اجلاس مغزافزارها
بررسی نقش اجلاس داووس در جلوگیری از اتحاد شرق و غرب در گفتوگو با محمدرضا اسلامی
صدف صمیمی: مهمترین مسائلی که در دستور کار اجلاس داووس 2023 مطرح شد؛ بحرانهای انرژی و مواد غذایی، تورم بالای جهانی، سرمایهگذاری در تکنولوژیهای در حال ظهور و همچنین خطرات ژئوپولیتیک کنونی برای اقتصاد جهان بود. محمدرضا اسلامی، پژوهشگر توسعه و مدرس دانشگاه پلیتکنیک ایالتی کالیفرنیا معتقد است جهان پیشرو دنیای ایدهها، فناوری و استارتآپها خواهد بود. او اجلاس داووس را محلی برای آشنایی، معرفی و همکاری سه گروه مختلف یعنی ایدهپردازان، اقتصاددانها و دولتمردان میداند. اقتصاددانان در داووس 2023 نسبت به پیگیری سیاستهای پولی سختگیرانه برای کنترل تورم که میتواند به رکود اقتصادی بینجامد، هشدار دادند. تورم بالا، رشد پایین، بدهیهای بالا و چالشهای جدی زیستمحیطی باعث کاهش انگیزهها برای سرمایهگذاری شده و جهان در سال 2023 با رشد کم یا بسیار کم مواجه خواهد شد. اما اسلامی در این گفتوگو مقابل چنین واقعیتهایی تلاش میکند تا توجهها را به جنبههای مثبت این اجلاس و آثار آیندهسازش جلب کند. او جدایی اقتصادی و سیاسی شرق و غرب را با شاقول تکنولوژی و جهان ایدهها رد میکند و امیدوار است مغزافزارها به زودی مسوولیت مدیریت اقتصاد جهانی را به دست بگیرند. این گفتوگو تلاش میکند تا به سوالاتی مانند اینکه «امسال در داووس چه گذشت؟ آیا پوپولیسم باز هم در حال گسترش است؟ چه خطراتی جهان را تهدید میکند؟ آیا پایان عصر جهانی شدن فرارسیده است؟» پاسخ دهد.
♦♦♦
اساساً آیا اجتماعات بینالمللی مانند اجلاس داووس مهم است؟ شاید لازم باشد پیش از پرداختن به اجلاس امسال داووس به این سوال پاسخ داده شود که چرا این اجلاس برای دولتها و اقتصاددانها مهم است؟ آیا این اجلاس یک گردهمایی خنثی و کماثر محسوب میشود؟
دو رویکرد برای پاسخ به این سوال وجود دارد. رویکرد اول مربوط به کسانی است که همه چیز را از منظر نظام سلطه و قدرتهای جهانی میبینند و معتقدند که فقط عدهای از حاکمان (و مشاورانشان) در این اجلاس گرد هم جمع میشوند و از این بابت این اجلاس «اتفاق خاصی» محسوب نمیشود و صرفاً رویدادی است در ادامه ساختارهای حاکم بر دنیای امروز؛ دید و بازدیدها و ارتباطات بینالمللی. نگاه دیگر به این اجلاس از منظر احترام به دستاوردهای بشری و «رشد انسان» است؛ احترام به این مفهوم که به عنوان انسانهای توسعهیافته قائل به این باشیم که جریان رشد بشر (فراتر از مرزها و کشورها و حاکمان) در حال رخ دادن است و این اجلاس فرصتی است تا ذهنهای برتر در حوزه کارآفرینی، مدیریت و اقتصاد گرد هم آیند، همدیگر را بشناسند و با هم «مرتبط» شوند. خیلی از کارشناسان عقیده دارند این نوع از ارتباطات برای جهان نوین امروزی ضروریتر از ارتباطات دولتی محسوب میشود.
میخواهم بگویم این دو نگاه کاملاً متفاوت به داووس وجود دارد؛ بنابراین ارزیابی ما از داووس به این بستگی دارد که اساساً به کدامیک از این دو نگاه نزدیک بوده و برایش ارزش قائل باشیم. شاید بتوان گفت که در یک ارزیابی واقعبینانه، داووس ترکیبی است از هر دو نگاه فوق. از یک منظر حاکمانی تکراری با حرفهایی تکراری و رفتارهایی تکراری گرد هم جمع میشوند و در مورد موضوعات تکراری گفتوگو میکنند؛ ولی از منظری دیگر انسانهای ارزشمندی همچون مرحوم آبه شینزو یا صادقخان در این اجلاس حضور به هم میرسانند و با مدیران شرکتهای نوپا و صاحبان اندیشههای بزرگ به دیدار و همفکری میپردازند و نتایج مهمی ماحصل این دیدارها میشوند. اگر کسی با چنین نگاهی به داووس بنگرد، متوجه میشود این اجلاس رویدادی است که در ثانیه ثانیههایش «فرصت و ظرفیت» نهفته است. با چنین زاویه دیدی درمییابیم که حضور مدیران باهوش از یک کشور در چنین اجلاسی باعث شکلگیری فرصتهای «کارآفرینی و تعامل با ذهنهای برتر» میشود. به عنوان جمعبندی این سوال میگویم داووس را هم میتوان کلاب بچهپولدارها انگاشت که قرار است با هم در هوای مطبوع سوئیس قهوه بخورند؛ یا در نقطه مقابل میتوان آن را به عنوان اجلاسی دید که در محیطش امکان دیدار با «ایلان ماسکهای شناختهنشده» میسر میشود.
بعد از برگزاری این اجلاس عموماً اقتصاددانها به بیان و تحلیل اندیشههای اقتصاد سیاسی حاکم بر فضای بینالمللی میپردازند. بهطور مثال اظهارات مطرحشده در داووس این امکان را فراهم میکند تا طرفداران اندیشههای لیبرالی از یکسو و چپگرایان از سوی دیگر به نقد سیاستهای اقتصادی بپردازند. با توجه به این موقعیت و با اشاره به موضوع آخری که بدان اشاره کردید، برای درک بهتر فضای حاکم بر داووس شاید لازم باشد در همین ابتدای گفتوگو به این پرسش بپردازیم که «اجلاس داووس» محل حضور اهالی قدرت است یا اقتصاددانان؟
همواره این سوال مطرح است که آیا این اجلاس محل حضور سران و دولتمردانِ کشورهاست یا محل حضور شرکتهای نامآور جهان؟ واقعیت امر این است که اقتصاد و قدرت با هم رابطه تنگاتنگی دارند و فراتر از بحث کشورها و حکومتها، این یک واقعیت بشری است که همیشه تعامل دائم بین سیاسیون و مدیران اقتصادی برقرار بوده است و برقرار هم خواهد بود. بنابراین اجلاس داووس به محلی برای حضور میهمانان سرشناسی از سراسر دنیا بدل میشود که برخی از آنها چهره سیاسی و برخی دیگر چهره اقتصادی محسوب میشوند. بهراستی مگر میتوان اقتصاد و سیاست را با خطی مستقیم از هم تفکیک کرد؟ تا زمانی که این امر امکانناپذیر است اجلاس بینالمللی مانند داووس هم محل تلاقی و در عین حال همکاری میان سیاستمداران و اقتصاددانها خواهد بود. همانطور که پیشتر هم گفتم در نظر من علاوه بر این دو گروه داووس محل همکاری ایدهپردازان و آیندهسازان با دو گروه سیاستمداران و اقتصاددانها هم هست.
پیش از ورود به مباحث اندیشهای که پیرامون اجلاس اقتصادی داووس شکل میگیرد، به هویت شکلی آن بپردازیم. هزینه برگزاری این اجلاس از کجا میآید؟ آیا میتوانیم داووس را مستقل و بدون وابستگیهای سیاسی بدانیم؟
بگذارید به شکل دیگری به این پرسش پاسخ دهم. بیش از هزار شرکت نامآور جهان با پرداخت حق عضویت خود، هزینههای این مجمع جهانی را تامین میکنند. مبلغی که باید به عنوان حداقل حق عضویت پرداخت شود، ۴۲۵۰۰ فرانک سوئیس در سال است. پس از این منظر میتوان چنین رویدادی را اتفاقی فراتر از نشستهای مجمع عمومی سازمان ملل انگاشت؛ چرا که داووس «اتفاقی» است که با بودجه «دولتها» برگزار نمیشود. بنابراین پاسخ من به شما این است که بله؛ اجلاس داووس یک مجمع خصوصی و بدون وابستگی به عناصر قدرت دولتی است.
هزینههای بالایی که از شرکتهای بینالمللی برای برگزاری این اجلاس گرفته میشود جالب توجه است و شاید بد نباشد که در این فرصت به بیان آنها بپردازیم. اول آنکه حضور روسای شرکتها در نشست داووس ۱۸ هزار فرانک هزینه ورودی دارد. دوم آنکه ۲۵۰ هزار تا ۵۰۰ هزار فرانک هم هزینه شراکت در برنامهها و طرحهای کنفرانس است. البته همچنان که پیشتر ذکر شد تفکیک بین مدیرانِعامل شرکتهای بزرگ بینالمللی از سیاستمداران امری دشوار است؛ چراکه سیاست و اقتصاد به هم گرهخورده محسوب میشوند؛ اما این واقعیت که عمده هزینه داووس از سوی مدیران عامل «شرکتها» پرداخت میشود (و نه سران دولتها) امری مهم است.
سالهاست در اندیشه سیاسی شرکتکنندگان اجلاس داووس تفاوتهای بنیادین فکری به صورت عیان مشخص میشود؛ این تفاوت نظرها بارها حاشیههایی را هم به همراه داشته است. در بررسی اندیشههای مطرحشده پیرامون این مجمع جهانی، منتقدان بهویژه چپگرایان، همواره به اندیشه لیبرالیسم و کاپیتالیسم به شکل دیگری نگاه کردند و برخی از آنها میگویند داووس خروجی چنین اندیشههایی است. آیا هنوز این نقد به این اجلاس وارد است یا با توجه به خروجی داووس منتقدان از آن عبور کردند؟
این سوال بسیار مهمی است. همانطور که عرض کردم هزینههای این اجلاس را اگر دولتها پرداخت میکردند، مشخصاً داووس اجلاسی کاملاً سیاسی بود؛ اما الان که در برگزاری چنین نشستی مدیرعامل شرکتها و مدیران ارشد بنگاههای اقتصادی نقش دارند، این بحث مطرح میشود که چنین اجلاسی آیا محصول کاپیتالیسم است یا خیر؟ همانطور که عرض کردم پیوند این دو نگاه باعث تشکیک و تردید در اثربخشی یا ثمر داشتن چنین اجلاسهایی میشود. برای درک این موضوع لازم است که با مثالی از باب اندیشه سیاسی به چنین اجلاسی بپردازیم. مثلی که در این بحث باید قید کرد، موضوعی است که بنیانگذار و خالق GBT آقای سام آلتمن اخیراً اظهار کرده است. ایشان گفته بود یکی از آرزوهایش شکست کاپیتالیسم در دنیا بوده است. برای خیلی از سیاستمداران جالب است که هنوز در قشر هنرمند، برنامهنویس و ایدهپرداز شاهد چنین ایدههای چپگرایانهای هستیم. باید پذیرفت این اندیشه همچنان بهطور قابل توجهی هم هواخواه دارد. خب به مثال بازگردیم؛ در مورد موضوع مطرحشده خیلیها میگویند خود GBT اساساً ساخته کاپیتالیسم است. چطور میشود که بنیانگذار چنین محصولی به دنبال شکست دادن کاپیتالیسم است؟ این مثال از آن جهت مهم است که میفهمیم ما در یک نگاه ساده نمیتوانیم همه را از دم یک تیغ بزنیم و بگوییم همه کسانی که در چنین اجلاسی شرکت دارند محصول یا ادامهدهنده راه سرمایهداری هستند. بارها این قضاوت را کردهایم اما با مثالهای مشابه اظهارات اخیر آقای آلتمن میشود گفت یک نگاه خطی و ساده در حوزه اندیشه سیاسی، نگاه درستی نیست. ما باید به Diversity یا تنوع آرا و اندیشهها و افراد احترام بگذاریم و ارزش قائل باشیم.
در واقع شما با طرح این موضوع دارید از اندیشه سرمایهداری و ضرورت وجودش برای پیشبرد اهداف اقتصاد بینالمللی دفاع میکنید؟ اما پیشتر هم اشاره کردید که به جز اقتصاددانها و سیاستمداران (فارغ از اندیشههای سیاسی-اقتصادیشان)، امروزه ایدهپردازان و فنآوران نقش مهمتری را در پیشبرد اقتصاد جهانی بر عهده دارند.
این یک واقعیت غیرقابل انکار است که سرمایهداری و اثرات آن، نقش زیادی در شکلگیری و رشد بنگاههای اقتصادی داشته است. در واقع در رشد اقتصاد جهانی در دهههای گذشته پارامتر اساسی بوده است. اما در 10 سال اخیر که ما شاهد شکلگیری ایدهها در حوزه فناوری و IT هستیم، میشود گفت که نقش و وزن سرمایهداری در برابر نقش و وزن ایدههایِ نسلِ جوانِ متخصص به شکل قابل توجهی پایین آمده است. برای مثال میشود به این جمله اشاره کرد که در گذشته با یک بیان خطی و ساده گفته میشد برای پولدار شدن باید پولدار بود. اما در روزگاری که شاهد شکلگیری استارتآپها یا شرکتهایی از سوی جوانان متخصص و صاحب ایده (که با جذب سرمایههای محدود به تعالی و رشد بالایی میرسند) هستیم، این ایده ملغی میشود. این مثال حاکی از آن است که وزن و جایگاه کاپیتالیسم در اقتصاد آینده دنیا که بخش قابل توجهی از آن بر فناوری اطلاعات IT و تجارت الکترونیک تکیه دارد، پایین آمده است. در مقابل وزن و جایگاه افراد تحصیلکرده و صاحب ایده یا در اصطلاح «مغزافزار» بالاتر رفته است. با این دیدگاه و این ایده میتوانیم بگوییم مسیر آینده سالهای آتی اجلاس داووس مشخصتر میشود. داووس در آینده نهچندان دور محل حضور افرادی خواهد شد که همانند آلتمن و دیگر مدیران و بنیانگذاران استارتآپها مثل اوبر، بنیانگذاران شرکت توئیتر یا افرادی که ایده ایجاد اینستاگرام را در سر داشتند خواهد بود. مغرافزارها سهم بیشتری از اقتصاد و هرآنچه مربوط به آن است در دست خواهند گرفت. علت اهمیت این موضوع یعنی نفوذ استارتآپها و فنآوران در جایی مانند اجلاس داووس به این لحاظ است که افراد شاخص شرکتکننده امروز مثل سرانِ دولتها و شرکتهای فوقبزرگ یا مدیران عامل این شرکتها، عمر طولانی در اقتصاد جهانی داشتند؛ اما مهم آن است که بدانیم در دنیای امروز که شرکت 12سالهای مانند شرکت اوبر و شرکت 18ساله تسلا میتواند به جایگاه آن شخصیتهای حقیقی و حقوقی قدیمی برسد؛ اتفاق مهمی رخ داده که باید بدان توجه ویژهای کرد. عملاً همین امروز میتوان پیشبینی کرد که اجلاس سالهای آینده با اجلاسی که چند سال قبل در داووس برگزار شد که شخصی مانند آقای اردوغان در آن خیلی مطرح شد متفاوت خواهد بود. مشخص است که امروز دیگر داووس همانند اجلاسی که در سال 2009 برگزار شد و در آن بگوومگویی میان اردوغان و شیمون پرز رئیسجمهور اسرائیل در گرفت و اردوغان صحنه را ترک کرد؛ نخواهد بود. عملاً پیشبینی میشود که سالهای آینده اجلاس داووس بیش از آنکه محل پررنگ حضور سیاستمداران و دولتمردان باشد محل حضور مدیران جوان یا میانسال شرکتهایی است که بر مبنای ایده و فناوری شکل گرفتهاند.
به نظر نمیآید که صاحبان سرمایه قصدی برای کنارهگیری از قدرت جهانی داشته باشند. این موضوع فقط به نیت و خواست آنان بازنمیگردد، هزینهها و صورتحسابهای جهانی که پایه حساب و کتاب مراکز بینالمللی اقتصادی مثل بانک جهانی اقتصاد هستند به سرمایه سرمایهگذاران اهمیت میدهند تا ایدههای ایدهپردازان. آیا فکر نمیکنید ایدهای که طرح کردید مبنی بر پیشی گرفتن ایدهپردازان از سرمایهداران در عرصه اقتصادی و حتی اقتصادِ سیاسی کمی دور از واقعیت باشد؟
اتفاقی که در مسیر رشد انسان در حال شکلگیری است این است که قدرتگیری و توانمند شدن افراد صاحب ایده و شرکتهای مبتنی بر فناوری در مقایسه با قدرت و توان دولتمردان به شکل ویژهای رو به افزایش است. وضعیت تغییر کرده است. صاحبان ایده میتوانند با کسبوکارهای خرد رشد کنند؛ اما سرمایهداران بدون ایدههای ایدهپردازان کارشان پیش نمیرود. با این نگاه که مبنای حقیقی دارد باید بدانیم که کارآفرینان و شکلدهندگان شرکتهای مبتنی بر فناوری، نسبت به سیاستمداران از اهمیت بیشتری برخوردار خواهند بود. این دیدگاه مبتنی بر ایده واقعگرایانه است. جهان امروز از رمانتیسیسم فاصله دارد و برای پیشبینی آینده و تبیین شرایط حال باید از معیارهای مبتنی بر واقعیت استفاده کرد. برای این تحلیل دلایل دیگری هم دارم که آنها هم از اهمیت زیادی برخوردار هستند. در دنیای امروز انسان با بحرانهای متعدد زیستمحیطی، اقتصادی و سیاسی مواجه است. تا همین اواخر چشم امید مردمان و ملتها برای حل مشکلات جهانی بیشتر به سمت سیاسیون و دولتمردان بود. در حالی که ایجاد تغییرات در زمینه مشکلات اقلیمی و اجتماعی در دنیای آینده توسط صاحبان ایدهای که توان اداره شرکتهای بزرگ را دارند، صورت خواهد گرفت. برای مثال میتوان به سرمایهگذاری شرکت آمازون در مساله گرمایش جهانی اشاره کرد. یا سرمایهگذاری شرکتهای دیگری که فارغ از موضوع اصلی شرکتشان، با استفاده از مبحث فناوری نسبت به مسائل زیستمحیطی توجه و دغدغه به خرج دهند. همین امروز استارتآپها از محل درآمدشان مبلغی را به عنوان مسوولیت اجتماعی که شامل محیط زیست هم میشود کنار میگذارند. مگر نه آنکه پیشتر رسیدگی به چنین موضوعاتی وظیفه دولتها بود؟ استارتآپها، شرکتهای مبتنی بر فناوری و ایدهپردازان خواسته یا ناخواسته توانستهاند اعتماد عمومی را به خود جلب کنند. این موضوع یعنی جلب اعتماد عمومی یک موتور محرکه قوی برای ادامه این مسیر است. من فکر نمیکنم که گروه مذکور دست از ادامه مسیر بردارند. این نگاه را در گفتوگوها و مباحث اجلاس داووس امسال به شکل کاملی میشد دید.
داووس امسال به موضوعاتی پرداخت که در نگاه اول بهنظر میرسید این مسائل اجتماعی است اما در گفتوگوها و مباحث علمی اثر آن موضوعات اجتماعی بر اقتصاد کلان جهانی مشخص میشد. یکی از این موضوعات جوانان و حوزههای مربوط به آنان مانند اشتغال بود. چرا اجلاسی که در سالهای قبل به حوزههای کلان اقتصادی بها میداد، وارد چنین موضوعی شده است؟
بله، بخش مهمی از این مباحث در فضای امسال داووس یا مجمع جهانی اقتصاد در مورد راههایی مطرح شد که میتواند فضاهای کاری را برای افراد جوان بهتر کند. این دغدغه در دنیای امروز با 30 سال پیش بسیار متفاوت است. پیشتر به فرد جوانی که وارد محیط کار میشد میگفتند این فرد مهندس جوان (Entry Level Engineer) یا یک فرد تازهکار است. اما الان نگاه به جای تازهکار بودن به این سمت پیش رفته که میگویند او مهندس تازهنفس است. این تغییر نگرشی است که رخ داده است. مدیران مجمع جهانی اقتصاد فراهم کردن فضای بهتر برای رشد جوانان را به عنوان یک دغدغه مورد بررسی قرار میدهند. آن چیزی که قابل رویت است تیتر اصلی و مقاله اصلی منتشرشده در مجمع جهانی اقتصاد است. این مقاله در وبسایتشان قابل دسترسی است. خوب است که برای تحلیل شرایط موجود به مطالعه این مقاله پرداخت.
آن چیزی که به عنوان مهمترین موضوعات اجلاس داووس در رسانهها مطرح شده حوزه انرژی، محیط زیست و الکترونیک است. به نظر میرسد کارشناسان در رسانهها به این حوزهها به خوبی ورود کرده و نظراتشان را بیان کردند. اما موضوعات مهم دیگری هم مطرح شده که نشاندهنده نگاه ظریف اجلاس داووس به موضوعات اثرگذار برای جهان آینده است. از نظر شما به جز موضوع اشتغال جوانان چه موضوع یا موضوعات دیگری در این اجلاس مطرح شده که بازخوانی آنها اهمیت دارد؟
این روزها که اخبار تلخ زلزله ترکیه را میشنویم، مجدداً بحث «تابآوری شهری» مطرح میشود. چند وقت پیش از وقوع این اتفاق اجلاس داووس نگاه قابل توجهی به این موضوع داشت و به خوبی به آن پرداخت. در این اجلاس به جای آنکه افزایش تابآوری شهری از منظر دعوت از شهرداران، مدیران و سیاستمداران کشورها مورد بررسی و بحث قرار بگیرد، از منظر دعوت از کارآفرینان و افراد مبتکر محل توجه قرار گرفت. شاید بتوان گفت بر اساس همان تغییر دیدگاه، زمانی که در یک بحث مشخص و عملیاتی، نگاه نوآور و علمی مورد بررسی قرار میگیرد مجدداً استفاده از کارآفرینان و افراد مبتکر پررنگ میشود.
در بحث تابآوری شهری از خانم سوزان دِ بیانسا مدیر شرکت Salesforce دعوت شد تا برنامه جدید را در مجمع جهانی اقتصاد با تمرکز بر بحث تابآوری شهری آغاز کند. شرکت مذکور یکی از شرکتهایی است که در زمینه بازرگانی و فعالیتهای اقتصادی در شهر سانفرانسیسکو کارهای ویژهای انجام داده و میدهد. از اینرو اجلاس داووس به جای دعوت از شهردار سانفرانسیسکو برای بحث تابآوری شهری از این مدیر کارآفرین دعوت کرد و ایشان شهر سانفرانسیسکو را به عنوان شهر پایلوت و نقطه آغازین برای گرد هم آوردن کارآفرینان و افراد مبتکر و انجمنهای غیرانتفاعی در بحث افزایش تابآوری شهری انتخاب و معرفی کرد.
این مثالها از این جهت ذکر میشود که متوجه شویم نیروهای جوان و شرکتهای مبتنی بر فناوری و کارآفرینی نقش مهمتری در دنیای امروز و آینده نسبت به روند سنتی سیاسیون و دولتمردان گذشته ایفا خواهند کرد. این تغییر چشمگیر در اجلاس داووس 2023 و افرادی که نقش موثری در آن داشتند کاملاً مشهود و قابل درک بود. 480 جلسه عمومی و خصوصی که در روند برگزاری داووس امسال برگزار شد مبتنی بر این نگاه و پررنگکننده این رویکرد در جریان شکلگیری دنیای آینده بود. این امیدواری وجود دارد که حضور کارآفرینان موفق و جوان با دغدغههای محیط زیستی و اجتماعی باعث بهتر شدن شهرها یعنی افزایش تابآوری شهرها و افزایش کیفیت زندگی انسانها در دنیای آینده شوند؛ دنیایی که قبل از آن فقط دولتها نقش محوری را در افزایش کیفیت شهروندان دارا بودند.
با توجه به اتفاقاتی که اقتصاد سیاسی در سال گذشته تجربه کرده، چقدر میتوانیم باور کنیم پوپولیسم به عرصه سیاست جهانی بازمیگردد؟
جدا از پررنگ بودن بحث فناوری و شرکتهای مبتنی بر تجارت الکترونیک بحث دیگری که در نشست امسال به شکل پررنگی در جلسات مختلف مطرح شد بحث عدم قطعیت بود. این بحث با توجه به اتفاقاتی که دنیای سه سال اخیر تجربه کرده؛ برای کارآفرینان و مدیران بنگاههای بزرگ اقتصادی بسیار حائز اهمیت بوده و هست. دنیایی که طی مدت اخیر در عصر کرونا، عوارض همهگیری را تجربه کرد و بلافاصله بعد از آن با چالش جنگ اوکراین و سپس بازگشاییها در چین و بحران انرژی و همچنین تغییرات اقلیمی مواجه بوده و هست، شاهد شکلگیری مساله تورم در نقاط مختلف دنیاست. ترکیب این مسائل باعث میشود تا کارآفرینان و مدیران جوان نسبت به مساله عدم قطعیت در سرمایهگذاری توجه ویژهای داشته باشند. در چنین بحران و سرگشتگی موضوع بازگشت پوپولیسم به عرصه جهانی هم مطرح میشود. یعنی آنکه اشخاص، گروهها و دولتهایی خارج از توانشان وعدههایی برای حل بحرانها ارائه کنند و مدتی افکار عمومی را راضی نگه دارند اما در ادامه خود به مشکلات دامن بزنند. درست است که حل این مساله فراتر از توان یک نفر، یک گروه یا یک شرکت است؛ اما جهان ایده و فناوری میلی به وعدههای پوپولیستی ندارد. برای توجه به بحث عدم قطعیت نیازمند همفکری طیف وسیعی از کارآفرینان نقاط مختلف دنیا هستیم که این مساله توسط مدیران بانکها و مدیران شرکتهای تجارت الکترونیک در نشست امسال به شکل پررنگی مطرح شد و همه تلاش کردند در قالب همفکری در داووس نسبت به مساله ریسک و مخاطرات سرمایهگذاری همزمان با بحرانهای انرژی همهگیری و جنگ بپردازند.
مشخصاً به لحاظ اقتصادی با توجه به اقدامات، تصمیمات و آمارها مجدد جهان شرق و غرب راهشان را از هم جدا کردند. شما چقدر این جدایی را تایید میکنید؟ آیا این تفکیک قدرت در سالهای آینده ادامهدار خواهد بود؟ آیا این روند به نفع جهان است؟
درست است؛ در چند ماه اخیر در فضای سیاسی و اقتصادی یکی از مباحثی که مطرح میشود این است که شرق و غرب با توجه به اتفاقات اخیر مسیر خود را از هم جدا کردند و عملاً در بحث اقتصاد جهانی همگرایی ندارند و در دو راه و مسیر مختلف حرکت میکنند. پیش از تایید این فرضیه سوال اینجاست که با توجه به تغییرات اخیر در حوزه سیاست مساله مجمع جهانی اقتصاد و بهطور کلی اقتصاد جهانی چه خواهد شد؟ واقعیت این است که با وجود اتفاقات اخیر در جنگ اوکراین و تنشهایی که میان چین و ایالات متحده آمریکا وجود دارد و نگاه مبتنی بر افتراق روسای دولتها در این کشورها؛ نباید فراموش کنیم که زبان مشترک نسل آینده مبتنی بر فناوری و تجارت الکترونیک خواهد بود. بنابراین ولو اینکه در مقطع کوتاهی بر اساس اتفاقات اخیر فاصله سیاسی بین شرق و غرب رو به افزایش باشد؛ اما به دلیل محوریت جوانان کارآفرین و صاحبان ایدههای فناورانه، دنیای آینده دنیایی بههمپیوسته خواهد بود، نه گسسته.
بر اساس فرضیه جدایی شرق و غرب آیا میتوان گفت جهانی شدن رو به پایان است؟
عملاً در دنیای پیشرو یک شرکت و یک بنگاه اقتصادی نمیتواند عمر مانا و فعالیتهای موفقی داشته باشد مگر اینکه در شبکه مشابه خود در سطح بینالمللی فعالیت و همکاری کند. عملاً دنیای آینده دنیای رقابت و همکاری همزمان خواهد بود. دنیای رفتارهای جزیرهمحور و حرکات محلی پایان یافته است. هیچ بنگاه بزرگ اقتصادی با تمرکز بر یک منطقه محدود محلی نقش و وزنی در اقتصاد جهانی نخواهد داشت. بنابراین ولو اینکه مدیران دولتها بر طبل افتراق و فاصله نسبت به یکدیگر بکوبند؛ نسلی که حرکت و جوشش را در عرصه فناوری میبینند همدیگر را در نقاط مختلف دنیا پیدا میکنند و عملاً این اتصال نسل کارآفرین باعث خواهد شد که جدایی شرق و غرب به دلیل اتفاقات فعلی یک جدایی کاملاً کوتاهمدت و ناپایدار باشد.
به جز گروهی که مشخصاً با امیدواری از آن یاد کردید، یعنی گروه ایدهپردازان و به قول شما مغزافزارها، از دولتها هم انتظار میرود تا وظیفهای بر عهده گیرند و در اجلاس داووس نقشی را ایفا کنند. آیا این تقسیم وظیفه میان دولتهای حاضر در اجلاس ذکرشده صورت گرفت؟
دولتها امسال در چند حوزه به توافق رسیدند و خواستار حرکت جمعی به سوی آن شدند. ابتدا این حوزهها را ذکر میکنم و سپس به تشریح آنان میپردازم. درخواست اتحاد و همکاری، تجارت برای تابآوری، رشد و اقلیم، چشمانداز اقتصاد جهانی، مقابله با بحران اقلیمی، فناوری، دیجیتالی شدن و امنیت انرژی و انرژیهای تجدیدپذیر. اجرا و تامین تمامی این موضوعات هم وظیفه دولتهاست، هم به تحلیل و سرمایه اقتصاددانان و سرمایهگذاران نیاز دارد و هم به ایدهپردازی و ابزارهای مغزافزارها نیازمند است. بنابراین در تحلیل این حوزهها نمیتوان فقط دولتها را موظف دانست، هرچند مهمترین وظیفه بر عهده آنان است. «هیچ راهحل کاملی در یک طوفان کامل وجود ندارد»، این جملهای بود که آنتونیو گوترش رئیس سازمان ملل در سخنرانی خود بر آن تاکید کرد و افزود «اما ما میتوانیم برای کنترل آسیبها و تصاحب فرصتها تلاش کنیم. اکنون بیش از هر زمان دیگری، زمان آن فرا رسیده است که مسیرهای همکاری را در دنیای پراکنده خود ایجاد کنیم». اهمیت همکاری که در این جمله مطرح شده مربوط به موضوعاتی است که در اکثر بحثهای داووس وجود داشت، و بحران اقلیمی، مساله اوکراین، زنجیره تامین، فناوری و نوآوری، سلامت، اقتصاد و موارد دیگر را به هم مرتبط کرد. در بخش دیگری از این اجلاس به چشمانداز اقتصاد جهانی با تکیه بر حوزه تجارت و همچنین مقابله با تغییرات اقلیمی پرداخته شده است. همچنین مجمع جهانی اقتصاد با انتشار چشمانداز اقتصاددانان ارشد در آغاز نشست به بررسی هزینههای بحران زندگی، توسعه مالی، رشد در اروپا، نابرابری جهانی و سیاستهای پولی پرداخت. چشمانداز اقتصاددانان ارشد لحن محتاطانهای داشت و دوسوم از شرکتکنندگان در نظرسنجی انتظار یک رکود جهانی را در سال جاری داشتند. در ادامه رهبران جهانی از اقدام فوری برای مقابله با بحران اقلیمی و از دست رفتن طبیعت سخن گفتند. شاید بدیهیترین این موارد مبحث انرژی باشد. همچنین باید اشاره کنم فناوری تنها به عنوان یک راهکار برای تغییرات اقلیمی موضوع بحث متخصصان نبود. اینکه هوش مصنوعی چگونه میتواند دسترسی به خدمات دولتی را تقویت کند نیز به عنوان بخشی از پتانسیلهای فناوری مطرح شد. درباره اهمیت دیجیتالی شدن جهان نیز باید گفت در این اجلاس اهمیت این موضوع به حدی جدی مطرح شد که بسیاری در داووس معتقد بودند نقش ردیابی اطلاعات در سرنوشت جنگ اوکراین کمتر از معادله تسلیحاتی نخواهد بود. این موارد از جمله موضوعات مطرحشدهای بود که خود اطلاعات دقیقی برای پیشبینی آینده اقتصاد جهانی ارائه میکند.