتر ایشان همچنان نظرش را تغییر نداد.
از نظر من درسی که از زندگی خیلی حرفهای آقای دکتر نیلی میشود گرفت این است که پایداری در علم موهبتی است و ما باید قدر آن را بدانیم. آنچه ایشان گفتند و نوشتند با علم اقتصاد کاملاً مطابقت دارد. بنابراین باید دور دکتر نیلیها جمع شویم و حلقه را تقویت کنیم تا اینکه به یک گروه بزرگتر تبدیل شویم و بعد در گروههای خیلی بزرگتر فعالیت کنیم. شاید یکی از عللی که تعامل میان ما تضعیف شده، سیاسیشدنمان باشد. دکتر نیلی با آنکه در کنار سیاست بودند اما سیاسی نشدند. اگر بتوانیم کنترل کنیم که بیشتر متخصص اقتصاد بمانیم، رواداریمان بیشتر میشود. همان ویژگی که در شخصیت دکتر نیلی به وضوح دیده میشود. رواداری برای متخصصان علم اقتصاد خیلی مهم است. دکتر نیلی آدم بسیار پرتلاشی است. به خوبی میتواند گروههای مختلف را کنار هم جمع کند و به نتیجه برساند. او یک الگو است و باید از او آموخت.