حباب تحصیل
چرا تحصیلات دانشگاهی توجیه اقتصادی ندارد؟
پیتر تیل، یکی از موسسان شرکت PayPal اولین شخصیت شناختهشدهای بود که علاقه مردم به تحصیلات دانشگاهی را حباب نامید. پیتر تیل که تحصیلات خود را در دانشگاه استنفورد به پایان رسانده است، در سال 2011 با اعطای کمکهای مالی 100 هزاردلاری به بیست نوجوان کارآفرین که ایدههای خلاقانه و نو داشته باشند، مصمم بود نوجوانان را تشویق کند تا مسیرهای جدیدی به جز تحصیل در دانشگاه را نیز مدنظر داشته باشند. او دانشگاه رفتن را حبابی مانند سایر حبابها میدانست که هزینههای آن هر روز افزایش پیدا میکند، بدون آنکه کیفیت آن بهبود یابد. ولی طرفداران تحصیلات دانشگاهی نظر دیگری دارند. به استدلال آنها هیچ زمانی به اندازه اکنون تحصیلات دانشگاهی برای کارفرمایان مهم نبوده است. صاحبان کسبوکار به دنبال نیروی کاری هستند که بتواند در اقتصادهای جهانی مبتنی بر فناوری بازدهی لازم را داشته باشد. در جایی که کشورهایی مانند چین و هندوستان با سرعتی بیسابقه در حال افزودن به نیروی کار تحصیلکرده خود هستند و دنیا به سمت باهوشتر شدن در حال حرکت است، هر کشوری که ارزش تحصیلات را دستکم بگیرد بهطور قطع در این رقابت جا خواهد ماند. اشتیاق برای تحصیل به حدی در میان والدین بالا گرفته است که 70 درصد از والدینی که در نظرسنجی شرکت سرمایهگذاری WalletHub شرکت کرده بودند اعلام کردند که حاضرند برای تحصیلات فرزندانشان زیر بار بدهی هم بروند.
ولی فارغ از اختلاف نظرهای موجود، سالهاست به همه دانشآموزان دبیرستانی گفته شده که تحصیلات دانشگاهی شرط اول داشتن یک زندگی خوب است، فقط مشکل اینجاست که هزینه ادامه تحصیل در دهههای اخیر با افزایش چشمگیری روبهرو بوده است. در آمریکا این هزینهها در طول دهه گذشته 25 درصد افزایش داشته است. در جایی که هزینههای درمان و سلامت در این کشور از سال 1982 شاهد رشد 251درصدی بوده است، هزینه تحصیلات دانشگاهی 439 درصد بیشتر شده است (بدون در نظر گرفتن تورم). چنین افزایشی تقریباً سه برابر میانگین رشد درآمد یک خانواده آمریکایی است و طبیعی است که نگرانیهایی در مورد ارزشمند بودن مدارک دانشگاهی نسبت به هزینهای که برای آنها میشود به وجود بیاید. اکنون بسیاری مایلاند بدانند منطقیتر نیست که هزینه تحصیل صرف سرمایهگذاری دیگری شود؟
شهریه دانشگاه
عوامل زیادی بر افزایش شهریه دانشگاهها در سالهای اخیر تاثیرگذار بوده است؛ افزایش تقاضا، هزینههای سرسامآور و کاهش کمکهای دولت به مراکز آموزشی. این در حالی است که با افزایش شهریه، مقاصد محبوب تحصیل برای دانشجویان بینالمللی مانند بریتانیا، استرالیا و آمریکا جای خود را به مقاصد ارزانقیمتتری مانند ایتالیا و ژاپن داده است. بسیاری از کشورها برای مقرونبهصرفه کردن تحصیل برای دانشجویان خارجی به آنها اجازه کار حین تحصیل اعطا میکنند تا بتوانند تعداد بیشتری دانشجوی بینالمللی و سرمایه آنها را جذب کشور خود کنند.
شهریه دانشگاه در کشورهای مختلف بسیار متفاوت است. در سال 2021 میانگین شهریه دانشگاهی یک دانشگاه دولتی در آمریکا معادل 9400 دلار در سال بود که با هزینههای کتاب و خوابگاه و غذا به سالیانه 35 هزار دلار نیز میرسید. اما دانشگاههای یکسوم از کشورهای عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه برای مقطع کارشناسی هیچ شهریهای دریافت نمیکنند. در بعضی کشورهای اسکاندیناوی دانشجویان دانشگاه نهتنها شهریهای پرداخت نمیکنند، بلکه به آنها از سوی دولت حقوق هم پرداخت میشود. دانشجویان دانمارکی مبلغی حدود 900 دلار در ماه دریافت میکنند. در این میان آلمان در سال 2014 شهریه دانشگاهها را تقریباً به صفر رساند. دانشجویان این دانشگاهها سالیانه مبلغ اندکی که میانگین آن حدود 140 دلار است پرداخت میکنند. در واقع هزینه دانشگاههای این کشور از محل مالیات مردم تامین میشود، نه با شهریه پرداختی دانشجویان. انگلستان در گزارش سال 2021 گرانترین کشور برای تحصیل شناخته شد. میانگین شهریه دانشگاه در بریتانیا معادل 12 هزار دلار است.
آیا مدرک لیسانس همچنان محبوب است؟
همزمان با افزایش شهریه دانشگاهها، اعتماد عمومی نسبت به ارزش تحصیلات نیز دستخوش تغییراتی شده است. تعداد کلی دانشجویان در دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد در آمریکا در بهار سال 2022 نسبت به بهار سال 2021 کاهشی چهاردرصدی داشته است. تعداد دانشجویان اروپایی دانشگاههای بریتانیا به نصف رسیده است و آلمان نیز در سال تحصیلی 2023-2022 با کاهش دانشجویان ورودی به دانشگاهها روبهرو شد. مردم شاید به تحصیل علاقه داشته باشند ولی نسبت به آن بدبین شدهاند. تعداد کمتری باور دارند که تحصیلات میتواند باعث پیشرفت شغلی شده یا به افزایش شانس برای یافتن شغلی ثابت منجر شود. به گفته مدیرعامل
Strada Education Network که در سال 2022 پژوهشی در این زمینه منتشر کرده است، بسیاری از افراد تحصیلکرده در دوران کرونا مشاغل خود را از دست دادند که همین امر عامل بدبینی مردم نسبت به تحصیلات بود. البته او معتقد است، مدرک لیسانس ارزش خود را حفظ کرده است ولی ترس از این مدرک به دلیل بدهیهای پس از فارغالتحصیلی و هزینه تحمیلشده به خانوادهها نسبت به گذشته بیشتر شده است. به باور او این احساسات گذراست و تحصیلات میتواند همچنان مطمئنترین نوع سرمایهگذاری برای خانوادهها باشد.
برخلاف احساسات منفی گروهی از مردم، اعداد و ارقام چیز دیگری میگویند. در سال 2021 میانگین درآمد هفتگی یک آمریکایی با مدرک لیسانس معادل 1334 دلار بود که در مقایسه با درآمد 809دلاری فردی با مدرک دیپلم، درآمد خوبی محسوب میشود. یک نفر با مدرک دیپلم در تمام زندگی خود میتواند درآمدی 6 /1 میلیوندلاری داشته باشد که این رقم برای یک فرد با لیسانس معادل 8 /2 میلیون دلار است. علاوه بر آن نرخ بیکاری در آمریکا در سال 2021 در میان افراد با مدرک لیسانس 5 /3 درصد و در میان دیپلمهها 2 /6 درصد بوده است. در یکی از گزارشهای بازار کار آمریکا در سال 2021، حدود 75 درصد مشاغل موجود در بازار کار نیازمند فردی با مدرک لیسانس بودند (گزارش انستیتو برنینگ گلس) و فقط چهار درصد از قشر بیکار را افرادی با مدرک لیسانس و فوقلیسانس تشکیل میدادند (سایت فوربس).
ولی مشکل اینجاست که همه افراد با تحصیلات دانشگاهی از مزیت درآمد بیشتر نسبت به دیپلمهها برخوردار نیستند. درآمد افراد تا حد زیادی به جنسیت و ویژگیهای قومی و نژادی بستگی دارد. در همه سطوح تحصیلات، درآمد زنان کمتر از مردان است و سیاهپوستان با مدرک لیسانس درآمد کل زندگی کاریشان 21 درصد کمتر از سفیدپوستان است. دستمزدها هم نسبت به نوع کار و رشته در بازار کار بسیار متفاوت است. برای مثال یک دانشآموخته رشته داروسازی در اواسط زندگی کاری خود درآمدی معادل 105 هزار دلار دارد که قابل مقایسه با درآمد یک فرد دارای مدرک لیسانس در رشته هنرهای زیبا نیست. از سوی دیگر کمبود نیروی کار و جذب شدن افرادی با مدرک دیپلم به این بازار و همچنین بالا رفتن هزینههای دانشگاهی، به کاهش محبوبیت مدرک لیسانس در میان مردم دامن زده است.
حال در کنار تردیدهای عمومی که در حال شکلگیری است، صحبتهای غیرکارشناسی هم میتواند آتش این تنور را داغتر کند. برای مثال جو بایدن در یکی از سخنرانیها خود گفت: «بعضی مشاغل اکنون حقوق سالیانهای معادل 130 هزار دلار در ماه دارند و بسیاری از آنها به مدرک دانشگاهی نیاز ندارند.» پس از این سخنان، مدیر مرکز نیروی کار دانشگاه جرج تاون در واکنش به سخن جو بایدن گفت: «امکان ندارد بتوانید چنین شغلی پیدا کنید. اگر بتوانید با مدرک دیپلم شغلی با درآمد 130 هزار دلار پیدا کنید شما جزو آن یک درصد خوششانس اقتصاد آمریکا هستید.»
ولی در واقع شرکتهای زیادی از جمله شرکتهای فعال در حوزه فناوری الزامات مدرک تحصیلی را از پستهای کلیدی خود حذف کردهاند. این شرکتها سالهاست با مشکل کمبود استعداد روبهرو هستند. در گزارشی که سال گذشته منتشر شد بیش از 450 هزار پست خالی در حوزه امنیت سایبری وجود داشت که منتظر جذب نیروی کار بودند. در نخستین گام برای کمبود نیروی کار بسیاری از شرکتها الزام تحصیلات چهارساله دانشگاهی را حذف و به جای آن به استخدام مبتنی بر مهارت روی آوردهاند. برای مثال برای شغل مهندسی تضمین کیفیت نرمافزار، فقط 29 درصد از آگهیهای استخدام شرکت آیبیام متقاضی فردی با مدرک لیسانس بودند. در مجموع برای 50 درصد مشاغل موجود در شرکت آیبیام نیازی به مدرک چهارساله دانشگاهی نیست. حتی کاخ سفید هم برای استخدام در پستهای آیتی خود مدرک دانشگاهی را حذف کرده است. فقط مشکل اینجاست هیچکدام از این کارفرمایان مشخص نمیکنند در ارزیابی یک فرد تحصیلکرده و فردی با مدرک دیپلم کدام یک بر دیگری ارجحیت خواهد داشت؟ آیا مدرک دانشگاهی نمیتواند برگ برنده فرد تحصیلکرده در رقابت با متقاضیان دیپلمه باشد؟
برگشت سرمایه تحصیل در دانشگاه (Return on Investment)
تحصیل در دانشگاه نوعی سرمایهگذاری محسوب میشود. شما برای دریافت یک مدرک لیسانس چهار سال متوالی سرمایهگذاری مالی میکنید و انتظار دارید این سرمایه در کوتاهترین زمان ممکن برگشت داده شود. اکثر مردم سرمایهگذاری برای اخذ یک مدرک تحصیلی را کمریسک ترین نوع سرمایهگذاری میدانند. بهرغم آمارهای موجود از درآمد بیشتر افراد تحصیلکرده نسبت به افراد دیپلمه، گاهی فارغالتحصیلان دانشگاه نمیتوانند به بازدهی لازم از سرمایهای که خرج تحصیلاتشان شده است برسند. از اینرو قبل از هر انتخابی دانشجویان باید ROI یا بازدهی سرمایهگذاری در رشته و دانشگاه مورد نظرشان را بررسی کنند.
در بازارهای مالی برگشت سرمایه یعنی سودآوری یک سرمایهگذاری نسبت به هزینه آن. اما ROI یک مدرک دانشگاهی به معنی درآمدی است که فرد تحصیلکرده در یک بازه زمانی به واسطه مدرک تحصیلیاش پس از کسر هزینه تحصیلاتش کسب میکند. برای محاسبه ROI که به درصد بیان میشود باید سود بهدستآمده از سرمایه را بر هزینه سرمایه تقسیم کرد. به عبارت سادهتر در محاسبه بازدهی تحصیلات، به میانگین درآمد فرد پس از فارغالتحصیلی (در یک بازه زمانی مشخص) و میانگین هزینههای تحصیل او نیاز است.
مراکز پژوهشی فراوانی در آمریکا فهرستهای گوناگونی از بازدهی سرمایه در کالجها و دانشگاههای آمریکایی و همچنین بازدهی سرمایه رشتههای مختلف دانشگاهی منتشر کردهاند. در فهرستهای منتشرشده میتوان اسامی بلندبالایی از دانشگاههای دولتی و خصوصی را مشاهده کرد که فارغالتحصیلان آنها در بازه زمانی مشخص (معمولاً 10 یا 20 سال) بیشترین بازدهی را از سرمایهای که خرج تحصیل آنها شده است به دست آوردهاند. اگرچه فهرستهای منتشرشده به دلیل تفاوت محاسبات ROI، از تنوع زیادی برخوردارند اما نام بعضی دانشگاهها را میتوان در بیشتر آنها مشاهده کرد، از جمله کالج علوم پزشکی و داروسازی آلبانی، امآیتی، کالج هاروی ماد، کالج پزشکی و داروسازی ماساچوست، دانشگاه استنفورد، دانشگاه برکلی و آکادمی Merchant Marine.
علاوه بر اهمیت انتخاب دانشگاه، انتخاب رشته مناسب نیز میتواند در بازدهی سرمایه بسیار تاثیرگذار باشد. به عبارت دیگر انتخاب رشته تحصیلی مهمترین تصمیم مالی هر انسان در طول زندگیاش است. در این ارزیابی نیز فهرستها و رتبهبندیهای بسیار متفاوتی را میتوان مشاهده کرد که در اکثر آنها رشتههای مهندسی از جمله مهندسی نفت، برق، صنایع، علوم کامپیوتر و کسبوکار بالاترین بازدهی سرمایه را در بازار کار آمریکا داشتهاند. در مقابل رشتههایی مانند هنر، تاریخ، جامعهشناسی، زبان، فلسفه، مذهب و روانشناسی معمولاً در پایین فهرست قرار دارند. هرچند اگر یک دانشآموخته زبان بتواند در حوزه تولید محتوا فعالیت داشته باشد، میتواند درآمد بالایی داشته باشد و بالطبع سرمایه خرجشده برای مدرک تحصیلیاش را در مدت زمان کوتاهی به سود برساند.
واقعیت این است که مدرک تحصیلی ارزش خود را از دست نداده است ولی همه ما رویای وارن بافت شدن را در سر میپرورانیم. میخواهیم سرمایه اندکمان بیشترین بازدهی را برایمان به همراه داشته باشد. برای همین هم شاید ترجیح دهیم به جای فرستادن فرزندمان به دانشگاه، برای او در بازار سهام سرمایهگذاری کنیم. واقعیت هم این است که میتوانیم با سرمایهگذاریهای مطمئن، درآمد ثابتی داشته باشیم ولی دامنه رشد و پیشرفت همیشه محدود خواهد بود. اکثر مردم مایلاند شغلشان اولین منبع درآمدشان باشد و یک مدرک تحصیلی میتواند درآمد افراد را افزایش و احتمال بیکار ماندن آنها را کاهش دهد. علاوه بر آن تحصیل در دانشگاه زمینه ارتباطات جدید را فراهم میکند که شاید هرگز نتوان در محیطهای غیرآکادمیک به چنین کیفیت ارتباطی دست پیدا کرد. مطالعهای در سال 2018 نشان داده است که افراد تحصیلکرده تصمیمات مالی منطقیتری میگیرند. آنها معمولاً افرادی واقعبین هستند که مهارتهای بیشتری دارند. این واقعیت را هم باید در نظر داشت که همه رشتههای تحصیلی نمیتوانند درآمد مطلوبی داشته باشند. اگر شما رشته مناسبی را در دانشگاهی باکیفیت انتخاب کنید مطمئن باشید که جایگاه خود را در بازار کار تضمین کردهاید. اگر سخت کار کنید درآمدتان افزایش مییابد. یک مدرک دانشگاهی ممکن است به تنهایی نتواند بازگشت سرمایه شما را تضمین کند ولی با کمی هوشیاری و سختکوشی سرمایه شما در زمانی کوتاه به سود مینشیند.